زندگی و شرح مبارزات محمودخان ذوالفقاری با فرقه دموکرات پیشه وری

۱۸ آذر, ۱۳۹۲
زندگی و شرح مبارزات محمودخان ذوالفقاری با فرقه دموکرات پیشه وری

 

ذوالفقاری ها (زنجان) یکی از ایل های اصیل و مهم آذربایجان هستند که به همراه ایل یمینی نقش مهمی در تاریخ معاصر کشورمان داشته اند. مردم اصیل زنجان هیچگاه تسلط فرقه دموکرات و ارتش سرخ را بر این شهر نپذیرفتند و همواره با آن مبارزه کردند.
در سال های 1234 تا 1325آن دسته از فعالان آذربایجانی که درگیر مبارزه با متجاسرین فرقه و ارتش سرخ بودند، چه بصورت پارتیزانی و چه به صورت مبارزه مدنی در میان مردم به «وطنخواه» شهرت داشتند. در این محمودخان ذوالفقاری صدر ایل ذوالفقاری رهبری ایلات وطنخواه زنجان را در مبارزه با فرقه در دست داشتند. کوشش های ملی وی اهمیت وافری در پیروزی مردم بر فرقه دموکرات داشت و یاد و خاطره شرفمند این آزادمرد را در تاریخ آذربایجان حک شده است. این نوشتار بر پایه تحقیقی است که فرج الله داوودی از محققین زنجانی در خصوص کوشش های محمودخان تهیه کرده است و از سوی وب سایت آذری ها مورد ویرایش،تلخیص و انتشار قرار می گیرد.

آذری ها

 

