و اهداف ایدئولوژیک و فهم تحولات ناشی از ظهور و گسترش این انیدشه است افزون برآن موضوع مقدماتی دیگر نیز به نظر من بایدمطرح و مورد مطالعه ی جدی قرار بگیرد و آن اینکه اساسا مطالعه ی جدی پیرامون تاریخچه ی ورود اقوام ترک به حوزه ی تمدنی ایرانی و اسلای و نحوه ی مهاجرت و تهاجمات آنان و گسترش نسبی زبانشان و فرهنگشان صورت پذیرد چرا که این فرآیند دستمایه ی اصلی ایدوئولوگهای پانترکیسم بوده است.
بررسی همه جانبه مسائل فوق الذکر نیازمند فرصتی فراخ و مراجعه به منابع و انجام پژوهشهای مستند می باشد هر چند کار های ارزشمندی نیز توسط برخی پژوهندگان ایرانی و غیر ایرانی در بسیاری از موضوعات ضروری صورت گرفته که بسیار قابل توجه هست.
در مروری اجماعی بر وضعیت پان ترکیسم در سالیان اخیر یعنی از دهه ی70 شمسی شاهد نوع دگردیسی در ماهیت خارجی آن هستیم استقلال کشوری موسوم به جمهوری آذربایجان و بر سرکار آمدن حزب اسلام گرای عدالت و توسعه و سیاست نوعثمانی گری دولت آن ترکیه دوران جدیدی را در حیات ایدئولوژی پان ترکیسم رقم زده ست.مشخصه ی عمومی این دوران در تمام دنیا,تحولات مربوط به جهانی شدن و انقلاب الکترونیک و ارتباطات می باشد که وضعیت جدید فرهنگی و سیاسی را پدید آورده است با توجه به این دگرگونی ها رویکرد ها و سیاستهای حامیان خارجی کنونی جدا از کانونهای سنتی آن در قالب سیاست جهانی و منطقه ای آمریکا قابل تحلیل و ارزیابی می باشد که از الزامات ناشی از دوران پس از فروپاشی بلوک شرق متاثر است.
تحولات اخیر منطقه بعد از 11 سپتامبر و حمله به عراق و تقسیم قدرت قومیتی و مذهبی در آن و دگرگونی های موسوم به بهار عربی که عملا به تفرقه ی شدید و بی سابقه ی قومی و مذهبی در منطقه انجامیده است موضوع اقوام و مذاهب و اقلیتها را در ایران نیز درصدد توجه نشانده است
اهمیتی که مسئله ای اقوام و مذاهب در سیاست داخلی کشور در ده سال اخیر پیدا کرده موجب شده تا در سطح ملی و کارگزاران نظام نیز عنایت ویژه ای به موضوع صورت گیرد در هر سه انتخابات اخیر ریاست جمهوری 84,88,92 نیز شاهد بروز و ظهورگاه مثبت و گاه منفی این پدیده در نسبت با منافع ملی کشور بوده ایم که جای بسی تامل و مطالعه دارد.
هر چند در شرایط کنونی شاید نتوان رابطه و تاثیر مستقیمی میان تحولات قومی در منطقه و روند جریان پانترکیسم در کشور رصد نمود اما نباید تاثیر روانی آن در تهیج و تشویق قومیت گرایان و نیز ورود چنین مقولاتی به ذهنیت جامعه و موصوعیت پیدا کردن هر چه بیشتر آن در افکار عمومی به عنوان موضوعی زنده را نادیده گرفت.تاثیر این تجولات در جهت دهی دول منطقه و جهانی نیز جدی خواهد بود.
بعد از ظهور شکل جدید جریان پانترکیسم در دهه ی 70 شمسی شاهد اوج بروز اجتماعی آن در میانه ی دهه ی 80 بودیم و به نظر من جدا از اسباب و عوامل متعدد دخیل در این موج جدید,برخی غفلت ها که توسط مسوولان و سیاست سازان صورت گرفت نقشی مهم در این پیدایی ایفا نموده است عدم درک همه جانبه ی موضوع و گاها نگاه سودگرایانه س سیاسی به منظور جلب محبوبیت و رای با تکیه بر برخی شعار های عوام فریبانه ی قومی و نیز برخی انحرافات فکری که ناشی از ضعف نظری و تئوریک و نیز احیانا برخی غرض ورزیهای عوامل خاصی بوده است آسیبهای جدی بخصوص در حوزه ی فرهنگ عمومی و نیز فرهنگ سیاسی و منافع کلان و درار مدت ملی وارد آورده است که باید ترمیم و جبران شود.
