خودمختاری زیر یوغ شوروی

۲۳ آذر, ۱۳۹۲
خودمختاری زیر یوغ شوروی

و سرانجام بیست و یکم آذر 1324 توانست دولتی خودمختار را در آذربایجان تأسیس کند.

فرقه دموکرات با وجود آن که اعلام می کرد قصدش جدایی از ایران نیست، اما در واقع تحت سلطه شوروی قرار داشت و مجری سیاست های دولت شوروی در آذربایجان بود. جنبش خودمختاری آذربایجان که در زیر نقاب خودمختاری، اهداف تجزیه طلبانه را دنبال می کرد، خطری بزرگ برای استقلال و تمامیت ارضی ایران به شمار می رفت، در واقع نیروهای نظامی شوروی با ایجاد دولتی پوشالی در آذربایجان که فقط به گونه ای صوری و نمایشی تحت ریاست سیدجعفر پیشه وری (جوادزاده) قرار داشت، موجب پایان بخشیدن به اقتدار دولت مرکزی در آذربایجان شده بودند. ایجاد جریان خودمختاری آذربایجان نه تنها در داخل ایران تمام مسائل سیاسی کشور را تحت تأثیر قرار داد بلکه در جهان به عنوان نشانه ای از سیاست های تجاوزکارانه و توسعه طلبانه اتحاد جماهیر شوروی مورد توجه محافل سیاسی قرار گرفت. بیشتر دولت های جهان از زمانی که با خارج نشدن نیروهای شوروی از خاک ایران رو به رو شدند، این مسأله را مورد توجه دقیق قرار دادند و موضوع تخلیه نکردن ایران را حتی به عنوان نشانه ای از شروع جنگ جهانی سوم تلقی کردند.

در این میان جامعه سیاسی ترکیه به عنوان همسایه ایران، مسائل پیش آمده در آذربایجان را با حساسیت و دقت خاصی تعقیب می کرد. جامعه سیاسی ترکیه و بویژه مطبوعات این کشور که از وضع ناگوار ایران بشدت متأثر شده و نگران اثرات احتمالی این اوضاع بر فضای سیاسی کشور خود بودند به رویه سیاسی شوروی اعتراض و آن را مورد سرزنش قرار دادند. در این میان مطبوعات ترکیه توجه زیادی هم به نقش احمد قوام نخست وزیر ایران داشتند. مطبوعات ترکیه تا پیش از ماه های پایانی بحران آذربایجان، موضع قوام نسبت به فرقه دموکرات و شوروی را ضعیف می دیدند. بنابراین نسبت به وی رویکردی همراه با شک وتردید وابهام داشتند.

از جمله روزنامه سون پستا هم در مقاله ای مورخ 11 / 4 / 1946 به قلم سلیم راغب ایچ و با عنوان «عالم سیاست + از ایران چه خبر»، نقش قوام درمقابله با سیاست شوروی را همراه با تردید و عدم قاطعیت ارزیابی می کند. در بخشی از این مقاله نوشته شده است: «هیات حاکمه کنونی ایران خود را موظف می داند سیاست مرددی را تعقیب نماید. ایران مجبور شده یکی از این دو گزینه را ترجیح دهد: 1ـ نسبت به سازمان ملل متحد اعتمادی داشته، سیاستی تعقیب نماید که بر وفق مرام سازمان مزبور باشد. 2ـ با روسیه بسازد.

قوام که جانشین حکیمی شده در وضع و موقعیتی نبوده است که این دو سیاست را با هم تعقیب کند. زیرا تحمل نداشت برای انجام تشریفات در جامعه ملل منتظر بماند. ایران برای دستیابی به هدف خود باید یک ارتش متحد و قوی داشته باشد، چون ایران چنین قدرتی ندارد، از این رو از یک سو، راه سازش با روسیه را پیش گرفت و از سوی دیگر از پشتیبانی ملل متفق بی نیاز نبود. علت عدم سازش کامل با روسیه این بود که ایران برای تسهیل کارهای خود رفتار مناسبی از سوی مسکو ندید. به همین جهت قوام السلطنه نمی دانست چه بکند. آیا ایران و بخصوص آذربایجان از حضور نیروهای شوروی تخلیه شده است؟ حکومت کُرد چه معنی دارد؟ قرارداد نظامی بین کردستان و آذربایجان یعنی چه؟ به موجب سازشی که در ماه آوریل بین ایران و دولت شوروی به عمل آمده آیا روابط طبیعی بین عاقدین برقرار شده است؟ به هر حال تا مطالب فوق الذکر روشن نگردد و پرسش های بالا بی پاسخ بماند، ایران معمایی خواهد بود.»

