آبراهام سزار عاقل‌اف
خطر تقویت شکاف های دینی و قومی به بهانه دفاع از اسلام در قفقاز

۲۸ دی, ۱۴۰۱
خطر تقویت شکاف های دینی و قومی به بهانه دفاع از اسلام در قفقاز

دیپلماسی ایرانی: اخیر نویسنده ای با نام مستعار شعیب اسماعیل میرزوئیان در رابطه با تنش های بین جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان در سایت دیپلماسی ایرانی مقاله ای با عنوان “اشتباه تاریخی ارامنه قفقاز” را منتشر کرده‌ که هرگز نمی‌توان از کنار آن به سادگی عبور کرد.

محتوای این مقاله نوآورانه، بدیع، ارزشمند و حاوی مفاهیم عمیق نیست، اما نکته‌ای که انسان را به تأمل وامی دارد این است که در سایت معتبر دیپلماسی ایرانی چنین مطلبی درج شده و به بهانه ارائه پیشنهادهای مسالمت جویانه برای حل بحران قره باغ نویسنده به صراحت خواستار مسلمان شدن اجباری ارامنه شده و ریشه درگیری های فعلی را دوری ارامنه از سنت ختنه کردن (سنت کیوره) و تسلیم نشدن در برابر اسلام دانسته است.

اینکه چنین راه حل غیرمنطقی و مبتنی بر زور و اجبار با چنین محتوای نامناسبی چه تصویری از مفاهیم اسلامیت، ایرانیت، دیپلماسی، همسایگی، تاریخ و همزیستی مسالمت آمیز به مخاطب القا می‌کند در مرحله اول اهمیت قرار ندارد. نکته در اینجاست که فردی در قامت تحلیلگرمسائل قفقاز، مسائل پیچیده فرهنگی، سیاسی، تاریخی و … را به ختنه کنان نوزادان گره زده است. البته اگر نویسنده در خلال مباحث مربوط به تاثیر و تاثر فرهنگ ها مثال های گوناگونی را مطرح می‌کرد و شاید به سهم خودش نمکی هم به این ملغمه از جنس ختنه اضافه می کرد بحثی نبود، لیکن پیوند دادن کل ماجرای ارتباط دوقوم با زبانها، سوابق جغرافیایی، فرهنگی، مذهبی و اعتقادی و صد البته ژئوپلیتیکی طولانی – که با ژئواستراتژی ابر قدرت ها در هم آمیخته – به سطح ختنه کودکان فروکاستن خطایی غیرقابل بخشش است.

البته در پس این تحلیل مغرضانه قطعا هدف یا اهدافی وجود دارد و این چنین مطالبی از چشم تیزبین طرف‌های درگیر در منطقه قفقاز پنهان نخواهد ماند. نه آذری های ایران و نه جمهوری آذربایجان و نه ارامنه و مسیحیان و نه طرفداران هیچ‌یک از آنها از تحلیل ساده انگارانه این متن به سادگی عبور نمی کنند. جالب اینکه در بخش نظرات تقدیمی مخاطبان در ذیل این مطلب، بسیاری صدر و ذیل این وجیزه را به هم پیچیده و اکثرا به تندی از نویسنده انتقاد کرده‌اند. به عنوان مثال کاربری به درستی نوشته است: “دو مسأله ای که در مقاله تحت عنوان اشتباه از آنها یاد شده، جزء حقوق اولیه انسانها هستند. اولی انتخاب دین یا گرایش مذهبی مشخص توسط افراد و دیگری چگونگی تعامل با همسایگان بدون ذوب شدن اجباری در باورهای آنان و همسو شدن با گرایش های سیاسی آنها. بنابراین فرض مقاله یعنی محکوم بودن ارامنه به دلیل عدم تغییر دین مسیحی خود و عدم مسلمان و شیعه نشدن…. در برابر اکثریت مسلمان و شیعه قفقاز از اساس زیر سوال است. به علاوه چرا این پیش‌فرض‌ها در مورد گرجی‌های مسیحی که اتفاقا با جمهوری جعلی آذربایجان (اران) مناسبات چندان خوبی هم ندارند، مطرح نشده است؟! ظاهراً مقاومت جانانه ارمنستان در برابر پان‌ترکیسم به مذاق نوعثمانیها خوش نیامده است.”