در یک ارزیابی کلی اگر نگاه عالمانه معصوف بر منافع ملی در ذهن متولیان رسمی امر در حوزه های سیاسی امنیتی فرهنگی به وجود بیاید که علائمی از آن در رویکرد دولت جدید مشاهده میشود می توان به کاهش برخی آسیب ها امیدوار بود و انتظار داشت منافع ملی ایران در حوزه ی اقوام و مذاهب بیشتر از گذشته تامین شود شاید یکی از نقوص جدی نبود متولی و سیاستگذار واحد و مشخص در این مقوله باشد که به رفتار سلیقه ای می انجامد و زمینه ی سئ استفاده را فراهم می نماید تعیین دستیار وژه برای رئیس جمهوری و تمرکز فعالیتها در این بخش و هماهنگی دستگاه ها و توجیه آنها در مورد مساول به غایت پیچیده ی این حوزه می تواند گاهی ثمر بخش باشد آنچه نباید فراموش شود بعد به شدت امنیتی و استراتژیک این موضوع برای کشور می باشد که نباید از نظر دور داشته شود اما راه حلها باید از طریق مطالعه ی دقیق و روش های بلند مدت نه روزمره و خلق الساعه دنبال شود و از صاحب نظران و کارشناسان خبره ای که دل در گرو ایران دارند استفاده شود.
از یک منظر میتوان حیات این جریان را به دوره هایی چند تقسیم بندی کرد که هر یک مشخصات و اقتضای خاص خود را داشته و دارد:
دوره ی اول: از پیدایی تا نفوذ به اندیشه برخی ایرانیان مقارن مشروطیت و اوایل قرن20م تا سقوط عثمانی و برآمدن جمهوری آنسوی ارس تحت نام جعلی آذربایجان
دوره ی دوم: پیدایش اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و توجیه سیاست توسعه طلبی ارضی بر مبنای ایدئولوژی مارکسیسم و سیاست به صاطلاح حق تعیین سرنوشت ملل و آزادی خلق ها که در عمل چیزی جز تحریف هویت ایرانی اقدام قفقاز و آسیای میانه و ایرانیت زدایی از آنها و تلاشی برای جدایی بخشهای دیگر از ایرانزمین نبود یعنی ادامه ی توسعه طلبی ارضی قدیمی تزار ها به سوی جنوب.
دوره ی سوم: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آغاز میشود با استقلال یک کشور به نام جهوری آذربایجان که اساسا جهت ضدیت با ایران و بسط پانترکیسم در قفقاز و هویت زدایی از ایرانیان مسللمان آن دیار تشکیل شد اینک این ایدئولوژی وارد مرجله جدیدی از حیات خود میشود نکته ی قابل توجه که بدون بررسی آن نمیتوان به کارکرد استراتژیک و ژئوپولتیک پان ترکیسم از ابتدا تاکنون پی برد این است که در دوره ی اول عثمانی در دوره ی دوم شوروی و اینک در دوره ی سوم آمریکا از آن به عنوان ابزار سیاست نفوذ و توسعه طلبی خود بهره برده و می برند و در هر سه دوره دست بریتانیا در پس زمینه ی جریانات مشاهده میشود البته هرگز نباید از نظر دور داشت که برخی نارضایتی های اجتماعی اقتصادی و گاها فرهنگی مذهبی نیز سوخت پروژه های بیگانگیان و بیگانه گرایان را تامین می نماید.بفهم هر دوره به ویژهه دوره ی فعلی نیازمند بررسی دقیق میباشد که فرصتی کافی برای بررسی میطلبد که در آینده به امید خدا به تک تک مباحث و سرفصلهای مورد اشاره در این یادداشت مفصلا خواهیم پرداخت.