سخنرانی حبیب الله فاضلی
اولویتها و ضرورت‌های ایران شناسی در دانشگاه

۸ دی, ۱۴۰۱
اولویتها و ضرورت‌های ایران شناسی در دانشگاه

درود و سپاس از بانیان، شورای مرکزی و شورای عمومی که زحمت احیا و بازگشایی کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران را کشیده­اند. چند نکته را درباره برخی رسالت­ها و اولویت­های کانون ایرانشناسی عرض می‌کنم.

بازگشایی کانون ایرانشناسی برای من یک نوع تجدید خاطره هم هست. تقویت گرایشهای انتقادی نسبت به هویت ملی و تجزیه طلبانه در دانشگاهها از عوارض گفتمان اصلاحات در دهه هشتاد بود. بدیهی است که  توجه و برجسته کردن ظرفیت های ملی و تقویت حس وطن دوستی و همبستگی ملی پادزهری مقابل این گرایشها بود که در حد بضاعت دانشجویی با تعدادی از دوستان با تشکیل کانون ایرانشناسی در آن سالها انجام دادیم. از آن تجربه خیلی راضی هستم و وقتی به گذشته نگاه میکنم آن را یکی از تجارب مفید خودم میدانم و همیشه این باور را داشته ام که هرکس برای سرافرازی کشورش تلاش کند و عمرش را در این راه صرف کند حتما عاقبت بخیر خواهد شد. البته واقعا شرایط کلی داخلی و خارجی امروز ایران  با سالهای دهه هشتاد که ما دانشجو بودیم فرق کرده است، کمیت و کیفیت دوستان، رقبا و دشمنان ایران متفاوت شده است. اکنون دیگر دشمنان و تهدیدهای ایران فقط واحدهای سیاسی دیگر یا گروههای تجزیه طلب نیستند بلکه بحران آب و خشکسالی ، بحران جمعیت ، بحران های محیط زیست و بحران خیلی بزرگ امید و مهاجرت نخبگان موضوعاتی هستند که حیات و آینده ایران را با خطر مواجه کرده­اند و باید برای آنها فکری و تدبیری کرد و نسل جوان و شما دانشجویانی که دل در گرو ایران دارید بهترین و صالح ترین افراد برای بازاندیشی در مواجهه با این بحران­ها هستید. تصور می‌کنم در تاریخ ایران دوره ای را که این میزان از تهدیدها و بحران‌ها یکجا انباشت شده باشد نداشته ایم یا من سراغ ندارم.

احساس وظیفه همگانی و نهادسازی برای مواجهه با وضعیت کنونی ضروری است. تصور من این است که نهادسازی همیشه جواب می‌دهد، مخصوصا در شرایطی که دیوانسالاری رسمی و دولتی بسیار کُند، فربه و پرهزینه است حتما نهادسازی چابک ، کم هزینه و کم توقع که با حضور افراد علاقمند تشکیل می‌شود و البته ذهن سایبری هم دارند بخوبی جواب می‌دهد و موفق خواهد شد بویژه در شرایطی که خلاء روایتهای جدی وجود دارد، گفتمان هویت ملی میتواند خود را به پارادایم تبدیل کنند ، بویژه اینکه بستر اجتماعی و دانشجویی کاملا آماده است و همه آمارها و تحلیلها نشان میدهد که همه به سرنوشت ملی حساس هستند.  نهادها و تشکلها نیروی انسانی تربیت میکنند و نیروی انسانی تولید داده و ادبیات میکند و حوزه پیرامونی اش را می‌تواند دائما گسترش دهد و حوزه های آسیب و ظرفیت های خلاقانه را کشف و گوشزد کند. به همین دلیل تشکیل این کانون را برای ایران و دانشگاه تهران یک فرصت میدانم. البته باید توجه داشت که یکی از آسیبهای فعالیت چنین کانون‌های دانشجویی  این است که به سیاست روزمره و عریان پیوند بخورد و درتحقق رسالتش ناکام بماند.

یکی از موضوعاتی که بنده همیشه در فضای دانشگاهها و دانشجویی پیگیری میکنم و نگران آن هستم حجم قابل توجه ادبیات انکارگرای هویتی و تاریخی است که در فضای دانشگاه ها یا فضای مجازی توسط برخی دانشجویان منتشر میشود. نیهیلیسم تاریخی و انکار بخشهایی از تاریخ ایران یا ارکان هویت ملی مثل زبان فارسی و… گرچه بسیار محدود و حاشیه¬ای است اما همان مقدار اندکش هم را نباید نادیده گرفت. مخصوصا اینکه پرداختن و پاسخ به این موارد متولی دیگری غیر از دانشگاه ندارد. بخش زیادی از این مساله یعنی آن چیزی که در نظریه های تاریخی به آن  انکارگرایی هویتی و تاریخی (historical negationism) گفته میشود به جهل به تاریخ ایران و نشناختن ظرفیت‌های ایران، برنامه های دشمنان تاریخی ایران و مشکلات روزمره برمی‌گردد، چنین تشکل‌هایی با ایجاد بستر برای پدیدارشناسی و گفتگو درباره این مسایل میتواند معرفت تاریخی و خودشناسی ملی را در دانشگاه تهران ارتقا بدهد، البته امیدوارم دانشگاه هم از همکاری دریغ نکند.

به نطرم کانون باید در فعالیتهایش چند چشم انداز نظری را بعنوان مبنا مورد توجه قرار دهد،نخست اینکه ایران را نمی‌توان به دوره خاصی تقلیل داد. باید به امتداد تاریخی و تکاملی دیدن هویت سیاسی و تاریخی ایران بعنوان ملتی تاریخی، پیشامدرن و پیشاناسیونالیسم توجه داشته باشد.  باستان گرایی خام  و  باستان زدایی آسیبهای جدی به ساختار هویت ملی ایرانی خواهد زد.

