توبه نامه بی ریا وزیر فرهنگ پیشه وری؛ اشک برای ایران، رشک به گذشته

۱۳ بهمن, ۱۳۹۳
توبه نامه بی ریا وزیر فرهنگ پیشه وری؛ اشک برای ایران، رشک به گذشته

محمد باقرزاده متخلص به بی ریا از فعالان جریان کمونیستی در ایران بود که مدتی در باکو زندگی کرده و در اوان جنگ جهانی نخست به ایران بازگشته بود. وی پس از اشغال ایران توسط قوای شوروی و تشکیل فرقه دموکرات که با دستور استالین عملی شد، به سمت کذایی وزارت فرهنگ رسید.  ظاهرا از آنجایی که بی ریا صرفا دستی در شعر و شاعری داشت به این سمت گمارده شد.
پس از خروج نیروهای شوروی از شمال ایران و خیزش مردم آذربایجان علیه عمال فرقه دموکرات بی ریا نیز مانند سایر رهبران فرقه فرار را بر قرار ترجیح داد و به شوروی گریخت.
در این بین بی ریا بسیار زودتر از سایرین به کژراهه ای که طی کرده بودند پی برد و تصمیم به بازگشت گرفت. به همین منظور چندین بار با سفارت ایران در باکو تماس گرفت و در نهایت به دلیل رفت و آمدهای مکرر به این محل توسط ک.گ.ب به جرم جاسوسی برای ایران بازداشت و بارها به نقاط مختلف از جمله سیبری تبعید شد.
او در این مدت اشعار زیادی در خصوص هر آنچه که به ایران مربوط می شد سرود. عنایت الله رضا در خاطرات خود می گوید بی ریا حتی در وصف شاه نیز اشعاری به ترکی سروده بود.
اشعار جوانی و پیری بی ریا تفاوت های زیادی داشتند. وی در جوانی اشعار کمونستی و قوم گرایانه می سرود ولی در پیری اشعاری در مدح پیامبر اسلام(ص)، وطن و… با بن مایه های مذهبی سرود. مجموعه اشعار بی ریا بعدها از سوی «یحیی شیدا» با عنوان «وطن سوزلری» توسط انتشارات ارک در تبریز منتشر گردید.
بی ریا که از گذشته کمونیستی و قوم گرایانه خود نادم بود اشعار مذهبی زیادی دارد. از آن جمله می توان اشاره کرد به:

منم بنده حضرت کبریا
محمد(ص) دی پیغمبریم مصطفی
کتابیمدی قرآن پروردگار
کی حکمیله دنیا اولوب برقرار
بیرینجی امام دی زوج بتول
علی شاه مردان وصی رسول…  و الخ

شعر بالا جزو اشعاری است که در زمان اقامت در شوروی سروده شده بود. وی پس از بازگشت به ایران نیز بن مایه های مذهبی را در شعر خود ادامه داد. از آن جمله شعری با نام «غدیر بایرامی»:

یئنه گلدی غدیر خم، آقا یا علی آقا یا علی
شاد اولوبدو یکسره پارس و رم، آقا یا علی آقا یا علی
نه قدر دوام ائده روزگار، قالاجاق مروتی یادگار
ای اولان خلافته افتخار، آقا یا علی آقا یا علی … و الخ

بی ریا در سال 1360 بعد از سال ها به تهران سفر می کند و شعری با این مضمون می سراید:

با خیرام هر یانات طبیعت گولور
فضای عشقده حقیقت گولور
اسلام اهلی گولور شریعت گولور
تهران دیارینا قوناق گلمیشم…
یاشاسین بی ریا وطنیم ایران
وار اولسون مرکزی سویملی تهران
الیمده بی عضا، جیبیمده قرآن
تهران دیارنا قوناق گلمیشم

سابقه سرایش اشعار وطنی بی ریا نیز به دوران اقامت در شوروی باز می گردد. وی در شعری با عنوان «منی قویما قالیم حسرت ایران» که در شهر شاماخی سروده بود به این حسرت دیدار وطن می پردازد:

باشینا دوندوم شیروان گوزلی
آی قیز! هایاندادیر تبریزن یولو؟
بیر گوزل گورمه دیم سندن مزه لی
آی قیز! هایاندادیر تبریزین یولو؟
دارایین ساچلی، سالمیسان یانا
غم گورمه سین سنی بسله ین آنا
منی قویما قالیم حسرت «ایرانا»
آی قیز! هایاندادیر تبریزین یولو؟
سنده سوروشاسی، خبر آلاسی
گورونمور، گوزومه شیروان قالاسی
شاماخی گوزلی ، جیران بالاسی
آی قیز هایاندادیر تبریزین یولو؟
باغریمی یاندیریب، یاخیندی هجران
هله باشیمدادی هوای «ایران»
آی قیز! هایاندادیر تبریزین یولو؟

 
آخرین حرف پیشه وری قبل از مرگ/بی ریا در باکو ایرانگرا شد