س از اشغال پادگان‌های آذربایجان و اشغال زنجان از طرف دموکرات‌ها، آقای محمود ذوالفقاری با برادران خود دردهات زنجان به جمع‌آوری نفرات پرداخت. وی با افراد خود نیمه شب از خانه خود خارج گردید وراهی عمارت دوه لیک درخیابان فرمانداری فعلی زنجان خارج و به همراه خدم و حشم به روستای «سهرین» رفت. به‌دلیل تعقیب سربازان روسی و فدائیان فرقه ، فردای آن شب محمودخان خود را به روستای «خاتون‌کندی»  در جنوب زنجان رساند، و از آنجا شروع به تعرض برضد فرقه نمود. .
هفته‌های بعد، با تشکیل قشون چریکی ذوالفقاری و پیوستن سران ایلات دیگر آذربایجان مانند خانبابا خان اوریادی، عزت‌بیگ اوریادی، فتح‌الله‌خان اوریادی، علیارخان سعیدی، غلام حسینخان بهادری،  یمین لشکر خان افشار(هدایت الله خان یمینی) که او نیز با دموکرات‌ها نبرد می‌کرد، به مبارزه با خائنین پرداختند.
روستاهای جنوب زنجان پایگاه، اصلی و سنگر دفاع زنجان در مقابل دموکرات‌ها بود. در نیمه دوم زمستان 1324 دسته های فدایی به نیروهای ذوالفقاری هجوم بردند وقولتوق، سعید آباد (بعد از چند دفعه دست به دست شدن) ظرف چند روزسقوط کرد . فرماندهی دموکرات‌ها را غلام یحیی و سروان مرتضوی و سرگرد حاتمی برعهده داشتند و از حیث اسلحه بر گروه مقاومت ذوالفقاری فایق بودند.
افراد ذوالفقاری به حلب عقب نشینی کردند ، ودر آنجا چند فدایی دستگیر و ازسوی گروه ذوالفقاری اعدام شدند . چندی بعد حلب هم به اشغال فرقه دموکرات درآمد. جنگجویان 300 نفره  محمود خان ذوالفقاری به سوی ینگی کند جامع السرا، حرکت کرده و در آنجا موضع گرفتند (درروستای قره بلاغ یکی ازرهبران حزبی و از سرکردگان فدایی به نام یونس علی زاده مهاجر قفقازی به اسارت یاران ذوالفقاری درامد و تیرباران گردید)
یک روز بعد ینگی کند هم به اشغال متجاسرین فرقه در آمد و 54 نفر از وطنخواهان  ذوالفقاری به اسارت فدائیان درآمدند و افراد باقیمانده ذوالفقاری، با عبور از قیزیل اوزن به سوی همدان  و در حقیقت به اردوی مقاومت دیگر رهبران وطنخواه مستقردر قیدار و افشار پیوستند.
سایر رهبران طوایف مانند اوریادی و خوانین خمسه و خرقان، محمدحسنخان امیرافشار و هدایت اله خان یمینی و یداله خان بیگدلو (اسلحه‌دار باشی) و نصراله خان مقدم نیز به آنها پیوستند. رئیس ستاد ارتش سرلشکر ارفع شماری از افسران ارتش ملی ایران از جمله سرهنگ نصرت‌الله بایندر و سرهنگ افشار طوس و ستوان‌، بختیار، سلامی، اردلان، اشرفی، طباطبایی با اسلحه و مهمات از راه همدان و بیجار به این عشایر ملحق شدند .
سیاهه مبارزین وطنخواه عشایری به این شرح بود:
1- افراد یمینی در حدود 150 نفر در «آرپا دره» به رهبری هدایت‌الله یمینی
2- افراد یدالله‌خان بیگدلی قریب به 120 نفر از خان‌های قیدار معروف به اسلحه‌دار باشی
3- افراد افشار، کاظمی و کورانلو در منطقه تکاب و جنوب چهار اویماق
4- محمدحسن خان امیر افشار
5 – سلطان محمود خان ذوالفقاری – او در کمتر از شش ماه توانست جوانان و افراد رعیت روستاهای قلتوق، سعیدآباد و بسیاری از آبادی‌های جنوب زنجان را جذب قشون خود کند. از شهر زنجان نیز نزدیک به 60 نفر به عضویت سپاه محمودخان درآمدند و روستاهای جنوب زنجان پایگاه، اصلی و سنگر دفاع زنجان در مقابل دموکرات‌ها شد .
6 – غلامحسین خان بهادری (اولاد بهادرسلطان انگورانی)
7 – ناصرخان صارمی (طایفه اینانلو)
 از اظهارات آن عده از افراد ذوالفقاری که آن روزها را به چشم دیده‌اند چنین برمی‌آید که افراد وابسته به این گروه بیشتر از روستاهای قلتوق، شهرک نصیرآباد، خاتون‌کندی، گوجاقیه و بیت‌گنه به حمله و گریز اقدام می‌کردند، درحالی‌که فداییان بیشتر اوقات در روستاهای زرین‌آباد، ایچ، تله‌گرد و… به عملیات جنگی و سنگربندی و حمله مشغول بودند.
