گزارش تقی توکلی درباره توسعه صنایع و آبادانی در آذربایجان
صنایع آذربایجان، ستون فقرات تکنولوژی ایران در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی

۴ دی, ۱۴۰۰
صنایع آذربایجان، ستون فقرات تکنولوژی ایران در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی

روایت انیرانی و قومگرایانه از تاریخ معاصر مدعیست که آذربایجان در دوره معاصر مورد تبعیض و محرومیت قرار داشته. واقعیات، شاخص‌ها و شواهد تجربی فراوان اطراف ما نشان می‌دهد که این ادعا دروغ است. اما نگاه سیاستمداران و تصمیم‌گیران کشور در برهه‌های مختلف تاریخ معاصر به توسعه منطقه آذربایجان چگونه بوده است؟

تقی توکلی  پایه‌گذر ماشین‌سازی تبریز و از تکنوکرات‌ها و کارآفرینان مشهور دهه ۱۳۴۰-۱۳۵۰ با پیشینه خانوادگی ریشه‌دار در تبریز و آذربایجان، که سال‌ها در زمینه امور صنعتی و اقتصادی فعال بود و مطالعات گسترده‌ای هم درباره تاریخ ایران و آذربایجان داشت، توضیحاتی در این خصوص می‌دهد.

مرحوم تقی توکلی در پاسخ به این پرسش که برخی جریان‌ها وانمود می‌کنند که توسعه آذربایجان هیچگاه مورد توجه حکومت‌ها نبوده، پاسخ می‌دهد:

این حرف‌ها بی‌پایه‌ است، هم از نظر تاریخی و هم در دوره معاصر که من به یاد می‌آورم. این حرف‌ها را پانترکهای احمق می‌زنند. به آنها گوش نکنید.

وی در ادامه، درباره دوره خدمات صنعتی خودش در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی و توجه ویژه به توسعه آذربایجان توضیح روشنگردی می‌دهد که در ادامه می‌آید:

اساساً طرز فکر در آن زمان اینطور بود که توسعه کشور باید بر اساس استعدادها و مزیت‌های مناطق باشد. دادم که ماشین‌سازی را به تبریز منتقل کنیم. اینطور گفتم که تبریز سردسیر است، مردم چنین اقلیمی مقاوم‌تر هستند، ساعات بیشتری کار می‌کنند و دیسیپلین‌پذیرتر هستند. صنایع ماشین‌سازی هم نیاز به چنین روحیه و تلاش بسیار دارد. مزایا و شرایط منطقه آذربایجان مناسب چنین طرحی بود. شاه هم پذیرفت و استقبال کرد. شاه حساسیت جدی پیدا کرده بود که تبریز تبدیل به یک قطب صنعتی در کشور شود. قرار شد تمام کارهای آهنی و ساختن برج‌ها و ادوات کشاورزی و پانچ‌کردن و خمیدن و سوراخ کردن در اراک انجام شود و صنایع دقیق را ببریم به تبریز. چنین هم شد و در سال‌های بعد، صنایع آذربایجان بدل به ستون فقرات تکنولوژی ایران در آن وقت شد و بعدا به جاهای دیگر توسعه یافت. از این به بعد، رئیس من خود او بود و مستقیم زیر نظر شخص اول مملکت کار می‌کردم. تمام طرح‌های بزرگ سازندگی تبریز مانند ماشین‌سازی به عهده من سپرده شد. توسعه‌ای که ماشین سازی تبریز کرد و ۱۸ تا کارخانه‌ای که ایجاد کردم، در اثر همین شرایط بود.

