پیشینۀ دوستی اقوام ایرانی و ارمنی در گذر تاریخ

۱۷ اردیبهشت, ۱۳۹۳
پیشینۀ دوستی اقوام ایرانی و ارمنی در گذر تاریخ

اغلب به صورت متحد شرکت داشته اند. در زمان تأسیس اولین امپراتوری جهانی؛ یعنی، هخامنشی ارمنیان متحد کوروش و در زمان استقرار آن، نیز متحد داریوش بودند.
 

     محدودۀ جغرافیایی زبان های هند و اروپایی    
ایرانیان و ارمنیان در زمرۀ اقوام هند و اروپایی هستند. این اقوام در حدود هزارۀ دوم پیش از میلاد از محلی در شمال یا شمال غربی دریای خزر، که مسکن اولیۀ آنها بوده، به حرکت در آمدند و به سرزمین های جنوبی تر مهاجرت کردند و در محدوده ای ما بین هند تا اسپانیا، ساکن شدند.
 شباهت های قواعد دستوری و لغوی در زبان اقوام هند و اروپایی ناشی از خاستگاه مشترک آنهاست؛ برای مثال، می توان به لفظ برادر و مادر در فارسی و برادر[2] و مادر[3] در زبان انگلیسی اشاره کرد.
این اقوام، که در آغاز دارای زبانی مشترک بودند، در طی زمان به گروه ها و شاخه های زبانی مختلف تقسیم شدند. از جملۀ این گروه ها می توان به شاخه های زیر اشاره کرد:[4]
• شاخۀ ژرمانی:
 این شاخه شامل زبان های انگلیسی، آلمانی، هلندی، سوئدی، نروژی، دانمارکی و غیره است.
• شاخۀ اسلاوی:
 این شاخه شامل زبان های روسی، چکی، لهستانی، بلغاری، اوکراینی، اسلونیایی و غیره است.
• شاخۀ ایتالیک:
این شاخه شامل زبان های فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی، رومانیایی، پرتغالی و غیره است.
• شاخۀ ارمن ـ آرین:
این شاخه شامل زبان های ارمنی، سانسکریت و ایرانی است.
شاخۀ ارمن ـ آرین، که زبان های ارمنی، ایرانی و هندی را در بر می گیرد، خود به دو زیرشاخۀ ارمنی و آرین، که شامل سانسکریت (هندی، بنگالی،…) و ایرانی (فارسی، کردی،…) است، تقسیم می شود.[5] با این وصف قومیتی نزدیک بین اقوام هندی، ارمنی و ایرانی وجود دارد و در ادامۀ مهاجرت این اقوام نزدیکی بیشتری نیز بین دو قوم ایرانی و ارمنی پدید آمده است.
 

 
هنر ایرانی و اورارتویی
در حدود هزارۀ اول پیش از میلاد، پارس ها و مادها طی مهاجرت خود در اطراف دریاچۀ ارومیه استقرار یافتند. این محل جزء متصرفات کشور اورارتو بود که مدتی بعد نام آن به ارمنستان تغییر یافت. پارس ها پس از مدتی اقامت در این ناحیه رهسپار جنوب فلات ایران شدند اما به عقیدۀ رمان گیرشمن همین مدت زمان اندک هم کافی بود تا پارس ها تحت تأثیر هنر اورارتو قرار گیرند.[6] بدین ترتیب، پارس ها، پس از استقرار در جنوب فلات ایران، با استفاده از هنر اقوام باستانی و به خصوص، هنر اورارتویی و مادی هنری به وجود آوردند که می توان نام هنر ایرانی و اورارتویی بر آن نهاد. این هنر تأثیری مهم بر هنر دورۀ هخامنشی گذارد چنان که در معماری پاسارگاد و تخت جمشید قابل مشاهده است.
پدید آمدن هنر ایرانی و اورارتویی، که در اثر نزدیکی اقوام پارسی، مادی، ارمنی و اورارتویی به وجود آمده بود، پیش زمینۀ همکاری نزدیک سه قوم پارس، ماد و ارمنی در دولت ماد و هخامنشی شد.
 
دولت ماد
با تشکیل دولت ماد، در حدود سدۀ هفتم پیش از میلاد، روابط نزدیک تری بین اقوام پارسی، مادی و ارمنی به وجود آمد. سقوط آشور از وقایع مهم دنیای قدیم بود و جنگ مادها و متحدانشان علیه آشور، که از مستبدانه ترین حکومت های تمام دوران ها به شمار می رفت، جنبه ای ترقی خواهانه داشت. از جملۀ این متحدان باید از ارمنستان نام برد که به سرکردگی پارویر در براندازی کشور خونخوار آشور با مادها متحد شده بود.[7] به گفتۀ دیاکونوف اطلاعات موجود نشان می دهد رفتار مادها و متحدانشان با آشوری ها به مراتب ملایم تر و بهتر از روش آشوری ها با مغلوبینشان بوده.[8] به هر روی، سقوط آشور راه گشای تأسیس امپراتوری ماد شد.
آخرین پادشاه ماد ایشتوویگو (آستیاژ) نام داشت و کوروش، مؤسس دولت هخامنشی، از سرداران وی به شمار می رفت.[9] به گفتۀ موسی خورنی تیگران، شاهزادۀ ارمنی، که برادر زن پادشاه ماد بود، از دوستان کوروش محسوب می شد و همواره به اتفاق جنگاوران ارمنی خویش در اردوکشی های وی شرکت می کرد.[10]

