
چکیده:
علم تاریخ از زمینه های اصلی است که شخصیت ملی و جمعی را تشکیل می دهد. بسیاری از کنش ها، تصمیم ها و رفتارهای سیاسی و اجتماعی بر اساس تاریخ و تفسیرهای تاریخی صورت می گیرد. نمونه آشکار تاثیر تاریخ در کنش جمعی انسانها، روایت صهیونیست های از تاریخ قوم یهود و در نهایت اشغال سرزمین فلسطین است که باعث یک شکاف عظیم در خاورمیانه شده است.
تجربه تاسیس اسراییل نشان میدهد که درجه اعتبار تفسیر تاریخی اهمیت در موفقیت طرفداران آن در تولید بحران و حرکت سیاسی ندارد و صرفا باور به یک روایت میتواند انگیزه زیادی تولید کند.
جریان پانترکیسم، ایدئولژی به شدت تاریخ زده است که مفروضات و تفاسیر خاص خود از تاریخ را دارد. مواد تاریخی که این جریان بدان تکیه کرده است، ماهیت پسینی دارند. یعنی برای رفع نیاز و تولید مشروعیت برای سیاست های حال و آینده است.
متاسفانه به دلیل غفلت مسئولان فرهنگی مدتی است که این مفروضات تاریخی که عمدتا برساخته و مبتنی بر اهداف سیاسی از پیش تعیین شده بیگانگان است وارد کشور شده و کتاب های متعددی در زمینه تاریخ در ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان های اردبیل، آذربایجان شرقی، غربی، زنجان و حتی قم مجوز چاپ گرفته اند.
بررسی ماهیت کتب حاکی از تلاش برای القای نوعی باستانگرایی ترکی است در تضاد کامل با تاریخ ایران قرار دارد. این آثار در حقیقت دنباله رو مکتب تاریخ نگاری جمهوری آذربایجان هستند.
از آنجایی که وزارت ارشاد راهبرد درستی برای مقابله این جریان نداشته و سیاست درهای باز را در قبال تاریخ نگاری پان ترکیستی اتخاذ کرده است دو توصیه اصلی در این مقاله ارائه شده است. توصیه نخست،تمرکز روند ممیزی این دست از کتاب در کمیته ای ویژه و توسط کارشناسان مسائل قومی و توصیه دوم، الزام وزارت ارشاد به اعمال قوانین به ویژه مصوبه 660 به تاریخ 24/1/89 شورای عالی انقلاب فرهنگی که این وزارت خانه را از اعطای مجوز به کتب قومگرایانه که مسلمات تاریخ ایران و اسلام را تحریف کرده و در تضاد با حس وطن دوستی قرار دارد منبع میکند.
مقدمه:
در عصر مدرن، تاریخنگاری به بستر و عرصه برساخت هویتهای قومی و تبدیل هویتهای قومی به ملی تبدیل شده است. در ساختن هویت قومی و ملی، گذشته تاریخی اهمیت بسیار زیادی دارد. هویتهای قومی و ملی در دوران مدرن برساخته میشوند. این هویتها ازیکطرف جنبه اجتماعی دارند، یعنی بر اساس پیوند میان خود و شکلهای اجتماعی پدید میآیند و از سوی دیگر ثابت نیستند و در طول زمان دستخوش تغییر میشوند. این تحول هویتی بهصورت تاریخی صورت میگیرد، بدینصورت که مهمترین ابزار برای ساختن این هویت جدید، تاریخنگاری است.
خودآگاهی تاریخی و تعلقخاطر به گذشته، عرصهای را میگشاید که در آن انسان دائماً در گفتگو با گذشته تاریخی خویش است و این گفتوگو که انسان امروزین با گذشته خویش دارد، او را به بازیابی و درک جایگاه خویش در زمان حال قادر میسازد. اگر تاریخنگاری را مطالعه روشهایی بدانیم که از طریق آنها مورخ به ارائه گزارش و تفسیری از وقایع و امور انسانی درگذشته میپردازد، تاریخنگار میکوشد در بستر روایتگری یک خاطره جمعی ایجاد کند که از طریق آن، ملت یا قوم گذشتهاش را تشخیص میدهد و آن را تفسیر میکند.
امروزه تاریخنگاری در خدمت اندیشه هویت ملی-قومی و مشروعیت سازی برای دولتهای برآمده از آنها، قرار دارد. در چند دهه اخیر رشد هویتهای قومی و تلاش برخی از این هویتها برای تبدیل شدن به هویت ملی و تقابل با هویت ملی کشور به یک مسئله عمده تبدیل شده است. عاملیت انسانی و تلاش خودآگاهانه نخبگان قومی در برساخت هویت قومی و تلاش برخی جریانها و گروهها بر تبدیل هویت قومی به هویت ملی، از پدیدههای عمده دههها و به ویژه سالیان اخیر است.
نکته جالب در این حوزه این است که توجه به گذشته تاریخی و بازتفسیر گذشته قومی از حوزه نخبگان و قشر تحصیلکرده فراتر رفته و تبدیل به امری عمومی و همگانی شده است. به طوری که در سطح انتشار کتاب، نشریات دانشجویی و محلی با نوعی رویکرد «باستانگرایی تُرکی» روبرو هستیم که مبتی بر پرستش توتمها و تقدیس آیین های شمنی است.
