آنچه نمی‌خواهند «شما» در مورد پیشه وری بدانید!

آنچه نمی‌خواهند «شما» در مورد پیشه وری بدانید!

ارائه چهره یکسان از پیشه وری در رسانه ها و تحلیلهای تاریخی، سکه رایج است، اما پیشه وری که واقعا وجود داشت، صرفا در پیشه وری بین سالهای 1324-1325 خلاصه نمیشود. پیشه وری دارای چند دوره زندگی سیاسی متفاوت بود اما پیش از 1324 یعنی رد اعتبار نامه اش توسط حزب توده و فروختن روخ خود به استالین، هیچگاه نیت سوئی علیه تمامیت ارضی کشور و استقلال آن نداشت. در این گزارش کوتاه نشان خواهیم دید که پیشه وری نه تنها پیش از 1324 به دنبال تجزیه طلبی یا حتی خودمختاری نبود، بلکه برعکس در مقالاتی که در سالهای آخر دوران قاجار و پیش از برآمدن رضاشاه نوشت، در جستجوی یک نیروی سیاسی که به دنبال «مرکزیت» باشد، مطالب و تحلیلهای بسیاری نوشته است. پیشه وری سه سال قبل از این احمد کسروی در رساله خود به نام آذری زبان باستان، اثبات کند که زبان این منطقه بر اثر تحولات تاریخی دگرگون شده است، اصولا کسانیکه آذربایجانیها را تُرک خطاب میکنند را «بی فکر » نامیده است و در جالی دیگر قید کرده است که ایرانیت فوق همه احساسات است و یک آذربایجانی، بیشتر از یک شیرازی خود را «ایران پرست» می داند.

 کسانیکه میخواهند پیشه وری را در یک قالب ایدئولوژیک تعریف کنند، علاقه ای ندارند که مخاطب عام در مورد این بخش از عقاید پیشه وری مطّلع شود زیرا به فردی یا قهرمانی نیاز دارند که بگویند از شکم مادر به عنوان تجزیه طلب زاده شده بود! با اینکه سالها از انتشار مجموعه مقالات پیشه وری در روزنامه حقیقت میگذرد اما کمتر کسی با چهره غالب او پیش از 1324 آشنا است. 

بررسی نوشته ها و عقاید پیشه وری روزنامه آذربایجان جزو لاینفک ایران (1296 خورشیدی) حقیقت (1300-1301) و روزنامه آژیر (1322-1324) نشانگر همسانی و استمرار عقاید او در زمینه وحدت ملّی است. از همین بررسی و تجزیه و تحلیل شخصیت سیاسی پیشه وری و کارنامه وی نباید محدود به دوران یک ساله فرقه دموکرات باشد. پیشه وری یک فعال کمونیست مومن بود که رقابت های سیاسی اش با سایر ین تبدیل به یکی از فاکتورهای تعیین کننده آینده اش شد. پیشه وری در اواخر دوره تزاری در روزنامه « آذربایجان جزء لاینفک ایران» فعالیت داشت. در ادامه فعالیت های روزنامه نگاری روزنامه های حقیقت و سپس آژیر را منتشر می کند. در حزب عدالت که بعدها به حزب کمونیست ایران تغییر نام داد فعال است و در پی تلگرافی تسلیت آمیز به محمدرضا شاه به مناسبت مرگ رضاشاه اعتبار نامه اش با لابی حزب توده رد می شود. نباید پنداشت که تمامی زندگی پیشه وری در گذشته، توام با خیانت و همکاری با قوای خارجی بوده است. اتفاقا پیشه وری جزو کسانی است که سیدضیاء را متهم به همکاری با بیگانه، کشاندن مملکت به ورطه فدرالیسم و… میکند.
وی همین طور طی یادداشتی در روزنامه حقیقت افراطی های ترک و ارمنی را مسبب جنگ های خانمان سوز 1917-1918 بین ارامنه و ترک های قفقاز می داند. نگارنده در دو مطلب مختلف به این بخش از آرای پیشه وری اشاره کرده است اما جا دارد در این یادداشت کوتاه نیز یکبار دیگر مورد اشاره قرار گیرد. ضمن اینکه استاد محمدخسروپناه نیز در مقاله مبسوط تحت عنوان از پیشه وری ما تا پیشه وری دیگران به بررسی این بخش از زندگی وی می پردازد. میرجعفر پیشه وری در خصوص ورود قوای عثمانی در 1918 به بادکوبه در مقاله در روزنامه حقیقت می نویسد:

