ظهور دونالد ترامپ؛برآمدن آوای انزواطلبی آمریکایی/آرش رئیسی

۲۸ مهر, ۱۳۹۵
ظهور دونالد ترامپ؛برآمدن آوای انزواطلبی آمریکایی/آرش رئیسی

«آمریکا نمی‌تواند پلیس دنیا باشد و میلیاردها دلار برای کشورهای دیگر هزینه کند در حالی که آن‌چه ما نیاز داریم را نمی‌دهند» این را در مناظره نخست گفته بود. گرچه بارها بر حمایت از اسرائیل تأکید کرده بود، دونالد ترامپ جمهوریخواه نقد سیاست آمریکا در دوران پساجنگ سرد و رهبری جهان تک قطبی را سرلوحه کمپین انتخاباتی خود قرار داده است. تأکیدش بر مجبور کردن متحدان آمریکا به تقبل هزینه بیشتر برای تأمین امنیت خود در صورت رسیدن به ریاست جمهوری خود سویه‌ای از رشد انزواطلبی در میان بخشی از جامعه آمریکایی است.
انزواطلبی آمریکایی بر کاربرد حداقلی زور در بیرون استوار گشته است. انزواطلبی، علی‌الظاهر، سویه رهبری بین‌المللی آمریکا را به چالش می‌کشد. اما، نفی نقش پلیسِ جهان بودن خود نقطه عطفی در رد و یا دست کم کاهش تعهدات جهانی آمریکا، همچون ناتو و چتر حمایتی برای کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و شرق دور خواهد بود.
اما، کاربرد کمینه زور در خاورمیانه به پرهیز کاخ سفید از منازعات منطقه‌ای و واگذاشتن رقابت در خاورمیانه به دینامیک درونی خود ختم می‌گردد. هم از این روست که نامزد جمهوریخواه دخالت تمام عیار آمریکا در خاورمیانه به سود متحدین منطقه‌ای را رد می نماید. همین چندی پیش در اوت ٢٠١۵ گفت که دول عرب خلیج فارس می‌باید به آمریکا پول دهند چرا که بدون حمایت آمریکا وجود نمی‌داشتند.
اما، انزواطلبی ترامپ خطری به مراتب سهمگین‌تر برای عربستان سعودی نیز خواهد بود. درست باشد یا بر خطا، رهبران ریاض خاورمیانه‌ای بدون حضور آمریکا را  با پذیرش هژمونی ایران مساوی می‌بیند. به بیان دیگر، گفتمان مسلمان-عرب‌ستیز ترامپ، در کنار انزواطلبی گسترده، متحدین منطقه‌ای عرب آمریکا را نگران کرده است. حتی وعده همکاری با این دولت‌ها در مهار و نابودی دشمن آمریکا، «تروریسم اسلامی» نیز به اهرمی برای فشار به اعراب تلقی می‌گردد. بی آن که نگاه خود را به ریاض را پنهان نکرده باشد، ترامپ در گذشته عربستان را بزرگ‌ترین حامی تروریسم نامیده بود. حتی در مورد نبرد یمن نیز ترامپ نگاه خود را تغییر نداد و تنها بر حمایت با اکراه از ریاض، آن هم در صورت تأمین هزینه، اشاره‌ای گذرا نمود.
انزواطلبی آمریکایی و نزدیکی احتمالی ترامپ به روسیه پوتین نیز می‌تواند چیدمان قدرت در منطقه را تغییر دهد. ترامپ نگاه خوش‌بینانه خود  به حضور روسیه را پنهان نکرده است. گفته بود که «ما می‌خواهیم از شر داعش خلاص شویم؛ روس‌ها هم همین را می‌خواهند. خب، پس بگذارید آنها این کار را بکنند. چه مشکلی با این موضوع دارید؟ ما چرا باید نگران این درگیری نظامی روس‌ها در سوریه باشیم؟»
ریشه خواست انزواطلبی آمریکایی، به ویژه در خاورمیانه را می‌توان در پانزده سال سیاست خارجی خاورمیانه‌ای کاخ سفید جست. دو نبرد تمام عیار در افغانستان و عراق، تلاشی خونین در ایجاد ثبات در عراق پساجنگ، نبردی طولانی با القاعده تحت عنوان «نبرد با تروریسم»، همکاری گسترده در نبردهای لیبی، سوریه و یمن و البته بحران ویران‌گر اقتصادی، همگی بر روحیه انزواطلبی در کشور افزوده است.
