مخالفین استفاده از نام «آذربایجان» و «آذری» چه کسانی هستند!

۲ خرداد, ۱۳۹۴
مخالفین استفاده از نام «آذربایجان» و «آذری» چه کسانی هستند!

همسو با اسرائیل و باکو اصرار عجیبی بر استفاده از واژه «تُرک» به جای «آذربایجان» در بنیاد اخیر الذکر داشتند.
این در حالی است که حتی در قانون اساسی جمهوری باکو نیز نام زبان رسمی این کشور نه زبان ترکی بلکه «زبان آذربایجانی» عنوان شده است. اصولا تُرک نامیدن مردم آذربایجان دشنام و جفایی بزرگ در حق آنان است. درست است که زبان ما آذربایجانی ها در طول سالیان به علل مختلف (که از نظر علمی و روند شناسی بارها بررسی شده است) از زبان ترکی تاثیر پذیرفته است اما این به معنی «ترک بودن» این جمعیت ایرانی نیست.
از سوی دیگر روشنفکران و محققین وطنخواه آذری بارها در دیدار و نشست های مکرر در ریاست جمهوری ، وزارت کشور، دستیاری اقوام، مجلس شورای اسلامی و… بر این اصل تاکید کرده اند که استفاده از نام «آذربایجان» برای این خطه از کشور و مردم عزیزمان یک خط قرمز در سطح تمامیت ارضی بوده و مردم ما حاضر به پذیرش تعطیلی استفاده از این نام تاریخی (آذربایجان و آذری) نبوده و نیستند. بنابراین هر گونه استفاده از کلماتی مانند ترک و ترکی باعث تشنج و نا امنی در منطقه خواهد شد.
اگر نگاهی ساده به الگوهای رفتار مردم آذربایجان داشته باشیم به هزاران نام خانوادگی یا پسوند «آذری» و «آذر» برخورد می کنیم. همین یک نکته نشانگر اصالت و مردمی بودن مفهوم آذری است. در مقابل هیچ نام خانوادگی با مدخلیت کلمه «ترک» در بین آذربایجانی ها دیده نمی شود و یا اگر باشد، بسیار اندک و انگشت شمار است.
از سوی دیگر کلیت جریان قوم گرا به شدت با واژه آذربایجان/ آذربایجانی/ آذری مشکل دارد. از نظر این جریان حتی آذربایجان گرایی نیز امری منفی است و هر چه هست باید در قالب توران و ترک گرایی (پان ترکیسم) صورت گرفته و زبان امروزی آذربایجانی نیز به نفع زبان ترکی استانبولی یا قفقازی کنار گذاشته شود.
به همین دلیل است که جریان قومی به شدت با کلمه آذربایجان در «بنیاد فرهنگ و هنر آذربایجان» نیز ستیز می کند. زیرا طبیعی است وقتی صحبت از فرهنگ آذربایجان به میان آید ایرانیت نیز به صورت طبیعی در دل آن نهفته است. از آنجایی که قوم گرایان در صدد برساختن و جعل هویتی خارج از دایره آذربایجان و ایران می باشند، چنین گزینشی به مذاق شان خوش نیامد.
برای اینکه میزان سفاهت مخالفین آذربایجان (ترک پرستان) را بسنجیم و به حقانیت  فرهنگ خود پی ببریم بد نیست به سه نوشته که این روزها امهات دلایل قوم گرایان برای آذربایجان ستیزی(ایران ستیزی) در خود جمع کرده اند، نظری بیافکنیم:
یکم- نفرت از ادبیات آذربایجان و مقبره الشعراء
مقبره الشعرای تبریز نماد ادبیات و فرهنگ آذربایجان به شمار می رود. اما جالب است بدانیم که هسته سخت جریان قومی به شدن با این یادمان مشکل دارد تا جایی که خواستار تخریب و ویرانی آن شده اند.
 وب سایت موسوم به ینی یول (آذربایجان جنوبی مستقل) که از جمهوری باکو هدایت می شود و عمده نویسندگان جریان قوم گرای داخل با نام مستعار مطالبی در آن منتشر می کنند، در خصوص مقبره الشعرای تبریز چنین می نویسد:
« وقتی در کنار جاده آثار رها شده را می بینیم به یقین به یاد قوم وحشی ایرانی باید افتاد که نشان تمدنشان نابودی تمدن و آثار فرهنگی دیگر است. در کنار تخریبات فرهنگی فیزیکی و تاریخی قوم منحوس و سگ صفت ایرانی یا فارس با تولید جعلیات و خوره های فرهنگی فرهنگ و زبان ما تورکها را نیز به چالش می کشد. مقبرالشعرا یکی از آن بناهایست که حال دردآور تبریز را برای هر ریشه داری بازگو میکند.
در تبریز تورک مقبره برای شاعران فارس ساخته می شوند آن هم با همکاری مجله یغما و روزنامه اطلاعات و کیهان و آن هم بر روی یک گورستان که هیچ یک از مدفون شدگانش سنگ قبری هم ندارند. یک  ایرانی طرحی برای معماری می کشد و ساخته می شود و مدفون شدگان (اعم از کارگر و مردم عادی) یک دفعه تبدیل به شاعرانی می شوند که هرکدام صاحب مکتب شعر و شاعری هستند در زبان فارسی ! خود شیراز  یا اصفهان  و یا یزد و کرمان و… اما مقبره الشعرا ندارند اما این بیچاره تبریز و تورکها هستند که مقبره الشعرا فارسها را دارند !
چنین بنای اگر امروز تخریب نشود و یا اگر امروز به دست مردم به فراموشی و بدگویی سپرده نشود فردا در آن سگ دفن کرده و اسم چاکر ایرانی بر آن می گزارند و برایش تاریخ خواهند ساخت. از همه مردم تورک آزربایجان می خواهم که مقبره الشعرا را ابدیت فراموش کنند  تا حکومت خود مردم تخریب این نماد فارس را آغاز کند و باد فراموش گرد و غبار به وسعت نادیده گرفتن بناهای تورکی ما برآن انبار کند».

