کژراهه ­های تحقیق در فرهنگ و تاریخ؛ آیا دَدَه قورقود آذربایجانی است؟

۱۴ آبان, ۱۳۹۲
کژراهه ­های تحقیق در فرهنگ و تاریخ؛ آیا دَدَه قورقود آذربایجانی است؟

 هم جوار دارد. بعضی از کشورهای هم­جوار که با خلاء فرهنگی و هویت روبرو هستند دانشمندان، ادبا و شاعران ایران را مصادره می کنند. مثلاً عرب­ها ابن سینا و ابوریحان بیرونی را از آن خود می­دانند و یا ترکان مولوی، نظامی، شمس تبریزی و … را ترکان پارسی­گوی خطاب می­کنند. غافل از اینکه همه­ی این دانشمندان، شاعران و ادبا از آبشخور فرهنگی ایران سیراب گشته و صددرصد ایرانی هستند.

 

مدتی است که یک عده به اصطلاح مورخ و محقق با اغراض سیاسی و قومی سعی در وارونه جلوه دادن فرهنگ تاریخ و زبان مردم آذربایجان دارند. بعد از متلاشی شدن جمهوری­های شوروی و با عنایت به اینکه عده ای تهی از ایدئولوژی خلقی شدند، می­خواهند مسائل قومی و زبانی را وسیله مبارزه قرار داده و جایگزینی برای ایدئولوژی چپ­گرایی خود پیدا کنند و به هر وسیله­ای شروع کردند به وارونه جلوه دادن تاریخ و فرهنگ و تاریخ آذربایجان را (ترکانه) نوشتند. وقتی عده­ای تاریخ و فرهنگ را با قلم سیاست می نویسند و اغراض سیاسی و قومی و زبانی را داخل فرهنگ راستین جا می­زنند، شاعران مثل نظامی، خاقانی، قطران، مولوی و شمس تبریزی را ترک و کتاب دَدَه قورقود کوراوغلی را آذربایجانی قالب می­زنند از این به اصطلاح مورخ و ادیب چه انتظاری می­توان داشت.

کتاب دَدَه قورقود انصافاً از آن کتابهایی است که در بین مردمی که خودشان را ترک می­دانند مظلوم واقع شده است. از کوههای آلتای در سیبری و مغول­ها، قزاق­ها، ازبک­ها، قیرقیزها گرفته تا ترکمن­ها، ترک­های عثمانی­ تاتارها و چچن­ها و بلغارها ادعای میراث بجا مانده از جد بزرگشان اغوزجان را دارند. در این وانفسای تقسیم میراث، عده­ای هم در کشور خودمان می خواهند با هر چسب ناچسبی، دَدَه قورقود را به آذربایجان بچسبانند.

حدود سی چهل سال پیش کتاب دَدَه قورقود در بین مردم کوچه بازار نه بصورت شفاهی و نه بصورت مکتوب در آذربایجان شناخته شده نبود. ترجمه کتاب دَدَه قورقود برای اولین بار به زبان فارسی در سال 1355 توسط خانم فریبا عزب دفتری و محمد حریری اکبری توسط نشر ابن سینا در تبریز به چاپ رسید. این ترجمه از متن انگلیسی آقای جفری لویس انجام گرفته است. آقای جفری لویس هم از دو نسخه خطی که اولی در کتابخانه درسدن که در سال1815 کشف شده و دومی در کتابخانه واتیکان توسط آقای روزی کشف گردید، که به گفته آقای لویس دو نسخه خطی تاریخ ندارد و هر دوی آنها متعلق به قرن شانزدهم است و معلوم نیست این دو نسخه در کجا نوشته شده است.

کتاب دَدَه قورقود به زبان ترکی آذربایجانی بعد از انقلاب توسط هویت­خواهان و هویت­سازان به صورت غلط که تمام اسامی ترکی اوغوزی را به ترکی آذربایجانی به حال هوای فرهنگی و تاریخی آذربایجان تغییر داده شده بود چاپ شده و در سال 1358 مجله­ای هم به همین نام توسط خلقی­ها در 25 شماره به زبان ترکی چاپ شد.