ریشه پرهیز از منازعات خاورمیانه‌ای را می‌توان در چیدمان قدرت در دنیا نیز دید. بخشی از این تغییر ریشه در ژئواکونومی داشته است. دستیابی به تکنولوژی شل، چشم‌اندازی نوین از بی نیازی به نفت خاورمیانه را از برای آمریکا برجسته‌تر ساخته است. اگر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یکی از دو نگرانی عمده آمریکا در خاورمیانه، گسترش کمونیسم را برچید، به نظر می‌رسد که تکنولوژی شل تیر آخر را بر اهمیت خاورمیانه در میان سیاستمداران فعلی آمریکا، به ویژه جمهوریخواهان زده است. بی جهت نیست که در اوت ٢٠١۵، ترامپ با صراحت لهجه خود بر این امر تأکید نمود که تنها دلیل برای حمایت از عربستان نفت آن کشور است و در ادامه اشاره کرد «ما دیگر به نفت (عربستان) خیلی نیازی نداریم … پس می‌توانیم به دیگران اجازه بدهیم که بر سر نفت (عربستان و خاورمیانه) به نزاع برخیزند.»
اما، ظهور چین سویه ژئوپلتیکی تغییر چیدمان قدرت را نشان می‌دهد. افزایش تنش در دریای چین جنوبی خود همگی پیش درآمدی بر خیزش اژدهای زرد است. هم از این روست که ترامپ خصم بین‌المللی خود را نه روسیه بلکه چین معرفی می‌کند. در سوی مقابل، در اردوگاه دموکرات‌ها، این پوتین است که برهم زننده صلح و ثبات بین‌الملل معرفی شده است.
اما، در نگاه ترامپ رابطه‌ای ظریف میان حفظ ثبات و عدم دخالت در منازعات و تنش‌های منطقه‌ای خاورمیانه وجود دارد. از این روست که او حضور دیکتاتوری صدام و قذافی را به مراتب از شرایط بغرنج کنونی منطقه بهتر می‌داند: «امروز داعش ثروت هنگفتی را از طریق سوءاستفاده از نفت لیبی به هم زده است. اگر قذافی همچنان در قدرت باقی مانده بود، این اتفاق نمی‌افتاد.»
ایده انزواطلبی ترامپ در نهایت به کاهش جایگاه خاورمیانه در میان اولویت‌های آمریکا ختم می‌گردد. گروهی، نزول جایگاه خاورمیانه در سیاست خارجی آمریکا را به فرصتی برای دولت ایران تعبیر نموده‌اند. پرهیز از دخالت در منطقه، نزدیکی احتمالی با روسیه پوتین و عدم حمایت از ریاض و دول خلیج فارس، ولو در کنار حمایت پر طنین و البته غیر شفاف از اسرائیل (به زعم متنفذین تل‌آویو)، چنین چشم‌اندازی را در میان برخی از تحلیلگران پررنگ نموده است. در کنار این موضوع، ویژگی تاجرانه ترامپ نیز که بر سودآوری کوتاه مدت و نه استراتژیک استوار است، بخشی از تهران‌نشینان را احتمالاً به تکاپو وادارد. از نگاه اینان، انزواطلبی آمریکایی می‌تواند ایران را از تهدیداتی دیرپا برهاند و حتی، به نفوذ احتمالی ایران در خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز بینجامد.
بی شک ترامپ بر قدرت‌یابی ایران در منطقه تاخته و آن را نمود عینی اشتباه اوباما و کلینتون خوانده است. تأکید بر ایران به مثابه خطری برای اسرائیل و معرفی اسرائیل همچون «دوستی بزرگ و دمکراسی واقعی در خاورمیانه» و البته نمود «نیروی صلح و عدالت» کوششی در به زمین زدن حریف دموکرات خود بوده است چرا که به زعم ترامپ، رئیس‌جمهور اوباما «دوست اسرائیل نبوده است و در عوض با ایران رفتاری از روی عشق، علاقه و مراقبت داشته و باعث شده است که ایران به قدرتی بزرگ در خاومیانه تبدیل شود.» بی جهت نیست که در مناظره نخست ادعا کرد که «آنها (ایرانیان) داشتند سقوط می‌کردند. زیر فشار تحریم داشتند خفه می‌شدند اما، احتمالاً با استفاده از این توافق به قدرت بزرگ بدل خواهد شد.» با این حال، فاجعه بار خواندن امضای توافق هسته‌ای با ایران را می‌توان گامی در خشنودی لابی قدرتمند اسرائیل و نقد بی محابای میراث اوباما در سیاست خارجی دید.
