دفاع بد و آبروی بر باد رفته جریان قومی در بی.بی.سی

۱۳ تیر, ۱۳۹۴
دفاع بد و آبروی بر باد رفته جریان قومی در بی.بی.سی

گونه تخصص و روح پژوهشی در نگاه به مسائل هستند، مطرح شد.
سیمین صبری و صالح کامرانی که واجد حتی یک مقاله علمی متوسط(نه درخشان) در خصوص مسائل قومی از منظر حقوقی یا علوم سیاسی نیستند، اما به عنوان کارشناس به این برنامه دعوت شده بودند. آقای دکتر جهانداری نیز به قدری از حوزه قومیت و هویت دور بود که به نظر می رسید برای اولین بار است که در چنین برنامه ای شرکت کرده است.
باید پرسید آیا به راستی کسی مانند سیمین صبری به فرض که از سلامت روحی و عقلی درستی برخوردار است، تا آن اندازه از دانش و آگاهی سیاسی کافی بهره مند است که بتواند نگاهی عالمانه و دانش پژوهانه به مسئله داشته باشد؟ و سوال دیگر اینکه وقتی این دو تن خود از بازیگران عرصه قوم گرایی هستند، چگونه قادر خواهند بود نگاهی علمی و بیطرفانه نسبت به چرایی گسترش این پدیده زشت که مفروض گرفته شده است، باشند؟
برای آشنایی بیشتر با کسانی که از طرف داریوش کریمی به عنوان کارشناس پرگار دعوت شده است به یکی از یادداشت های خانم صبری که دو سال پیشدر انتقاد از دکتر جواد طباطبایی در اینترنت منتشر شده بود، نگاهی کنیم تا فهم بهتری از قدرت فرزانگی و دانشوری ایشان به دست آوریم:

«آقای طباطبایی هر چه زودتر بهتر باید از ملت ترک عذر خواهی‌ کند و نادانی اش را به درستی‌ با عوارض و نتایج سیاست اسیمیلاسیون در ایران و مآنقورتیسم=( فراموش کردن خود و به نوکری دیگری تبدیل شدن از رمان آیتماتف) به همه توضیح دهد و از روانشناسان برای درمان مشکلات خود کمک بخواهد. مانقورتیسم در عالم علم روانپژشکی نیز در حالت ملایم خود در “سندروم استکهلم،” مشاهده می شود که آشنایی با آن بسیار مفید است و وصف حل امثال دکتر طباطبائی است  انجا که  عمق خودباختگی و دگرشیفتگی‌ به اوج خود میرسد: سندرم استکهلم اختلالیست مربوط به روانپزشکی در این حالت بین گروگان و گروگانگیر حالتی عاطفی بوجود می‌آید.در این حالت گروگان‌ها ممکن است با گروگانگیرها نوعی از حس عاطفه و همدردی پیدا کنند و خود را تسلیم گروگانگیرها بکنند. امیدوارم انگلیسی آقای دکتر طباطبایی در حدی باشد که بتواند لاقل درصدی از  مطالب پروفسور اتنولوگ “تووه کانگاس”  را فهم کند»

کلمات کارشناس بی.بی.سی را به هنگام نقد یکی از بزرگ ترین چهره های آکادمیک کشور نگاه بررسی کنیم: مانقوردیسم،خودباختگی، نادانی، بی سوادی،نوکری و…
قدما معتقد بودند که جهالت پیش زمینه گستاخی و بی ادبی است. سیمین صبری علاوه بر اینکه هیچ گونه نسبتی با حکمت و فضلیت ندارد، فردی بی ادب و گستاخ هم هست تا اندازه ای می نویسد : « امیدوارم انگلیسی آقای دکتر طباطبایی در حدی باشد که بتواند لاقل درصدی از  مطالب پروفسور اتنولوگ “تووه کانگاس”  را فهم کند». فقط کسی که بی بهره از ادب و دانش کافی است می تواند به استادی که پایان نامه اش را به زبان فرانسه در خصوص فلسفه هگل ارائه داده و علاوه بر زبان های ایتالیایی، فرانسه، انگلیسی با شکل کلاسیک این زبان ها نیز آشنا است این جمله را بگوید.
از سوی دیگر صالح کامرانی حتی در بین قوم گراها به طرح ادعاهای واهی و شاذ معروف است. وی در هنگام زلزله اهر در 1392 ادعا کرده بود که دولت و مردم ایران به دلیل تفاوت های اتنیکی از کمک کردن به زلزله زده ها خودداری می کنند (برای دیدن در آشیو سایت آذریها کلیک کنید). البته این شیوه تقلیدی بود از سیاه پوستان امریکا به هنگام طوفان مهیب کاترینا و ادعاهای کردهای ترکیه در زلزله وان.