برای اینکه ثابت شود دَدَه قورقود از نظر فرهنگی، زبانی و تاریخی هیچ نسبتی با آذربایجان و فرهنگ مردم آن ندارد، نظری می­اندازیم به آثار و کتب بجا مانده از شاعران و ادبا و دانشمندان آذربایجان که از سالیان دراز به یادگار مانده است.

بعد از اسلام در آذربایجان صدها کتاب چه بصورت دیوان شعر و چه بصورت تاریخی و ادبی و تذکره­نامه و سفرنامه­ها و … باقی مانده است. بیشتر ادبا و شاعران آذربایجان با توجه به زمان تصنیف کتب نسبت به وضع اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی و بالاخره وضعیت معیشتی مردم دوران خود بی­توجه نبودند و اطلاعات و آگاهی زیادی از طریق آثار بجا مانده از آنها به ما رسیده است.

در آثار بجا مانده از شاعران و مورخین آذربایجانی نشانی از دَدَه قورقود نیست. برخلاف ادعاگران که ادعا می­کنند کتاب دَدَه قورقود آینه­ی تمام نمای فرهنگ و تاریخ آذربایجان است؟ برعکس گفته مدعیان، از تاریخ و فرهنگ آذربایجان هم نشانی در دَدَه قورقود نمی­ یابیم. برای روشن شدن موضوع برای نمونه به چند کتاب مهم و و دو نفر از مورخین آذربایجان در 200 سال اخیر که یکی­شان عباسقلی آقا باکی خانف در آن طرف ارس (اران) و دیگری عبدالرزاق مفتون دنبلی در آذربایجان می­باشد. هر یک از این نویسندگان ده دوازده جلد کتاب در تاریخ و فرهنگ و ادب و شرح­حال صدها شاعر و ادیب و از کتب بسیاری بحث شده است و نامی از دَدَه قورقود برده نشده است.

کتاب سفیه تبریز ابوالمجد محمدابن مسعود تبریزی که در سال 721 هجری قمری در تبریز به رشته تحریر کشیده است. کتاب فوق بیشتر از  200 رساله جداگانه است که شامل فرهنگ ادبیات تاریخ و جغرافیا مربوط به آذربایجان و ایران می­باشد. علاوه بر موضوعات مختلف در سفیه­ی تبریز مطالب مهمی درباره زبان آذری در آذربایجان در قرن هفتم و هشتم است.

داراب­ نامه که یک کتاب حماسی الهام گرفته از داستان­ های قبل از اسلام ایران است که در سال 882 توسط مولانا محمد بیغمی در تبریز نوشته شده است که پر است از اصطلاحات ادبی و لغوی قرن نهم هجری رایج در آذربایجان است، این کتاب­ها برای نمونه آورده شد که معلوم شود، برخلاف کتاب دَدَه قورقود که هیچ اطلاعی از وضعیت آذربایجان در طی سال­های گذشته در آن نمی ­بینیم، این کتاب­ ها و سایر آثار بجا مانده اطلاعات مفیدی از فرهنگ و گذشته آذربایجان را دارد. اگر کتاب دَدَه قورقود به آذربایجان و فرهنگ و ادب آن تعلق داشته حتماً خیل عظیمی از شاعران و ادبا آذربایجان نام و نشانی از او در کتاب­ها­ی خود و دواوین می­آورند. تنها کتابی که نام دَدَه قورقود آمده در جامع التواریخ رشیدالدین فضل­اله همدانی است در بخش تاریخ و افسانه اوغوز است.

