زبان مادری، بهانه ای بیش، نیست

۵ اسفند, ۱۳۹۳
زبان مادری، بهانه ای بیش، نیست

چند سالی است که بازار مقوله زبان مادری بسیار داغ شده و جریان های قومی در 2 اسفند حرکت های نمایشی مختلفی به این بهانه انجام می گیرند. این بازار گرمی فعلا محدود به عده ای فعالان و محافل سیاسی است و در بین بدنه مردم مناطق دو زبانه،  شناخته شده نیست. دلیل آن نیز عدم احساس نیاز به این مسئله است. زبان های محلی در ایران به خوبی رشد می کنند و تحت حمایت های دولتی قرار دارند. صداوسیما، انتشار نشریه، صحبت در ادارات و محاکم به این زبان ها از جمله حقوق اولیه و ثانویه است که دولت ایران به طور سنتی در رعایت آن می کوشد. بنابراین مردم عادی از این ناحیه احساس نیاز یا کمبود نمی کنند.
اتفاقا زبان های در معرض خطر ایران مانند مازنی،تالشی و هورامی و… هیچ متولی و مدعی ندارند. اصولا یونسکو روز 2 اسفند را در وهله اول برای زبانهای در معرض نابودی پیش بینی کرده است. آیا تصور انقراض زبانی هایی با 35میلیون و 10 میلیون گویشور (به روایت پان ترکها و پان کردها) و داشتن بیش از 20 شبکه تلویزیونی و رادیویی و نشریات چاپی و شبکه های اجتماعی و شبکه های ماهواره ای، سایت ها و وبلاگ ها عقلانی است؟ پاسخ مشخص است.
اصولا فعالان سیاسی نیز این مسئله را به عنوان یک بهانه جهت اظهار وجود و فتح سنگر به سنگر مد نظر دارند. زیرا مفهوم زبان مادری به ظاهر مفهومی معصومانه، غیر سیاسی و خنثی و مطالبه آموزش یا توجه به آن بدون هزینه است.
اما نکته باریکتر از مو این است که مسئله گروههای سیاسی قوم گرا معطوف کردن توجه دولت ایران به آموزش یا توجه «بیشتر» به این حوزه نیست.
تمام گروهها و افراد قوم گرا در ایران ذاتا «تجزیه طلب» و «ضد ایرانی» هستند. یعنی آشکارا در ازای دریافت امتیازهای نقدی و غیرنقدی از دول بیگانه در پروژه «فروپاشی آرام ایران از درون» درگیر اند. زیرا غایت این پروژه با غایت جریانهای قومی همپوشانی دارد. یکی خواستار تضعیف و نابودی ایران و دیگر خواستار تجزیه ایران است.
طرح موضوع آموزش زبانهای محلی در مدارس ایران از سوی قوم گراها یک مرحله از مراحل پروژه تجزیه ایران است. اگر چنین پروسه ای کلید زده شود، مشکلات قومی، ناآرامی ها و تنش های سیاسی در بلند مدت دامن گیر کشور خواهد شد.
بنابراین زبان مادری و مطالبه تدریس زبان های محلی تنها یک «بهانه» به ظاهر معمولی است. یکی از وجوه مضحک این دست از «بهانه جویی ها» اصرار فعالان قومی عرب (تروریست های الاهوازی) جهت آموزش زبان مادری شان در مدارس است. این گروه مدعی است که دولت ایران در راستای سیاست آسیمیلاسیون، زبان عربی را ممنوع کرده و با عدم تدریس زبان عربی در مدارس باعث نا آشنایی عرب زبانهای خوزستان با زبان مادریشان شده است!
اما می دانیم که طبق اصل 16 قانون اساسی تدریس زبان عربی در همه مقاطع تحصیلی و برای «همه ایرانی ها» «اجباری» است و این اصل عملا نیز اجرا می شود.
کسانیکه معتقدند دولت باید با استناد به اصل 15 تدریس زبانهای محلی را در برنامه مدارس بگنجاند، تا بهانه از دست جریانهای قوم گرا خارج شود، باید به ما بگویند که چرا با وجود تدریس زبان عربی در مدارس آن هم به صورت اجباری، در همه مقاطع و برای همه ایرانی ها ، هنوز جریان تروریستی خلق عرب در خوزستان از بین نرفته است؟
خود جریانهای قومی نیز اخیرا اعتراف کرده اند که مسئله زبان مادری بهانه و یا «وسیله» ای بیش نیست.
سایت اویرنجی از وب سایت های جریانهای نفرت پراکن قومی در آخرین تحلیل خود به طور ناشیانه ای به این «سیاست» اقرار کرده است، این باند که از مدعیان زبان مادری است و از پشت پرده آن فعلا صحبت نمی کنیم، می نویسد:
«این نکته را نیز نباید فراموش کرد که هدف نهایی ما فقط و فقط تحصیل به زبان مادری نبوده و این امر وسیله‌ای برای نیل به اهدافی بزرگ‌تر خواهد بود. لذا نباید طوری تبلیغ نمود که خودمان نیز به این باور برسیم که تنها هدف ما از فعالیت درحرکت ملی آزربایجان گرفتن حق تحصیل به زبان مادری است. باید حق تحصیل به زبان خویش را تنها یکی از خواست‌های اساسی حرکت ملی آزربایجان به ملتمان معرفی نموده و این باور را به وجود آورد که گرفتن این حق‌ها نه یک پیروزی بزرگ بلکه آغاز پروسه‌ای طویل‌المدت است».
و تحلیل اجزای متن و محتوایی که از لابلای سطور بر می آید چنین است:
«نباید طوری تبلیغ نمود که خودمان نیز به این باور برسیم که تنها هدف ما از فعالیت درحرکت ملی آزربایجان گرفتن حق تحصیل به زبان مادری است»:
و لابد بهتر است بقیه باور کنند که هدف معصومانه ما فقط و فقط زبان مادری است!
حدس این نکته که اهداف بزرگتر که قرار است در پروسه ای بلند مدت (پس از تحقق تدریس زبان مادری در مدارس) به دست آیند، چندان دشوار نیست.
این یادداشت نشان می دهد که وطنخواهان به ویژه آذربایجانی ها تا چه اندازه در مخالفت با سیاست های چند زبانی حقانیت داشتند و از جریانهایی که در ادامه این سیاست امکان وقوع دارند را پیش بینی کرده بودند.
بر همه سیاستمداران و سیاست گذاران فرض است که به «پیامد»های سیاست چندزبانی در امر آموزش و پرورش فکر کنند و هویت ملی کشور را به خطر نیاندازند.