به هر حال شهر بعد از چندین ماه محاصره سقوط کرد. حکومت به دست ترک ها (عثمانی ها) افتاد. سربازان نوری پاشا به بهانه انتقام ترک های محلی که از طرف داشناک های به قتل رسیده بودند، شهر را غارت و ارامنه را قتل عام کردند. من وحشی گری داشناک ها را در روز 18 مارس 1918 دیده، در آن روز عده “بیشماری” از مردمان بی گناه، مخصوصا ایرانیان بی طرفی را که در کاروانسراها سوخته و زغال شده بودند با چشم خود مشاهده کرده بودم…از دیدن جنایاتی که این مردمان بی شعور بدون علت اساسی مرتکب شده بودند روان انسان عاصی می شد،ولی ترک ها هم از آن ها عقب نمانده بودند. سه شبانه روز شهر را به دست سربازان داده، گفته بودند هر چه دلشان بخواهد بکنند

نجات دو سرباز «ارمنی» از سوی پیشه وری در حالی صورت می گرفت که وی به چشم خود خیل بیشمار قربانی ها و مقتولین ایرانی به دست ارامنه را دیده بود. با این وجود ایرانی ها همچنان به تداوم سیاست بیطرفی و تحلیل درست ماجرا اصرار داشتند. پیشه وری دو سال بعد در مقاله ای به نام “مقصر کیست” در روزنامه حریت می نویسد:

مسئله ارمنی-مسلمان موجد دارد. اگر از میان برداشته شود، می توان اطمینان یافت که مسئله ارمنی- مسلمان هم از بین خواهد رفت. آن موجد هم عبارت است از احزاب داشناک و مساوات. افروزنده آتش جنگ آن ها هستند. فقرای کاسبه دو مملکت را است که به خاطر استقرار حاکمیت خود داشناک های مبلغ هایستان بزرگ و مساواتی های ستایشگر تورن بزرگ را از میان بردارند…

ر.ک:  آخرین سنگر آزادی،مجموعه مقالات پیشه وری در روزنامه حقیقت 1300-1331، صص 33-34

پیشه وری حتی در دوران فرقه نیز به وفور از ارامنه حمایت کرده و ارامنه و آشوری ها را به یکی از مهم ترین متحدین فرقه دموکرات آذربایجان بدل می کند. به طوری که پس از سقوط فرقه مردم خشمگین به روستاهای آشوری و ارمنی (عمدتا آشوری) حمله برده و به قتل و غارت آنها دست می زنند. واقعه که در گزارش های کنسولگری امریکا در تبریز نیز بازتاب دارد و ایران را در آستانه یک چالش بین المللی قرار می دهد و مجامع تازه تاسیسی مانند سازمان ملل را به هشدار وا می دارد. فرقه دموکرات با ارامنه تبریز نیز رابطه حسنه ای داشت و ارامنه همواره یکی از حامیان مالی آن به شمار می روند. شماره های متعدد روزنامه «آذربایجان» ارگان مطبوعاتی فرقه به صورت متناوب فهرستی از اهداء کنندگان کمک های مالی را به فرقه منتشر می کرد. برخوردن به نام های ارمنی در این لیست ها چندان دشوار نیست.

