خزر و آتش جاویدان

۳۰ بهمن, ۱۳۹۱
خزر و آتش جاویدان

به سلسله جبال قفقاز محدود می‌شود.[1] شبه‌جزیره‌ی آبشرون در شرق این ولایت و در ساحل غربی دریای خزر قرار دارد. آبشرون، شبه‌جزیره‌ی بسیار مهمی است. اصلی‎ترین عامل اهمیت این شبه‌جزیره، قرار گرفتن آن در ساحل دریای خزر است. خزر علاوه بر مواهب گرانسنگ و ارزشمندی چون صنعت شیلات و کشتیرانی و به تبع آن بازرگانی و تجارت سودآور، موهبت بسیار گرانما‌یه‎ای به نام نفت و گاز را نیز به «شبه‌جزیره‌ی آب‎های شور» ارزانی داشته است. درحقیقت بسیاری از سفره‎های نفت و گاز خزر، در اراضی ساحلی این شبه‌جزیره و جزایر ریز و درشت اطرافش سر باز کرده‎اند و بزرگی و عظمت جاودانه را بر این خاک ساحلی اعطا نموده‎اند.

 

قرن‏هاست که همه چیز در آبشرون بوی نفت و گاز می‏دهد. تاریخ و جغرافیای تاریخی این منطقه و شهر بندرگاهی مهم آن، باکو، با تاریخ نفت و گاز خزر پیوند خورده است. اصطخری در قرن چهارم هجری از وجود «معدن نفت سبز و سپید» در باکو خبر می‏دهد (اصطخری، 1373: 194).

مسعودی مورخ هم‌عصر وی، از باکو با عنوان دیار نفت یاد می‏کند: «محل معروف به باکه (باکو) که محل نفت است و جزو مملکت شیروان و مجاور باب و ابواب است… نفت سپید از آنجا آرند و آنجا آتشفشان‌هاست که چشمه‌های آتش است و از زمین نمودار می‌شود» (مسعودی، 1374: 181 و مسعودی، 1365: 58).

گزارش‏های موجود در حدود العالم مربوط به قرن چهارم هجری نیز این حقیقت را به وضوح هویدا می‏سازد: «باکو؛ شهرکی‌ست بر کران دریا و به کوه نزدیک و هر نفط کی بناحیت دیلمان بکار برند از آنجا برند» (حدود العالم من المشرق الی المغرب، 1340: 163).

طلای سیاه برای دولت‏های حاکم بر شبه‌جزیره درآمدزا بود و کاربردهای مختلفی داشت. گزارش‎های اولیا چلبی از دوران صفوی در این خصوص قابل توجه است: «نفت سالانه هفت‌هزار تومان برای شاه درآمد ایجاد می‏کند. به مدد نفت اطراف قلعه‏های واقع در سرحدات دیار عجم با ازبکستان، هندوستان، عراق، کردستان، گرجستان، داغستان آل عثمان چراغان می‌شود. به هنگام حمله به دشمن نیز لحاف‎ها و اشیای کهنه‏ای را آغشته به نفت می‏کنند و بر روی آن‌ها می‏اندازند. نفت از جمله مهمات لازم برای شهر و قلعه است» (اولیا چلبی، 1314: 303).

 

یاقوت حموی و حمدالله مستوفی از باکو با نام سرزمینی یاد می‏کنند
که از زمین آن آتش بر می خیزد

با ورود به قرن 19 و 20م. و پیشرفت صنایع نفت و گاز و افزایش وابستگی بشر بدین مواد سوختی، توجه به منابع نفت و گاز شبه‌جزیره‌ی آبشرون نیز افزایش یافت و در سایه‌ی درآمدهای حاصل از استحصال نفت، تغییرات بزرگی در سرتاسر این منطقه بروز کرد. باکو، قلب تپنده‌ی شبه‌جزیره و مرکز اصلی این تغییرات بود. با لغو قانون انحصار دولتی سرمایه‏گذاری در صنعت نفت از جانب دولت روسیه‏ی تزاری در قرن 19م، این صنعت به بخش خصوصی سپرده شد و این آغاز رشد سریع و شتاب‏زده‏ی صنعت نفت باکو بود.

 

تأثیرات ثروت حاصل از نفت، تنها در بخش اقتصاد باقی نماند و به زودی تمامی ابعاد جامعه‏ی آن روزگار باکو را فرا گرفت. یکی از نتایج حاصل از این ثروت کلان، ظهور طبقه‏ی میلیونرهای نفتی بود. اینان نفت‏خدایانی بودند که در عرض مدت کوتاهی با حفر چاه و دستیابی به منابع عظیم نفت باکو، ثروت خیره‌کننده‏ای را تصاحب کرده بودند. در این بین مسلمانان میلیونر بخش قابل ملاحظه‏ای از ثروت خود را در راه توسعه و پیشرفت جامعه‏ی مسلمانان باکو به کار گرفتند. صنعت نفت هم‌چنین باعث تغییرات چشم‏گیری در جمعیت باکو شد. با توسعه‏ی صنایع نفت، سیل سرمایه‏گذاران و کارگران از سرتاسر دنیا به سوی باکو جاری شد. بدین ترتیب، جمعیت شهر به گونه‏ی چشم‌گیری افزایش پیدا کرد و تضادهای قومی و مذهبی در آن تقویت شد و زمینه‏ی بالا گرفتن اغتشاشات ارمنی- مسلمان سال‏های 1905م. و 1918م. فراهم گشت.

چندی بعد، طبقه‏ی کارگر مشغول در صنایع نفت بر خواسته‏های صنفی خویش تأکید ورزیدند و در چندین کارخانه‌‌‏ و کارگاه‏ استخراج و استحصال نفت اعتصاباتی را به پا کردند. کم‌کم اعتراضات کارگری شکل منسجم‏تری یافت و آن‌ها خواسته‏های خود را در قالب تشکل‏های کارگری مطرح نمودند. همه‏ی این‌ها مقدمه‏ی ظهور جنبش‏های کارگری، سوسیالیستی و سرانجام بلشویکی در این شهر بود. بدین ترتیب در سایه‏ی ثروت نفت، باکوی اواخر قرن 19م. و اوایل قرن 20م. یکی از پویاترین ادوار تاریخ اجتماعی و اقتصادی خود را سپری کرد و خاستگاه بسیاری از حرکت‏ها، تغییرات و تحولات اجتماعی و اقتصادی شد (حسینی، 1390: 49).

 

نفت و گاز و آتش مقدس

همواره ارتباط مستقیمی بین نفت و گاز و آتش وجود داشته است. نفت و گاز مواد قابل اشتعالی هستند که با کوچک‌ترین جرقه‏ای مشتعل می‏‌شوند. منابع غنی نفت و گاز خزر در منطقه‌ی شبه‌جزیره‌ی آبشرون نیز در طول تاریخ مشتعل شده‏اند و این سرزمین را به دیار آتش‏های فروزان مبدل ساخته‎اند.

یاقوت حموی و حمدالله مستوفی از باکو با نام سرزمینی یاد می‏کنند که از زمین آن آتش برمی‏خیزد (لسترنج، 1383: 194).

شرایط مساعد برای مشتعل شدن آتش و تدوام این افروختگی، موجب رونق آیین زرتشتی‏گری در این دیار شده است. چرا که آتش در آیین زرتشتی به یک نماد تبدیل شده و عمده‌ی منابع غیردینی، آن را در ارتباط با آتش می‌شناختند و معرفی می‌کردند. زرتشتیان به زودی آتشکده‏های متعددی را در این دیار برپا ساختند که آتش مقدس در آن به برکت اتصال به منابع بی‎کران نفت و گاز خزر، به جاودانگی رسیده بود.

زکریای قزوینی در قرن 9 ﻫ.ق. در این‌باره چنین گزارش می‏دهد: «در شهر بادکوبه که در کنار دریای خزر واقع است و قلعه‏ای متین دارد، آتشکده‏ای است و در آن آتشکده، حجرات ساخته‌اند. در میان آتشکده، حوض‌ها و فواره‌ها گذاشته‎اند و آتش عوض آب از فواره جستن می‌کند و آتش‌پرستان در حجرات می‌باشند. آتش‌ها بدون افروختن هیمه و ذغال در حجرات افروخته می‌شود… گویند که چون در زمین آنجا دهنیت بسیار است و معدن نفت در قرب آن زمین است، بخاراتی که از زمین متصاعد می‌شود دهنیت دارد، چون آتشی بدان بخار رسانند مشتعل گردد… در نزدیک شهر بادکوبه، معدن نفت است و آن چنان است که چاه‌ها کنده‏اند و حوض‌ها در کنار چاه‌ها ساخته‏اند. هر روز آب از چاه‌ها کشیده بدان موضع‎ها ریزند و نفت را که روی آب‌ها ایستاده با چمچه‌ها برداشته به میان خیک‌ها ریزند…» (قزوینی، 1373: 571).

ارتباط وجه تسیمه‌ی برخی از اعلام جغرافیایی منطقه با مفهوم تقدس آتش، نشانگر قدمت زرتشتی‏گری در آن است. بنا بر عقیده‌ی بسیاری از پژوهشگران، مفاهیمی چون «منبع آتش»، «خاک مقدس»، «شهر آتش‌‏پرستان» و «مسکن خدایان و قدیسین»، از واژگان «باقاوان»، «باقو‏آن» و یا «باکو» استنباط می‌شود (Мәммәдов, 1969: 9 ;Aşurbəyli,2006: 34).

محققان وجه تسمیه‌ی جزیره‌ی «پیر اللهی»[2] واقع در شمال شبه‌جزیره‌ی آبشرون را نیز مرتبط با مفاهیم موجود در آیین زرتشتی‏گری

آتشکده باکو از سوی پارسیان(زرتشتیان هند) بنا شد

می‏دانند. روس‏ها این جزیره را «جزیره‌ی مقدس» ‏می‌نامند. این جزیره طی قرون متمادی با عنوان سرزمین منابع غنی نفت و دیار «آتش جاویدان» مشهور بوده است. از این رو مورخان گمان می‏کنند آتش‏پرستان این نام را به جزیره داده‏اند (Мәммәдов,1969:8). یکی از بزرگ‌ترین آتشگاه‏های منطقه نیز در همین جزیره قرار داشته است (سلیمانوف، 1385: 26).

 

وجه تسمیه‌ی منطقه‌ی سوراخانی نیز مرتبط با آتش و اهمیت آن در دین زرتشتی است. سوراخانی محل قرار گرفتن معبدی بدین نام است. این آتشکده در طول تاریخ بارها و بارها از بین رفته و بر اساس کتیبه‎های هندی موجود در معبد سوراخانی، این معبد در قرن 17م. با کمک‏های مالی یک تاجر هندی مجددا برپا شده است. بر اساس گزارش‎های مربوط به گملین ساموئیل گوتلیب، استاد دانشگاه سن‌پترزبورگ روسیه، در سال 1770م. در آن ایام زرتشتیان ایرانی‌تبار هند برای زیارت این آتشگاه با شور و اشتیاق فراوان خود را به باکو می‏رسانند. آن‌ها به آتش جاویدان نهایت احترام را می‎گذاشتند و در آن نشانه‏هایی از خدای‌گونگی می‏دیدند (Mirbabayev,2007: 7,8). واژه‌ی سوراخانی شکل تغییریافته‎ای از لغت سانسکریت «سوراخشانی»، به معنای «بنای مذهبی» و «ستایش‌گاه» است (Мәммәдов, 1969: 31).

اشتعال آتش مقدس در معبد سوراخانی و توجه زرتشتیان بدان، تا روزگار معاصر تداوم داشته است. شمس‎الدین سامی در این خصوص می‏‌نویسد: «در منطقۀ باکو از گذشته تا کنون چاه‏های نفت وجود دارد. یکی از این معادن آتش گرفته و از گذشته به عنوان آتشکدۀ مورد احترام زرتشتیان واقع گشته است» (سامی،1314: 3546).

محمد امین سیاح نیز درباره‌ی علاقه‌ی ویژه‌ی زرتشتیان عالم بدین معبد و سایر معابد شهر باکو می‏نویسد و آن‌ها را با لفظ آتش‌پرست معرفی می‌کند: «تعدادی آتش‌پرست نیز در حوالی شهر باکو ساکنند. کثرت و فراوانی نفت در اطراف بحر خزر به رواج آتش‌پرستی کمک نموده است. اینان در آتشکده‎ها نفت می‎سوزانند. حتی روغن نفت در بعضی از مناطق دریا بر روی آب متراکم می‏شود و چون قایقران‎ها و ماهیگیران آن را مشتعل می‏کنند، بحر خزر مانند دریایی آتشین جلوه می‏نماید… بعضی از منابع نفت خود به خود مشتعل می‏‌شوند و به اطراف آتش‌فشانی می‎نمایند. ایرانیان که پیشینیانشان کاملا آتش‌پرست بودند، از ولایت‎های دوردست آمده، به زیارت و تماشای این حالت می‎پرداختند. آن‌ها این وضع را چون معجزه‎ای می‏پنداشتند» (سیاح، 1295: 28،29).

میرزا تقی‌خان طبیب حفظ الصحه در سفر خود به باکو مقارن با عهد ناصری از آتشگاه سوراخانی بازدید می‎کند و درباره‌ی آن چنین گزارش می‎دهد: «در دو فرسنگی بادکوبه زمینی است که آنجا را آتشکده می‎نامند. همیشه یک یا چند نفر از هندوان در آنجا معتکف و مشغول عبادت است. خاک این بیابان کم‌منفعت و هر موضع از آن خاک را که قدری پس زده، شعله به او رسانند، مشتعل می‎شود و پیوسته می‏سوزد» (طبیب حفظ الصحه، 1288: 23، 24).

اطلاعات مندرج در کتاب سفر قفقاز الکساندر دوما، نویسنده‌ی نامدار فرانسوی در قرن 19م. در خصوص زرتشتیان معتکف در معبد سوراخانی بسیار مغتنم و مفید است. وی موبدان مجاور این معبد زرتشتی را آخرین نمایندگان این آیین در این منطقه می‏نامد و چنین می‏نگارد: «از هم‌وطنانم آنان که بخواهند این منظره را ببینند، قدری باید عجله کنند. چرا که در عبادتگاه آتش‌پرستان، تنها سه نفر مانده بودند، یکی از آن‌ها کهنسال، دومی نیز 35-30 سال داشت» (سلیمانوف، 1385: 28).

معبد شُبانی دیگر معبد مهم زرتشتیان در شبه‌جزیره‌ی آبشرون به شمار می‏آمد که اشتعال آتش مقدس در آن، به مدد بهره‎گیری از منابع عظیم نفت و گاز خزر صورت می‎گرفت. این آتشکده تا اواخر قرن 19م. پا برجا بود و سپس نابود شد (سلیمانوف، 1385: 26).

نام‏‏ها و عناوین جغرافیایی دیگری مرتبط با واژه‌ی آتش در منطقه وجود دارد که از آن جمله می‏توان به «آتشگاه»، «آتش گولو» و «آتش قایا» اشاره کرد (Azərbaycan toponimlərin inensiklopedik lüğəti, 2002: 86).

 

جمهوری آذربایجان، سرزمین آتش جاویدان

حوادث بعد از انقلاب 1917م. روسیه و سرنگونی حکومت تزاری، اقوام ساکن در قفقاز را به سوی استقلال پیش می‌برد. در 6 ژانویه‌ی 1918م. مجلس مؤسسان روسیه توسط نیروهای کمونیست ایجاد شد. نمایندگان قفقاز بعد از شرکت در این مجلس، دستیابی به آزادی و استقلال از این طریق را غیرممکن یافتند و به تفلیس بازگشتند. آن‌ها طی اجلاسی در 23 فوریه، «سِیم» (مجلس) ماوراء قفقاز را با شرکت نمایندگان ارمنی، آذری و گرجی تشکیل دادند (Әзизов, 1997:150).

در22 آوریل 1918م. سیم ماوراء قفقاز، به جمهوری دموکراتیک فدراتیو ماوراء قفقاز تبدیل شد و جمهوری‌های مستقل آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در ترکیب آن با هم متحد شدند. این جمهوری فدراتیو جدید زیاد دوام نیاورد و چند روز بعد، در 26 آوریل گرجستان از ترکیب آن خارج شد. استقلال کامل آذربایجان از جمهوری دموکراتیک فدراتیو ماوراء قفقاز در 28 مه همان سال تحقق یافت. شورای ملی آذربایجان، بیان‌نامه‌ی استقلال را تنظیم کرد و به دولت‌های بزرگ جهان و همسایگانش ارسال داشت (Piriyev, 2002:126,127).

جمهوری آذربایجان استقلال خود را تا دو سال حفظ کرد و در سال 1920م. با اشغال باکو و دیگر مناطق مهم این کشور توسط بلشویک‎ها، این جمهوری به اتحاد جماهیر سوسیالیستی کمونیستی شوروی پیوست و بدین ترتیب استقلال خود را از دست داد. بعد از فروپاشی شوروی، جمهوری آذربایجان بار دیگر استقلال را تجربه کرد.

در دو تجربه‌ی استقلال این جمهوری، بارها و بارها بر آتش به عنوان یکی از رمزها و نمادهای ملی تأکید شده است. در نخستین تجربه‌ی استقلال جمهوری آذربایجان، مفاهیمی چون آتش و آتشکده جایگاه ویژه‎ای نزد سیاسیون این جمهوری داشت. آن‏ها لفظ آذربایجان را مرتبط با آتش و آتش‌پرستی[3] می‎دانستند و با اشاره به وجود آتشکده‎های متعدد در این کشور، خصوصا آتشگاه سوراخانی در نزدیکی باکو، پایتخت این جمهوری، عنوان آذربایجان را مناسب‎ترین نام برای این کشور نوبنیاد می‏پنداشتند.

 

نام آذربایجان ارتباط مستقیمی با واژه پهلوی آذر(آتش) دارد

در بخشی از نوشته‏های عادل خان زیاد خان، نخستین سفیر جمهوری آذربایجان در ایران، در این خصوص می‏خوانیم: «معلوم است که آتش‌‌پرستی در این مملکت از دوران قدیم رواج داشته و از این رو لفظ آذربایجان از آن گرفته شده است. عبادتگاه آتش‏پرستان و آتشکده‌‌های ایشان تا این دوران در نزدیکی‌‌های شهر باکو، پایتخت کنونی جمهوری آذربایجان، باقی مانده است» (زیاد خان، 1389: 66).

 

«من در ابتدا، سخنم را با این عبارت شروع کردم که: آذربایجان یعنی «معدن آتش»، با این عبارت نیز به پایان می‌رسانم. من در بخش آغازین معروضه‌‌ام نشان دادم که در «سوراخانی»، واقع در نزدیکی پایتختمان، از گذشته‌‌های دور آتشکده‏ای وجود دارد که سجده‌‌گاه اجدادمان بوده است. هم‌اکنون نیز مجلس مبعوثان چون معبدی است که حکومت جمهوری آذربایجان از آن نور سیاسی دریافت می‌‌کند. اعضای مجلس مبعوثان و مجلس مؤسسان که در آینده‌ی نزدیک فرا خوانده خواهند شد، همان کسانی هستند که در اطراف آتش فروزان استقلال جمهوری آذربایجان حلقه زدند و از آن محافظت نمودند، تا وزش تندبادها از شمال و دیگر جهات، آن آتش مقدس را خاموش نگرداند. چرا که همگان می‏دانند، بعد از خاموش گشتن چراغ استقلالمان و پاره شدن پرچممان، زندگی ما در دنیا اصلا معنایی ندارد» (همان: 141).

اشاره به رابطه‌ی میان آذربایجان و آتش مقدس حتی در یادداشت تقدیمی هیأت اعزامی جمهوری آذربایجان به کنفرانس صلح پاریس نیز آمده است (Парисдәки сүлһ конфрансына Гафгаз Азәрбајҹаны сүлһ нүмајәндәлијининтәләбләри, 1992:162 ,163)

تصاویر آتشکده‌ی سوراخانی و آتش مقدس در آن دوران حتی بر روی تمبرهای صادر شده توسط دولت جمهوری آذربایجان نیز قابل مشاهده بود (Azərbaycan xalq cumhuriyeti ensiklopediyası, 2004: 37).

از همین دوران است که لقب «اودلو یورد» (سرزمین آتش) برای جمهوری آذربایجان کاربرد یافت. بعدها محمد امین رسول‎زاده، رهبر حزب مساوات و از بنیانگذاران جمهوری آذربایجان، در ایام مهاجرت به ترکیه در سال 1929م. نشریه‏ای را با این عنوان و در موضوع جمهوری آذربایجان در استانبول منتشر ساخت (Yaqublu, 1999: 48).

توجه به آتش مقدس و آتشگاه‏های شبه‌جزیره‌ی آبشرون بعد از فروپاشی شوروی و استقلال مجدد جمهوری آذربایجان با شدت و حدّت بیش‌تری پی گرفته شد. این بار در مرکز آرم حکومتی جمهوری آذربایجان نیز «شعله‌ی آتش» مشاهده شد. در این آرم خوشه‎های گندم و شاخه‏های بلوط، دایره‎های آبی، سرخ و سبز، ستاره‌ی هشت‎پر، همه و همه بر گرد شعله‎های سرخ آتش جاویدان قرار گرفته‎اند.[4]

نکته‌ی جالب توجه درباره‌ی این آرم این‌که، ویژگی‎های این آرم در تجربه‌ی نخست استقلال جمهوری آذربایجان در سال‎های 1918-1920م. مورد مذاکره قرار گرفته و مشخص شده بود. در تجربه‌ی دوم استقلال این کشور در 1991م. این ویژگی‎های مکتوب، در اختیار یکی از هنرمندان قرار گرفت و بدین ترتیب، تصویر آرم جمهوری آذربایجان ترسیم شد (Azərbaycan xalq cumhuriyeti ensiklopediyası, 2004: 160).

آتش در این آرم حکومتی، نمادی از آذربایجان، سرزمین آتش، سابقه‌ی حضور دیانت زرتشتی در این کشور و توجه به آتش در عید نوروز بود. (Mərdanov, 2001: 38).

در جمهوری آذربایجان، معبد سوراخانی در کنار آثار تاریخی دیگری چون قیز قالاسی (قلعه دختر) باکو، سنگ‌نگاره‎های قبوستان، مقبره‌ی نظامی گنجوی گنجه و قلعه‌ی شیروانشاهان، به یکی از نمادهای جمهوری آذربایجان مبدل شد.

ارزش دادن به مراسم آتش‌افروزی و آتش‌فشانی در جشن‎های ملی چون چهارشنبه‎های آخر سال و عید نوروز، استعمال لقب «اودلار یوردو» (سرزمین آتش) برای جمهوری آذربایجان، قرار دادن مشعل آتش جاویدان در بسیاری از بناهای یادبود و یادمان (مانند بنای یادمان شهدای 20 ژانویه‌ی 1990م. باکو)، نمودی از جایگاه آتش در هویت ملی ساکنان جمهوری جوان آذربایجان است. بی‎تردید این بخش از هویت ملی این کشور، در سایه‌ی منابع بی‎کران نفت و گاز خزر پدیدار شده و به پیوندهای این کشور، با همسایه‌ی مهم و قدرتمند جنوبی‏اش یعنی ایران ژرفا بخشیده است.

* به نقل از کتاب ماه تاریخ، فروردین 1391

** دانشجوی دکتری تاریخ محلی دانشگاه اصفهان

 

منابع و مآخذ

الف) کتب فارسی:

اصطخری، ابواسحق ابراهیم (1373). ممالک و مسالک. ترجمه‌ی محمد بن اسعد بن عبدالله تستری، به کوشش ایرج افشار. تهران: موقوفات دکتر محمد افشار.

حدود العالم من المشرق الی المغرب (1340). به کوشش منوچهر ستوده. تهران: دانشگاه تهران.

زیاد خان، عادل خان (1389). جمهوری آذربایجان. ترجمه‌ی سجاد حسینی. تبریز: اختر.

سلیمانوف، مناف (1385). باکو شهر نفت و موسیقی. ترجمه‌ی صمد سرداری‏نیا. تبریز: اختر.

طبیب حفظ الصحه، میرزا تقی‌خان (1288). سفرنامه میرزا تقی‌خان طبیب حفظ الصحه، «نسخه خطی». تهران: کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی، شماره‌ی 9903.

قزوینی، زکریا بن محمد (1373). آثار البلاد و اخبار العباد. ترجمه‌ی جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح میرهاشم محدث. تهران: امیرکبیر.

لسترنج، گای (1383). جغرافیای تاریخی سرزمین‎های خلافت شرقی. ترجمه‌ی محمود عرفان. تهران: علمی و فرهنگی.

مسعودی، ابوالحسن علی (1365). التنبیه و الاشراف. ترجمه‌ی ابوالقاسم پاینده. تهران: علمی و فرهنگی.

مسعودی، ابوالحسن علی (1374). مروج الذهب و المعادن الجواهر. ترجمه‌ی ابوالقاسم پاینده. تهران: نشر مرکز.

ب) کتب غیرفارسی:

اولیا چلبی، محمد ظلی ابن درویش (1314). اولیا چلبی سیاحتنامه‏سی، ج2. استانبول: احمد جودت.

سامی، شمس‎الدین (1314). قاموس الاعلام، ج5. استانبول: مهران مطبعه‏سی.

سیاح، محمد امین (1295). استانبولدن آسیای وسطی‎یه سیاحت. استانبول: قرق انبار مطبعه‏سی.

Aşurbəyli, Sara (2006).Bakışəhərinintarixi, Bakı: Avrasiya Press.

Azərbaycan xalq cumhuriyeti ensiklopediyası (2004). C1, Bakı: lidernəşriyyat.

Azərbaycan Respublikası Prezidentinin İşlər İdarəsinin, greb, Bakı: president kitabxanası.

Azərbaycan toponimlərin inensiklopedik lüğəti (2002). C1, Bakı: şərq-qərb.

Mirbabayev, Miryusif (2007). Azərbaycanneftininqısatarixi, Bakı: azərnəşr.

Mrdanov, M.C., Quliyev, Ə.Q. (2001). AzərbaycanRespublikasınındövlətrəmzləri, Bakı: Çaşıoğlu.

Piriyev, Vaqif (2002). Azərbaycanıntarixi-siyasicoğrafiyası, Bakı: araz.

Yaqublu, Nəsiman (1999). AzərbaycanmilliistiqlalmübarizəsivəMəhəmmədƏminRəsulzadə, Bakı.

Әзизов ,Түрјан (1997). Азәрбајҹан ХХ әсринәввәлләриндә ,Бакы: заман.

Мәммәдов, Ајдын (1969). ҹоғрафиадларсирри, Бакы: Азәрбајҹандөвләтнәшријаты.

Парисдәки сүлһконфрансынаГафгазАзәрбајҹанысүлһнүмајәндәлијининтәләбләри (1992). Азәрбајҹандемократикреспубликасы, инҝилисдилиндәнчевирәни: Вилајәт Гулијев, Бакы: Азәрнәшр.

ج) مقالات فارسی:

حسینی، سجاد، جعفر آقازاده (1390). « نفت و تغییرات اقتصادی- اجتماعی شهر باکو»، فصلنامه‌ی مطالعات تاریخ اسلام، سال سوم، شماره‌ی هشتم، صص 33-51.

پی‌نوشت

[1]- برای اطلاعات بیش‌تر درباره‌ی ولایت شیروان ر.ک به: لسترنج، گای (1383). جغرافیای تاریخی سرزمین‎های خلافت شرقی. ترجمه‌ی محمود عرفان. تهران: علمی و فرهنگی، صص193-194.

[2]- بعد از روی کار آمدن جمهوری شوروی آذربایجان، نام این جزیره به «آرتیوم» تغییر یافت. آرتیوم تخلص ف. آ. سرگیف (F.A.Sergiyev)، انقلابی مشهور بود (Мәммәдов,1969: 8).

[3].- مشخص است که در این‌جا آتش‌پرستی با آیین زرتشتی به عنوان دین قدیم ایرانی که در آن آتش مورد احترام فراوان بوده، برابر گرفته شده است.

[4]-  این آرم بر اساس قانون شماره‌ی 516 جمهوری آذربایجان، مصوبه‌ی 23 فوریه‌ی 1993م. رسمیت یافته است.  (Azərbaycan Respublikası Prezidentinin İşlərİdarəsinin, president kitabxanası, greb: 30)