نکته دیگر اینکه دولت و همه ما باید بدانیم که هویت و هویت ملی یک پدیده منجمد و ثابت نیست که یکبار برای همیشه همبسته شده باشد و دلخوش باشیم که همیشه هم پایدار و ثابت خواهد ماند. هویتها هم مثل هر پدیده دیگری تابع شرایط و تحولات دستخوش تغییر و تحول می‌شوند و حتی در شرایطی ممکن است مورد انکار قرار بگیرند. لذا باید از هویت ملی پاسداری و پرستاری کرد و بیش از هر کس این وظیفه دولت و نظام سیاسی است که این مهم را به مثابه رسالت سیاسی خود به رسمیت بشناسد و پس از آن وظیفه تمام ایرانیان است‌ که‌ به‌ این‌ وظیفه اهتمام داشته باشند و مراقب باشیم که دعواها و رقابتهای داخلی بگونه ای پیش نرود که جان ایران پریشان شود و دشمنان ایران برنده نهایی آن باشند.

نکته مبنایی سوم به نظرم این است که باید بدانیم که دادگری مفهوم کلیدی و مرکزی اندیشه سیاسی در ایران است و اتفاقا با روح فعالیت‌های آرمانگرایانه دانشجویی هماهنگ است. عدالت­خواهی، ایده ها و برنامه ها را اخلاقی و عمومیت می‌بخشد و از این زاویه می‌شود هم از وضعیت و حقوق ضعیف ترین ایرانیان در مقابل خشونت سرمایه داری در داخل دفاع کرد و هم از حقوق ایران و ایرانیان در مقابل قدرت‌های جهانی و منطقه ای دفاع کرد، اگر این نرم افزار نباشد در مقابل شکاف اقتصادی داخلی بی تفاوت و در مقابل سلطه پیدا و پنهان خارجی دست بسته خواهیم بود.

از جمله اولویت­های دیگر فعالیت کانون ایرانشناسی توجه به وضعیت زبان ملی است. زبان فارسی سیمان و رکن اصلی هویت ملی ما ایرانیان است. حساس بودن به وضعیت آن در داخل و خارج وظیفه همگانی است. بعنوان مثال برنامه هایی مثل آموزش به زبان های محلی یا تلاش برای هم‌تراز کردن زبانهای محلی با زبان ملی که به روشنی آرزوی دشمنان ایران است  یا بی توجهی در معادل سازی ها و کاربرد آن در حوزه های تخصصی یا حوزه های نمایشی مثل تابلوهای خیابان‌ها یا شیوه های آموزش زبان فارسی در مدارس ابتدایی و ج  آن، همه ایران دوستان و دلسوزان ایران را نگران کرده است. وضعیت زبان فارسی در خارج و حوزه ایران فرهنگی از شبه قاره تا افغانستان و تاجیکستان و ایرانیان خارج از کشور  و بسط آموزش آن به غیرایرانیان باید مورد بازاندیشی قرار گیرد. مثلا طالبان جدای از اینکه بخت سیاه افغانستان است متاسفانه برای زبان فارسی در افغانستان هم بلای جدی است و دستگاه سیاست خارجی و نهادهای مدنی ایران  باید برای مواجهه با آن تدابیری بیاندیشند، تکلیف ما این است که بی تفاوت نباشیم. قلمرو معنوی زبان فارسی در مواجهه با زبان انگلیسی، روسی، و عربی و دیگر زبانها نباید بی پناه بماند و این موضوعی است که شما می‌توانید با برنامه های مختلف آن را پیگیری نمایید.

در حوزه فراملی هم یکی از ظرفیت های ایران بعنوان یک کشور تاریخی مساله قلمرو فرهنگی و تاریخی آن است که ما ذیل ایران فرهنگی آن را می‌شناسیم و حتما باید در شورای عمومی و مرکزی شما دانشجویانی  از افغانستان، تاجیکستان، حوزه باکو، پاکستان و شبه قاره حضور داشته باشند و برای جذب و همدلی آنها تلاش کنید. بعید است نظام وستفالیایی عمر درازی داشته باشد و مجموع نشانگان حاکیست که مرزهای سیاسی به مرزهای طبیعی و فرهنگی نزدیک خواهد شد و امید داریم که ایده ایران لباس عینیت بپوشد، زنده نگه داشتن این ایده و آرمان کار شماست. واقعیت آن است که دست بالا گرفتن رقبای منطقه ای ما به معنای تضعیف ایران در حوزه فرهنگی و تاریخی خودش است در حالی که ایران فرهنگی ظرفیت کم نظیر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برای ایران و همه همتباران ایرانی است. متاسفانه وضعیت الان به گونه این شده که حتی واحد شبه سیاسی مثل باکو به سطحی از تهدید علیه ایران تبدیل گردیده و به پایگاهی برای رژیم صهیونیستی و دشمنان ایران تبدیل شده است که حتما گذرا و مقطعی خواهد بود.

در پایان باید بگویم که در شرایط حاضر پیش نیاز تحقق همه ایده ها و برنامه ها امید است، امید و باور به آینده ایران!  اینکه چگونه میشود امیدآفرینی کرد کار مجموعه شماست. اما همین قدر میدانم که امید موتور همدلی و کار برای ایران است اگر نباشد و بوجود نیاید هیچ کاری انجام نخواهد شد. لذا فکر میکنم یکی از وظایف اصلی کانون ایرانشناسی امیدبخشی و زنده نگه داشتن ایده “ایران سرای امید” است.