مطلب در این خصوص بسیار است و می‌توان از تحلیل محتوای متن به اهداف احتمالی پشت پرده نویسنده پی برد. به عنوان مثال، در این متن اگر چه ادعای طرفداری از دین اسلام مطرح شده، اما نویسنده عملا اسلام را عامل تفرقه میان اقوام و فرهنگ های متعدد منطقه قفقاز معرفی کرده و می‌نویسد: «بین اقوام آذری و ارمنی هم نژاد، با آمدن اسلام میانشان دوگانگی ایجاد شد، و یا به عبارتی اسلام عامل وحدت بین این دو قوم نشد …». جالب اینکه نویسنده در ادامه با فنون خاصی که در تحلیل انتقادی گفتمان کاربست مشخصی دارند به این اهانت پر و بال بیشتری هم می دهد و از عمیق شدن شکاف و بروز دشمنی و غیره در آینده میان مسلمانان و مسیحیان صحبت می کند! در پاراگراف های بعدی نویسنده به جای دعوت به وحدت و همدلی میان پیروان ادیان مختلف ابراهیمی که سیاست رسمی و همیشگی جمهوری اسلامی ایران بوده، ماهرانه و تعمدا جانمایه اختلافات دینی و مذهبی را پررنگ تر می کند، آنجا که به عقبه مذهبی ارامنه و ریشه های اختلافات تحت تاثیر دو دین مسیحیت و اسلام می‌پردازد. این نکته بسیار قابل تامل است! دو دین توحیدی مهم دنیا یعنی، اسلام و مسیحیت (غیر از یهودیت و رژیم صهیونیستی که حضور آن در قفقاز در حمایت از جمهوری آذربایجان و تفرقه افکنی غیرقابل انکار است) در نابسامانی و مشکلات این منطقه مقصر و مجرم معرفی می شوند. آیا این امر تصادفی و ناخواسته است؟ آیا دست‌هایی در کار نیست تا تنور اختلافات قومی و مذهبی را به سمت شعله ورتر شدن سوق بدهند؟

نویسنده در بخش دیگری از متن خود سطح تعاملات فرهنگی دو قوم را به سطح ختنه کودکان فرو می‌کاهد و مجدداً نتیجه خرد ورزی عقلای ارمنی را به پذیرش ختنه کنان و رضایت طرف مسلمان به این سطح از ترقی کاهش می دهد. (البته او پیشتر اتهام آنها را عدم ایمان آوردن می داند، ولی در اینجا از کل مسلمانی به ختنه کنان رضایت می دهد.) وی در جایی از متن ارامنه را متهم معرفی می کند و اتهام آنها را عدم تشرف به مذهب تشیع می‌داند. بر صاحبان خرد پوشیده نیست که در ادبیات نظری تحلیل انتقادی گفتمان (critical discourse analysis) به کار بردن جملات معلوم و مجهول کاربست، معنا و مضمون مشخصی دارند. اینکه ارامنه متهم هستند که به دین اسلام تشرف نیافتند! متهم کننده کیست؟ سند این ادعا کجاست؟ حتی اگر فرض کنیم قصد نویسنده دامن زدن به آتش اختلافات قومی و مذهبی نیست، اما این جملات جز این رویکرد مفهوم دیگری را نمی رسانند.

