بنیاد فرهنگ،هنر و ادب آذربایجان تبدیل به لانه «ارتجاع قومی» شده است

۷ اسفند, ۱۳۹۶
بنیاد فرهنگ،هنر و ادب آذربایجان تبدیل به لانه «ارتجاع قومی» شده است

 بنیاد فرهنگ،هنر و ادب آذربایجان در اثر سوءمدیریت و برخوردهای جناحی تبدیل به لانه ای جهت فعالیت و نفوذ مرتجعین قومی شده است.

 به گزارش وب سایت خبری- تحلیلی آذریها، مدت ها است که اهالی ادب و فرهنگ دوستان تبریزی از روند موجود در هیات مدیره این بنیاد گله مند هستند. در حالی که انتظار می رفت این بنیاد، در خدمت هویت ایرانی و مسایل فرهنگی آذربایجان باشد، مشاهده می‌شود که فعالیت و دستورکار آن در راستای واگرایی‌قومی و اهداف تلقین شده از سوی اتاق های فکر باکو و دشمنان تاریخی این مرز و بوم است.

نخستین انحراف در این بنیاد، در اثر برخورد جناحی، جهت گزینش مدیرعامل آن روی داد. هیات مدیره و استانداری، قصد داشتند که یکی از چهره های نزدیک به جناح خود را در این بنیاد، به سمت مدیر عاملی انتخاب کنند. طبیعی است که چنین رویکرد با روح کار فرهنگی در تضاد قرار دارد. در اثر همین رویکرد فردی، بدون صلاحیت و صرفا به دلیل مصالح عده ای به سمت مدیرعاملی انتخاب شد.

دومین انحراف در بی توجهی به اساس‌نامه بنیاد رخداد که در آن وظیفه بنیاد فرهنگ،هنر و ادب آذربایجان، حفظ و تقویت زبان «آذری» تاکید شده است نه چیز دیگر و نه هیچ زبان دیگری با پیشوند و پسوند خاص.

جالب اینجا است بنیاد از قراردادن این اساسنامه در سایت خود پرهیز می‌کند و علیرغم انتنشار دهها محتوا (چارت سازمانی، مدیریت، اخبار و…) خبری از انتشار اساسنامه نیست! این امر نشانگر آن است که مدیریت فعلی بنیاد فرهنگ و هنر آذربایجان، اعتقادی به اساسنامه و چارچوب های تعیین شده ندارد و فقط قصد دارد از ظرفیت ایجاد شده در راستای اهداف قوم‌گرایان بهره برداری نماید.

چرا بنیاد اساس‌نامه مصوب خود را در خروجی وبسایت قرار نمیدهد تا افکار عمومی بر اساس آن به داوری درباره کارنامه این مرکز بپردازند؟

 هم اکنون این بنیاد، همه تلاش خود را مصروف تُرک‌گرایی و الینه سازی فرهنگ آذربایجان کرده و مسئولان فرهنگستان زبان و ادب فارسی را با گزارش‌های دروغین فریب میدهد.

اگر نگاهی به وب سایت رسمی بنیاد بی‌اندازیم، خواهیم دید که در بنر نام این بنیاد به گویش آذری چنین نوشته شده است: «آذربایجان،مدنیت، اینجه صنعت و ادبیات اوجاغی»!

در این عبارت غیر از کلمه آذربایجان هیچ واژه دیگری برای مخاطب آذری آشنا نیست. این بنیاد ترجیح داده است که به جای واژه «فرهنگ» که روزی دهبار توسط شهروندان تبریزی و اردبیلی تلفظ میشود، از کلمه عربی «مدنیت» استفاده کند که در باکو و ترکی به جای فرهنگ مورد استفاده قرار میگیرد و هیچ جایگاهی در تبریز ندارد. به عبارت دیگر، بنیاد فرهنگ و هنر از کاربرد واژه فارسی عار دارد و اگر معادل در زبان های اورال – آلتایی با «فرهنگ» نباشد، از واژه های دخیل عربی در ترکی استفاده میکند! باید پرسید در کدام شهر آذربایجان از واژه مدنیت به جای فرهنگ استفاده میشود؟ برای واژه «هنر» نیز معادلی در زبان به اصطلاح «ترکی» که عده ای مرتجع به دنبال آن هستند نیست، بنابراین از واژه «اینجه صنعت» استفاده شده است که آن هم در بین آذری های ایران هیچگاه رایج نبوده است.

