اظهارات پان‌ترکیستی رئیس بسیج رسانه استان، علیه سریال ستارخان

۲۹ بهمن, ۱۳۹۶
اظهارات پان‌ترکیستی رئیس بسیج رسانه استان، علیه سریال ستارخان

پس از پخش قسمت های نخست سریال ستارخان از سیمای جمهوری اسلامی ایران، عده ای از قومیت گرایان پان ترک، که همواره تلاش کرده اند روایتی تحریف شده از سردار ملی تصویر کنند، دروغ های تاریخی خود را بر ملا شده یافتند و بجای عبرت آموزی، طبق معمول به حمله به کارگردان سریال پرداختند.

جریان پان‌آذریسم سالها است که تلاش می‌کند، از ستارخان چهره‌ای تجزیه‌طلب ارائه داده و مدعی شود که ستارخان و باقرخان طی انقلاب مشروطه سعی در تجزیه آذربایجان از ایران داشتند!

 برای مشاهده نمونه‌ای از این ادعای مضحک، می‌توان به کتاب تاریخ پایه پنجم دبستان در جمهوری آذربایجان (آران) اشاره کرده که قیام ستارخان را این گونه در درس سی و هفت تحریف میکند:

« یکی از فرزندان قهرمان ملت ما ستارخان بود. در تبریز عصیان رخ داده بود. مردم می خواستند از ظلم ایران ازاد شوند. فدائیان تبریز با ارتش 40 هزار نفری شاه روبرو شدند. عصیانگران مغلوب می شدند ولی محله امیرخیز به جنگ ادامه می داد که رهبر آنها ستارخان بود».

اما سریال ستارخان در سطح عمومی باعث شد تا مرتجعین قوم‌گرا به تکاپو افتاده و بسیاری دیگر از لانه های خود بیرون آمده و منویات درونی خود را افشا کنند.

در سریال ستارخان دو چیز، باعث ناراحتی جریان ایران‌ستیز شد. نخست این که ستارخان در برابر پیشنهاد قنسول روس مبنی بر آویختن پرچم روسیه بر سر خانه اش جهت در امان ماندن، می گوید: « من که میخواهم هفت کشور به زیر پرچم ایران باشد، به زیر بیرق خارجی نمی روم».

مساله دوم شاهنامه خوانی همسر ستارخان است. میدانیم که جریان پان ترکیست با شاهنامه به عنوان سند هویت ملی ایرانی سر دشمنی دارد و سعی دارد کتابی جعلی که در دهه سی میلاد در اروپا کشف شده را بجای شاهنامه به مردم قالب کند. این کتاب مضحک احتمالا متعلق به مردمان زردپوست آسیای میانه است، ده ده قورقورد نام دارد و هیچ کس در آذربایجان نه نامی از آن شنیده و نه جمله ای از آن را میداند. در این خصوص در ادامه مقاله ای تقضلی منتشر خواهد شد (اینجا).

مساله مهمتر برای ایران‌ستیزان پان ترک، این است که ستارخان گفته است، «من میخواهم هفت کشور زیر بیرق ایران باشد». این جمله تاریخی ستارخان با روایت تحریف شده ای که در ابتدای مقاله به آن اشاره شد در تضاد کامل قرار دارد و جریان قومی سعی دارد، به شکلی از شر این مشکل تاریخی خلاص شود. در این ارتباط آنها سعی کرده اند که جملات دیگری را به عنوان روایت تاریخی قالب کنند مانند گذاشتن پرچم امیرالمومنین یا پرچم حضرت ابوالفضل به جای «پرچم ایران» و با مقدس مآبی و ریاکاری باردیگر ارزشهای ملی و دینی را متضاد نشان دهند. اینکه ستارخان به ائمه اطهار و مذهب جعفری علاقه وافری داشته است، شکی در آن نیست، اما تنها عبارت «پرچم ایران» در جمله «هفت کشور» دارای معنای تاریخی دقیق و اساطیری است. زیرا در اساطیر ایرانی جهان به هفت کشور تقسیم میشد که ایرانشهر در وسط آن قرار داشت.

ابوریحان بیرونی در التفهیم نموداری از این هفت کشور را اینچنین آورده است و نموداری از آن ارائه کرده است. کشور یکم: هندوستان، کشور دوم: عرب و حبشستان، کشور سوم: مصر و شام، کشور چهارم: ایران‌شهر ،کشور پنجم: صقلاب و روم ،کشور ششم: ترک و یأجوج، کشور هفتم: چین و ماچین

 هفت کشور جغرافیایی به نظر ابوریحان بیرونی (قرن دهم)
 

 

بر اساس این روایت اساطیر است که نظامی گنجوی در شعر معروف خود میگوید: «همه عالم تن است و ایران دل».

