شب، زتشییع غروب خورشیدباز میگشت به تخت جمشیدمن هم از قلة البرز خیالتاختم قافله را از دنبالتا مقامی که شنیدم از شبقصر داراست خدا را به ادببه ندای ابدیّت لبیّکموسیِ وقتِ من اِخلَع نعلیککاخ داراست شهنشاه عظیمقبلة حاجت دنیای قدیمداریوش آیت شاهنشاهیحکمش از ماه روان تا ماهیپاک آئین و همایون…