برندۀ قومیتگرایی در ارومیه کیست/ رضا کدخدازاده

۲۹ بهمن, ۱۳۹۸
برندۀ قومیتگرایی در ارومیه کیست/ رضا کدخدازاده

روز گذشته مقالۀ دوست و همشهری عزیزم، حجت یحیی‌پور (اینجا) را خواندم. با وجود اطمینانی که به صداقت او دارم، پیش خود گفتم شاید کمی در کلامش اغراق باشد؛ به همین خاطر گشتی در سطح شهر زدم تا ببینم فضای تبلیغات انتخاباتی در شهر چگونه است. بسیاری از پوسترها و بنرهای تبلیغاتی را که مشاهده کردم، متوجه شدم دوست گرامی‌ام، ذره‌ای در کلامش اغراق نکرده است! در این میان اما، پوسترها و بنرهایی دیدم که از حیرت، چند ثانیه‌ای نفس در سینه‌ام حبس شد! دیدم فردی تبلیغاتش را با لباس کُردی منتشر کرده که در آخرین دیداری که با او داشتم به صراحت گفته بود که هرگز در ایام انتخابات یک عکس هم با لباس کُردی منتشر نخواهد کرد! حتی تاکید داشت که اصلاً چنین عکسی ندارد که بخواهد از آن در این ایام استفاده کند!

این دوست کُردمان که چندی پیش در مورد کم‌و‌کیف کاندید شدنش، با نگارندۀ این سطور مشورت کرده بود، در خلال گپ‌و‌گفت‌های طولانی‌مان، تاکید موکد می‌کرد که قومیتگرایی خط قرمزش است و به گونه‌ای رفتار خواهد کرد که هیچ کس متوجه کُرد بودنش هم نشود! حتی می‌گفت هدفش اینست که از کُرد و آذری، یکسان رای جمع کند. در این چند روز اما دیدم تمام سخنرانی‌ها و میتینگ‌های انتخاباتی‌اش به زبان کُردی انجام می‌گیرد! حال اینکه یک آذری چه‌طور می‌خواهد متوجه سخنان و برنامه‌های او شود که ترغیب به رای دادن به او گردد، پرسشی است که فقط خودش می‌تواند پاسخش را بدهد؛ و البته آنهایی که چنین مشاوره‌ای به او داده‌اند!

در آخرین دیداری که با وی داشتم، بعد از من، قرار بود با چند تن از همزبانان خود نیز -که به گفتۀ او از نخبگان سیاسی استان و شهر هستند- دیدار و مشورت کند. این چند روز که پوسترها و میتینگ‌های مستغرق او در اِلمان‌های قومیتی‌اش را دیدم، به نظرم رسید گویا این اقدامات، جملگی حاصل همان دیدار باشد! یحتمل این دوستان به او گفتند اگر با لباس قومی‌ات عکس بگیری و با زبان قومی‌ات سخنرانی کنی، دست‌کم فلان تعداد رای برایت قطعی خواهد بود!

این امر به خوبی نشان می‌دهد، اینکه می‌گوییم قومیتگرایی در ارومیه یک مسالۀ جوشیده از دل‌های مردمانش نیست و عموماً در بطن جامعه جایگاهی ندارد، بلکه صرفاً ابزاری در دست نخبگان سیاسی کم‌مایه است؛ از چه چیزی سخن می‌گوییم. در واقع از این سخن می‌گوییم که نخبگان سیاسی فرصت‌طلب، چون ایده و حرف درست و حسابی ندارند، پیش خود می‌گویند با ابزارها و اِلمان‌های قومیتی، دست‌کم می‌توانند به تهییج احساسات قومیتی همزبانان خود مبادرت کرده و میزانی از آراء را در صندوق خود تضمین کنند!

به هر حال این واقعیت را نمی‌توان کتمان کرد که در جوامع جهان سوم، احساسات قومیتی، همچنان ابزاری برای بسیج عوام است. هر چند مردم ارومیه، پس از تجربۀ تلخ دور دوم دورۀ پیشین انتخابات مجلس، به ویژه در تحولات اخیر، نشان دادند که کمترین اثرپذیری ممکن در مسائل قومیتی را داشته‌اند و دیگر فریب دغل‌بازی قومیتگرایان را نمی‌خورند. با این حال جای سوال است که برخی از نخبگان سیاسی ما همچنان روی این ابزار سخیف و ضد مدنیت بشری حساب ویژه‌ای باز می‌کنند!

امیدوارم همشهری‌های نازنین کُردمان متوجه این نکته نیز باشند که وقتی فردی پوسترها و بنرهای تبلیغاتی‌اش را با لباس کُردی منتشر می‌کند، در واقع می‌خواهد آنها را به خاطر همزبانی، به رای دادن به او ترغیب کند؛ و این امر، بدون تعارف یعنی توهین به خود آنها! چراکه اگر کسی ایده و اندیشه داشته باشد، نیازی به استفاده تبلیغاتی از لباس آنها را ندارد! مردم می‌توانند ذهن خود را درگیر این چالش نیز بکنند که به هر حال این افراد، معصوم که نیستند؛ اگر فردا کار خلافی از آنها سر زد، پس آبروی لباس ما هم که به باد می‌رود!

یک نکتۀ مهم دیگر اینکه، همشهریان کُرد ما دست‌کم در سال‌های اخیر بیش از سایرین از قومیتی شدن فضای سیاسی شهر و استان ضرر کرده‌اند. این کاری که این کاندیداهای کُرد کرده‌اند -یعنی استفادۀ ابزاری از مولفه‌های قومیتی- یک پاس‌گل فوق‌العاده به جریان قومیتگرایی پان‌ترکیستی است که آنها در این مساله اگر از قومیتگرایی کُردی تجربۀ بیشتری نداشته باشند، قطعاً تجربۀ کمتری هم ندارند!

پس می‌توان گفت بازندۀ دمیدن بر قومیتگرایی کُردی، اول از همه ایران عزیز، وحدت ملی، سپس ارومیه و عموم شهروندان شریفش که کمترین بها را به مسالۀ قومیت می‌دهند، و در نهایت نیز خود قومیتگرایی کُردی است که به دلایل معینی که همه می‌دانند فعلاً در ارومیه توان پیروزی بر قومیتگرایی پان‌ترکیستی را نخواهد داشت!

دست‌آخر اینکه، از صمیم قلب آرزو می‌کنم بازندۀ این فضای زشت و زننده و سخیف، هر دو طرف این ماجرا، و برنده نیز، وحدت و انسجام ملی، ملت بزرگ ایران و شهروندان شریف شهر زیبای ارومیه باشد. آمین…