زیرا ایران در وسط کشورهای هفتگانه قرار داشت و به نوعی مرکز جهان تلقی میشد، دل نیز مرکز بدن انسانی است.

نگاه به لیست کسانی که در این دوره به نقد نویسی علیه سریال ستارخان صرفا به خاطر مطرح شدن ایران ( یعنی کشوری که در آن زندگی میکنند، آب و نانش را می خورند و هستی شان مدیون آن است) نشان میدهد که اکثریت منتقدین متعلق به اپوزیسیون برانداز قومگرا بوده اند. اسماعیل رشیدی، روزبه سعادتی و برخی دیگر همگی سابقه بازداشت و محکومیت قضایی دارد. البته اکنون باید رئیس یکی از حوزه های بسیج را نیز در کنار عزیزان اپوزیسیون ببینیم. زیرا در این میان کسانی که ظاهرا دلبسته نظام هستند، نیز با ادبیات پان ترکیستی به جنگ با سریال ستارخان رفته اند. «روح الله دهقان نژاد» که ظاهرا سمت رئیس بسیج رسانه ای استان را دارد یکی از این چهره ها بود.

آنچه ما می دانستیم این بود که در گذشته بسیجی‌ها برای جانفشانی زیر پرچم مقدس ایران، آماده بودند، اما سازمان بسیج استان کسی را به سمت بسیج رسانه ای منسوب کرده است که از شنیدن نام پرچم ایران، مشمئز میشود و با حالتی بر انگیخته با ژست اپوزیسیون از صداوسیما به دلیل اینکه ستارخان نام «پرچم ایران» را آورده طلبکار میشود!؟

اصلا جای تعجب نیست که گوناز تی وی و سایر گونه های پان ترکیست و مرتج از شنیدن نام «پرچم ایران» مانند جن و بسم الله شوند، اما اگر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران و حتی کلیت نظام، می دانست که در سازمان بسیج استان، چنین افرادی به سمت یا صندلی می رسند، حتما در ساخت سریال تجدید نظر میکرد و هزینه های آن را صرف آسیب شناسی در سپاه و بسیج استان میکرد تا نفوذی ها و دشمنان کشور را که از بودجه این مرز و بوم تغذیه میکنند و بر علیه پرچم آن در تکاپو هستند، بشناسد.

ظاهرا پرچمی که این رئیس بسیج به آن اعتقاد دارد و زیر آن سینه می زند، پرچم ایران، نیست ، پرچم بیگانه است.

نکته آخر اینکه، تاریخ نشان داده است، هر آنکس که با فردوسی دشمنی و خصومت ورزیده یا نکته ای خام و ابهانه در خصوص شاهنامه گفته است، در نهایت کار وی به ذلت کشیده است. آخرین نمونه چنین تجربه ای اظهارات محمد مهدی مهدویان بود که دست خالی از فیلم فجر رفت، اگر فقط کمی به عقب بازگردیم، فرماندار سلماس را خواهیم کرد که با ظاهر انقلاب گری نام میدان فردوسی را به میدان انقلاب تغییر داد و تندیس فردوسی را از میدان اصلی شهر برچید، اما در نهایت استاندار وی را به دلیل گرایش به پان ترکیسم عزل کرد و چند ماه بعد سر از بازداشت و زندان در آورد.

اظهارات و رفتارهای متعدد  نامبرده بیش از آنکه باعث نگرانی در خصوص خود این فرد باشد ( چرا که افراد در مقابل سیستم فاقد اهمیت اند) باعث نگرانی از جایگاه بسیج استان شده است، و این سوال را پیش کشیده است که چرا، مسئولیتها و اعتبارهای بسیج به کسانی داده میشود که با پرچم مقدس ایران و شاهنامه که تاریخ ملی ایرانیان است، سر ستیز دارند؟! اگر بسیج استان؛ محل تبلیغ و تزریق تحریفات تاریخی دشمن است، پس چه کسی و چه نهادی قرار است با تبلیغات دشمنان و جنگ نرم آنها علیه ملت ایران، مبارزه کند؟!

تصور نمی رود، سپاه و بسیج استان، با چنین وضعیت وخیمی مطلع باشند که افسران موساد، به ویژه خانم برندار شیفر نقش زیادی در تئوریزه کردن تحریف نقش ستارخان در انقلاب مشروطه داشته است. برندا شیفر که به صورت آنلاین تحولات ایران را رصد میکند، حتما این یادداشت را خواهد خواند و  نزد خود به ریش ایرانی ها و مسئولان جمهوری اسلامی خواهد خندید و خرسند خواهد شد از اینکه چگونه به مرور زمان، ثمره تلاش هایش را می بیند!