اما با پایان گرفتن غائله پیشه وری که در مطبوعات ترکیه با بازتاب وسیع و پر از تحسین و شادی همراه بود، موضعگیری نسبت به قوام هم تغییر کرد و مطبوعات ترکیه به تمجید از وی به عنوان یک سیاستمدار آگاه و میهن پرست پرداختند.

از جمله روزنامه تصویر، چاپ استانبول در شماره 612 مورخ 10 / 12 / 46 در مقاله ای با عنوان «قوام السلطنه آخرین نقش خود را بازی می کند» به غائله آذربایجان پرداخته، در این مورد می نویسد: «قوام السلطنه به کارها سر و صورت می دهد. دیگر نزاکت سیاسی و فرمانبرداری در مقابل درخواست های بیگانگان که برای ظاهر بود به پایان رسیده است. نخست وزیر پایتخت می خواهد در کشور خود حکومت کند. آن کشور که از مرز قفقاز و دریای خزر تا خلیج فارس امتداد یافته ایران نام دارد. قوام السلطنه برای جلوگیری از خطرات احتمالی به مناسبت انتخابات، دستور داد نیروهای ژاندارمری به محل مأموریت خود در آذربایجان منتقل شوند. این یک تصمیم درست بود که قدری هم دیر اتخاذ شده است، اساساً واقعه زیر ثابت می نماید که مردم نیز چنین تصمیمی را تصویب نموده اند: هنگام ورود نیروهای دولتی به زنجان، ساکنان شهر ـ که از دموکرات ها ظلم دیده بودند ـ نظامیان تهران را مثل ناجی استقبال و به هیجان آمده، خواستند عده ای از منسوبان حزب توده را تکه تکه کنند و به این وسیله انتقام خود را بگیرند و سربازان تهران با اشکال توانستند آنان را از چنین عملی باز دارند. به مجرد این که ارتش ایران در مرز آذربایجان دیده شد، سفیر کبیر شوروی در تهران فوراً به قوام السلطنه خاطر نشان کرد دولت شوروی این اقدام را خصمانه تلقی خواهد کرد. سفیر شوروی علل زیادی را ذکر کرد و سرانجام حرف خود را به این ترتیب پایان داده است که اگر دسته های نظامی شما پیشروی را ادامه دهند، دولت شوروی چنین رفتاری را فشار هواداران انگلیس و آمریکا به حساب خواهد آورد و برای حمایت از منافع شوروی، ارتش سرخ را به آذربایجان خواهد فرستاد. این نمونه خوبی از مداخله مستقیم نسبت به امور داخلی یک دولت مستقل است. در هر حال قوام السلطنه آخرین نقش خود را بازی می کند.»