  در کتاب رجال آذربایجان  چنین آمده است :« پس از آنکه دموکرات های آذربایجان به منطقه زنجان مسلط شدند سلطان محمودخان ذوالفقاری با کسان خود از زنجان نیمه شب بیرون آمد و راه خاتون کندی را در پیش گرفت و از آنجا شروع به تعرض برضد دموکرات ها نمود. با یمین لشکرخان افشار(هدایت الله خان یمینی)٬ که او نیز با دموکرات ها نبرد می کرد ٬ ارتباط یافت. قوای دموکرات چندبار به فرماندهی ژنرال غلام یحیی دانشیان به خاتون کندی حمله نمودند که موفق نشدند. رفته رفته کار سلطان محمودخان بالا گرفت. خود دموکراتها به جدی بودن مقاومت ذوالفقاری پی بردند و بر روستای خاتون کندی« بالااستالینگراد » یعنی« استالینگراد کوچک »   نام نهادند. خان های گرمرود و آنها که به نفع مملکت مبارزه می کردند به صفوف او پیوستند. ارکان حزب دموکرات ایران هم به وسیله اسلحه و صاحب منصب او را تقویت کرد. افسران با لباس شخصی به اردوگاه ذوالفقاریها می رفتند. از جمله آن افسران یکی هم سرگرد تیمور بختیار بود» .
دکتر جهانشاهلو از رهبران فرقه دمکرات موضوع این جنگ(خاتون کندی) و شکست متعاقب آن راچنین توضیح می دهد :
« درگیری های فدائیان زنجان با آقایان ذوالفقاری و تیمور بختیار بالا گرفت. از همه مهمتر درگیری درخاتون کندی بود. این ده که نزدیک بخش ایجرود (شهرستان فعلی) است گویا آن زمان از آن پدر آقای ذوالفقاری بود. به هرحال در آغاز دی ماه 1324 که هوای زنجان بسیار سرد و در پاره ای بخشهای کوهستانی درجه سرما به منهای 25 هم می رسید نیروهای آقای ذوالفقاری وسرگرد بختیار درخاتون کندی مستقرشدند و نیروی فدایی در برابر آنها در ده دیگر که اکنون نام آن را به یاد ندارم (توضیح نگارنده: نام ان روستا، اوزان می باشد) موضع داشت. غلام یحیی نادان و نا آگاه از نبرد و روش جنگ که بعنوان معاون وزارت جنگ حکومت خودمختار آذربایجان، فرماندهی فدائیان زنجان را به عهده داشت، شب بسیار سردی را برای هجوم نیروی فدایی به دژخاتون کندی وقوای مسلح اقای ذوالفقاری وسرگرد بختیار در نظرمی گیرد. مخالفت آقایان غلامحسین خان اصانلو و افسران نظامی سودی نمی بخشد و او دستور هجوم را صادرمی کند. برف نزدیک یک متر و بیشتر همه بیابان را فرا گرفته بود. پاره ای از افسران روز پیش دستورداده بودند که فدائیان روپوش سفید آماده وکلاههای پوست سیاه (پاپاخ) خود را با دوغ آب سفید کنند اما غلام یحیی به دستور افسران لبخند می زد. از این رو پاره ای از فدائیان این دستور نظامی را انجام نمی دهند. ازسوی دیگرتفنگداران آقای ذوالفقاری و سرگرد بختیار در جانپناه های گرم سنگربندی کرده بودند. نتیجه این حمله شبانه غلام یحیی بسیار ناگوار و نافرجام بود. گروهی از فدائیان کشته و زخمی شدند و آقای محسن خان وزیری که جوانی خردمند و انساندوست و دلیربود نیزکشته شد. از افسران سرگرد هدایت الله حاتمی و سروان مرتضوی تیرخوردند. غلام یحیی درگفتگوی تلفنی با من این نابسامانی را پیش آمدی پیش پا افتاده قلمداد کرد. افسران با تلفن صحرایی یاری خواستند  و ما سازو برگ و پوشاک روانه کردیم و از تبریز هم توپ کوهستانی خواستیم که البته با تاخیر رسید. در برخوردهای بعدی افسرا ن فدایی توانستند آقای ذوالفقاری ویارانش را به آن سوی قزل اوزن برانند».
بالاخره دموکرات های زنجان بر آن شدند که کار را یکسره کنند. نبردی را که معروف به نبرد قوئی است بر ضد خوانین شروع کردند. این نبرد از رویدادهای مهم و نشان دهنده مقاومت ذوالفقاریها است.
ژنرال غلام یحیی به آنجا هجوم می آورد و خان ها را به محاصره درمی آورد. خبر به سلطان محمودخان می رسد. وی به یاری خان ها می شتابد زد و خورد شدیدی شروع می شود. در اثنای نبرد در حالی که آفتاب در برج اسد بود باران شدیدی می بارد و به دموکراتها که در پایین بودند صدمه می رساند. سرداران ذوالفقاری از ارتفاعات سرازیر می شوند ودموکرات ها را تعقیب می کنند. دموکرات ها در مراجعت می بینند که رودخانه ای به نام قوری چای (رودخشک) که از پنجاه سال به این طرف در آن سابقه آب و سیل نبوده است پر از سیل است و راه عقب نشینی به کلی مسدود است. ناچار خود را به سیل می زنند وتلفات فراوان می دهند.