پیشه وری قبل از دوران فرقه بر اصولی مانند تمامیت ارضی ایران، دولت ملی، شعار یک کشور، یک پرچم، تاکید بر میهن پرستی، قبح همکاری با دولت های بیگانه،وحدت ملی اصرار دارد. او در مقاله ای به نام “چرا سیدضیاء را خائن ایران می دانم” در روزنامه آژیر می نویسد:

« ایران باید یک دولت مستقل ملّی به تمام معنا داشته باشد و سعی بکند طایفه بازی و ایل بازی را از بین ببرد. تمام افراد ملت را در زیر” یک بیرق و یک قانون تمرکز” بدهد. هر کسی بر خلاف این رفتار بکند خائن است. مردان میهن پرست هرگز به تضعیف کشور خود اقدام نمی کنند و هیچ وقت راضی نمی شوند بر خلاف قوانین کشور خود رفتار نموده و هم میهنان خود را آزار بدهند و مرکزیت کشور خود را متزلزل سازند. مردان شرافتمند از بالای سر کشور خود با بیگانگان رابطه نمی زنند. در خطرناک ترین موقع ها بر علیه دولت مرکزی بر نمی خیزند و برای احقاق حقوق مشروع یا ادعاهای نامشروع خود از راه دزدی و غارتگری و شورش و بلوا اقدام نمی کنند. ارتجاع بین المللی از وحدت ایران خوشش نمی آید و سعی می کند در پیکر ایران دولت های کوچک به وجود بیاورد» (پیشه وری،۲۱ آذر ۱۳۲۳، شماره ۲۲۴ آژیر)

این مقاله در تاریخ 21 آذر 1323 یعنی دقیقا یک سال پیش از اعلام خودمختاری صورت می گیرد. زمانی که اتفاقا پیشه وری با کمک قوای ارتش سرخ و میرجعفر باقروف یا به عبارت خودش “بیگانگان” سعی کرد “مرکزیت کشورش” را متزلزل نماید. شعارهایی مانند اتحادیه ایلات و عشایر و ممالک متحده ایران که از سوی سیدضیاء مطرح می شد، به زعم پیشه وری وحدت ملی به مخاطره میانداخت. پیشه وری می نویسد:

 «[سید ضیا]شعارهای تاریکی را مطرح می کرد، زیرا نه تنها نفعی برای ایران ندارد بلکه از این شعار و تبلیغات مربوط به آن فقط عناصر ملوک الطوایفی استفاده خواهند کرد و در نتیجه “مرکزیت” بلکه وحدت و یگانگی ملی متزلزل خواهد گردید.»

و در خصوص بر هم زدن تمرکز اداری کشور خطاب به سیدضیاء نوشت:

ایرانی فقط یک اتحادیه بزرگ باید داشته باشد و آن اتحادیه ملّت ایران است که در شکل قانونی «مرکزی» ظاهر می شود. تمام نیرو و تمام توانایی ملّت ایران باید در قوای سه گانه مجریه و مقننه و قضاییه «مرکزی» تمرکز پیدا کند. آقایان روسای ایلات ما می دانیم که مردان میهن پرستی هستند و ایران را می پرستند و آن را از مردمک دیده خود بیشتر دوست دارند. بنابراین باید مواظب باشند…(روز نامه آژیر،شماره ۱۷۹، تصویر مقاله به پیوست).