بی‌شک نویسنده محترم چنین قصدی نداشته تا بگوید علت اسلام آوردن بسیاری از مردم در منطقه آذربایجان و ارمنستان به دلیل ترس از خشونت و زور و قتل و جنگ و غیره بوده است اما متن ایشان از قصد و نیت نویسنده سرپیچی کرده و چنین معنایی را جامه عمل می‌پوشاند. در خصوص این مقاله سخن بسیار است، لیکن با چند سوال مقاله خود را کوتاه می کنم: آیا حضور جریانات اطلاعاتی، جاسوسی، امنیتی، نفوذی، نظامی و شرارت‌بار صهیونیست های اسرائیلی در منطقه قفقاز و جمهوری آذربایجان و چیرگی و زبردستی آنها در اختلاف افکنی و فتنه انگیزی و مانند اینها نباید موجب شود که در زمان نگارش مطالبی در مورد این حوزه حساس، دقت بیشتری شود؟ آیا نگارش چنین مطلبی جز تشدید کدورت و اختلافات قومی و مذهبی در منطقه حساس قفقاز که از زمان جدایی از ایران روی آرامش را ندیده، نتیجه دیگری دارد؟ چرا نویسنده با ساده سازی یک درگیری عمیق و حذف ده ها عامل و متغیر تاثیرگذار و فروکاهیدن آن به ضرورت اسلام آوردن ارامنه برای حل منازعه قفقاز، آب به آسیاب همان کسانی می ریزد که مدعی مقابله با آنهاست؟

نویسنده این متن که هویت وی برای اهل فن آشکار است، به تازگی متنی را نیز در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده و مدعی شده مسجد کبود که در ایروان پایتخت ارمنستان واقع است، دارای کتیبه ها و تکیه ها و سنگ قبرهایی است که از سرنوشت آنها خبری در دست نیست. از هزاران خانواده مسلمان و نمازگذار که تا سی سال پیش (یعنی در دوره شوروی که به شدت با اسلام مقابله می کرد) در همین مسجد نماز می خواندند نیز خبری نیست و دولت ارمنستان باید در خصوص میراث فرهنگی و معنوی و انسانی و تاریخی مسلمانان پاسخگو باشد؟ صاحبان اصلی ایروان اکنون کجایند؟ آیا آنان قتل عام شده اند یا از ایروان کوچانده شده اند؟ آیا ارامنه متجاوز با مظلوم نمایی کذایی می توانند پرده بر جنایات خود بکشند؟

این نکته بسیار قابل تامل است که در روزهایی که الهام علی اف؛ رئیس جمهوری آذربایجان از عنوان جعلی آذربایجان غربی برای ارمنستان استفاده کرده و ایروان را برای خود می داند، افرادی در داخل کشور نیز همین اظهارات را عینا تکرار کرده و صاحب اصلی ایروان پایتخت ارمنستان را جمهوری آذربایجان می دانند! نکته مهم تر این است که نویسنده این متن کاملا دروغین، به خوبی می داند مسجد کبود طی سال های 1375 تا 1379 توسط بنیاد مستضعفان و جانبازان بازسازی شد و هم اکنون نیز هر روز از ساعت 10 تا 13 و 15 تا 18 به وقت محلی فعال بوده و کلاس های مختلف آموزشی و مراسم متنوع مذهبی در این مسجد برگزار می شود. اما به دروغ از قتل عام و کوچانده شدن و تجاوز ارامنه به آن سخن می گوید! باید توجه داشته باشیم که تقویت جریان پان ترکیسم در کشور با چنین دروغ پردازی هایی موجب جسارت بیشتر کشورهایی مانند ترکیه و جمهوری آذربایجان برای دخالت در امور داخلی ایران شده و کار به جایی رسیده که عوامل وابسته به سازمان های اطلاعاتی این دو کشور به معرفی افرادی فرومایه و دلقک مآب از خاندان قاجار به عنوان اپوزیسیون هم رو آورده اند. بدیهی است این تحرکات در کشوری مانند ایران با هفت هزار سال سابقه تمدنی به جایی نمی رسد، اما افرادی که دانسته یا ندانسته به جاده صاف کن های تجزیه طلبان، قوم گرایان و دشمنان ایران اسلامی مبدل شده اند و ادعاهای بی اساس آنها را تکرار می کنند، باید در رفتارها و اقدامات خود تجدیدنظر کنند، زیرا قطعا این فرصت همیشه برای آنها فراهم نخواهد بود.