        منزل محمودخان ذوالفقاری. مردم زنجان پس از سقوط فرقه به استقبال از وی و سربازان وطنخواه او رفتند. محمودخان برای مردم سخنرانی کرد
 

جهانشاهلو افشاردرکتاب خاطرات خود و در ارتباط با جنگ قویی چنین می نویسد :
« در بهارسال 1325 دارودسته غلام یحیی در یکی از قشلاق های افشار به نام قویو شاهکار دیگری کردند چون در آنجا ان زمان ازافسران کسی باقی نمانده بود واقای سرگرد حسن نظری هم تنها گاهی بدانها سرکشی می کرد ، لگام گسیخته شده بودند و از غلام حسینخان اصانلو(فرمانده فدائیان کرسف)هم که مردی جنگ دیده و آزموده بود فرمانبرداری نداشتند. از این رو بدون دیده بان و بررسی به آنجا هجوم کردند. تفنگداران آقای ذوالفقاری که از پیش در آنجا مستقر بودند آنان را در تنگنای هراسناکی انداختند و گروه بزرگی از فدائیان در آنجا کشته شدند و اگر آقای غلامحسین خان اصانلو با سوارانش به یاری آنان نمی رسید و وضع نبرد را دگرگون نمی کرد بیگمان همه کشته می شدند، چون سردسته و فرمانده گروه غلام یحیی دانشیان در این نبرد آقای صفرعلی گاریچی بود توخودحدیث مفصل بخوان ازاین مجمل».
غلام یحیی دانشیان هم،  درکتاب خاطرات خود (خشم وهیاهوی یک زندگی)، علت اصلی شکست اردوی فدایی در فتح قلعه خاتون کندی را که منجر به تیرخوردن 14 نفرگردید، عدم برنامه ریزی اصولی،سرما وکولاک شدید، استفاده از پوشاک سیاه در میان برف های تل انبار شده برف قلمدادکرده است.