به سرعت شروع به کار کردیم. در سال ۱۳۴۶ کلنگ ماشین‌سازی تبریز زده و در سال ۱۳۵۱ افتتاح شد. کارخانه عظیمی بود و برنامه‌های مهمی داشت. از جمله تولید پمپ آب، کمپرسور و الکتروموتور. با پیشرفت کار و رشد مصرف داخلی، پمپ آب جدا شد و برای تولید آن، کاخانه پمپ‌سازی ایران تأسیس شد که با بهترین شرکت سازنده آلمانی KSB قرارداد بستیم. تولید الکتروموتور هم در کارخانه «موتوژن» انجام گرفت. نیاز داخلی ما پیش از آن، به اندازه ۳۸۰۰۰ الکتروموتور بود که در سال وارد می‌کردیم. با افزایش مصرف داخلی و استقبال مردم برای خریداری کولر، سطح تولید ما به دو میلیون و پانصد هزار الکتروموتور رسید. کمپرسور را متاسفانه سوئدی‌ها ندادند و ما از انگلیسی‌ها گرفتیم. این‌ها همه از دل کارخانه‌جات [طرح صنعتی تبریز] بیرون آمد.

تبریز دارای صنایعی شد که در زمینی به وسعت ۵-۴ میلیون متر مربع، مثلا کارخانه عظیم تراکتورسازی در آن به وجود آمد که بی‌نظیر بود.

تبریز دارای صنایعی شد که در زمینی به وسعت ۵-۴ میلیون متر مربع، مثلا کارخانه عظیم تراکتورسازی در آن به وجود آمد که بی‌نظیر بود. به یاد داشته باشید که ما بهترین تراکتورهای آن روزگار را می‌شناختیم ولی هیچکس حاضر به انتقال آن تکنولوژی به ما نبود. تنها رومانی و چائوشسکو این صنعت را به ما داد. در نتیجه ما به دانش و امکانات تولید تراکتور دست یافتیم. ریخته‌گری تراکتورسازی در دو فاز (خانه اول هفتاد هزار تن و خانه دوم صد و هفتاد هزار تن) برنامه‌ریزی شد. تمام بدنه‌های بلوک‌های موتورهای دیزل در اینجا ریخته شد و بدین ترتیب ایران به طرف سازندگی رفت. برنامه‌هایی که آن وقت شروع شد می‌بایست ۳۵ سال پیش به تولید می‌رسید و تولیدات گسترش می‌یافت. آن زمان حتی به دنبال خطوط اتوماتیک اتومبیل می‌رفتند. اکنون متاسفانه از برنامه‌ها بسیار بسیار عقب مانده‌ایم. ما آرزو داشتیم قطعات را در ایران بسازیم و به طرف سازندگی هم پیش می‌رفتیم.

ما می‌خواستیم با انتقال دانش و تکنولوژی به کشور، به مرحله سازندگی در داخل برسیم. حدود سال ۱۳۴۴ وقتی قرار شد کارشناسان کشور چکسلواکی‌ برای آموزش نیروهایمان به ایران بیایند، آموزشگاه درست کردیم. هشت ماه پیش از عقد قرارداد با آن‌ها، ساختِ ساختمان آموزشگاه شروع شد. یعنی پسر و دختر تاجر بازاری یا کشاورز ایرانی و … سه سال دوره دیدند و امتحان پس دادند تا تبدیل به کارگر صنعتی ماهر شوند.

هدف ما مونتاژ نبود بلکه آموزش نیروهای انسانی برای انتقال تکنولوژی بود. در نتیجه آن انتقال دانش و تکنولوژی بود که براده‌برداری در ماشین‌سازی با دقت بالا محقق شد. تا پیش از آن ما یک‌دهم میلی‌متر یا یک‌صدم میلی‌متر یا ساختن ماشین‌ابزار را نمی‌دانستیم. یادم هست آموزشگاه ماشین‌سازی را ۹ ماهه افتتاح کردیم. در زمستان سرد تبریز کار می‌کردیم که وقتی دیوار را می‌ساختند، گچ‌ها می‌ریخت. من می‌گفتم بسازید پولش را خودم می‌دهم. هیات دولت که برای دیدن آموزشگاه آمده بودند همه به آقای نخست‌وزیر تبریک می‌گفتند که در مدت کوتاهی ماشین‌سازی ساخته شده. خوب آموزشگاه پر ماشین‌آلات بود. گفتم کجایش را دیدید؟ هنوز اصل کارخانه مانده است.