برای تهیه کتاب از خود ناشر با تخفیف و ارسال رایگان کلیک کنید

چهره های تاریخی را نمی توان بر اساس مطلق انگاری سیاه و سفید بررسی کرد. همه شخصیت های تاریخی نقاط ضعف و قوتی دارند و نیک و بد افراد باید همگی در یک ترازو سنجیده شود. پیشه وری قربانی رقابت رهبران حزب توده شد و تا پایان نیز حاضر به آشتی با این حزب نشد. اگر اعتبار نامه پیشه وری در مجلس چهاردهم به بهانه های واهی از سوی «حزب توده» رد نمی شد، ای بسا این رجل سیاسی ایران، به دام باقروف، آتاکیشیف و میرزا ابراهیم اف نیز گرفتار نمی آمد. حزب توده انتشار اعلامیه یک خطی تسلیت در آژیر به مناسبت مرگ رضاشاه را بهانه ای برای رد اعتبارنامه او قرار داد که نشان میدهد احتمالا اهداف دیگری در پشت این دسیسه پنهان شده بود.
هم چنین سنجش و داوری در خصوص پیشه وری با معیار «پان ترکیسم» بسیار اشتباه است. پیشه وری هیچگاه پان ترکیست نبود، حتی گرفتاریش در بازی پان آذریسم نیز مسیری بود که به ناچار بدان کشانیده شد. جهانشاهلو در خاطراتش به نقل از پیشه وری روایت می کند که خود او «عبدالصمد کامبخش» (عامل مستقیم روس و از بنیانگذاران حزب توده) را مسئول ورودش به این بازی معرفی می کرد و بر او لعنت می فرستاد.

اختر کیانوری و عبدالصمد کامبخش

بسیاری دیگر از سران فرقه نیز با پشت کردن شوروی به آنچه تصور می کردند یک «نهضت» است دچار سرخوردگی شدند. میرزاعلی شبستری(رئیس مجلس فرقه) و سلام الله جاوید (نخست وزیر فرقه) قبلا با دولت همکاری های مهمی را آغاز کرده بودند و در آذر 1325 مانع مقاومت جدی فدائیان فرقه در برابر ارتش شدند. غلام یحیی دانشیان فرمانده نیروهای فدایی فرقه در خاطرات خود(چاپ باکو) به این مسئله اشاره دارد.

غلام یحیی می نویسد:

« لازم است در مورد رضایت فرقه دموکرات جهت ورود قوای نظامی ایران به آذربایجان توضیح دهم. سلام الله جاوید و شبستری مرا فوری به تبریز خواندند. بعد از احوال پرسی معمولی به من گفتند فرقه راضی به ورود قشون ایران به آذربایجان شده است. از صحبت آنها چنین فهمیده می شد که من نباید مانعی برای ورود قشون به وجود آورم و حتی لازم است از آنها استقبال کنم»

جهانشاهلو (معاون پیشه وری) در خاطراتش می نویسد، سلام الله جاوید محل اختفای فریدون ابراهیمی(دادستان فرقه) را به قوای ارتش افشاء کرده است. سرخوردگی و همکاری سران فرقه با ارتش ایران تا جایی است که حاضر به هر نوع همکاری با دولت بر علیه همقطاران سابق خود هستند.

اما  از مجموع تمام اعضای کابینه فرقه که در ایران باقی مانده اند، حتی یک نفر نیز اعدام نمی شود و همگی پس از محکومیت به حبس های کوتاه مدت آزاد می شوند.

افسانه سرایی در مورد فرقه کم نیست. مهم نگاه تحقیقی و نه خصمانه یا شیفته وار به آن است. برای نمونه گفته می شود که فرقه مخالف فئودالیسم و حامی زحمتکشان و رنجبران بود. در حالیکه از سی تن امضاء کننده بیانیه 12 شهریور1324 فرقه تقریبا همگی جزء زمین داران و اشراف و بازاریان تبریز هستند. میرزاعلی شبستری از اشراف بزرگ تبریز بود که به ریاست مجلس فرقه رسید. ربیع الله کبیری فرماندار فرقه در مراغه که بعدها توسط وطنخواهان اعدام شد، نیز از زمینداران بزرگ بود.