محمودخان ذوالفقاری پس از سقوط فرقه دموکرات به حیات سیاسی خود ادامه داد. وی در دوره های هژدهم،نوزدهم و بیستم مجلس شورای ملی از طرف مردم زنجان به نمایندگی برگزیده شد.
محمد رضا پهلوی، درسفری که درتاریخ 26 دیماه 1341 به زنجان داشت، 10روز قبل از برگزاری رفراندوم مربوط به لوایح شش گانه و در ارتباط با اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی، ضمن واگذاری اسناد مالکیت 7 هزارکشاورز زنجانی، برنامه اصلاحات ارضی را گامی د رجهت عدالت اجتماعی وعنوان نمود … (معمرین زنجانی می گویند محمود ذوالفقاری درصندلی عقب اتومبیل حامل شاه درخیابان های زنجان نشسته بود و نامه ها و عرایض اهالی شهر را که از برای محمد رضا شاه بود از دست آنها و از پنجره خودرو می گرفت) .
درخمسه زنجان، علاوه برذوالفقاری ها، خانواده رهبری ها، ناصرنظام، امجدی زنجانی، اعتماد امینی ها، افشارکرسفی، ضیایی ها و … از زمینداران کلان محسوب می شدند. محمود ذوالفقاری گفته بود در صورتی که دولت پولی از رعیت نگیرد، حاضراست بصورت مجانی، زمین های مازاد بر نیاز خود را، به کشاورزان واگذار نماید. برخلاف ذوالفقاریها، برخی خوانین منطقه به این آسانی حاضر به واگذاری زمین های خود نشدند.
مردم زنجان خاطرات خوشی از محمودخان دارند. خانواده های اصیل زنجانی هنوز سلطان محمود خان ذوالفقاری می شناسند و بسیاری از مردم میانسال خاطرات عزاداری های زنجان را همواره با یاد محمود خان نقل می کنند. باغ و عمارت او در ایام محرم، میزبان دسته جات عزادار بود. به طوری که، دسته های سینه زنی از در خانه و باغ ذوالفقاری وارد شده  وپس از ادای نذرشان،  ازسوی برادران ذوالفقاری و بامشایعت آنها از در دیگرباغ خارج می شدند. آقای محمود ذوالفقاری برای بسیاری از مردم اصیل زنجان یک سردار ملی است و شعرهایی نیز به زبان آذری از رشادت های او در دوران نبرد با فرقه دمکرات ساخته اند و بعضاً هنوز آنها را بخاطر دارند. به عقیده برخی افراد بیشتر شهرت و محبوبیت محمود خان ذوالفقاری و برخی ازاعضای خاندان او،  جدا ازریشه داربودن طایفه اش وتعداد زیاد رجال سیاسی درخانواده وثروت زیاد برگزاری مراسم بزرگ شیعی،  بواسطه مقاومتی است که در واقعه آذربایجان بین سالهای 1324 تا 1326 از خود نشان داد .
مرحوم وجیه الله رستگار در مصاحبه با نشریه موج بیداری زنجان، چنین اظهارداشته است :
«محمودخان ذوالفقاری وتمام عواملش از زنجان فرارکردند. یک عکس با[آیت الله] طالقانی دارد، اینها با هم کارمی کردند، و واقعا جلوی دموکرات ها را اینها گرفتند و گرنه، دموکراتها تهران را هم گرفته بودند. در هرصورت ذوالفقاری به دولت ، خدمت زیادی کرد.
اوهم قد بلندی داشت و هم فوق العاده رشید و تیرانداز درجه یک بود ، بطوری که 2 ریالی را در هوا می انداختند، روی اسب باتفنگ می زد. محمود ذوالفقاری منشاء خیر در فرهنگ و تآتر و… بود و موسیقی و ورزش را آزاد کرد».
بنابر مطالب مندرج در کتاب دو جلدی تاریخ ورزش زنجان، محمود ذوالفقاری علاوه براینکه خود ورزشکار توانا بوده، درجهت توسعه و همگانی کردن ورزش در زنجان، همواره سعی وکوشش داشته است. ایشان درسال 1323 در انجمن ملی تربیت بدنی زنجان، به عنوان معتمد محل، فعالیت داشته و هزینه مسابقات مختلف دو جانبه در زنجان و هزینه شرکت تیم ها و ورزشکاران زنجانی در دیگر شهرها و هزینه اقامت مربیان آموزشی ورزشی غیربومی درزنجان را متقبل می شده است . آقای ذوالفقاری، در عمارت خود از اعضای تیم های ملی ایران و بیشتر کشتی که راهی روسیه، ترکیه و بلغارستان می شدند، پذیرایی به عمل می آورده است . محمود خان ذوالفقاری، سرپرستی پیشرفت ورزش اسکی زنجان را برعهده داشت و درخصوص تعیین محل مناسب تمرین اسکی، او درامتداد جاده بیجار – زنجان، تپه های مشرف به روستای پاپایی را برای آموزش و تمرین اسکی مناسب و مستعد تشخیص داد و تصمیم به انجام تمرین اسکی در ارتفاعات روستای پاپایی گرفته شد.

