
ستاره صبح: در ایران برخی که نام خود را فعال زبان مادری (کذا) گذاشتهاند، با لطایفالحیلی بهخوبی توانستهاند در ذهن و نگرش بسیاری از مردم -بهویژه اقوام غیرفارسی زبان- این مساله را جا بیندازند که «تدریس به زبان مادری» همان «تدریسِ زبان مادری» است و برای تحقق آن باید تلاش کرد. البته از برخی افراد که اتفاقاً تفاوت این دو را خوب میدانند و با اهداف خاصی هست که سعی میکنند این دو گزاره را یکی جلوه دهند نیز نباید غافل شد. اما غالب افرادی که دچار این اشتباه میشوند از سر ناآگاهی و کماطلاعی است. شوربختانه اینکه این ناآگاهی، گاهی از سوی افرادی رخ میدهد که خود در جایگاه نظارت، اجرا و حتی طراحی و تصویب قانون قرار دارند.
میطلبد که حداقل این دست افراد -فیالمثل نمایندگان مجلس که کار اصلیشان با قانون است- در برخورد با متون و نصوص دقت بیشتری داشته باشند. آخرین مورد از این بیدقتی نسبت به یک نص قانونی، از سوی نماینده مردم محترم اردبیل، نمین، نیر، سرعین در مجلس شورای اسلامی و سخنگوی کمیسیون عمران مجلس اتفاق افتاد. جایی که ایشان در گفتوگو با خبرگزاری «خانه ملت» از تدوین طرح تدریس به زبان مادری در مدارس کشور خبر داد و مدعی شد «اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با صراحت تحصیل اقوام کشور به زبان مادری در کنار زبان فارسی در مدارس را آزاد عنوان میکند».
ابتدا لازم است از اینکه مسائل و مشکلات حوزهی عمران در کشور بهطور کامل حل و فصل شده و برای سخنگوی کمیسیون این حوزه در مجلس، به قدری فراغت حاصل شده که پیگیر یک بحث فرهنگی شود، خدا را شکر کنیم! حال به این موضوع بپردازیم که آیا اصل 15 قانون اساسی را اساساً میتوان بهگونهای تفسیر کرد که از آن بتوان «تدریس به زبان مادری» را استخراج کرد.
اولین و بهترین کار در این راستا این است که خودِ نص اصل 15 قانون اساسی را یک بار با دقت بخوانیم: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.» واقعاً آیا متنی به این صراحت نیازی به این دارد که آن را با تفاسیر شاذ، تفسیر بهرای کرد؟! اینکه قانونی صراحتاً تاکید میکند متون و کتب درسی «باید» با خط و زبان فارسی باشد، اما نماینده قوهی مقننه کشور آنرا بهگونهای کاملاً معکوس تفسیرش میکند، به فاجعه پهلو نمیزند؟!
این نوشتار پیشفرضش را بر این مهم بنا میگذارد که قطعاً این نماینده محترم، از سر ناآگاهی این تفسیر غلط از اصل 15 را ارائه داده و مسائلی مانند جمع کردن رای از طریق تحریک احساسات قومیتی -با توجه به نزدیک شدن به ایام انتخابات آینده مجلس-، تحریک شدن وی از سوی جریاناتی با نیات خاص، سرپوش گذاشتن بر مشکلات حوزه نمایندگی خود و مواردی از این دست، هرگز تاثیری در اظهارات او نداشته است. تاکید نگارنده بر عدم آگاهی «صدیف بدری» نیز در همین مصاحبه اخیر وی قابل مشاهده است؛ آنجایی که این نماینده مجلس ابتدا اظهار میکند با اجرای طرح مد نظر ایشان، «شاهد تدریس به زبان مادری در مدارس کشور خواهیم بود»، اما در ادامه نیز در اظهارنظر متناقضی میگوید «امیدوارم با تصویب و اجرایی شدن طرح، شاهد تدریس ادبیات زبانهای مادری کشور در نقاط مختلف کشور باشیم.»
همین تناقض در اظهارات بدری نشان میدهد که متاسفانه در بالاترین سطوح تصمیمگیری در کشور، آگاهی کافی در مورد تفاوت و آسیبهای اینهمانی «تدریس به زبان مادری» و «تدریس زبان مادری» وجود ندارد و «به» را در این گزاره یک حرف اضافهی مطلق و بیتاثیر میپندارند!
لازم به ذکر است که این نوشتار صرفاً در نقد عدم آگاهی یک نماینده مجلس نسبت به قانون اساسی کشور بود و نیازی به اطاله کلام نیست که با توجه به مجموع شرایط ایران باید گفت: تدریسِ زبان اقوام؛ آری، تدریس به زبان اقوام اما خیر!