ادبیات نفرت و بازتولید موج کینه و انتقام در جامعه/ علی اشرف نظری

۷ مرداد, ۱۳۹۷
ادبیات نفرت و بازتولید موج کینه و انتقام در جامعه/ علی اشرف نظری

یکی از مسائلی که در ماه های اخیر به دقت زیر نظر داشته ام، تحلیل روانشناختی- سیاسی مطالبی است که در کانال های مختلف تلگرامی –که هر چه ممنوع شود، مطلوب تر می گردد! – دست به دست می شود. مضمون محوری اغلب این پیام ها، بازتولید نوعی احساس سرخوردگی عمومی و نومیدی جمعی است. شاید تا این جای کار، مسئله ای غامض چهره نگشوده باشد و متفق القول باشیم که مطالب این کانال ها بازتابی از واقعیت های ساری و جاری جامعه است.

اما مسئله بغرنجی که در پس زمینه اغلب این پیام ها وجود دارد و ذهن ما را به نحوی نظام مند تحت تأثیر قرار می دهد، نوعی «سیاست نفرت پراکنی»  است که حاصل آن میل به خشم، کینه ورزی و انتقام است! نگاهی که ما را عصبی و بی قرار می کند و روح یأس آور مرگ (میل به تخریب) را بر همه جا می پاشد. در نگاه اول به نظر می رسد این کینه ورزی ها بیشتر متوجه فضای سیاسی و مفسدانی باشد که طَرفی از خوان نعمت اقتصادی بربسته اند. اما از آن جایی که نفرت کور است و در جهت های دیگر نیز میل به سیر کردن دارد، هیولایی است که وقتی سر بر می آورد،  همه چیز را در خود خواهد بلعید. زیرا، نفرت به سان دیگ مذابی است که کسی را یارای مقاومت در برابر آن نیست و در نهایت، همه چیز را در خود مستحیل خواهد کرد.

پژوهشگرانی نظیر استیل، اسپنسر و الیوت ارونسون در مقالهای با عنوان «مبارزه با تصویر ذهنی گروه: روانشناسی تصورات قالبی و تهدید هویت اجتماعی» مدعی شدند که چگونه تصورات کلیشه ای منتشر شده در جامعه می‌تواند با تغییر ذهنیت افراد، تهدیداتی جدی برای هویت جمعی ایجاد کند. در واقع، ما تمایل داریم که جهان را به دو بخش «خوب» و «بد» تقسیم کنیم، این وجوه را درونی یا فرافکنی کنیم و از دیگران متنفر شویم. در این حالت تلاش میکنیم که دشمن خود را محکوم کنیم و هر چیزی را که در درون خود غیرقابل قبول مییابیم، به آنها تسری دهیم. در نتیجه، ما وجوه غیرقابل پذیرش خودمان را به جهان خارج فرافکنی میکنیم. از این رو، نسبت به دشمنان احساس عصبانیت و نفرت میکنیم. این چیزی است که به سطح ناخودآگاه ما رسوخ میکند و اغلب نسبت به آن آگاهی نداریم. به علاوه همان طور ‏که «سیرل وایت» بیان میکند مشکلات زمانی پیچیدهتر میشود که این نفرت از سطح فردی به سطح گروهی سیر کند. گروهها، پویاییهای خاص خود را دارند و نمیتوان آنها را به سادگی حاصل جمع افراد دانست. به تعبیر دیگر، گروههای اجتماعی، پیوندهای لیببیدویی را در میان خود افزایش میدهند و ستیز را به سمت گروههای بیرونی جهت میدهند(نگاه کنید به کتاب تصورات قالبی و روابط بین گروه های هویتی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1395).

روان‏شناسان معتقدند نشانهها و مشخصههای این ناخرسندی جمعی ممکن است به صورت ترس از عدم قطعیت، عدم اطمینان، تلقی جهان به¬عنوان مکانی خطرناک، عدم تسامح در برابر ابهام و تأکید بر شفافیت، جزمیتِ شناختی و احساس نیاز به قطعیتِ شناختی ظاهر شود. در نتیجه، رؤیای از دست رفته آرامش، اعتماد، همدلی و همزیستی جای خود را به چرخه بی پایان هیجان-طلبی، بدبینی، شرارت و خشونت می دهد؛ نفرت از دیگری! این نفرت از دیگری  ابتدا می تواند متوجه سیاستمداران ناکارآمد، مدیران فاسد، اختلاس گران متواری و یا هر کسی شود که ما او را متهم می کنیم.

اما تجارب پیشین –در کشورهای نظیر یوگسلاوی سابق، رواندا، عراق و سوریه- نشان می دهد که این نفرت پراکنی مهارنشدنی می تواند معطوف به تنش بین گروه های اجتماعی (کارگران در برابر کارفرمایان، لمپن ها در برابر روشنفکران، … )، گروه های هویتی (اقوام در برابر یکدیگر، مذهبی ها در برابر سکیولارها، اهل تسنن در برابر شیعیان، کردها در برابر ترک ها، عرب ها در برابر فارس ها، و در نهایت همه در برابر هم)، شئون و منزلت های اجتماعی (حمله به ماشین های لوکس، غارت محله-های ثروتمند، تخریب مراکز تجاری) و در نهایت فرافکنی خشونت به هر آن چه که ما را التیام می بخشد (تجاوز، قتل، خشونت، زورگیری، …)، شود.

رانه نفرت و مرگ وقتی که راه می افتد، شور زندگی را خاموش و میل به ساختن را تباه می سازد. شایسته است بیش از پیش به زدودن زمینه های نفرت و کینه از جامعه خود بیندیشیم! ما همان مردمی هستیم که در میانه درد و رنج زلزله غرب کشور، درس همبستگی و همدلی جمعی را با هم دوره کردیم و امیدواریم که ایران عزیز مصون از هر بلیّه ای باشد!

                                            

      در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

      از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

      از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

      زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

 

علی اشرف نظری. دانشیار روانشناسی سیاسی دانشگاه تهران