گزارش رستم‌الحکما
حساسیت بی‌اندازهٔ کریم خان زند درباره استقلال ایران

حساسیت بی‌اندازهٔ کریم خان زند درباره استقلال ایران

💢کریم‌خان زند دربارهٔ ایران چگونه می‌اندیشید؟

ما ریشخند فرنگی به ریش خود نمی‌پذیریم… اگر فرنگی بر ایران غالب و مستولی گردند العیاذبه‌الله همه شما را خائن می‌شمارند و می‌کشند و احدی از شما را زنده نخواهند گذاشت. اگر العیاذبه‌الله فرنگی ایران را مالک شود به خاطر جمعی و اطمینان قلب اسلام را بر می‌اندازد و اکابر و اشراف و اعزّه و اعیان ایران را خوار و زار می‌سازد و چنین بدانید که فرنگی به عقل و تدبیر و زیرکی هندوستان را به چنگ آوردند، نه به زور و مردانگی

در رستم‌الحکما گزارش جالبی از دیدار کریم‌خان زند پادشاه ایران با سفیر انگلستان آمده است. در آن زمان انگلستان هندوستان را تسخیر کرده بود و کریم‌خان زند در مورد مقاصد سوء احتمالی انگلیسی‌ها علیه ایران اندیشناک بود و به این دلیل مایل به ارتباطات تجاری و سیاسی با آنها نبود. در بخشی از کتاب تاریخی رستم‌الحکما که اوایل دوره قاجار تألیف شده است، آمده:

«در آن زمان [عصر کریم‌خان] ایلچی از جانب دولت خلود آیت انگلیز به دربار آن والاجاه مدّتی او را طلب ننمود و به نزد خود او را حاضر نساخت. وزراء به خدمتش عرض نمودند که ایلچی از جانب پادشاه انگلیز آمده، چرا او را به حضور خود طلب نمی‌فرمائی؟ فرمود اگر با پادشاه ایران مهمی دارد ما پادشاه ایران نیستیم. ما وکیل دولت ایرانیم. پادشاه ایران شاه اسماعیل است و در قلعه آباده می‌باشد. ایلچی را به خدمت او برید و کارش را انجامی بدهید و اگر با ما کاری دارد، ما با وی کاری نداریم. بعد از مباحثه بسیار به وزرای خود فرمود که آن چه شما از ایشان احساس نموده‌اید مطلب و حاجت ایشان چیست؟ عرض نمودند که مطلب و حاجت ایشان آن است که با پادشاه ایران بنای دوستی و آمد و شد گذارند و از نفایس فرنگ و هندوستان ارمغانی‌ها و هدیه‌ها و تحفه‌ها به حضرتش آورند و بالیوس (نماینده محلی دول اروپایی در بنادر) ایشان در ایران جای گیرد و بنای معامله گذارد و امتعه و اقمشه و ظروف و آلات و اسباب از فرنگ و هند به ایران آورند و مهم سازی اهل فرنگ و هند و ایران شود و امور رواج یابد.

[کریم‌خان] از شنیدن این سخنان بسیار خندید و گفت: دانستم مطلب ایشان را می‌خواهند به ریشخند و لطایف‌الحیل پادشاهی ایران را مالک و متصرف گردند. چنان که ممالک هندوستان را به خدعه و مکر و تزویر و نیرنگ و حیله و دستان به چنگ آورده‌اند. … فرنگیان همچنان که هندوستان را به مکر و حیله و خدعه و تزویر و دستان و رنگ و نیرنگ مسخّر نمودند و مالک و متصرّف شدند، آن‌ها می‌خواهند ایران را نیز مالک و متصرّف شوند و آن را به مکر و حیله مسخّر نمایند. اگر چنان چه با خود فکر می‌نمائید که فرنگی صاحب حسن سلوک است و شما در همه جا از برای خود نانی پخته باشید و اگر فرنگی بر ایران غالب و مستولی گردند العیاذبه‌الله همه شما را خائن می‌شمارند و می‌کشند و احدی از شما را زنده نخواهند گذاشت و دلیل این قول آن است که فرنگی از ترس ایرانی با هندوستانی مدارا و خوش سلوکی می‌کند. اگر العیاذبه‌الله فرنگی ایران را مالک شود به خاطر جمعی و اطمینان قلب اسلام را بر می‌اندازد و اکابر و اشراف و اعزه و اعیان ایران را خوار و زار می‌سازد و چنین بدانید که فرنگی به عقل و تدبیر و زیرکی هندوستان را به چنگ آوردند…»

رستم‌الحکما، به اهتمام محمد مشیری، تهران ۱۳۵۲ صص ۳۸۴-۳۸۵