      « … در دوره این پادشاه ظهور پیغمبر ما محمد مصطفی صلی اله علیه و سلم بود. و قارو دَدَه  کزنچوک به رسالت به خدمتش فرستاد و مسلمان شد. این قورقود از نسل بایات پسر قراخوجه و او عظیم، دانا و صاحب کرامات بود و در عهد (آقا) اینال­خان صیریا و قومی بیرون آمد و صاحب این روایت تقریر کند که عمر او دویست و نود و پنج سال بود.»1  

برای روشن شدن بیشتر موضوع برای اینکه خوانندگان بیشتر از خاستگاه فرهنگی و تاریخی دَدَه قورقود آشنایی پیدا کنند، با استفاده از ترجمه فارسی که در سال 1355 در تبریز به چاپ رسیده است می­آوریم تا معلوم شود که این کتاب به آذربایجان تعلق دارد یا مربوط به ترکان اوغوز است؟

بیشتر داستانهای دَدَه قورقود در زمان گوک­ترک که یکی از امپراطوران ترکان اوغوز می­باشد، از قدیمی ­ترین دست­ نوشته­ های سیبری در مغولستان پیدا شده، زمان وقوع داستان­ها به زمانی برمی­ گردد که ترکان مذهب شمنی داشته­ اند که مذهب کلیه ساکنین آسیای میانه سیبری و مغولستان بود و بعدها که ترکان با مهاجرت به غرب و بعد از مسلمان شدن، بعضی از داستان­ها به مرور زمان با راویان مختلف اندکی رنگ اسلامی به خود گرفت، روی­هم­رفته کتاب دَدَه قورقود فاقد منشاء زمانی، مکانی و تاریخی می­باشد.

تاریخ و فرهنگ آذربایجان از منشاء زمانی، مکانی و تاریخی مشخصی پیروی می­کند. هر کتابی که در آذربایجان نوشته شده است سال کتابت و نویسنده آن مشخص است چه بصورت دیوان شعر یا کتاب ادبی و داستانی که حداقل نویسنده شرح وقایع زمان و مکان خود پرداخته و متاثر از زندگی مردمان این دیار بوده­اند.

مدارک و شواهدی که در دَدَه قورقود آمده در کل مرتبط به مکان­ها و کوه­ها و رودها و شهرها و دیه­ها که در آسیای میانه و سیبری و مغولستان بوده است و هیچ نشانه­ای از آذربایجان در دَدَه قورقود نمی­بینیم. برخی از مدعیان ادعاهای بزرگی درباره دَدَه قورقود دارند و اینکه اکثر ادبا و شعرای آذربایجان بدون الهام گرفتن از دَدَه قورقود نمی­توانستند به خلاقیت آن چنانی ادبی و فرهنگی برسند. برای مثال دو نمونه از ادعای ادعاگران بزرگ به شرح زیر آورده می­شود تا خوانندگان خود قضاوت کنند.

1ـ « نظامی گنجوی برای تدوین و سرودن خمسه خود از حماسه­های دَدَه قورقود الهام گرفته است.»2

در خمسه نظامی تعدادی نزدیک به 500 ضرب­المثل و امثال­حکم و تعداد بی­شماری از اصطلاحات موسیقی و آلات موسیقی ایرانی آمده است. هیچ­کدام از این ضرب­المثل­ها و اصطلاحات در دَدَه قورقود دیده نشده است و از قپوزدَدَه قورقود هم در خمسه نظامی خبری نیست. در مقدمه کتاب دَدَه قورقود تعدادی از ضرب­المثل و امثال حکم آورده شده است. این ضرب­المثل­ها در آذربایجان شناخته شده نیست حتی در کتاب امثال­حکم آذربایجانی که استاد علی­اصغر مجتهدی نوشته است دیده نمی­شود.

2ـ « اوغوزنامه (دَدَه قورقود) مجموعه اساطیری است که جزء قدیمی­ترین و باارزش­ترین اساطیر دنیا به شمار می­رود که در آن بینش قدیمی آنمیستی و توتمیستی و آنتروپورموفیستی با اساطیر پیوسته است و تمدن­های هم­چون یونان و مذاهبی چون میترائیسم و دین زرتشتی از آن برخاسته است.»3

درباره­ی این ادعاهای گنده چه می­توان نوشت؟ چه رابطه­ای از تمدن یونان و ائین میترائیسم و دین زرتشت با فاصله زمانی یک­هزار ساله و دوهزار ساله با دَدَه قورقود هست.

بعضی از مشخصه­های فرهنگی و اجتماعی دَدَه قورقود را مرور می­کنیم و قضاوت را بعهده خوانندگان می گذاریم. آیا می­توان این مشخصه­های فرهنگی و اجتماعی را در طی قرون در آذربایجان مشاهده کرد؟

« … با دیدن این­ها چشمان بادامی سیاه­رنگ خان از اشک پر شد و خواهر بزرگتر متوجه شد که او پیش از حد به برادرش شباهت دارد و چشمان بادامی سیاه­رنگش از اشک خونین پر گشت.»4

چشمان بادامی زنان و مردان نشانه زردپوستان هم­چون چینی­ها، ترکان، مغولان و ترکمن­ها و در کل ساکنین شرق آسیا و سیبری است. آذربایجانی­ها فاقد این مشخصه­ی ظاهری هستند.

قمیز نوشابه­ی سکرآوری است که ترکان و مغولان از شیر مادیان به عمل می­آورند و هم­چنین خوردن گوشت اسب و قربانی کردن اسب برای خدای آسمان در آداب اجتماعی و فرهنگی مغولان و ترکان اوغوز بوده است که تا این زمان در آذربایجان شناخته شده نیست.

در کتاب دَدَه قورقود آمده است که پسران تا پانزده سالگی فاقد نام هستند. وقتی پسری به سن پانزده سالگی می­رسد باید یک کار شایسته و قهرمانانه­ای انجام بدهد، آنگاه دَدَه قورقود نام مناسبی نسبت به شجاعتی که از خود نشان می­دهد بر او می­نهند.( تا پانزده سالگی پسران را با چه نامی می­خواندند؟)   

تمام داستان­های دَدَه قورقود ماجراهایی هستند که در طی قرون پنجم و ششم در حوزه­های رود سیحون و سیبری و مغولستان اتفاق افتاده است و تمام قهرمانان داستان نشانگر الگوی فرهنگی و اجتماعی قوم اوغوز در همان مکان است. بسیاری از نشانه­های تاریخی درباره آسیای مرکزی و شواهد و مدارک یافته شده در کتاب دَدَه قورقود مربوط به این مناطق است. داستان­های دَدَه قورقود فاقد جهت­گیری توده­ای و مردمی است و اکثر جهت­گیری­های در اطراف اشراف و توصیف وقایع خان­ها و خاتون­هایشان می­باشد و مردم معمولی نقش قابل توجهی در شکل­گیری داستان­ها ندارد. تمام شکل­گیری داستان­ها به سوی طبقات بیگ­ها و خان­ها کشیده می­شود.

نام­هایی که در کتاب دَدَه قورقود آمده نام­هایی هستند که ترکان اوغوز در آسیای میانه استفاده می­کردند و در طول تاریخ، خانواده­های آذربایجانی سراغ نداریم برای نام­گذاری فرزندان از آن نام­ها استفاده کنند.

آنهایی که ادعا می­کنند فرهنگ آذربایجان با فرهنگ دَدَه قورقود عجین شده است خود قضاوت کنند آیا هیچ نشانه­ای از فرهنگ اوغوزان (دَدَه قورقود) در آذربایجان مشاهده می­شود.

