نشست علمی تخصصی صفویه و تجدید حیات سیاسی ایران به مناسبت سالگرد تاسیس صفویه و رسمیت تشیع در ایران به عنوان تشکیل دولت ملی ایران توسط سازمان اسناد ملی و مشارکت موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن در ساختمان گنجینه اسناد با حضور پژوهشگران و علاقه مندان برگزار شد.
همچنین در این همایش، کتاب «فرهنگ واژگان آذری» تألیف استاد «فیروز منصوری» پژوهشگر حوزه تاریخ و زبان آذربایجان، رونمایی شد.
به گزارش آذریها به نقل از وب سایت کتابخانه مجلس شورای اسلامی در ابتدای نشست، رحیم نیکبخت میرکوهی، مدیر موسسه دیارکهن و پژوهشگر تاریخ به عنوان مجری برنامه، به تبیین علل و اهداف برنامه پرداخت و گفت: « تاریخ ایران جدید، سه نقطه عطف دارد: اول.ورود اسلام به ایران، دوم: رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران (907 ه.ق در تبریز و توسط شاه اسماعیل صفوی) و سوم پیروزی انقلاب اسلامی ایران.»
وی افزود: «با توجه به اینکه انقلاب اسلامی ایران در بستری پیروز شد که صفویه ایجاد کرده بود، نقش رسمیت تشیع در این پیروزی قابل بررسی است».
هویت ایرانی مدیون صفویه است
وی در ادامه افزود: «همه ساله علویان در ترکیه برای شاه اسماعیل، بزرگداشت برگزار میکنند.اما ما توجهی به وی و اقدام سرنوشت سازش در تاریخمان نداریم.»
او اضافه کرد: «در این میان، برخی همسایگان ما بیکار ننشسته و در پی مصادره به مطلوب تاریخ هستند.در برخی از کتابهای درسی و دانشگاهی این همسایگان، شاه اسماعیل صفوی بنیانگذار کشور آذربایجان قلمداد می شود که ایران قسمتی از آن بوده است!»
وی در پایان سخنان خود، افزود در تاریخ وفرهنگ وهویت ایران به دوموضوع اساسی باید توجه داشت : «اول اهمیت و جایگاه صفویه در احیای دولت ملی در ایران و دوم تشیع و نقش و جایگاه آن در هویت ملی»
در ادامه نشست علمی تخصصی سالار سیفالدینی پژوهشگر مسائل قومی به ایراد سخنان خود پرداخت و گفت: «بخشی از تاریخ ما به دلایل مختلف مورد غفلت واقع شده است و بعضا از آن بر ضد خودمان استفاده میشود.»
وی در ادامه اشاره کرد: « تاسیس جمهوری باکودر منطقه ای که در منابع تاریخی به آن آران اطلاق شده است ، برابر با آغاز تلاشی برای تحریف تاریخ بود. زیرا این کشور جدید التاسیس نیاز به اثبات خود به عنوان یک ملت دارد تا بتواند مشروعیت تاریخی داشته باشد. در نتیجه چون فاقد تاریخ مستقل و ملی است، به تفسیر وارونه تاریخ میپردازد. هماکنون کار به جایی رسیده است که ما در بعضی حوزههای تاریخ نگاری که مرتبط با مسئله هویت نیز هست با چالشهای قابل توجهی روبرو هستیم.»
او در ادامه، برای تبیین تفسیرهای وارونه جمهوری آذربایجان به یکی از مقالات مهم در این راستا اشاره کرد و گفت: «رامیز مهدیاف دبیر شورای عالی امنیت ملی آذربایجان، سال گذشته مقالهای با عنوان شاه اسماعیل خطایی منتشر کرد و در آن به تفسیرهای عجیبی از تاریخ پرداخت». وی هم چنین به برخی آثار تاریخ نگاران ترکیه مانند فاروق سومر در زمینه ارائه تفاسیر غلط و بدون پشتوانه از صفویه اشاره نمود و گفت تاریخ نگاری وارونه تنها اسمی است که می تواند برای این سبک از تاریخ نویسی مناسب باشد.