اما آیا از کسی که در راه قوم گرایی از مردم مصیبت زده نیز نمی گذرد، می توان انتظار بحثی درست و عقلایی داشت؟
دعوت از چنین کارشناسانی(!) باعث شد که نشست اخیر پرگار تبدیل به یکی از ضعیف ترین برنامه ها سالهای اخیر بی بی سی شود. زیرا نه تنها در نهایت پاسخی برای پرسش اصلی پیدا نشد، بلکه وضعیت  پیچیده تر شد. میهمان یک برنامه آن هم با این موضوع در درجه نخست باید، میزانی از “عقلانیت” و “حسن نیت” را داشته باشد که هر دوی این افراد فاقد این ویژگی بودند.
از سوی دیگر بسیاری از ناظران معتقدند که دعوت از افراد سخیفی چون کامرانی و صبری باعث تمسخر کل جریان قومی شد و کلیت این جریان به این دو تن تقلیل یافت. سطح نازل سواد هر سه مهمان به قدری بود که حتی داریوش کریمی ناچار از ورود شده و به صبری و کامرانی تذکر داد که مفاهیم را به جا و درست به کار ببرند! البته انتظار این است که کارشناس برنامه در سطح علمی ای بالاتر از مجری باشد.
مسائل مطرح شده از سوی صبری و کامرانی جز تعدادی شعار همیشگی که در سایت های نازل قومگرا نیز می توان یافت نبود. کلیت برنامه نیز چیزی به داشته های مخاطب اضافه نکرد جز خشم از بی بی سی.
متعاقب واکنش ها، برخی از فعالان قومی از میهمانان بی بی سی به ویژه صالح کامرانی اعلام برائت کردند. حقیقت این است که اظهارات و «دفاع بد» کامرانی از ایده هایش باعث واکنش آن دسته از فعالان معتدل قومی شد که تلاش های خود را در چارچوب قانون و عقلانیت پیش می برند.
برای مثال اکبر اعلمی که با موضع گیری های غالبا قومی در راستای تدریس زبان های محلی و… شناخته می شود طی یک یادداشت در شبکه اجتماعی، به وسعت و تاریخ کشور اشاره کرده و عنوان داشت اگر الحاقی یا جدایی در کار باشد لازم است جمهوری باکو و هفده شهر قفقاز به ایران باز گردند. وی حتی از منظر پان آذریسم نیز تعداد و وسعت آذربایجان ایران از جمهوری باکو بیشتر است و پرواضح است که در این صورت، این واحد کوچکتر و جزء جدا شده است که باید به واحد بزرگتر و پیکره اصلی خود ملحق و در تاریخ، جغرافیا، اقتدار، افتخارات و منابع و مواهب طبیعی سرزمین بزرگ و قدرتمندی به وسعت 1648000 کیلومتر مربع سهیم گردد.
به نظر می رسد این دو میهمان چنان نمایش زننده و زشتی از قوم گرایی و قبیله پرستی به اجرا گذاشته اند که کسی مانند اکبر اعلمی نیز مجبور شده است از «موضع پان ایرانیستی» خواستار الحاق باکو به ایران شود. تبدیل اکبر اعلمی از موافق نسبی جریان قومی به مخالف سرسخت آن ، یکی از دستاوردهای حضور سیمین صبری و صالح کامرانی در پرگار بود.

دستاورد دیگر این برنامه بی بی سی افزایش انسجام و اتحاد ملی ایرانیان بود. زیرا همه مردم ایران به روشنی با مخاطراتی که کشور را تهدید می کند از طریق یک تلویزیونی پر مخاطب آشنا شدند. هر چند تلویزیون بی.بی.سی اصولا چنین هدفی را دنبال نمی کرد اما به طور ناخواسته به افزایش حس ملی و وطنخواهی کمک کرد. زیرا اعضای یک گروه به هنگام حمایت همه جانبه احساس همبستگی بیشتری به دست می آورند. در نتیجه به جای قوم گرایی، ملت گرایی پر رنگ تر شد.

حال سوال پایانی این است، امثال کامرانی و سیمین صبری، چند درصد از جمعیت نزدیک به بیست میلیونی آذری ها هستند؟ این عده قلیل که عمدتا در ایران و یا حتی در باکو نیز زندگی نمی کنند، چه نفوذی در تبریز و اردبیل یا ارومیه دارند؟ آیا قادر به راه اندازی یک اعتصاب کوچک در بازار تبریز هستند؟ شکست پروژه تحریم انتخابات همین گروههای قومی در 1392 و تقاضا از مردم برای عدم شرکت در انتخابات و عدم توجه مردم به این مباحث نشان داد که در تحلیل کلان، افراد و جریان هایی از این دست از جایگاه معناداری در نزد افکار عمومی و بدنه قوم آذری برخوردار نیستند. با این وجود توجه بی.بی.سی به این مساله و پررنگ کردن آن باعث تاسف است.