از سال­های دور تا حال مردم آذربایجان، محافل و مجالس ادبی و فرهنگی آشنایی دارند. در این محافل فرهنگی، شاهنامه­خوانی، مولوی­خوانی، حافظ­خوانی و گلستان­خوانی وجود داشته است. هیچ­گاه و در هیچ محفلی حتی در قهوه­خانه مردمی محفلی به نام دَدَه قورقود خوانی نداشته­ایم و هیچ عاشقی را سراغ نداریم در عروسی­ها دَدَه قورقود بخواند.

از قرن شانزدهم به بعد ترکمانان بیشتر در آناتولی ساکن شدند و تصور می­کردند آنجا وطن اصلی اوغوزشان بوده است. داستان­های دَدَه قورقود که حال­هوای ترک­های عثمانی می­باشد، در اناتولی توسط راویان مختلف با الهام از داستان­های اصلی که در آمودریا اتفاق افتاده بود خلق شد. در این منطقه چون کفاری مثل مغولها و قبچاق­ها وجود نداشته است دشمنان اوغوزها عبارت بودند از گرجی­ها و دیگر مردمان اطراف دریای سیاه. برای حسن­ختام این مطلب قسمتی از نوشته آقای دکتر عنایت­اله رضا را می­آوریم.

« … به یاد دارم هنگامی که در اتحاد شوروی اقامت داشتم یکی از مسائل مورد اختلاف میان اقوام ترک زبان آن کشور داستان مشهور دَدَه قورقود بود که ظاهراً به غزان تعلق داشت. نه تنها اقوام ساکن آسیای مرکزی بلکه ترکی­زبانان قفقاز و بخش­های اروپایی اتحاد شوروی آن را منسوب به خود می­دانستند و با یکدیگر کشاکش می­کردند. این وضع تا سال 1948 میلادی ادامه داشت تا اینکه داستان مزبور از سوی دولت­مردان حاکم بعنوان «پدیده ارتجاعی» معرفی شد و به محض اعلام این نظر سیاست­مداران محلی دَدَه قورقود بی­گناه را به سوی دیگر اقوام پرتاب می کردند. تاریخ­نگاران سیاست­پیشه درصدد برآمدند دامان خود را از این «لکه ننگ» پاک نگاه دارند. نخست، ­جمهوری­های دیگر را به داشتن چنین گناهی متهم کردند ولی چون این­کار با سیاست دولت مرکزی سازگار نبود، راه دیگری اندیشیدند و بارها سعی کردند این «ننگ» را از گردن خود رها و داستان مزبور به دامان ترکی­زبانان ترکیه افکندند و خود را از شر این داستان ارتجاعی رهانیدند. پس از بروز دگرگونی­هایی در شوروی که با انتقاد از گذشته همراه بود دَدَه قورقود بینوا حکم برائت گرفت.

از این پس بار دیگر هجوم برای دستیابی بدان آغاز شد و هر یک داستان مزبور را منتسب به قوم خود دانست. هنوز در جهان این گرفتاری بسیار است کسانی وجود دارند که می­کوشند با تاریخ­سازی­های دروغین که از خواستهای سیاسی و خصومت­های قومی منشاء می­گیرد هویت خود را بدور افکنند و برای مردم خویش هویت سازی کنند.»5     

 

 

 

–         توضیحات

1ـ جامع ­التواریخ، خواجه رشید فضل­اله همدانی به تصحیح محمد روشن مرکز نشر میراث مکتوب ص 66

2ـ مقالات ایران­شناسی حسین محمدزاده (حسین دوزگون) نشر تازه­ها 1378، در تمام صفحات کتاب فوق نویسنده این ادعا را درباره تمام شاعران و ادبا آذربایجان تکرار کرده است.

3ـ ارمغان آذربایجان شماره­های 122/120 صفحه 16 سال 1384

4ـ کتاب باباقورقود صفحات 29 و 106 ترجمه فریبا غرب دفتری و محمد حریری اکبری، انتشارات ابن­سینا تبریز سال 1355

5 ـ اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول دکتر عنایت ­الله رضا مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی تهران سال 1380، صص 493 و494