وی در ادامه مباحث اصلی این مقاله را که اخیرا تبدیل به کتاب نیز شده است این گونه بیان کرد:
«از نظر مهد اف همانطور که در این مقاله ذکر شده است، شاه اسماعیل موسس کشور پادشاهی آذربایجان بوده است که مدعی است ایران نیز بخشی از آن بوده است. مهدی اف در این اثر ضمن انتقاد از مورخان غربی و ایرانی که صفویه را یک حکومت ایرانی می دانند، تلاش های ناکامی برای تحریف تاریخ صفویه و ترک نامیدن آنها نشان می دهد»
این پژوهشگر تاریخ افزود: « دلیل اساسی این تاریخنگاری وارونه که فقط هم به حوزه قفقاز محدود نمیشود، این است که زبان رسمی صفویان ترکی بوده است و یا استناد آنها هم این است که هم در لشکر صفوی ترکی صحبت میشد و هم دیوان خطایی نوشته شاه اسماعیل صفوی به زبان ترکی است.در حالی که ما در مقابل این ادعاها، میبینیم که اولا تمام فرمانهای صفوی به زبان فارسی نوشته شدهاند.ثانیا عریضههای خود قفقازیها به دربار صفوی همگی به فارسی نوشته شدهاند و علاوه بر این سه نامهای که سلطان سلیم پس از فتخ چالدران خطاب به مردم تبریز(عوام، اشراف و حکم انتصاب احمد پاشاه به حکم رانی تبریز) مینویسد، هر سه به زبان فارسی است.فقط زمانی که سلیم به پسرش سلیمان فتح نامه مینویسد به زبان ترکی است. این بدان معناست که زبان عمومی حتی ناحیه تبریز هم فارسی بوده است».
صفویه علاقه ویژه ای به شاهنامه فردوسی داشته اند
وی همچنین افزود: «صفویان توجه زیادی به زبان فارسی داشتهاند و اساس ایدئولوژی خود را بر مبنای «شاهنامه» میگذارد و سعی دارند علاوه بر تشیع به تبلیغ و ترویج آن هم اقدام نمایند.
شاه اسماعیل با آوردن کمال الدین بهزاد از هرات به تبریز وی را در راس گروهی که قرار بود بزرگ ترین شاه نامه تاریخ با 250 نگاره را تنظیم کنندقرار داد. وی گفت در دوره شاه عباس هم به شاهنامه اهمیت داده شد و شاه عباس با ایجاد شبکه ای از قهوه خانه و نقالی در آن فرهنگ اصیل ایرانی را به بطن مردم برد. میرعماد، رضا عباسی و… از هنرمندانی بودند که در این دوره به کار شاهنامه پرداختند. علاوه بر این، ما شاهد رواج نامهای شاهنامهای در این دوره هستیم.
سیفالدینی گفت: «به علاوه، شاه اسماعیل همواره در اندیشه ایران بود. وی به تصرف آذربایجان اکتفا نکرده و بقیه نقاط کانونی ایران بزرگ را نیز به تصرف خود در می آورد. بنا به روایت تاریخ عالم آرای شاه اسماعیل، هنگامی که پادشاه جوان در بستر مرگ قرار می گیرد از آینده «ایران» یعنی کشورش اظهار نگرانی می کند و این در دوران ماقبل مدرن که پادشاهان اکثرا به فکر تداوم سلطنت در خاندان خود بودند بی نظیر است و نشانگر آگاهی ملی شاه اسماعیل و صفوی است».
در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی 300 بار نام «ایران» به مثابه قلمرو سرزمینی و کشور ذکر شده و در تاریخ عالم آرای شاه اسماعیل 50 بار.
وی گفت در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی 300 بار نام «ایران» به مثابه قلمرو سرزمینی و کشور ذکر شده و در تاریخ عالم آرای شاه اسماعیل 50 بار.
وی گفت رامیز مهدی اف در آثار خود به تواریخی ارجاع داده است که در مراجعه اصل منبع مشاهده می کنیم اصلا چنین چیزی حقیقت ندارد و او تنها یک «چک بی محل» برای خوانندگانش که سالها است در جمهوری باکو در جهل نگه داشته شده اند صادر کرده است. سیف الدینی گفت حسن بیک روملو که خود احتمالا قزلباش بوده است تاج گذاری شاه اسماعیل را چنین توصیف می کند:
فروزنده تاج و تخت کیان فرازنده اختر کاویان
و اسکندر بیک منشی تاج گذاری شاه عباس را چنین توصیف می کند:
مبارک بود بر تو تاج شهان که بر تو است زیبنده تخت کیان
او در پایان با اشاره به دیوان ختائی شاه اسماعیل گفت این دیوان برای تحبیب و ارتباط بیشتر با قزلباشان که ترک زبان بودند سروده شد و در همین دیوان هم اشعار متعددی در مدح حضرت علی(ع) و امام حسین (ع)وجود دارد. درحالی که کسانی مانند فاروق سومر این دیوان را نشانه ای بر رسمیت زبان ترکی در عصر صفوی بیان داشته اند. به علاوه سام میرزا فرزند شاه اسماعیل و شاه طهماسب هر دو کتاب های خود (تحفه سامی و تذکره شاه طهماسب) را به زبان فارسی نوشته اند. اگر قرار باشد به صرف سرودن شعر به زبان ترکی -آن هم باهدفی سیاسی که بیان شد- شاه اسماعیل صفوی یک ترک عثمانی پنداشته شود، آیا پارسی سرایی سلاطین عثمانی نیز باعث ایرانی تلقی شدن آنها می شود؟ واضح است این منطق غلط است.