آیت الله طالقانی در خاطرات خود تحت عنوان «مشاهدات من درزنجان» درمورد خان ذوالفقاری بعد ازسقوط فرقه نوشته است :
 « عصر روز سه شنبه بنا بود مردم در مسجد جمع شوند ولی چون خبر داده بودند آقای محمود ذوالفقاری وارد می شوند و اکثر اهالی شهر به استقبال رفته اند جمع آوری مردم میسر نبود. من از منزل بیرون نرفتم. ولی مردم تا مسافت شش فرسخ زن و مرد و اطفال به استقبال رفته بودند. گفتند آقای محمود ذوالفقاری بعد از ظهر در حالی که در جلوی کامیون نشسته بود و برادرش با مسلسل دستی بالای سرش و عده ای تفنگ به دست در کامیون پشت سرش بودند وارد زنجان گردید . مردم بسیار اظهار احساسات می کردند تا به منزلش وارد شد.
عصرهل پس از ورود آقای ذوالفقاری به گردش می رفتیم و در خیابان های اطراف شهر قدم می زدیم. بچه ها که تا آن وقت غذا نخورده بودند از استقبال بر می گشتند. آقایان همراهان از بچه های کوچک می پرسیدند که امروز چه خبر است؟ یکی گفت: امروز آقای ذوالفقاری وارد شده. گفتم: تو چه می دانی؟ گفت: مسافتی به استقبال رفتم و دستش را هم بوسیدم. دیگری گفت: زنجان را پس از خدا و دوازده امام،  ذوالفقاری نجات داد.
من ذوالفقاری را چند مجلس قبل از این وقایع ملاقات کرده بودم. اگر چه او را مودب و متین دیده بودم ولی از آنجایی که من طبعا با اشراف میانه ندارم و تعلیمات قرآن هم در این موضوع در من تاثیر زیادی کرده؛ به این علت چندان از او خوشم نمی آمد ولی روحیه اهالی زنجان نسبت به ایشان آن بوده که در بالا اشاره شد.
شنیده بودم وقت ورود ذوالفقاری پرچم سبزی در مقابلش داشتند . خواستم آن پرچم را از نزدیک ببینم. به منزل ذوالفقاری رفتم و تقاضای دیدن پرچم را نمودم. یک نفر سید عامی خوش قیافه حاضر شد، لباس بلند و مولوی سبز برداشت، در کمرش دو سه قطار فشنگ بود و به دوشش تفنگ؛ بیرقی را از گوشه اطاق برداشت و برافراشت. بیرق سبزی بود که بالای آن عکس ذوالفقار و زیر کلمه (نصر من الله و فتح قریب) نوشته شده بود، دیدن این بیرق از یک طرف احساسات دین مرا تحریک کرد و به یاد جنگهای مردان خداپرست اسلام آمدم. از طرف دیگر به بی­توجهی دستگاهها حاکمه ما به نکات حساس متوجه شدم. اگر این نکات را در کارهای مهم رعایت می­کردند، همه کارها پیش می رفت».

رحیم زهتاب فرد درکتاب خاطرات در خاطرات خود موقعی که درخدمت گروه پارتیزانی محمود ذوالفقاری بود، نوشته است:
« شبها و روزها همراه مجاهدین و مبارزین و غیرتمندان آذربایجانی و عشایر دلیر از این ده به آن ده و از این نقطه به آن نقطه درحرکت بودیم وگاهی نیز، درمحلی با گروه ذوالفقاری و سایرگروهها به هم می رسیدیم . من وقتی سیمای مردانه و رشید وقامت بلند سلطان محمود ذوالفقاری را غرق در سلاح و قطارهای فشنگ می دیدم و یا با قیافه و هیکل برازنده وگیرای سرگرد تیمور بختیار با سبیل های قیطانی و سیمای همیشه بشاش مواجه می شدم دردنیای خیال خود گویی با پهلوانان و سرداران تاریخ کهن این مرز وبوم و دلاوران شاهنامه فردوسی هم جلیسم».