در سالیان اخیر علاوه بر تاریخنگاری همگام با آن عرصه شعر، ادبیات و هنر نیز در خدمت هویتسازی قومی و تبدیل هویت قومی به ملی در آمده است. امروزه جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور با قومیتهای چندگانه، با مسئله هویتهای قومی و چگونگی مواجهه این هویتهای قومی با هویت ملی مواجه است. این نوشته در نظر دارد تاریخنگاری قوم آذری را به عنوان بزرگترین قومیت ایرانی را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و به این پرسشها به اجمال پاسخ دهد که:
– وضعیت تاریخنگاری قوم آذری از منظر همگرایی و واگرایی چگونه است؟
– آیا یک راهبرد ملی در مدیریت و راهبری تاریخنگاری قوم آذری دیده میشود؟
در حالی که بررسی، نقد و آسیبشناسی تاریخنگاری و سیاستهای حاکم بر آن امری لازم و ضروری است، اما با بررسی آثار منتشر شده در این حوزه، این نکته آشکار میشود که در زمینه نقد و تحلیل تاریخنگاری قومی معاصر، به طور کلی و تاریخنگاری قوم آذری به طور ویژه اثر تحلیلی شایستهای انجام نشده و سیاست فرهنگی مشخص و مدونی در این زمینه مشاهده نمیشود.
تحلیلی بر صورتبندی جریانهای تاریخنگاری قوم آذری
در یک تقسیمبندی کلی تاریخنگاری قوم آذری را به سه گونه میتوان تقسیم کرد:
تاریخنگاری همگرا با هویت ملّی: جریانی که در تداوم سنت تاریخی درازمدت ایرانی، همچنان هویت آذری را در طول هویت ایرانی تعریف کرده و پیوندهای محکم تاریخی، فرهنگی و مذهبی آذریها با اقوام دیگر ایرانی را تقویت میکند. با وجود این که برخی با شدت و حدت تمام از واگرایی حمایت میکنند، بااینحال آثاری که با گرایش همگرایانه منتشر میشوند، کم نیستند. برخی از مؤسسات و گروهها و حتی پژوهشگران و نویسندگان همچنان در این حوزه به تلاش و تکاپو مشغول هستند و با همت والایی سعی در بازنمایی واقعیات تاریخی و تحکیم هویت و وحدت ملی هستند. این آثار که عمدتاً مبتنی بر آثار و پژوهشهای اصیل تاریخی و فرهنگی هستند، سعی در ارائه واقعیتهای تاریخی و نشان دادن پیوستگی قومی با وحدت ملی و به عبارتی تعریف قومیت در طول ملیت ایرانی هستند. برای نمونه «شهرهای گمنام آذربایجان» تألیف محمد حافظزاده، از جمله این کتابها است، میتوان این کتاب را را یک اثر تحقیقی جالب و مبتنی بر منابع و اسناد اصیل دانست که با ریشهیابی نام اماکن و شهرهای ایران، پیوستگی و شباهت فرهنگ، رسوم، ادب و عقاید مردم منطقه آذربایجان را با کل ایران نشان میدهد.
این کتاب در اهمیت منطقه آذربایجان برای کشور ایران مینویسد: «آذربایجان هزاران سال زیارتگاه ایرانیان بوده و آذرگشنسب آن سرداران و پهلوانان ایرانی را برای نگهبانی از میهن نیرو و امید میبخشیده است» و در جای دیگر هم بر پیوستگی آذربایجان بر ایران تأکید دارد «سرزمین آذربایجان در نقطهای از کشور عزیز ایران قرار گرفته….» در صفحات پایانی کتاب مطلبی با عنوان «وجوه اشتراک میان قومهای ایرانی» که درواقع آن را باید پاسخی به قومگرایانی دانست که سعی در ساخت مرزهای قومیتی میان آذریها و دیگر اقوام ایرانی دارند، نویسنده با بررسی اسامی اماکن، شهرها و روستاها، وجوه اشتراک و تشابه در ریشه لغوی آنها و همچنین در مبانی فکری، فرهنگی، هنری و آدابورسوم مردم ساکن در منطقه آذربایجان با اقوام دیگر ایرانی از کوههای البرز و زاگرس تا جنوب ایران و بهویژه خوزستان را نشان میدهد و این تشابهات و یگانگی اسامی و آدابورسوم در ایران و حتی آنسوی ارس را نشانه پیوستگی و ارتباط قوم متمدن و با فرهنگ آریایی در سرزمینهای یاد شده میداند.
اثر دیگر در این زمینه کتاب «طلوع و غروب ستارخان به روایت ادبیات» از صمد خیاوی، این کتاب ستارخان را بهعنوان سردار ملی و از منظر یک قهرمان ملی، فارغ از گرایشهای قومی و محلی به تصویر کشیده و انعکاس روایتهای مختلف را در شعر و ادبیات فارسی و ترکی و حتی در آثار خارجی از زمان مشروطیت به بعد مورد بررسی قرار داده و گوشههایی از این روایتها را در صفحات مختلف آورده است.
آثار پژوهشی بدون گرایش قومی خاص است: بخشی از این آثار انتشار و بازنشر آثار شرقشناسی و برخی دیگر پژوهشهای پژوهشگران بومی است. کارکرد این آثار هم دوگانه است. با توجه به زمینههای سیاسی و اجتماعی و نیز انگیزههای ذهنی اقوام و همچنین اهداف ضمنی و مستتر مؤلفان، این آثار دارای کارکردهای دوگانه است. بدین معنی که برخی از این آثار در راستای تحکیم هویت و وحدت ملی کارکرد دارد و برخی دیگر منبع الهامی برای قومگرایان است. «جنبش خرمدینان در آذربایجان» از ضیاء بنیاداوف نمونه چنین کتابهای است. حادثه قیام بابک خرمدین و شخصیت خود بابک از منظر تاریخنگاری قومی آذری و چگونگی تفسیر آن اهمیت زیادی دارد. نویسنده این کتاب باوجود اینکه اهل جمهوری آذربایجان است، بااینحال کتاب را میتوان یک اثر تحقیقی و پژوهشی و مبتنی بر منابع متقن تاریخی به حساب آورد که تا حدود زیادی بدون سوگیری نوشته است.