 
کوروش
طی اختلافاتی که بین کوروش و آستیاژ در گرفت و منجر به تأسیس امپراتوری هخامنشی شد، به گفتۀ گزنفون تیگران، پادشاه ارمنستان، از کوروش جانبداری کرد. علاوه بر تیگران تعداد زیادی از بزرگان ماد و همین طور بسیاری از مغان (قبیله ای که دست اندر کار امور کاهنی و دبیری بودند) نیز جانب پادشاه ماد را رها کردند و به کوروش پیوستند. به همین دلیل مادها، مغان و ارمنی ها در زمان پادشاهان هخامنشی همواره از اهمیتی فراوان برخوردار بودند و از ارکان حکومت آنان به شمار می رفتند.
کوروش پادشاهی بزرگ بود که همۀ تاریخ نویسان از او با احترام و ستایش یاد کرده اند. در بزرگی شخصیت کوروش همین بس که در کتاب مقدس(عهد قدیم) از او همچون مسیح[11] یاد شده است (اشعیای نبی، باب 45). در کتاب مقدس از مغان[12] نیز به نیکی یاد شده و در ذکر احوال آنان آمده است که به دنبال ستارۀ نوید دهندۀ تولد عیسی مسیح از مشرق به اورشلیم آمدند تا وی را پرستش کنند(عهد جدید، متی، باب 2).
 
گوماتا مغ و داریوش


بنا بر کتیبۀ بیستون و نوشته های هرودت پس از آنکه کمبوجیه، پسر کوروش، به قصد کشورگشایی رهسپار مصر شد در کشورهای تحت نظر هخامنشیان اغتشاشاتی علیه وی به وجود آمد و شخصی به نام گوماتای مغ، که خود را بردیا، برادر کمبوجیه، معرفی می کرد بر تخت

رئیس هیئت ارمنی در تخت جمشید در پشت سر حاجب مادی

پادشاهی ایران نشست و مردم کشور های تابعۀ هخامنشی نیز جملگی به وی پیوستند.[13] گوماتا پس از رسیدن به حکومت دست به مجموعه اقداماتی در جهت اصلاحات اجتماعی، سیاسی و مذهبی زد که خشنودی کشورهای تابعه را به همراه آورد.[14] داریوش، که از جمله سرداران کمبوجیه در لشکرکشی وی به مصر بود، پس از بازگشت به اتفاق شش تن دیگر از همراهان خود دست به کودتا زد، گوماتا را کشت و خود را پادشاه ایران اعلام کرد. هردوت می گوید پس از این واقعه اکثر ملل تابع غمگین شدند و بر مرگ گوماتا گریستند.[15] در طی این وقایع، که بین سال های 522 ـ521 پیش از میلاد رخ داد، بسیاری از کشورهای تابع هخامنشیان دست به اعتراض و شورش علیه داریوش زدند اما برخی نیز به جانبداری از وی برخاستند.
هرچند نام ارمنستان در کتیبۀ بیستون در میان کشور هایی نیست که علیه داریوش شورش کردند ارمنیان در تحولات تاریخی این دوره نقشی مهم داشتند. داریوش پس از نوزده نبرد و از بین بردن نه تن از فرماندهان معترض، که ادعای پادشاهی داشتند، حکومت را در دست گرفت. در میان این نه تن، که تصاویر آنها در کتیبۀ بیستون (نزدیک کرمانشاه) موجود است ارمنی ای نیز به نام ارخه حضور داشت که در بابل خود را پادشاه خواند. کشور بابل، که وارث تمدن باستانی سومر بود، در آن زمان از مراکز مهم دولت هخامنشی به شمار می رفت و در واقع، پایتخت اداری آن محسوب می شد و در زمان کوروش نیز، بدون جنگ خود را تابع دولت هخامنشی اعلام کرده بود.
علت آنکه آرخه نه در ارمنستان بلکه در بابل مدعی پادشاهی شده بود وجود منصب های مهم ارمنیان در زمان کوروش، کمبوجیه، بردیا و گوماتا در دستگاه اداری هخامنشی بود. ارخه نیز، که در واقع به طرفداری از عقاید گوماتا سر به شورش برداشته بود، مقام بسیار بالایی در دستگاه اداری هخامنشیان داشت و نایب فرماندار بود. او پس از چند ماه پادشاهی در بابل کشته شد.
در میان سردارانی که در نوزده جنگ داریوش وی را همراهی کرده بودند تا بر مسند قدرت تکیه زند شش پارسی، یک مادی و یک ارمنی وجود داشتند. دادرشیش ارمنی جزء اولین سردارانی بود که داریوش به وی اطمینان کرد و وی را در رأس ارتشی به نبرد علیه فرورتیش، پادشاه ماد، فرستاد. دادرشیش در چندین نبرد به نفع داریوش شرکت کرد. از اعتمادی که بین داریوش و دادرشیش وجود داشت می توان دریافت دادرشیش جزء سردارانی بوده که همراه کمبوجیه به مصر رفته بودند و در نتیجه در آن نبرد با داریوش همراه بوده. در جایی نیز وی را ساتراپ معرفی کرده اند.
در کشمکش میان داریوش و گوماتا آنان که به هواخواهی داریوش برخاستند اغلب سردارانی بودند که با اصلاحات گوماتا متضرر شده بودند و یا می خواستند امپراتوری را به هخامنشیان بازگردانند. کسانی هم که جانب گوماتا را گرفتند و به خون خواهی وی علم مخالفت با داریوش را برداشتند سرداران و بزرگانی بودند که از طرف گوماتا یا پیشینیان وی مأمور ادارۀ کشورهای مختلف امپراتوری هخامنشی شده بودند و به انقلابی بودن اصلاحات وی اعتقاد داشتند. بدین ترتیب، دادرشیش ارمنی جانب داریوش را گرفت و ارخه ارمنی علم مخالفت برداشت. با همۀ این اوصاف، داریوش به کمک پارسیان، مادها و ارمنیان توانست شورش هایی را که پس از مرگ گوماتا به وجود آمده بود درهم شکند و زمام امور کشور را در دست گیرد.
 