 


منوچهر سعید وزیری در وصف محمود ذوالفقاری می نویسد:
«در شهر زنجان شخصی بود به نام  سلطان محمود خان ذوالفقاری که مردی بسیار شجاع و وطن پرست و باشخص من به علت اختلافات عقاید سیاسی و محلی مبارزه تند و شدیدی می کرد . در منزل ایشان که به نام دربار زنجان شهرت داشت  که محل تجمع متنفذین و گردانندگان مسائل شهری بودند».
نکته جالب در این روایت ستایش و تمجید راوی از کسی است بقول وی نسبت خصمانه ای با یکدیگر داشتند.
محمود ذوالفقاری در بهمن ماه 1357 در شرایطی که در باغ زیتون در گیلوان بسرمی برد، ازسوی کمیته انقلاب بیت آقا سید هاشم موسوی (درواقع برادران بهمنی)، و بدون هماهنگی با سید هاشم و امام جمعه زنجانی دستگیر شد اما بعد تحت فشار سید هاشم موسوی آزاد گردید .
 روابط عمومی سازمان ثبت کشور طی نامه ای مندرج در روزنامه کیهان در سال 1358 اعلام کرد، « چون اموال خاندان ذوالفقاری مصادره شده، ازهرگونه معامله برروی املاک و…. خودداری گردد».  درمیان مالکان عمده زنجان، بیشترین اموال مصادره شده در حوالی شهر متعلق به ذوالفقاری ها واعتماد امینی ها بود. بطوری که بموجب حکم دادگاه انقلاب اسلامی زنجان به ریاست اسماعیل صالحی، کلیه اموال و املاک اقای محمود ذوالفقاری به نفع بنیاد مستضعفین مصادره گردید. روزنامه اطلاعات 23/ 5/ 1366با عنوان خانه سلطان محمود خان ذوالفقاری (درتهران) تخلیه گردید نوشت :  “خانه مصادره شده محمود ذوالفقاری 3 سال پس از صدورحکم مصادره عصر دیروز تخلیه شد. ذوالفقاری از خوانین معروف زنجان بود و در دادگاه انقلاب اسلامی به واسطه وابستگی به رژیم سابق، حکم مصادره منزل وی درتهران (نیاوران) داده بود. پنج شنبه با نظارت نماینده دادسرای ویژه امواقتصادی تخلیه شد. منزل فوق 5000 هزار مترمربع مساحت دارد و مشتمل بر4 ویلا و فضای وسیعی است. در بین اثاثیه منزل وی مقادیر زیادی مشروبات الکلی، اسلحه اهدایی ناصرالدین شاه قاجار، و نیز پوکه های تفنگ ام یک (سلاح جنگی) کشف شد .  خردمند مدیرعامل موسسه املاک ومستغلات بنیاد مستضعفان که به همراه نماینده دادسرای ویژه امور اقتصادی بر تخلیه منزل نظارت می کرد، در مورد علت تاخیر در اجای حکم تخلیه منزل ذوالفقاری گفت : حکم مصاره منزل تخلیه شده 3 سال پیش صادرشد، ولی فرزندان محمودخان ذوالفقاری (علیرضاخان ٬ منوچهرخان و یوسف خان) که با وی زندگی می کردند ازاجرای حکم ممانعت به عمل می آوردند. خردمند افزود که برای نشان دادن عطوفت اسلامی و از آنجایی که اقای ذوالفقاری باسن بالا دیگر قادر به تامین محلی برای سکونت نیست، بادرنظرگرفتن نظر هیات مستثنیات احکام، یک واحد آپارتمان به او داده شده تا در آنجا زندگی کند.
محمود ذوالفقاری در سال 1366 بر اثر سکته قلبی در تهران و در سن 81 سالگی درگذشت و در کنار پدرش مرحوم حسین قلیخان سردار اسعدالدوله در مقبره خانوادگی ذوالفقاری ها در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد.