تأملی در فدرالیسم عراق؛ از آرمان تا واقعیت

۲۱ آذر, ۱۳۹۱
تأملی در فدرالیسم عراق؛ از آرمان تا واقعیت

که توسط اساتید دانشگاه یا محافل علمی ارایه شده باشد بلکه به جرأت می‌توان گفت که سیاستمداران، احزاب و گروه‌های سیاسی، نامزدهای انتخابات و گروه‌های منفعتی خاص بیشترین طرح‌ها را در باب نحوه مدیریت سیاسی ارایه کرده‌اند و تأمل در زوایای آشکار و پنهان این برنامه‌ها نشان می‌دهد که منفعت سیاسی یا مادی و معنوی نخبگان ارایه کننده نقطه کانونی انگیزه ارایه‌دهندگان می‌باشد.

 

واقعیت آن است که عدم تمرکز قدرت ملی در عراق و تشکیل حکومت فدرال یکی از خواسته‌های ثابت نخبگان کُرد عراقی بوده است و بدیهی است که تحقق این آرمان توانسته است مواهب مادی و معنوی قابل توجهی را برای رهبران و نخبگان سیاسی کُرد عراق از همه گروه‌ها به‌ویژه بارزانی‌ها و طالبانی‌ها  به ارمغان آورد.

بی‌شک رئیس اتحادیه میهنی کردستان در رویا هم تصور نمی‌کرد که روزی بر عالی‌ترین جایگاه سیاسی عراق تکیه بزند یا رهبری که روزی گام گذاشتن بی‌دغدغه در کوچه‌های اربیل را مطالبه کرد اکنون داعیه دار شاهی باشد و بی‌اجازه حکومت مرکزیب با هر مرجع داخلی و خارجی که اراده کند دیدار داشته باشد و حتی با تدارک ارتش محلی، نیروهای خود را هماورد جدی ارتش عراق برشمارد یا با تفسیری دلخواه از قانون اساسی معاون نخست وزیر مورد تعقیب را به دلیل رقابت با حکومت مرکزی به مثابه برگه برنده نزد خود نگه دارد و او را به مثابه قهرمانی ملی پاسداری کند.

اینکه آیا در قیاس با نخبگان کُرد شهروندان کُرد عراقی نیز از امتیاز مضاعف فدرالیسم منطقه اقلیم بهره برده‌اند یا نه سخن دیگری است، به اجمال می‌توان گفت که مشاهدات عمومی و تظاهرات‌های صورت گرفته در شهرهای بزرگ کُردی نشان می‌دهد که برای بسیاری از کُردها وضعیت فعلی شاید «افتادن از چاله به چاه» بوده است و بیش از آنکه وضعیت آنها حقیقتاً ارتقا یافته باشد شعارها و انتظارات شان و البته جایگاه رهبران شان ارتقا یافته است.

بسیاری از وزرای دولت اقلیم روزی تاجری خرده‌پا یا معلم و مدرسی در حاشیه بودند ولی اکنون برای دیدنشان باید روزها در انتظار ماند پس از ملاقات نیز گویی که ابهت میزهای بزرگ ریاست و حکومت چنان بزرگ بوده که گذشته بی‌ هیاهو و معمولی خود را فراموش کرده‌اند. براستی من به‌عنوان شهروند کُرد عراقی چه بدست آورده‌ام؟ پرسشی است که هر روز در کوچه و خیابان‌های اربیل، دهوک، سلیمانیه و… شنیده  و در فضای مجازی جوانان این منطقه نیز براحتی دیده می‌شود.

به نظر نگارنده تجربه فدرالیسم عراق دو گونه تجربه یا پیام را با خود به همراه داشته است؛ پیام نخست برای رهبران و نخبگان تجزیه‌طلب قومی در کشورهای خاورمیانه است. این گروه وضعیت کنونی نخبگان آواره دیروز اقلیم و رهبران و وزیران پرطمطراق کنونی را می‌نگرند و به راه خود مصرتر می‌شوند و تلاش می‌کنند تا اهداف خود را عمومی‌تر سازند و امیدوارند تا با تحقق رویایشان از سال‌ها دربه‌دری ذهنی و عینی بدر آیند و در نظام آینده جایگاهی بدست آورند و به سال‌ها حسرت ریاست و حکومت پایان دهند. پیام دیگر تجربه وضعیت فعلی عراق و کُردها پیامی است که عموم اقلیت‌های قومی ـ زبانی خاورمیانه مخاطب آن هستند و اینکه ضرورتاً با تغییر در مدیران سیاسی و منطقه‌ای وضعیت آنها ارتقا نمی‌یابد و حتی ممکن است وضعیت آنها با چالش‌های جدیدی روبرو شود که همان آرامش و زندگی معمولی خود را نیز از دست بدهند.

به عبارتی دیگر اقلیت‌های ساکن در کشورهای خاورمیانه شاید به این نکته واقف گردند که در طراحی شعارهای ناسیونالیستی رهبران محلی بیش از‌ آنکه منافع عمومی مخاطبان مورد نظر بوده باشد منافع و آینده سیاسی ـ اقتصادی احزاب و رهبران گروه‌ها و احزاب سیاسی دیده شده است. آینده سیاسی تحولات سیاسی خاورمیانه را می‌توان در تکاپوی این دو قطب (رهبران تجزیه‌طلب و مردم) یعنی رهبران تجزیه‌طلب و امیدوار به آینده حتی با کمک نیروهای خارجی و فرامنطقه‌ای و مردمی که اولویت زندگی را بر گم شدن در هیاهوهای سیاسی و شعارهای قومی ـ نژادی ترجیح می‌دهد.

به نظر می‌رسد که تجربه اقلیمی کردستان در جهت‌گیری‌ها، میزان استقبال عمومی و ماهیت تحولات و جنبش‌های سیاسی ـ اجتماعی منطقه تأثیرگذار خواهد بود. آیا به انزوای نخبگان و رهبران تجزیه‌طلب از عموم مردم می‌انجامد یا مردم نیز در غوغای شعارها و رسانه‌های رهبران تسلیم خواهند شد؟ تأمل در الگوهای حکومتی و جوانب آن یکی از علایق مهم سیاستمداران و سیاست اندیشان می باشد. تأمل در جایگاه و مبانی فکری ارایه دهندگان الگوهای حکومتی نشان می دهد که کمتر الگوی مدیریت سیاسی می باشد