اعتبار سنجی خاطرات ویلیام داگلاس درباره فرقه دمکرات پیشه وری: خیانت یا امانت داری

۲۶ بهمن, ۱۳۹۸
اعتبار سنجی خاطرات ویلیام داگلاس درباره فرقه دمکرات پیشه وری: خیانت یا امانت داری

 

خاطرات ویلیام داگلاس یکی از منابع محبوب جریان طرفدار فرقه دموکرات برای مظلوم نمایی است. هر سال در سالگرد فرار فرقه و عملیات نجات آذربایجان، حامیان کسانی که در زمان جنگ با اشغالگران همکاری کردند ( فرقه دموکرات) صفحاتی از کتاب خاطرات ویلیام داگلاس را منتشر و ادعاهایی را مطرح می کنند. از آن جمله که رفتار سربازان متجاوز روس با مردم بسیار بهتر از رفتار ارتش ملی ایران بود و سپس مدعی برخورد خشن ارتش با کسانی می شوند با قوای اشغالگر در زمان جنگ همکاری کرده و به عنوان دست نشانده آنها عمل می کردند.

ظاهرا برخی انتظار دارند با مسئولان محلی یا نظامیان یا افرادی که به هر ترتیب به استخدام قوای اشغالگر بلشویک در آمده و با آنان علیه کشور و دولت خود همکاری می کردند مانند یک میهن پرست برخورد شود. فقط کافی است به واکنش و انتقام فرانسوی ها ،هلندی ها بلژیکی ها پس از جنگ جهانی دوم با افراد محلی که با ارتش اشغالگر آلمان همکاری می‌کردند نگاهی بی اندازیم تا تفاوت رفتار مشاهده شود. بگذریم که همین افراد نمی توانند نام کس خاصی به جز فریدون ابراهیمی را به عنوان مقام ارشد فرقه دموکرات که توسط دولت اعدام شد را بیان کنند زیرا اصولا دولت بر اساس قانون عفو که با تلاش سیدحسن تقی زاده تصویب شد، همه رهبران فرقه دموکرات را مورد عفو عمومی قرار داد. دلیل اعدام فریدون ابراهیمی نیز، شکایت های متعدد مردم از وی به دلیل صدور دستور قتل بود.

 

خاطرات داگلاس چیست و چه ارزش اسنادی یا علمی دارد؟

ویلیام داگلاس که خاطرات وی به عنوان یک به اصطلاح سند ارائه می شود، قاضی فدرال امریکا بود که در سال 1949 یعنی چند سال پس از سقوط فرقه دموکرات به ایران سفر کرد. ظاهرا وظیفه وی در راستای طرح مارشال و بسیج عشایری بود. وی در دوران جوانی در سال های بین 1949-1950 در ایران بوده و به قسمت های مختلف کشور از جمله شیراز، نواحی زاگرس و تبریز سفر کرده است. در همین حین کتاب خاطراتی به نام «سرزمین‌های شگفت انگیز و مردمانی مهربان» تهیه کرده است که به نوعی روزنوشت وی بود.

 اما به چند دلیل ساده روش شناسی، خاطرات و روایت داگلاس در خصوص حادثه اخیر فاقد سندیت و قابل ارجاع علمی و تاریخی است.

 

1.       روایت داگلاس در این کتاب که صرفا جنبه خاطرات داشته و فاقد هر گونه ارزش دانشگاهی و علمی است، او برخی مشاهدات و شنیده های خود را در خصوص ایران مکتوب کرده است. ارزش این دست از منابع در روش تحقیق، در پایین ترین سطح قرار دارد. زیرا اولا نویسنده، مشاهده‌گر بی واسطه نبود و صرفا خاطراتِ بقیه را به صورت خاطره بیان کرده است. یعنی خاطره در خاطره، دوما به منابع خود ( راوی ها) اشاره ای نکرده است. در این حالت خاطرات مذکور که خود در رده آخر اعتبار علمی است در دست خود تبدیل به آخرین منبعی می شود که می توان بدان استناد کرد. کتاب خاطرات در روش تحقیق به عنوان یک مرجع مستند زمانی اعتبار دارد که نویسنده آن شاهد بی واسطه بوده باشد یا حادثه تاریخی را تجربه کرده باشد. مانند خاطرات یک مقام عالی سیاسی. حتی در  این صورت نیز روایت نویسنده با روایت های دیگر راستی آزمایی می شود تا قناعت وجدانی برای تاریخ به وجود بیاید.