برای تهیه این کتاب از ناشر با تخفیف و ارسال رایگان کلیک کنید

پیشه وری و وحدت ملّی

پیشه وری در یکی از مقالات روزنامه حقیقت با عنوان «حکومت مرکزی و اختیارات محلی» (ژوئن 1922/ خرداد 1301) به موضوع ایلات کُرد و احساسات ملّی مردم مختلف در ایران می پردازد و می نویسد:

شرارات ایلات و کردها به این مقاله مربوط نیست و این آثار ملوک الطوایفی قدیم است. این را نمیتوان انکار کرد که حکومت مرکزی تا کنون توجه تامی به ولاایات نداشته و آنها را از خود راضی نکرده است و اینکه آنها تاکنون به فکر تجزیه نیفتاده اند، همان احساسات ایرانیت بوده است والا با این اصول اداره، ممکن نبود از مردم جلوگیری کرد. ما کاری نداریم که در ابتدا چگونه بوده است… [اما] احساسات و عاددات امروز تمام سکنه ایران، ایرانیت همه را ثابت میکند…. اهالی ایران همگی دارای یک احساسات بوده و فقظ شرایط محلی هر ولایت متفاوت است. ایرانیت مافوق همه اختلافات سیاسی است. یک نفر آذربایجانی خود را بهتر از شیرازی، ایران پرست میداند… حتی اگر دست خارجی در بین نبود، اسمعیا آقای سمیتکو نیز مسئله استقلال کردستان را پیش نمی کشید… ایران حالا احتیاج به فدراسیون ندارد. امروز باید به واسطه توسعه اختیارات محل، به «مرکزیت» دادن حکومت کوشید و الا روز به روز عدم رضایت اهالی توسعه یافته و فکر تجزیه را تولید خواهد کرد (آخرین سنگر آزادی، ص: 315-316)

میرجعفری پیشه وری در پایان مقاله، به نقد سیاست های دولت عثمانی در دوره اتحاد و ترقی (اولین حزب پان ترکیست به رهبری انور پاشا) می پردازد و ضمن مقایسه سیاست های منفی و مرگبار عثمانی خصوص اقلیت های عرب و ارمنی و کرد می نویسد:

 ما در ایران این گونه اسارت های ملی را قائل نیستیم ولی بعضی نویسنده های بی فکر آذربایجان را ترک خوانده یا فلان ایل را ایرانی ندانسته و درباره آن سیاست علیحده تعقیب میکنند و این مسئله خطرناک تر از سیاست دولت می باشد.اگر بنا باشد نویسنده ها این فکرها را تلقین کنند و حکومت سیاست سابق را تعقیب کند، قطعا از میان اهالی ولایات، ملت های جدیدی به زور احداث می شوند و دست خارجی نیز آنها را تایید کرده و یک دفعه ملتفت می شویم که هرج و مرج مملکت را احاطه کرده…

مخالفت صریح پیشه وری با تُرک نامیدن اهالی آذربایجان در 1301 یعنی سه سال پیش از تنظیم رساله احمد کسروی درباره زبان آذری و روی کار آمدن سلسله پهلوی، نشان دهنده مفاهیم عمیق بسیاری است. نقد تند وی علیه ترکان جوان (اتحاد و ترقی) نشان میدهد که پیشه وری اصولا به دنبال پان ترکیسم نبود ولی عوامل دیگری از جمله دسیسه حزب توده برای رد کردن اعتبار نامه اش وی را وارد یک بازی خطرناک امنیتی و بین المللی نمود.

اظهار نظر پیشه وری در مورد غائله سمیتکو:

میرجعفر پیشه وری در تیر 1301 مصاحبه ای در خصوص شورش اسماعیل سمیتکو صورت میدهد و نگرانی های خود را مطرح می سازد. دو نکته در اظهارات پیشه وری نمایان است، اولا او از بازنمایی قومی مسئله پرهیز دارد و دما نگران امنیت و تمامیت ارضی ایران است:

یک ذره غفلت کردستان را از دست ما می برد. به علاوه اگر قوای دولت موفقیت حاصل نکند، آذربایجان نیز پایمال شرارت شاهسون میشد. به عبارت اخری دو ایالت زرخیر و قشون خیز ما از دست می رود و خراب میشود. دولت باید تمام قوای خود را از مالیه و قشون صرف این کار کرده و به هر قیمتی باشد خاتمه دهد (ص:354)