پیش درآمدی بر اندیشه نژادگرایی در ایران معاصر، زندگی و آثار شروین باوند

۷ مهر, ۱۳۹۳
پیش درآمدی بر اندیشه نژادگرایی در ایران معاصر، زندگی و آثار شروین باوند

دانش
شرکت نشر و پژوهش شیراز کتاب که در حال حاضر با همکاری پردیس دانش کار می کندگروههای مطالعاتی متعدد در حوزه تاریخ معاصر،جامعه و سیاست، فلسفه دارد و آثار متعددی را در هر یک از این حوزه به نشر رسانده است. کتاب حاضر حاصل کوششی دیگری از نویسندگان و پژوهشگران بخش تاریخ معاصر این موسسه است که در ارتباط با سیاست نیز قرار گرفته است و روند تدوین و تکمیل آن ها سالها به طول کشیده است.
شروین باوند (معروف به آریا پارت: 1286-1372) یکی از پژوهشگران و فعالان سیاسی ناشناخته اما با گفتاری جنجالی در صحنه سیاست صد سال گذشته ایران بود. وی که بعدها تبدیل به یکی از مهم ترین نظریه پردازان نژادگرایی (راسیسم) در ایران شد، در عنفوان جوانی برای تحصیل در کرسی های شرق شناسی به شوروی رفت. اما زندگی پرماجرای وی در این کشور چندان دوام نیاورد و به هر ترتیبی بود از شوروی خارج و به آلمان نازی رفت. کشور جدیدی که با اندیشه های بلندپروزانه او همسانی بیشتری داشت. اما همراهی باوند با نازی های نیز دیری نپایید زیرا از نظر او (که خود دستی در علم نژادشناسی داشت) اسلاوها شاخه مهمی از نژاد آریایی محسوب می کرد در حالیکه در سلسلسه مراتب نژادی نازیها بنا به دلایل استعماری مادون بشر محسوب شده و مشمول نسل کشی آلمانها قرار گرفتند.
از آنجایی که تقدس نژاد اهمیت زیادی در افکار باوند(آریا پارت) داشت ، نمی توانست چنین «کم لطفی» را در حق برادران آریایی در بالکان تحمل کند و راه خود را از راه نازی ها جدا کرد.
شروین باوند پس از جنگ جهانی دوم به ایران آمد و در شهرهای مختلف مانند شیراز،مشهد،تبریز و تهران و از جمله در دانشکده جنگ فعالیت علمی داشت از آن جمله می توان به انتشار برخی از آثارش در همان دانشکده و تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز اشاره کرد. اما به دلیل ناسازگاری های عقیدتیدوران تدریس  وی در دانشکده جنگ و سایر نهادهای دولتی دیرپا نبود و به زودی بازنشسته شد.
شروین باوند اصولا اعتقادی به کار حزبی و سیاسی نداشت و روح جبرگرایانه او را وا می داشت تا به رویای اتحاد ناگزیر  ملت های آریایی سخت باورمند باشد. از این رو بود که نه مکتبی خاص و تاثیرگذار آفرید و نه شاگردی تربیت کرد و نه در احزاب دست راستی طرفدار فاشیسم که پس از شهریور بیست سربرآورده بودند وارد شد. اما بر پاره ای از چهره های ارتشی مانند منوچهر آریانا تاثیرگذاشت و ظاهرا قرار بود بخشی از آثارش در جشن های 2500 ساله منتشر شود که نشد.
آنچه امروز از وی باقی مانده جزوات و نوشته هایی پراکنده است که همان دیگاه نژاد گرایانه قرن بیستمی البته از نوع ایرانی بر آن حکم فرما است.
کتاب حاضر به همت استاد کاوه بیات و مصطفی نوری و البته با مقدمه هایی انتقادی از مراد ثقفی و کاوه بیات در رد نقد روایت رمانتیک باوند از هویت،ناسیونالیسم و جهان بینی راسیستی نگاشته شده است.
بیات در مقدمه نسبتا طولانی خود ضمن ارائه تصویری اولیه از زندگی و زمانه آریا پارت باوند بر چند نکته حساس تاکید دارد. نخست آنکه راسیسم و اندیشه نژادگرایی در ایران پس از پایان راسیسم اروپایی جان می یابد، اما همین راسیسم نیز نه در جامعه طرفداری پیدا می کند، نه تاثیرگذار است و نه می تواند متن اصلی روایت ملی گرایی را در ایران تحت تاثیر خود قرار دهد. به عقیده کاوه بیات -که دهها کتاب و مقاله پیرامون این حوزه منتشر کرده است- اندیشه ملیت خواهی در ایران اصولا با روحی متعادل همراه بود،که گنجایش و ظرفیت تحمل جزمیت هایی از این جنس را نداشت.
 وی هدف از انتشار افکار باوند را نقد جدی آن «رگه» نحیف اما مخرب می داند که می تواند در هر جامعه خود را به گفتار ملیت خواهانه تحمیل و رنگ نژادپرستانه به آن بدهد.
کتاب حاضر پیش از ورود به متن اصلی که همان آثار و نوشته های باوند است با یک مقدمه دیگر از محمود بنی هاشم(هور پارس) از معدود شاگردان شروین باوند همراه شده است. او که آذری و ساکن تبریز بود، هنگامی که باوند در اوایل دهه 1330 در دانشکده ادبیات دانشگاه تازه تاسیس آذرآبادگان(دانشگاه تبریز) به تدریس مشغول بود، به دیدار استادش رفت. هاشمی می نویسد در سنین مدرسه به مبارزه با محافل کمونیستی و تجزیه طلب وابسته به شوروی در تبریز مشغول بود و به عنوان جوان خجالتی آذری به کسوت شاگردی استاد در آمد. یکی از نتاریج همپایی این دو کوهنوری های مکرردر کلیبر (موطن بنی هاشم) و کشف قلعه بابک توسط آریا پارت بود.
کتاب علاوه بر یادداشت ها ،اسناد،مذاکرات،مصاحبه ها و سخنرانی های باوند حاوی تصاویر و عکس های پیوست از وی و خاندانش است که در کتاب ذکر آن ها رفته است. هم چنین تصویری از جلد کتابها و جزوات قدیمی منتشر شده توسط باوند در برخی لابه لای سطور کتاب به چشم می خورد.