 از سوی دیگر مشخص نیست که روایتِ آن دسته از افرادی که با داگلاس صحبت کرده اند چه اندازه با واقعیت تطبیق داشت و تحت تاثیر چه متغییرهایی بوده است. برای مثال ممکن است داگلاس با یکی از اعضای حزب توده یا فرقه دموکرات در باره آذربایجان  و پیشه وری صحبت کرده باشد که اصولا بی طرف محسوب نمی شوند و ذینفع هستند. اگر داگلاس مشاهده‌گر بی واسطه بود شاید اظهاراتش اعتبار داشت به شرطی که نویسنده دارای عدالت، صداقت و حسن شهرت می بود.

2.       دلیل دیگر بر بی اعتباری خاطرات داگلاس این است که سند همعرض مغایر با روایت داگلاس کم نیست. اسناد کنسولگری ایالات متحده امریکا (که داگلاس تبعه آن بود) در تبریز حین شکل‌گیری و سقوط فرقه دموکرات آذربایجان موجود است. این اسناد دیپلماتیک به عنوان سند رسمی و دولتی محسوب می شوند زیرا از سوی افراد یا کارشناسان سیاسی واجد صلاحیت رسمی تنظیم و به صورت محرمانه به دولت متبوع ارائه شده است. این اسناد هیچ جنبه تبلیغی، رسانه ای یا سیاسی نداشت و صرفا بازتاب دهنده وضع موجود ایران به وزارت خارجه امریکا بود بنابراین احتمال دستکاری در آنها نزدیک به صفر است.

با مطالعه این اسناد که در ایران و به همت کاوه بیات ترجمه و منتشر شده اند، متوجه تباین آن با اظهارات داگلاس خواهیم شد. بنابراین خاطرات داگلاس در مقابل اسناد وزارت خارجه امریکا که ماموران آن به چشم شاهد رویداد بوده اند، اعتباری ندارد.

3.       دلیل دیگر برای بی اعتباری خاطرات داگلاس، عدم راستگویی و امانتداری وی است. حتی برای انتخاب یک شاهد در دادگاهی ساده شرایطی لازم است. یکی از آن شرایط حسن شهرت،صداقت و راستگویی است. ولی بر اساس خاطرات منوچهر فرمانفرما که از نزدیک داگلاس را در تهران دیده و با او ارتباطات داشته است، به سختی می توان داگلاس را یک فرد راستگو در نظر گرفت. فرمانفرما در کتاب خود (خون و نفت صص:294-296) به موضوعاتی مهم در مورد داگلاس اشاره می‌کند و در پایان به نقل از نیویورک تایمز یادآوری می‌کند که خود وی در امریکا به دلیل اختلاس و حیف و میل اموال دولتی از کار برکنار شد. در اینجا به صورت موجز به نکات مهم ذکر شده در این کتاب پیرامون ویلیام داگلاس اشاره می شود:

نخست: داگلاس در تهران با منوچهر فرمانفرما دیدار و پیشداوری بسیار عجیبی را در مورد دکتر محمد مصدق را -که در آن روزگار هنوز نخست وزیر نشده بود – مطرح می‌کند و می‌گوید، با تیمسار رزم آرا ملاقات کرده است اما علاقه ای به ملاقات با دکتر مصدق ندارد زیرا او «کمونیست» است. این در حالی است که همگان می دانند محمد مصدق رهبر جبهه ملی،شناخته شده ترین رهبر ملی‌گرای ایران در 1949 بود که احزاب موجود در جبهه ملی یا نزدیک به وی، از جمله حزب زحمتکشان، حزب ملت ایران، حزب پان ایرانیست از جمله گروه هایی بودند که به شدت با کمونیست ها درگیری داشتند. حزب سومکا نیز هر چند در جبهه ملی نبود اما مادر داریوش همایون نسبت فامیلی نزدیکی با مصدق داشت به همراه منشی زاده از سوی مصدق مدتی زندانی ولی برای مبارزه با توده ای ها آزاد شدند. هنگامی‌که داگلاس در مورد مصدق که در تاریخ به لیبرالیسم و ملی‌گرایی شهرت دارد، چنین قضاوتی کرده و او را «کمونیست» خطاب کند، بدیهی است که در مورد ارتش و آذربایجان چگونه قضاوت خواهد کرد!

دوم: در این دیدار فرمانفرما با داگلاس در مورد مصدق مفصلا صحبت می‌کند و مصدق برای ملاقات با وی وقت می دهد. اما داگلاس دوبار خلف وعده می‌کند و به جلسه نمی رود. پس از بازگشت داگلاس به امریکا، مصدق به مقام نخست وزیری می رسد، بنابراین داگلاس در تلویزیون های امریکا ظاهر شده و به دروغ مدعی ملاقات با مصدق در ماموریت تهران و حتی دوستی با وی می شود! در حالی که حتی در کتاب خاطراتش از این ملاقات های دوستانه (!) ذکری نکرده است. به نظر می رسد داگلاس کسی اسن که به آسانی دروغ می گفت و قوه تخیل قوی داشت. بدیهی است  استناد به کسی که برای خود خبر دروغ دیدار و دوستی صمیمی با نخست وزیر یک کشور را جعل می‌کند، تا چه اندازه می‌تواند عالمانه و علمی باشد.

سوم: به گفته فرمانفرما، داگلاس پس از بازگشت به امریکا به دلیل خیانت در اموال عمومی و حیف و میل آنها محکوم و از مشاغل دولتی برکنار می شود! این خبری است که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده بود. کلیشه آن خبر در نیویورک تایمز موجود است و حتی پرونده قطور داگلاس ( در اف بی آی) نیز از سوی سایت آذریها منتشر و در دسترس همگان قرار می گیرد.

بنابراین داگلاس علاوه بر دروغ گویی، از صفت امانتداری نیز بری بود. مهم تر از آن به کشور خود خیانت کرد و پرونده سنگینی در آف.بی.آی دارد که فقط یکی از آنها بالغ بر 20 صفحه است.

 بدیهی است که این اخلاق زشت ممکن است در روایت گری تاریخی او نیز موثر بوده باشد. تا کنون دیده نشده است که در یک تحقق علمی به مجرمین محکومین قضایی به عنوان شاهدی امین و درستکار ارجاع شده باشد.

به نظر میرسد داگلاس به همان میزان که به امانت ها و اموال عمومی کشور خود خیانت کرده است در نقل قول نیز رعایت امانت نکرده است یا وسواس کافی برای انتخاب روایت ها به خرج نداده است.

به نظر می رسد در مطالعه و ارجاع به کتاب داگلاس باید احتیاط کرد زیرا این کتاب فاقد ارزش تاریخی و علمی است.

داگلاس اسطوره نیکوکاری و راست گویی نبود و سراسر تاریخ نگاری مملو از افراد سودجو و دروغ گویی است که ممکن است جریانهای مرتجع برای کسب مشروعیت به آنها چنگ بزنند. در این مورد خاص ارتجاع قومی به کسی دست یازیده که  احتمالا از نظر اخلاقی همسان پنداری ویژه با وی احساس می کرد.

 

برای دیدن اصل گزارش نیویورک تایمز به این لینک مراجعه کنید

برای دیدن اصل رای دادگاه و پرونده FBI در مورد  ویلیام داگلاس کلیک کنید

 

 

 

صفحاتی از کتاب منوچهر فرمانفرما

 

William_Orville_Douglas_Part_01_of_01.pdf