«تاریخ ترکهای باستان» نوشته ال. ان. قومیلی اف، یک اثر کلاسیک توسط نویسنده روسی است که در حوزه ترکشناسی صاحبنظر است. این کتاب بسیار حجیم و نزدیک به 600 صفحه و در سی فصل نگاشته شده است و آن را باید در شمار آثار شرقشناسانه قرار داد. نویسنده به توصیف اقوام ترک و حوادث و وقایع مربوط به آنها از حدود 420میلادی تا 842 میلادی یعنی حدود بیش از چهار قرن را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد. کتاب را باید یک کتاب تحلیلی از منظر شرقشناسی دانست که تاریخ اقوام ترک را مورد بررسی قرار میدهد، هر چند کتاب دارای سوگیری خاصی نیست ولی این گونه از کتابهای شرقشناختی معمولا مایه الهام برای قومگرایانی بوده است که در صدد اثبات این نکته هستند که مردم آذری ایران از نظر نژاد و قومی بیش از اینکه به سایر ایرانیان نزدیک باشند به سایر ملت های ترک در آسیای مرکزی، قفقاز و آناتولی نزدیک اند.
تاریخنگاری واگرا یا قومگرایانه: تاریخنگاری قومگرایانه آذری در سالیان اخیر از دو کانون شرقشناختی وکشورهای همسایه جمهوری آذربایجان و ترکیه متاثر بوده است.
پژوهشها و دستاوردهای شرقشناسی از گذشته دور الهامبخش هویت قومی و ملی بوده است. کتاب «تاریخ ترکهای باستان» اثر قومیلیو نیز چنین کارکردهایی میتواند داشته باشد. کتاب «اقوام ترک» اثر نویسنده اهل جمهوری آذربایجان احمد جعفراوغلو را باید یک کتاب بر اساس ترکگرایی (پانترکیسم) دانست. این کتاب و کتابهایی از این قبیل دارای ویژگیهای عمومی به شرح ذیل است:
– آنها سعی در یکپارچه و متحد نشان دادن همه اقوام و مناطق ترکی دارند و همه اقوام ترک را به لحاظ زبانی، نژادی، فرهنگی و آداب و رسوم مشترک میدانند.
– هویت اصیل ترکها از منظر این گونه نویسندگان، نه هویت امروزی آنها، بلکه هویتی است که در عصر توتمپرستی آنها بوده است و هویت امروزی آنها به خاطر اختلاط با فرهنگ و آداب و رسوم دیگر اقوام از حالت خلوص و اصالت خارج شده است. بنابراین راه حل بازگشت به آن دوره اصالت فرهنگی است و این امر به رسالت همه پویندگان راه ترکگرایی تبدیل شده است.
– ضدیت با روسیه در آثار این نویسندگان به عنوان عامل برهم زننده یکپارچگی قومی و سرزمینی ترکها بارز است.
– از سوی دیگر به صورت ضمنی و آشکار سعی میشود که ترکها را از تاثیر فرهنگ و تمدن ایرانی کنار بدانند. با توجه به این که فرهنگ و تمدن ایرانی از عصر باستانی تا به امروز یکی از عناصر اصلی و مبانی تشکیل دهنده ترکزبانهای جهان و البته آذریها بوده است، اما چنان بازنمایی میشود که فرهنگ و تمدن ایرانی اصولا حضور و نمودی در بین ترکها نداشته است
– دین اسلام هم به عنوان یکی از عوامل شکل دهنده هویت اقوام ترک دیده نمیشود و در عوض، دین و آیین اصیل ترکها را شمنیسم میدانند که با فرهنگ و سنن ترکها سازگاری و تناسب دارد. در این رویکرد بیشتر نمادهای شمنی مانند گرگ پرستی، دَده ها، اوزانها و نمادهایی چون گرگ خاکستری تقدیس می شود.
– به طور کلی تاریخنگاری ترکگرا در تلاش برای برساخت هویتی است که سنن،آداب، مناسک و آیینهای باستانی ترکها در آن نقش اساسی را ایفا میکنند. مجلات، و فضاهای مجازی متعددی هم در این راستا فعالیت میکنند.
– رواج این دست از تاریخ نگاری، به احیای شمنیسم و باستانگرایی تُرکی به شدت دامن زده است به طوری که برخی نمادهای موهوم که برخی از قبال آلتایی زبان در مناطق مغولستان داخلی (چین) به آن معتقدند بودند در ردیف مقدسات برخی از جوانان و هواداران جریان قومی آذری درآمده است. افسانه هایی مانند گرگ خاکستری و مانقورد از این دسته اند.
– یکی از مهم ترین ویژگی های این دسته کتب تاریخی این است که از سوی فعالان سیاسی و کنشگران قومی ( در فاز فرهنگی) نوشته میشوند نه مورخانی که در رشته تاریخ یا زبان شناسی مدارج دانشگاهی طی کرده باشند. اغلب کتب تهیه شده در این حوزه توسط کسانی نوشته میشود که صفت مهندس و دکتر(پزشک) را یدک می کشند. از جمله مهندس باغبان کریمی، مهندس حسن راشدی، دکتر جوادهیئت و… ویژگی مشابه دیگر، این دسته کتب ایدئوژیک بودن آنها است. یعنی نه از روش شناسی مشخصی پیروی میکنند و نه مبتنی بر روش های متداول پژوهشی در علوم انسانی هستند. بلکه با اهداف سیاسی از پیش تعیین شده، یک سری داده های مشخص برای اثبات فرضیه مورد نیاز، هدایت و دسته بندی می شوند. این دسته از کتب نیازی به ارجاعات و استنادهای علمی ندیده و در بهترین حالت سعی دارد روایتی قومی (فرازمانی) از رخدادهای تاریخی ارائه دهد.
پیامدهای تاریخ نگاری قومی در عرصه سیاست و فرهنگ
اتکا بر زبان قومی و نگارش کتابها با زبان قومی در سالیان اخیر رشد چشمگیری یافته است و سطح و تعداد آثار منتشر شده در حوزه تاریخ و ادبیات قومی آذری در مقایسه با چند سال گذشته بسیار گسترش یافته است. به نظر میرسد، تحولات منطقهای و بینالمللی، رقابت بین دو قومیت کرد و آذری در مناطقی از کشور، تاثیرپذیری از کشورهای همسایه، گسترش فضای مجازی و طرح مسائل تاریخی و هویتی در آن و ترجمههای صورت گرفته تاثیرات عمدهای در گسترش هویتسازی قومیتی داشته است.
با بررسی متون و منابع قومگرایانه که نوشته و چاپ میشوند از جمله کتابهایی که در این نوشته آمده است، بهخوبی واضح است که تا چه اندازه قومگرایی متأثر از این کانونهای خارجی است. به ویژه اینکه پس از ترکیه، این بار در کشور جمهوری آذربایجان محافلی به تبلیغ افراطیترین نوع از پانترکیسم در بستر تاریخنگاری برخاستهاند که بخشی از آن محصول رقابت با دو ملت گرجی و ارمنی است.
تاریخ نگاران جمهوری آذربایجان به هیچ وجه نمی پذیرند که ترکزبانهای قفقاز در حقیقت مهاجرانی هستند که در سده یازده هجری به قفقاز رسیده اند. زیرا در این صورت در رقابت با گرجیها و ارمنی که پیشینه حضور تاریخی بیشتری دارند بازمانده و ممکن است این مساله نمودی در مرزها و مشروعیت ادعاهای سرزمینی داشته باشد.
نخبگان داخلی و تکاپوهای سیاسی و اجتماعی و بهویژه فرهنگی آنها کانون دیگری از تلاش قومگرایانه است. به نظر میرسد نخبگان قومی برای رسیدن به اهداف خود امروزه مشخصاً مطالبات قومی را برجستهتر میکنند و بهنوعی به آنها دامن میزنند. برخی از این نخبگان که در داخل لایههای نظام و قوای سهگانه هم حضور دارند برای منافع شخصی و گروهی مطالبات قومی را دامن میزنند و مرزهای قومی را برجسته میکنند. این اقدامات بهویژه در زمان انتخابات و نیاز به آرای مردمی بسیار بیشتر به چشم میخورد که لازم است، نسبت به این موارد تدبیر شایستهای اندیشیده شود. برجسته کردن مطالبات قومی از سوی برخی از مسئولان و بالا بردن سطح انتظارات و مطالبات قومی بهویژه در بین دو قوم کرد و آذری و عدم پاسخ مورد انتظار بعد از انتخابات تبعاتی جدی در بردارد.
از عوامل عمده و تأثیرگذار بر شکلگیری و روند جریانهای هویتی تاریخنگارانه به چند مورد می توان اشاره داشت:
الف- تحولات منطقهای و جهانی بر هویتخواهی قومی در ایران در این سالیان تأثیر بهسزائی داشته است. ازجمله آنها به درگیری و اختلافات دامنهدار دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان، درگیری دولت ترکیه و کردها، اقلیم کردستان عراق و تحولات سوریه و حضور قدرتهای فرامنطقهای و تأثیر بر این تحولات است. واقعیت این است که این تحولات امروز تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر تحولات هویتی اقوام ایران و بهویژه این دو قوم آذری و کرد بر جای گذاشته و میگذارد.
بازتاب این تحولات را در تاریخنگاریها و کتابهای فرهنگی و اجتماعی و همچنین در تقابل قومی در منطقه آذربایجان میتوان دید. در مورد قوم آذری اختلافات و جنگهای دو کشور ارمنستان و آذربایجان در منابع تاریخی و فرهنگی طوری بازنمایی میشود که گویا دو قوم ارمنی و آذری در ایران دشمنان تاریخی بودهاند و روایتهای تاریخی بهگونهای »بازنمایی» میشوند که گویی این اقوام همیشه و در طول تاریخ تاریخ علیه همدیگر اقدام کردهاند.
ب- «فضای مجازی» عرصهای را برای تکاپوهای هویتی فراهم آورده است و این از ویژگیهای این سالها است و بهجرئت میتوان گفت در این عرصه سال 1395 و به ویژه در سال1396 بسیار مهم بوده است. با توجه به اینکه مدیریت و کنترل کمی بر فضای مجازی وجود دارد و عمده فعالیتها در این عرصه به واگرایان تعلق دارد و واگرایان این عرصه را فضای بسیار مناسبی تشخیص دادهاند.
ج- از مسائل مهم دیگر مسائل کلی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در سطح کشور است که بر گرایشهای قومی تأثیر میگذارد کارآمدی سیاستمداران و رفاه اقتصادی می باشد. مسئلهای است که در سمتدهی به گرایشهای قومی بسیار مؤثر است. سیاستهای اقتصادی و اجتماعی دولت در توزیع مناسب امکانات و منابع اقتصادی و فرهنگی، امروزه بحثی است که در میان نخبگان قومی بهشدت دیده میشود. واقعیت این است که امروزه مفهوم محرومیت نسبی در مسائل مختلف مطرح و بحث میشود و به خاطر مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور این مسائل دامن زده میشود.
تاریخنگاری مبتنی بر قومگرایی به دنبال تعیین مرز بین قومیت خود و دیگری، تبیین اصالتهای قومی، بازنمایی افتخارآمیز گذشته تاریخی و تعیین آرمان و آمالی برای قوم و درنهایت تلاش برای «دولتسازی» از قوم مورد نظر است.
ناشران و انتشارات
به نظر میرسد با توجه به زمینههایی که بدانها اشاره شد، اینگونه واگرایانه بیشترین تکاپو را دارد و تقریباً بیشتر آثاری که منتشر میشود بهصورت ضمنی و یا کاملاً آشکار این روند را دنبال میکنند. تأکید بر احساسات قومی و حتی جعلیات تاریخی و بازتولید روایتهای گذشته با خوانش قومی از ویژگیهای این جریان یا گونه است.
تاریخنگاری قومی آذری در سالیان اخیر در مقایسه با سایر اقوام ایرانی بهشدت فعال است. با توجه به جمعیت زیاد آذریها، پراکندگی زیاد جغرافیایی، دسترسی به منابع مالی بیشتر در مقایسه با سایر اقوام، تأثیرپذیری بیشتر از کشورهای همسایه چون جمهوری آذربایجان و ترکیه، فعالیت در حوزه تاریخنگاری آذری بسیار وسیع و گسترده است.
چندین انتشارات در عرصه فرهنگ و تاریخ قومی آذری بهشدت در تکاپو هستند. با توجه به این واقعیت که سالیان اخیر، بازار نشر چندان رونقی ندارد، جالب اینجاست که این ناشران بهشدت در حال فعالیتاند و آثار زیادی را منتشر میکنند و به نظر میرسد اقبال زیادی به آثار چاپشده این ناشران وجود داشته باشد.
هر یک از شهرهای مهم شمالغرب کشور دارای انتشارات مخصوص به خود هستند. نشر اختر در تبریز، نشر سومر در ارومیه، نشر ساوالان ایگیدلری در اردبیل، اندیشه نو و تکدرخت در تهران از جمله مهم ترین ناشران قومی هستند. به تازگی برخی از ناشران قومیتگرا در استان قم ظهور کرده اند که در سالهای اخیر بیشترین کتابهای قومی به ویژه در همکاری با سفارت جمهوری آذربایجان را به چاپ رسانده اند.
نغمه های نو در تاریخ نگاری قومی
بهطورکلی طیف آثار منتشرشده در سال 1395 -1396 بسیتر گسترده است. علاوه بر چاپ کتاب، نشریهها و مجلات و سایتها و کانالهای زیادی در فضای مجازی در این حوزه مشغول فعالیتاند و با توجه به این که مخصوصاً در فضای مجازی کنترل بسیار محدودی وجود دارد گرایشهای قومی افراطی بیشتر دیده میشود و بهویژه در نسل جوان و نوجوان تاثیرگزاری بیشتری دارد.
ژانر خاصی که نمود بارزی در سالهای اخیر داشته است، زندگینامه افراد و شخصیتهای بارزی است که در عرصه فرهنگ و زبان و تاریخ قوم آذری فعالیت خاصی داشتهاند. برای نمونه«سالهای سپری شده» عنوان خاطرات محمدعلی فرزانه[1] است که در سال 1396 و با مجوز اداره ارشاد اسلامی از سوی نشر اندیشه نو روانه بازار شده است. فرزانه از مهمترین مبلغان آموزش زبان ترکی به کودکان آذریزبان بوده و همواره مبلغ و مروج این ایده خود به صورتهای مختلف بوده است. بهطورکلی فعالیت فرزانه را میتوان تحت عنوان «پیوند قومگرایی با چپگرایی» نامید که چگونه در قالب فعالیت و ایدئولوژی کمونیستی و تحت شعارهای آزادی خلقها، قومگرایی ترکی فعال شد و نشو نما یافت.
خاطرات فرزانه را درواقع میتوان بیانیه مطالبهگری درباره آموزش زبان آذری، حقوق قومی و بازآفرینی هویت قومی و تبدیل آن به هویت ملی نامید. وی با وجود برخی انتقادات از عملکرد فرقه دمکرات آذربایجان، دستاوردهای فرقه در بهکارگیری زبان آذربایجانی در ادارات، آموزش زبان ترکی در مدارس و دانشگاهها، تدوین و انتشار کتب درسی به زبان ترکی آذری، راهاندازی رادیو تبریز به زبان محلی و … بهشدت میستاید و مخالفان آنها را بهعنوان هواداران استبداد و دیکتاتوری پهلوی و شوونیسم فارسی و منافع اربابی و فئودالیسم مورد انتقاد قرار میدهد.
وی علت هواداریش از فرقه و حزب دمکرات را به خاطر مطالبات قومی آنها میداند : «این جانبداری اگر از یکسو به این دلیل باشد که فرقه دمکرات به فرهنگ، زبان، سنتهای قومی و سرزمین بومی من بیشتر عنایت داشت و اساساً فلسفه وجودی آن بازگرداندن هویت تاریخی، قومی و حقوق ساکنان این سرزمین بود».
از دید وی فرقه دمکرات به احیای موسیقی اعم از آواز، تصنیف و ترانه آذری عنایت و اهتمام فراوانی مبذول داشت؛ بهعبارتدیگر برای فرزانه و قومگرایان برای حمایت و طرفداری از گروهها و احزاب کافی است که آنها از مطالبات قومی آنها حمایت کنند و بقیه اقدامات و عملکرد آنها به لحاظ سیاسی و اجتماعی چندان اهمیتی ندارد. وی در تطهیر و برکشیدن پیشهوری تا آنجا میرود که او را فردی میداند که:
« تا آنجا که من در مراحل بعدی با رهبران حزب توده آشنایی پیدا کردم، بهعنوان یک رهبر برخاسته از میان مردم، یک سرو گردن از تکتک آنها بالاتر بود…»
فرزانه سیاستهای رایج در آموزش زبان و ادب فارسی به کودکان را در دوره پهلوی و بهطور ضمنی و صریح در دوره بعد از انقلاب را مورد انتقاد قرار میدهد و این اقدام را باعث «فارسیزه» کردن دانشآموزان میداند، زیرا از نظر وی این کتابها جز پیشبرد سیاست فارس نمودن ترکهای آذربایجان مقصد دیگری ندارد. نویسنده کتاب در جایی دده قورقود و اغوزنامه (مربوط به ترکان آسیای میانه) را جزو منابع فولکلور آذربایجان معرفی میکند که البته خود نویسنده در جایی دیگر از کتاب اذعان دارد که این کتابها در قرن نوزدهم شناخته شده است. بهطورکلی یکی از اهداف عمده این خاطرات تهییج مطالبات قومی، زبانی و فرهنگی و بازتولید هویتی و برجسته کردن هویت قومی است.
اثر دیگر در این ژانر، «خاطرات من و پدرم» اثر دکتر جواد هیئت، شرح خاطرات و اقدامات یکی از مهمترین شخصیتهایی است که در طی چند دهه گذشته در عرصه قومگرایی آذری فعال بوده است. هیئت نهتنها در ایران که در ترکیه و جمهوری آذربایجان هم شخصیت شناخته شدهای است و در این زمینه بارها در این کشورها حضور یافته و جوایزی دریافت کرده است. وی مجله وارلیق به زبان ترکی-فارسی را با همکاری تنی چند از همفکرانش ازجمله محمد فرزانه به مدت 35 سال منتشر کرده است. خاطرات هیئت را همانند خاطرات فرزانه میتوان در واقع یک بازخوانی و باز روایت تاریخ معاصر ایران از منظر پانترکیسم دانست که طی آن یک روایت جدیدی در مقابل روایتهای موجود به دست میدهند. یکی از مهمترین مطالبات هیئت همانند بسیاری دیگر از قومگرایان، آموزش به زبان ترکی است و آموزش زبان فارسی به ترکزبانان را منشأ مشکلات متعددی برای آنها میداند.
«بابک قهرمان مبارزه با اشغالگران» (1389) نام اثری دیگر در این ژانر است که توسط منصور جدی یئلسویو در اردبیل (انتشارات صفیالدین) منتشر شده است. عنوان کتاب و محتوایش کاملاً سوگیرانه و از منظر یک قومگرای تندرو نوشته شده و تنها باید از چگونگی و شرایط انتشار چنین کتابهایی که کاملاً تحریف تاریخ و هویت آذری و ایرانی است اظهار شگفتی کرد.
عنوان کتاب یعنی بابک قهرمان مبارزه با اشغالگران دارای «ایهام» است و این را در لابلای مطالب کتاب بهطور ضمنی و صریح بیان میکند. به این معنی که ازنظر وی نهتنها آذربایجان در زمان بابک در اشغال اعراب و خلفای عباسی بود، بلکه امروز نیز در اشغال است و در مقدمه کتاب میآورد که «اجحافات بیحد ساسانیان بر علیه مردم آذربایجان باعث رویآوری آنها به کوههای عظیم و صعبالعبور آن ایالت بود».
نویسنده با تحریف و ناهمزمانسازی تاریخ بر آن است که «فارسها» را نوادگان ساسانیانی معرف کند که آنها همواره از عهد باستان تا به امروز آذربایجان را در »اشغال» خود داشته و بر مردم این منطقه ظلم و ستم روا داشته و مردم هم به خاطر ظلم و ستم آنها همواره دست به قیام و شورش زدهاند. نویسنده میخواهد این نکته را القا کند که «ترکها» حتی از دوره قبل از اسلام ساکن این منطقه بوده و از عهد باستان آذربایجان، ترکزبان و ترکنشین بوده است! نویسنده با همذاتپنداری سلسله ساسانی با قوم فارس، تصویر تاریکی از دوره ساسانی ارائه میدهد که در تقابل با دیدگاه موجود علمی است. کتاب با استناد به محمدتقی زهتابی (از اعضای سابق فرقه دموکرات و بنیانگذاران قومیت گرایی آذری در دهه هفتاد) شورش مزدکیان در دوره انوشیروان را به مردم آذربایجان نسبت داده و آن را به عنوان پیشینه «تضاد قومی» ترک- فارس تلقی میکند.
نویسنده با یکسانانگاری حکومتهای ساسانی و اموی و عباسی تا به امروز (جمهوری اسلامی) سعی دارد آذربایجان را در زیر اشغال نشان داده و چنین تلقین کند که مردم آذربایجان همواره در قیام بر علیه اشغالگران بودهاند.
معرفی اجمالی سایر آثار
کتاب«اقوام ترک» اثر احمد جعفراوغلو (تبریز، انتشارات اختر، 1395)، و کتاب «ارشه (ارشق)؛ دیار مردان پولادین»، اثر رستم بهزاد رزی (تهران، اندیشه نو، 1396)، نیز داری چنین خطمشی فکری هستند. رزی در اولین صفحه کتاب را نویسنده تقدیم به «مردان و زنان هوشمند، صبور و دلیری که در هیچ زمان و مکانی تسلیم ناملایمات نگشته و اسیر خودباختگی نشدهاند» کرده است.
خودباختگی در این کتاب و ادبیات موجود قومیتگرایان مفهومی است که برای گرایش به زبان فارسی و عدم توجه به زبان ترکی به کار گرفته میشود.
نویسنده که دانشجوی دکتری تاریخ در دانشگاه دولتی باکو است، در راستای ارائه روایت جدید تاریخی از گذشته تاریخی مردم منطقه، ارشه را به ارشک بنیانگذار سلسله اشکانی نسبت میدهد و میافزاید همانگونه که اشکانیان تُرک! بودند مردم این منطقه هم ترک بوده و با اشکانیان پیوند داشتهاند! مستند این کتاب، اظهارات محمدتقی زهتابی در کتاب تاریخ ترکان باستان است!
نویسنده تأکید دارد که ترکان،بومیآذربایجان و نواحی ایران بوده و بدون انقطاع تاریخی تا زمان ورود آریائیها به ایران بر این سرزمین حکومت کردهاند! که البته «پان فارسها» آن را کتمان میکنند.کتاب در راستای ساختن شخصیت اسطورهای قومی، بابک را حماسهساز شگفتانگیزی میداند که در راه این حماسه به شهادت رسید و «امروز بعد از گذشت قرنها از آن حادثه و حماسه دلخراش هنوز صدای رسای آن شهید از حلقوم آذربایجانیها به گوش میرسد».
در ادامه نویسنده به دنبال آن است که روایتهای تاریخی جدیدی بازتولید کرده و با عبور از هویت موجود، هویت جدیدی پدید آورد.
کتاب در صفحات پایانی تبدیل به بیانیهای سیاسی-ایدئولوژیک میشود و در آن سیاست های آموزشی نظام جمهوری اسلامی از جمله آموزش زبان فارسی به کودکان آذربایجان را زیر سؤال برده و آن را باعث پدید آمدن مشکلات متعدد زبانی، هویتی و فرهنگی میداند.
در نهایت در یک برآورد اغراقآمیز تعداد ترکها در ایران را حدود چهل میلیون نفر قلمداد میکند که البته حقوق آنها رعایت نمیشود و توسط « اقلیت فارس» پایمال میشود.
همچنین نویسنده حکومت یکساله فرقه دمکرات در آذربایجان از 21 آذر 1324 تا 21 آذر 1325 به رهبری سید جعفر پیشهوری را ازجمله رویدادهای مهم تاریخ معاصر ایران و آذربایجان میشمارد.
بهطورکلی نویسنده با گزینش مطالب و منابع تاریخی، تفسیر به رأی و تحمیل برداشت موردنظر از شواهد و گنجاندن مطالب و شعارهای پان ترکیستی بیپایه و اساس، این کتاب با موضوع تاریخی و فرهنگی را به بیانیهای سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل کرده است.
«آذربایجان در جنگ جهانی اول یا فجایع جیلولوق» اثر دکتر توحید ملکزاده دیلمقانی (تبریز، نشر اختر و نشر سومر، 1396)، ، باهدف تبرئه دولت عثمانی از قتلعام ارامنه در جنگ جهانی اول نوشته شده است. تاریخنویسی این کتاب تحت تأثیر دشمنی آذری-ارمنی نوشته شده و در تلاش است این دشمنی را در داخل مناطق آذربایجان و ایران بازتولید کند.
«خمسه نظامی گنجوی؛ آذربایجان تورکجه دلینده»، نیز توسط یوسف حسنی اعظمی(تبریز، انتشارات نظامی، 1396)، با هدف ترکیسازی شخصیتهای علمی-فرهنگی ایرانی به نگارش درآمده است.
نتیجهگیری:
با بررسی و تحلیل اجمالی آثار منتشر شده در مورد تاریخ و فرهنگ قوم آذری، میتوان نشانههای رشد جریان واگرایانه را احساس کرد. بازتولید تاریخ و برساخت هویتی بر مبنای ایدئولوژی پانترکیسم هدفی است که نویسندگانی اینچنینی دنبال میکنند.
در بین سه گونه نوشتار تاریخی-هویتی، گونه قومگرای آن دارای بیشترین آثار منتشره را دارد. با در نظر گرفتن گسترش زیاد فضای مجازی و انتقال بسیاری از مباحث تاریخی-هویتی به این فضا-که رصد و کنترل آنها بسیار دشوار است-جریان قومگرا زمینه بسیار مناسبی برای فعالیت یافته است و در سالهای اخیر حتی از حمایت و همراهی ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها برخوردار بوده است. کانالها و سایتهای فراوانی جهت اینگونه فعالیتها ایجاد شده است. این در حالی است که بهموازات آنها جریان همگرا در این فضا کار کمتری انجام داده است و تقریبا هیچ بسته حمایتی از این دسته از آثار پیش بینی نشده است. دامن زدن نخبگان سیاسی و قومی به مجادلات و مطالبات قومی آسیبی است که بهشدت شعلههای واگرایی قومی را مشتعل میکند، سطح انتظارات و مطالبات قومی را بالا برده و فضایی احساسی و هیجانی به آن میبخشد.[2]
تأثیرپذیری از کانونهای خارجی در این جریانهای هویتی کاملاً آشکار است. برخی گروهکهای رادیکال در این زمینه بسیار فعالاند و گاه شعارهایی واگرایانه و خیانتبار با پرچم کشورهای بیگانه در اماکن عمومی و ورزشگاهها سر میدهند که احساسات عمومی همه ایرانیان را جریحهدار میکند.
به نظر میرسد که سیاست راهبردی در زمینه مدیریت مسائل و مطالبات و منازعات قومی در بین مسئولان کشور دیده نمیشود. چه در زمینه نشر و چاپ و چه در برخورد با مطالبات قومی. بنابراین لازم مینماید که یک راهبرد جامعی برای مسئله قومیت در ایران تدوین شود که از نکات مهم این راهبرد تدوین سیاستهای تاریخنگارانه برای مدیریت هویت قومی میباشد. در راستای اصلاح روند موجود که تهدیدی نرم علیه هویت فرهنگی جمهوری اسلامی و برخلاف اسنادی چون بخش فرهنگی سند چشم انداز توسعه است توصیه های زیر ارائه میشود:
- بسیاری از ممیزهای وزارت ارشاد، بدون توجه به وجوه این دست از آثار اقدام به صدور مجوز چاپ میکنند. ناشران و نویسندگان نیز با انتخاب نامها و موضوعات کم ارتباط به ماهیت و محور مباحث کتاب، موافقت وزارت ارشاد را به دست آورده و مجوز لازم را اخذ میکنند. بنابراین متمرکز شدن میمزی این دست از کتابها در یک کمیته واحد متشکل از کارشناسان مسایل قومی ضروری است. در سالهای گذشته به ویژه دوران اصلاحات شاهد چاپ کتاب برندا شیفر (از تحلیلگران ارشد موساد و آمان) به زبان فارسی بودیم که در حقیقت مانیفیست حرکت قومی در آذربایجان ایران به شمار می رفت! پرسش اینجا است که این آثار چگونه و با چه سازوکار موفق به کسب مجوز چاپ میشوند؟
- روند حمایت دولت و برخی ارگان ها از کتب و آثار فرهنگی مربوطه روندی «معکوس» داشته است. در حالی که کتاب های واگرایانه، دولت و حکومت های موجود ایران از جمله خود جمهوری اسلامی را متهم به ضدیت با آذربایجان و اقدامات سرکوب گرانه می کنند و خواستار تبعیض مثبت و جبران مافات هستند، و در نهایت زمینه نارضایتی عمومی از حاکمیت را فراهم میکنند، به راحتی مجوز گرفته و مورد حمایت قرار میگیرند.
«اصلاح روند» اخیر که احتمالا به دلیل «نفوذ» هواداران جریان اخیر در لایه های تصمیمگیری بوده است، امری ضروری و عاجل است. لازم است ادارات ارشاد ، معاونت فرهنگی- اجتماعی شهرداریها و حوزه های هنری تمام جمایتهای خود را از ناشران و نویسندگان واگرا و تجزیه طلب، قطع کرده و به سیاست وحدت ملی بازگردند.
- براساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی به شماره 660 و تاریخ 24/1/89 ماده چهار و مستندات به فقرات ششم، هفتم، هشتم، نهم، ده و یازدهم اعطای مجوز به این آثار از سوی وزارت ارشاد غیرقانونی بوده و خلاف رویه حقوقی است. در این قانون کتب حاوی مفاهیم زیر ممنوع است: اخلال و تشکیک در وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور، ایجاد آشوب و درگیری میان اقوام و مذاهب، تمسخر افتخارات ملی، روحیه وطن دوستی، انواع نژادپرستی ها، تحریف وقایع مهم تاریخ ایران و اسلام.
منابع:
حافظ زاده، محمد، شهرهای گمنام آذربایجان، نشر اختر، تبریز، 1395.
خیاوی، صمد، طلوع و غروب ستارخان به روایت ادبیات، تبریز، نشر اختر، 1396
بنیاداوف، ضیاء، جنبش خرمدینان در آذربایجان، ترجمه پرویز شاهمرسی، تبریز، انتشارات اختر، 1396.
فرزانه، محمدعلی، سالهای سپری شده، به کوشش صدیقه عدالتی و نیما قوسی (فرزانه)، انتشارات آوای منجی، قم، 1396
«خاطرات من و پدرم» دکتر جواد هیئت، نشر موسسه رهپویان اندیشه استاد شهریار، قم-تهران، 1395،
«بابک قهرمان مبارزه با اشغالگران» اثر منصور جدی یئلسویو، اردبیل، نشر شیخ صفیالدین، 1396.
بهزاد رزی، رستم، ارشه (ارشق)؛ دیار مردان پولادین ، تهران، اندیشه نو، 1396.
ملکزاده دیلمقانی، توحید، آذربایجان در جنگ جهانی اول یا فجایع جیلولوق، نشر اختر و نشر سومر، تبریز، 1396.
خمسه نظامی گنجوی؛ آذربایجان تورکجه دلینده»، تلخیص و ترجمه به ترکی، یوسف حسنی اعظمی، تبریز، انتشارات نظامی، 1396.
جعفراوغلو ، احمد، اقوام ترک، ترجمه محبوبه هریسچی، تبریز، انتشارات اختر، 1395
قومیلیو، ال.ان، تاریخ ترکهای باستان، ترجمه بیوک سلطانی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1395