آیا کسانی که قصد تخریب مقبره الشعرای تبریز را دارند نشانی از خرد در جوهره وجودی شان هست؟ معلوم نیست این عده با انکار شهریار و دشمنی با خاقانی و صائب و قطران قصد طرح چه موضوعاتی را در «فرهنگستان زبان ترکی» داشتند!
نویسندگان این وب سایت در واقع همان کسانی هستند دیروز و امروز با نام حقیقی یا مستعار علیه «بنیاد فرهنگ  و هنر آذربایجان» جو سازی کردند و با گستاخی تمام به تمسخر لفظ آذربایجان/ آذری پرداختند. آیا باید به این عده  با چنین ادبیات سخیفی اعتماد کرد  و آنها شنید؟
 دقیقا به همین دلیل است که پان ترکیسم را در درجه نخست باید ایدئولوژی «ضد آذربایجانی» نامیده. این گروه حتی از تحریف نوشتار آذربایجان هم غفلت نکرده و ازکلمه آزربایجان استفاده می کنند. این آزربایجانی برساخته ذهن قوم گرایان است. یک منطقه خیالی که در آن نفرت،گرگ صفتی و بی قانونی جریان دارد. سنجه انسان و عقیده در این عالم خیالی نه بر اساس دانش، حقوق بشر و… بلکه بر اساس رابطه انسان با «گرگ/ قورد» مشخص می شود. انسانهای این عالم خیال به قورد و مانقورد تقسیم می شوند. مانقورد اصطلاحی است که به تقلید از قوم گرایی کُردی و معادل جاش تولید شده است.
دوم- شبکه گوناز تی وی از شیکاگو پخش می شود از دیگر ، مخالفین سر سخت نام آذربایجان است. نویسندگان این سایت عمدتا پان ترکیست های فراری به خارج کشور اند. نگاهی به یکی از این نوشته ها که به قلم فردی به نام آقای محبوب امراح نوشته شده است، سطح نازل دانش و سواد را در بین جریان آذری ستیز را مشخص می کند. توضیح اینکه بندهای زیر فرازهایی از یک مقاله طولانی و بی در و پیکر است. از یابندگان معنای دقیق این جملات خواهشمندیم با ما تماس بگیرند:

** « درگیریهای بوجود آمده و حملات مسلح و تروریستی موجب شد تا موجی از نفرت در میان مردم غیر نظامی تورکیه بوجود آید اگرچه رسانه های تورکیه هماره تلاش نمودند تا این نفرت را به جای سوق یافتن به کردهای این کشور به سوی گروه پ ک ک سوق دهند.»
** « البته در اینجا مقصود از “ملت تورک” در تورکیه و “ملت ایران” در ایران دقیقا آن چیزی است که در ادبیات سیاسی این کشورها رواج و رسمیت دارد و به معنی اعتماد دولت به شهروندان خود برای “از خود دانستن آنان” است.
در تورکیه دیگر زیاد نیازی نیست تا کسی برای ترقی در سیستم هویت قومی یا دینی خود را انکار کند تورکیه این الگوی خود را به نظر می رسد که از ایالات متحده برداشته است زیرا در آمریکا این مدل از ملت سازی را “دیگ جوشان برای اقوام” می خوانند به این معنی که هر قوم و هویتی در آمریکا علاوه بر اینکه حق ابراز وجود دارد بلکه می تواند با اقوام دیگر در این کشور وارد رقابت یا لابی گری شود سیستم ملت سازی آمریکایی آنرا عامل توسعه ی کشور می داند.»
** « تورکیه ادراک نموده است که در جهان رسانه ها و ارتباطات نمی توان مرزی مشخص کرد و چه بهتر آنکه دولت خود متولی گری حفظ زبانهای محلی خود را بر عهده بگیرد تا مردم این کشور رغبتی به رسانه های خارجی که برای خودشان ملت سازی می کنند نشان ندهند.»
** « ایرانیان هیچگاه به اندازه سیستم و روشنفکران تورکیه نتوانستند تغییرات بزرگی که در حال انجام است را ادراک نمایند بلکه بدلیل بی سوادی طبقه به اصطلاح روشنفکرشان از مسایل ملی در یک کشور درست به مانند برخورد هایی که همه روزه در خیابانهای ایران رخ می دهد برخورد نمودند.»

کسانی که از عاجز و قاصر از نوشتن یک مقاله و انشای درست جملات اند، طبیعی است که با تاریخ و ادبیات آذربایجان و ایران بیگانه بوده و قادر به درک مفهوم «آذری» نباشند. مخالفین هویت ایرانی چنین کسانی هستند.
سوم- مطلبی دیگر با عنوان پان آذریها چه کسانی هستند توسط یکی دیگر از عوامل دست آموز و تهران نشین تلویزیون گوناز با لودگی زایدالوصفی نوشته شد که قصد تخریب بزرگان فرهنگ و ادب کشور به ویژه آذربایجان را داشت. هدف عمده این نوشته سفارشی شانتاژ و تخریب چهره افرادی بود که حاضر به پذیرش عناوین قبیح و جایگزینی آن با واژگان اصیل آذری و آذربایجان نیستند.
صد البته که انتظار دیگر از همکاران شبکه اسرائیلی گوناز نمی رفت. این نوشته که ظاهرا چند ماه وقت نویسنده را گرفته است اوج  ابتکار و خلاقیت قوم گرایان برای تخریب چهره آذریها و تلاش برای استحاله آذربایجان در ترکیه بود. هر چند در حالت عادی پرداختن به کارهای غیرجدی از این دست دور از عقل است اما استناد به چنین نوشته هایی برای نشان دادن سطح نازل و بی مایگی نویسندگان آن و به طریق اولی طرفداران گفتمان قومیت لازم و ضروری است.
نوشته مذکور دو خط عمده را برای هدف قراردادن هویت ایرانی آذربایجان مد نظر قرار داده بود. نخست تمسخر و حمله به مذهب تشیع به عنوان دین رسمی و ملی ایران که یکی از ویژگی های مهم آذربایجان نیز به شمار می رود و دیگری انکار نام آذربایجان/ آذربایجانی/ آذری و رسمیت دادن به عنوان «تورک». هدف دوم در امتداد هدنف نخست قرار دارد. برای انفصال آذربایجان از ایرانیت انکار تشیع و زبان فارسی از ضروریات است. کاری که حزب کمونیست آذربایجان شوروی نیز طی هشتاد سال انجام داد.
تمام این شطحیات در قالب طنز و استهزای صفویان و شیعیان همگی در حالی صورت می گیرد که صفویه و تشیع بخش عمده تاریخ آذربایجان را تشکیل می دهد. اما آذربایجان منهای این دو مولفه مساوی خواهد بود با «آزربایجان» یعنی توهم توخالی که جز در ذهن بیمار قوم گرایان جایگاهی ندارد.
نتیجه اینکه عبور از ایده فرهنگستان ، سیاستی درست و به جا بود. قوم گرایان انتظار داشتند با تبدیل این نهاد به فرهنگستان زبان ترکی، نهادی قومی برای نا امنی در منطقه و اخلال در هویت تعمیم یافته ملی ایجاد نمایند که به تدبیر همگان، تهدید تبدیل به فرصت شد.

خوشبختانه دولت نیز به میان مایگی و دون پایگی قوم گرایان و دشمنان آذربایجان واقف است و آنان را جدی نمی گیرد. مسئله مهم برای وطنخواهان حفظ سنگر ایرانیت و آذربایجان و عقب نشینی نکردن از مواضع اصولی و ارزش های محافظه کار است. زیرا تجربه نشان داده است که نخستین عقب نشینی آغاز عقب نشینی های دیگر نیز است.