گرچه ایران در میانه آماج حملات ترامپ قرار دارد اما، در ذهن ترامپ تجسد و مثال اسلام ‌ستیزه‌جو نیست. در گفتمان ترامپ، تجسد نخست اسلام ‌ستیزه‌جو  نه تهران و متحد آن حزب‌اله، که دولت اسلامی خودخوانده در سوریه و عراق است. از این روست که اوباما را بنیانگذار داعش می‌خواند. این همه بدان معناست که ترامپ، همچون نتانیاهو و حامیان اپوزیسیون ایرانی فیسبوک نشینش، داعش را با تهران یکی نمی‌داند.
از همین روست که برخی از حامیان تل آویو، همچو شلدون آدلسون، سوپر میلیاردر اسرائیلی و ناشر بزرگ‌ترین روزنامه اسرائیل، اسرائیل هیوم، زبان انزواطلب ترامپ را خطری مهیب برای موجودیت اسرائیل می‌بینند. در زمانه‌ای که تل‌آویو خاورمیانه را رها شده از سوی آمریکای اوباما می‌بیند، ترامپ انزواطلب دروازه منطقه را بیش از پیش به روی مسکو و تهران باز خواهد نمود.
با این حال، گفتمان ترامپ بر نامتعارف بودن استوار است، امری که در صورت تحقق، مدیریت دولتی مسلح به هزاران کلاهک هسته‌ای را دیوانه‌وار خطرناک می‌نماید؛ پوپولیسم مسلح به سلاح هسته‌ای در دستان مردی پیش‌بینی‌ناپذیر. پیش‌بینی‌ناپذیری‌اش نیز می‌تواند شرایط را برای ایران سخت نماید. لفاظی‌های تندش علیه ایران در مورد مذاکره دوباره بر سر توافق هسته‌ای و برخورد با قایق‌های تندروی ایرانی در خلیج فارس می‌تواند فاجعه‌ای را به همراه آورد.
گذشته از این، زبان ضد اسلامی ترامپ می‌تواند شمشیر دو لبه‌ای برای تهران باشد. گرچه ترامپ دولت اسلامی سنی و نه ایران شیعی را تجسم اسلام رادیکال معرفی نموده است، چنین نگاهی، چرخشی معنادار، مثبت (به زعم تهران) و البته پایدار در سیاست خارجه خاورمیانه‌ای آمریکا بر نمی‌سازد. چه بسا انزواگرایی آتی آمریکایی در صورت پیروزی ترامپ به پایان نبرد سوریه ترجمه گردد، با این حال، این لحظه‌ای موقتی خواهد بود. گفتمان ترامپ، همچون دیگر گفتمان‌های بیگانه‌ستیز به شدت بر برساختن و یا تشدید حضور دشمنی خارجی وابسته است. پس در فردای نابودی داعش، به دنبال برساختن و جایگزینی دشمنی نفرت‌انگیز خواهد بود. در این میان گفتمان «ایران همچون ام‌القرای اسلام» می تواند ایران را به دشمن بعدی آمریکا تبدیل کند.
می‌توان به این مسئله نیز اشاره نمود که تفاوت زیادی بین لفاظی و واقعیت حاکم بر جهان وجود دارد. در کنار افول اهمیت شعار انتخاباتی، ترامپ رئیس‌جمهور اما خود در چنبره بروکراسی، چیدمان نهادی داخلی آمریکا و به ویژه نقش کنگره در سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و به ویژه ایران محصور می‌گردد. نهادهای قدرتمند، کانون‌های سنتی قدرت و سازوکار حفظ توازن در ساختار قدرت همگی می‌تواند بر بنیان دو ستونی نگاه ترامپ، اسلام‌هراسی و انزواطلبی خدشه وارد سازد.
می‌توان غیرمنتظره‌اش خواند، می‌توان عوام‌فریبش دید با این حال، حضور و صعود پیش‌بینی‌ناپذیر ترامپ با خیزش خواست انزواطلبی همراه بوده است.
ویدئوی جنجالی اخیر علیه ترامپ می‌تواند ناقوس شکستش را به صدا در آورد. با این حال، پیامش، انزواطلبی آمریکایی، اعتبار آمریکا همچو پلیس دنیا را به تدریج از بین می‌برد. پیام ترامپ می‌تواند میخی بر تابوت خواست ویران‌گر رهبری دنیا باشد. این همه،  پژواکی از چرخشی محتمل در سیاست خارجی آمریکایی است.

 

منبع: هفته نامه دولت و ملت