روزنامه ملیت، چاپ ازمیر ـ که از مطبوعات بسیار مهم ترکیه است ـ هم نسبت به پیروزی دیپلماسی ایران در برابر شوروی واکنشی جالب نشان داد و در سر مقاله خود در 26 / 12 / 1946، با عنوان «شخصیتی بزرگ از شرق» در این باره می نویسد: «جناب اشرف آقای احمد قوام السلطنه امروز نه فقط برای ایران بلکه یک سیمای سیاسی بین المللی است. هویت سیاسی نخست وزیر ایران و شخصیت او مربوط به امروز و دیروز نیست. او یک سیاستمدار کهنسال است و در کشور خود چه در اواخر دوره قاجار و چه در دوره پهلوی نقش های مهمی بازی کرده است. قوام السلطنه از ثروتمندترین افراد و از ملاکان مهم ایران است. او روزی که به زمامداری رسید، به عنوان شخصیتی دوستدار انگلیس شناخته شده بود؛ این امر برای یک رجل مهم دولت فقط با یک شرط ممکن است مزیتی به حساب آید و آن شرط این است که مملکت و ملت خود را دوست بدارد. در یک دوره که وطنش در بحران شدیدی بود قوام از طرف شاه دعوت شد و در بدو امر در اغلب محافل چنین به نظر رسید که قوام حتی شرط دوست داشتن میهن را هم مسامحه کرده و همچنین تلقی شد که مشارالیه سیاست خود را تغییر داده، حالا متوجه شوروی شده است. حقیقتا نسبت به قوام ـ که برای نجات ایران از پنجه بزرگ ترین دشمن خود تمام جد و جهد خود را صرف کرده ـ تحت شرایط آن وقت فوق العاده مشکل بود که این ظن و تردید حاصل نشود و البته خارج از امکان و احتمال نبود که شخصی که نسبت به خاندان پهلوی محبوبیت زیادی نداشته و تقریبا ٢۵ سال در حال عزلت بوده، تحت تأثیر احساسات و ضعف بشری قرار نگیرد. روس هایی که به کشور پنجه انداخته اند افتراق جوینده های آذربایجان، توده ای های ایران را به هرج و مرج بی اندازه سوق داده بودند. انگلیس و آمریکا هم ـ که در اعلامیه مشترک تهران تمامیت و استقلال ایران را امضاء کرده بودند ـ در برابر حرص و استیلای متفق خود شوروی، حقیقتا مقاومت جدی و واقعی نشان نمی داد. تشبثاتی که در قسمت های مختلف شورای امنیت سازمان ملل متحد هم انجام می گرفت، در یک کیفیت نظری باقی مانده بود.

…نخست وزیری که قدرت حکومت مرکزی تهران را مجددا برقرار کرد، اکنون دریافته است که نوبت اعزام قوای ایران به طرف تبریز است که آرزوی هر فردی است. گویا از این جهات نخست وزیر ایران با اقدامات یک ساله اخیر خود ثابت کرد که لیاقت داشتن صفت یک رجل مهم سیاسی را دارد. انتظار داریم این مرد بزرگ بالاخره موفق به خدمت به وطن و استقلال آن گردد، زیرا خوبی کشور همسایه ما از هر نقطه نظر خوبی ما نیز است.»

در مجموع با نگاهی به مطبوعات ترکیه می توان گفت این نشریات نقش ویژه ای برای قوام السلطنه قائل بودند و آزادی آذربایجان را ناشی از سیاست مدبرانه و میهن پرستانه قوام می دانستند. و در یک کلام رسانه های ترکیه نخست وزیر ایران را به عنوان شخصیتی که کشورش و تمامیت ارضی آن را نجات داده و مهم ترین خطه ایران را به این سرزمین بازگردانده و به نفوذ شوروی پایان داده و نیز خائنان به وطنش را سرکوب کرده و مورد مجازات قرار داده است، مورد تحسین قرار می دادند.

سپاهیان تاریکی

فرقه دموکرات آذربایجان از دوازدهم شهریور 1324 تا آذر1325 با ادعای خودمختاری و در فضای بی سامانی سیاسی ایران بعد از جنگ جهانی دوم فعالیت خود را آغاز کرد. این جریان که از حمایت های فراوان شوروی برخوردار بود تمام تلاش خود را برای تضعیف نصیحت حاکمیت ملی به کار بست. پیشه وری و حامیان او اگرچه به مردم آذربایجان، وعده آزادی و رهایی از ظلم را داد اما برای پیشبرد اهداف و اجرایی شدن برنامه های خود از هیچ ستم و تعدی به مردم این خطه فروگذار نبود. گزارش های فراوانی از قتل، غارت و به یغما بردن اموال مردم و… منتشر شده و صفحات روزنامه های آن روز ایران پر از نامه های کسانی بود که اموالشان از سوی عناصر این فرقه به یغما رفته بود و با ارسال شکواییه هایی به حکومت مرکزی، خواستار برخورد با دموکراتی ها بودند. جالب اینجا است که حمایت های بی دریغ شوروی از این حرکت ضد ملی در ایران، موجبات نگرانی ترکیه را نیز فراهم آورد و در مطبوعات این کشور با انتقاد از بحرانی که همسایه شرقی گرفتار آن بود، شوروی و اعضای فرقه دموکرات را مسبب اصلی این تنش آفرینی ها می دانستند.