 کلمه عجیب و غریب «اوجاغ» نیز ارتباط به زبان آذری ما ندارد و از ترکیه وارد شده است!

این عبارات را می‌ توان نمادی از مسیر منحطی دانست که بنیاد فرهنگ و هنر قصد پیمودن آن را دارد.

انحراف دیگر، تلاش برای «یکسان سازی» زبانی در آذربایجان است که این مورد نیز از عجایب و غرایب روزگار است. یکی از مسئولان بنیاد در سخنان خود در اوایل سال جاری گفته بود: «تدوین فرهنگ یکسان سازی کلمات «ترکی آذربایجانی» و نگارش دایرالمعارف آذربایجان از سوی بنیاد آغاز شده است»!

باید پرسید به چه دلیل و با چه هدفی و چه صلاحیتی این عده به خود حق می‌دهند که اقدام به یکسان سازی و استانداردسازی نمایند؟ چرا تنوع گویش‌ها و لهجه‌ها در داخل خود زبان آذربایجانی محترم نمی شمارند؟ مگر به گفته حضرات، این تنوع از آیات الهی نبود؟ چگونه است که فقط وقتی پای وحدت و تضعیف هویت ملی به میان می آید، تنوع از آیات الهی میشود  اما زمانی پای قوم و عشیره در میان باشد، دست به یکسان سازی می زنند؟

از سوی دیگر، هنگامی که این عده سخن از یکسان سازی به میان می آورند، منظور آنها استاندارد سازی زبان محلی ما با زبان ترکی استانبولی یا باکویی است! به چه دلیل و با چه برهانی باید گویش آذری ما در داخل زبان ترکیه و با جمهوری باکو مستحیل شود؟ این پروژه خطرناک، توسط چه کسانی کلید خورده و چگونه به هزینه و بودجه جمهوری اسلامی عملی میشود؟

انحراف پنجم، استفاده از نیروهای تربیت شده در دانشگاههای غیرمعتبر باکو و نخجوان است. بنیاد فرهنگ و هنر باید پاسخ دهد که کتاب کذایی که به دست یکی از تحصیل‌کرده های باکو نوشته شده و قصد دارند آن را به هزنیه وزارت کشور و استانداری به تبریز 2018 قالب کنند، چگونه و با چه هدفی طراحی و نوشته شده است؟

چرا این بنیاد قصد دارد، کتابی که آشکارا امثال محمدتقی زهتابی و سایر عناصر فرقوی، توده ای و تجزیه طلب را به عنوان مرجع و منبع معرفی کرده است، به نام نهادهای رسمی آن هم جایی مانند وزارت کشور که یکی از وزارت خانه های متولی امنیت ملی است تمام کند؟ آیا بنیاد فکر میکند اوضاع در جمهوری اسلامی ایران به قدری بلبشوی شده است که می تواند از طریق یک وزارت خانه امنیتی به اقدامات نرم ضد امنیتی مشروعیت دهد و نام معاون وزیر را ذیل آن قرار دهد؟

و در نهایت اگر تمام این اشتباهات از روی ندانم کاری است، چرا برای یک بار هم که شده این ندانم کاری‌ها، اتفاقا در راستای وحدت ملی پیش نمی رود؟

تجربه چند ساله این بنیاد نشان داد که مراکزی از این دست که با اهداف سیاسی انتخاباتی فعال میشوند، نمی توانند در راستای منافع کشور و فرهنگ ایرانی- شیعی حرکت کنند. به نظر می رسد بهترین شیوه انحلال هیات مدیره کنونی و تعیین مدیران و دانشمندان واقعی و اهالی فضل و ادب تبریز در این مرکز است. بنیاد فرهنگ، هنر و ادب آذربایجان باید مرکزی جهت مقابله با تحریفاتی تاریخی و تهاجم فرهنگی ترکیه و باکو باشد، نه پیمانکار آنها.

بهترین شیوه برای نجات این نهاد تشکیل جلسه با موسسات علمی و فرهنگی صلاحیت دار تبریز جهت رایزنی، و مشارکت اعضای هیات علمی دانشکده های تاریخ، علوم سیاسی و ادبیات به همراه نویسندگان ایراندوست تبریزی، در هیات مدیره بنیاد است. در غیر این صورت این بنیاد تبدیل به مهره بیگانگان و مجرای پروژه نفوذ خزنده و اقدامات نرم، علیه امنیت ملی خواهد شد.