سیف الدینی در ادامه گفت هم خود صفوی تلقی ایرانی از خود و وطن خود داشتند، هم عثمانی ها این تلقی را داشتند و هم ونیزیانی که به ایران سفر کردند، چیزی جز ایرانیت در این سلسله برای ما گزارش نکرده اند.
پس از سیفالدینی، دکتر «میرنبی عزیززاده» از رزمندگان وجانبازان سر افراز دفاع مقدس که خود از طوایف شاهسون(ایل سون) است و مطالعات مبسوطی در مورد صفویان داشته است، به ایراد سخنرانی با موضوع «سهم گروههای مختلف اجتماعی در قدرتگیری صفویه» پرداخت.
مبارزات عشایر شاهسون دو مشخصه داشته حفظ هویت ایرانی و دفاع از حریم تشیع
وی گفت: «به عنوان یک ایرانی ترکزبان که شیعه مذهب است، مطالعاتی در مورد ایلات و عشایر دوره صفوی انجام دادم و به این نتیجه رسیدم که تمام تلاش آنها حول دو محور بوده است: 1.ایرانی بودن و حفظ هویت ملی.2.شیعه بودن.»
او در ادامه برای تاکید بر اهمیت این موضوع به یکی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال 1379 در جمع مردم اردبیل اشاره کرد که فرموده بودند: «شما بودید که صفویه را بنا نهادید و یک دولت یکپارچه و گسترده در ایران به وجود آوردید و برای پشتیبانی از این حرکت، تشیع را تعمیم دادید.»
دکترعزیززاده پنج گروه مهم اجتماعی را که در به پیروزی رسیدن حرکت صفویان نقش داشتهاند شناسایی کرده و نام برد: «گروه اول.شیخاوندان صفوی که خود شامل دو گروه هستند: آنهایی که جزو خاندان شاهی هستند و آنهایی که از نسلی جز نسل شیخ صفی هستند..هر دوی این گروه، جنگیدهاند.ولی نه برای جنگطلبی، بلکه به این دلیل که بتوانند هم هویت ایران و هم تشیع را حفظ و تثبیت کنند.
گروه دوم، زنان خاندان هستند. موردی که بسیار از آن غفلت شده است.میتوان ادعا کرد که بعد از فوت شیخ جنید، رهبری حرکت در دست زنان قرار گرفت.ما در دوران صفویه برخلاف ادعای بسیاری از مورخین غربی، نمیبینیم که زن گوشهنشین یا حاشیهای باشد. مشخصا بعد از فوت شیخ جنید، چون سایر فرزندان او توان اداره نهضت را نداشتند، همسر و دختر او، نهضت را به دست گرفته و ادامه دادند.همین زنان بودند که در دوره اختفا، شاه اسماعیل را که کودک بود، پنهان کرده و بعد مخفیانه به گیلان فرستادند.پس میبینیم که رهبری سیاسی حرکت، حداقل در برههای مهم، در دست زنان بوده است.
گروه مهم بعدی، طوایف و قبایل مستقردرمنطقه هستند که خود شامل دو دسته هستند.دسته اول آنهایی هستند که اساسا مهاجر بوده و از روم و شام آمده بودند و در دستگاه صفوی تربیت شده بودند و دسته دوم ساکنان اصلی و قدیمی مناطق، شامل دشت مقان، شیروان، تالش و خلخال هستند.
گروه چهارم، روحانیان شهرهای مختلف من جمله تبریز و گیلان هستند.شاه اسماعیل وقتی به گیلان مهاجرت کرد، تربیت شیعی را از روحانیان گیلان فرا گرفت.بنابراین میتوان ادعا کرد که رسمیت یافتن شیعه، فقط به دست شاه اسماعیل صفوی نبوده است.
گروه آخر و البته بسیار مهم، مردم عادی هستند.زمینه اجتماعی و فرهنگی خاصی در آن زمان در ایران وبه ویژه در تبریز وجودداشت که باعث شد مردم تبریز تشیع را با کمترین مقاومتی بپذیرند.اگر این اتفاق نمیافتاد یا کشور بسیار ضربه میخورد، یا کشور به دست مهاجمان غربی و شرقی زیرسلطه میرفت.بنابراین صفویه تاریخ فرهنگ و تمدن ایران را از نابودی نجات دادند و موجب تداوم حیات هویت ایرانی شدند.»
بعد از دکترعزیززاده، غلامرضاعزیزی، معاون اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران به سخنرانی پرداخت.پس از وی رحیم نیکبخت در ادامه پیرامون «سفینه تبریز و رسمیت تشیع در ایران» گفت:«متاسفانه بعضی از محققان به صفویه نگاه مثبتی ندارند.اما بسیاری از اسناد و مدارک وجود دارد که نشان میدهد زمینه اجتماعی و فرهنگی پذیرش تشیع در بین خود مردم وجود داشته است.و در رسمیت تشیع بسترهای مساعد اجتماعی و فرهنگی نادیده کرفته می شودو اگر شاه اسماعیل صفوی دست به این اقدام نمی زد سرزمین و فرهنگ ایرانی از میان می رفت»
سفینه تبریز منبع ارزشمندی برای بررسی فرهنگ وادبیات و زبان آذربایجان است. در این کتاب تعداد زیادی از فهلویات رایج در تبریز ثبت شده است که نشانگر ادامه حیات زبان فهلوی در قرن هشتم ونهم در تبریز است.
وی به یکی از کتابهای مهم در این زمینه، «سفینه تبریز، نوشته ابومجد محمد ابن مسعود تبریزی» اشاره کرد و گفت: این کتاب در واقع، به نوعی خلاصه کتابهای شخصی نویسنده شامل بیش از دویست رساله در موضوعاتی مانند: تاریخ، تفسیر، فقه، شعر فهلویات تبریزیها، در لابلای رساله های این سفینه به خوبی می توان بستر های اهل بیت (ع)دوستی مردم تبریزرا مشاهده کرد ارادت تبریزیها به اهل بیت(ع)در دعای هفته و ماه مبارک رمضان، کلمات قصار امیرالمومنین، دعاها و ذکر صلوات شیعی انعکاس یافته است.علاوه بر این، در سفینه تبریز به کتابهای خواجهنصیرالدین توسی توجه بسیاری شده است. در همین رابطه خواجه نصیر را به عنوان یکی از مهمترین افراد در تثبیت پایه های تشیع در ایران وآذربایجان قبل از صفویه نقش مهمی داشته است.
در ادامه جلسه، کتاب فرهنگ واژگان آذربایجانی نوشته استاد فیروز منصوری رونمایی شد و منصوری توضیحاتی در مورد آن ارائه داد: «من با استدلال کسروی مخالف بودم که معتقد بود که غزها که به آذربایجان آمدند زبان آذری را از بین بردند و ترکی را رواج دادند!در آذربایجان به هر زبانی که وجود داشت، آذری میگفتند».
وی افزود:«%90-80 % کلماتی که ما آذربایجانی ها استفاده می کنیم فارسی است.اما گویشی شده است.به این معنا که در گویشهای مختلف به شکلهای مختلف تلفظ میشود.در حالی که اصل آنها یکی است.من بر همین مبنا این فرهنگ واژگان را نوشتهام.»
در پایان، «استاد محسن روستایی» طی سخنانی گفت: «ناصرخسرو در سفرنامهاش میگوید که مردم آذربایجان به همان زبانی سخن میگویند که مردم خراسان.»
وی افزود:«زبان رسمی، یعنی زبان درباردر این دوره زبان دربار فارسی بوده است و بیشتر واژههای اسناد باقیمانده فارسی است. در شعر دوران صفویه، ما سبک هندی را داریم.در این سبک، چه در هند و چه در ایران، ما شاهد اصطلاحات و لغات فارسی هستیم.» روستا یی گفت: « ما در منابع تاریخی تنها یک آذربایجان داریم و آن در ایران است. منطقه شمال رود ارس در منابع تاریخی همواره اران و شروان نامیده شده است.»
از تلاش های صفویه در احیای فرهنگ وهویت ایرانی باید تجلیل شود
این نشست علمی تخصصی که به همت موسسه تاریخ و فرهنگ دیار کهن و همکاری صمیمانه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران معاونت اسناد در آستانه سالگرد رسمیت تشیع و تشکیل دولت ملی در ایران توسط شاه اسماعیل صفوی در مسجد جامع تبریز بر گزار گردید. امید آنکه در سال های آینده شاهد برگزاری مراسم باشکوهی به این منظور باشیم
گزارش از: صبا صباغی