ارمنیان در تخت جمشید و دیگر آثار به جای مانده از این دوران

 

داریوش پس از تثبیت قدرتش در مسند پادشاهی ایران و خنثی ساختن اصلاحات گوماتا دستور داد تخت جمشید را بنا کنند تا سالی یک بار مللی که دولت هخامنشی متشکل از آنها بود به حضور وی بار یابند. برخی بر این باورند که این روز در اول بهار (نوروز) جشن گرفته می شد و گروهی معتقدند این مراسم را در اول پاییز (جشن مهرگان، روز کشته شدن گوماتا) برپا می کردند. در هر حال، در این روز سران هر قوم به حضور پادشاه ایران بار می یافتند و هدایایی برای تهنیت به وی تقدیم می کردند.
 رئیس هیئت ارمنی را نشان می دهد که حاجبی مادی او را به نزد شاه هخامنشی هدایت می کند. هیئت ارمنیان سومین هیئتی است که پس از مادها و پارسیان خوزی وارد صحنه می شود[16] و این به خاطر نزدیکی این قوم به هخامنشیان و همکاری آنان در شکل گیری حکومت هخامنشی است.
 
      
    اورنگبر ارمنی در تخت جمشید
 
 
 

در وسط، یک ارمنی و نام ارمنستان به خط هیروگلیف

 

هدایای پیشکشی هیئت ارمنی به شاه هخامنشی شامل یک اسب و یک گلدان طلا است. این هدایا حکایت از آن دارد که ارمنیان در صنعت فلز کاری و پرورش اسب در دنیای قدیم زبانزد بوده اند. مطالعۀ پوشاک هیئت های مادی و ارمنی در تخت جمشید و سایر آثار به جا مانده از آن زمان نشان می دهد که این دو قوم لباس هایی کاملاً مشابه دربر داشتند و تنها در شکل کلاه هایشان اندکی با هم متفاوت بوده اند. پارس ها (قبل از تشکیل دولت هخامنشی) و اهالی کاپادوکیه (که از نظر موقعیت جغرافیایی نزدیک به مادها و ارمنیان بودند) نیز لباس هایی مشابه داشتند حتی شکل اسلحه هایی که بر کمر می بستند نیز در بین ارمنیان و مادها مشترک بود.
بر روی مجسمۀ داریوش، که آن را در مصر ساخته اند و بعدها در شوش پیدا شد و هم اکنون نیز در موزۀ ملی قرار دارد نام ارمنستان در یک طرف مجسمه، پس از کشور بابل به خط هیروگلیف ذکر شده است.
ارمنستان در زمان داریوش به دو ساتراپی تقسیم می شد و به گفتۀ دیاکونوف بسیاری از ساتراپ های ارمنستان قرابتی دور یا نزدیک با پادشاهان هخامنشی داشتند. مقر دودمان ساتراپان ارونتیان[17] در ارمنستان شرقی بود و احتمالاً، از همان خاندان تیگران به شمار می آمدند. رواج نام اورنت ـ اروآند[18] در میان این ساتراپ ها و ارتباط آن با نام پدر تیگران؛ یعنی، اروآند مؤید این مسئله است. [19]
 
 

 

 

شباهتهای فرهنگی دیگر در میان اقوام مادی، پارسی و ارمنی

شباهت های موجود میان اقوام مادی، پارسی و ارمنی محدود به لباس و سلاح نمی شود. در میان اسامی پادشاهان و ساتراپ های ارمنی به نام هایی برمی خوریم که در میان این سه ملت مشترک اند مانند: تیگران، پارنواس و دادرشیش.
در مورد مذهب نیز استرابون می گوید: (( رسوم مقدس پارس ها بی استثنا مورد احترام مادها و ارمنیان است)).[20] مذهب هخامنشی در آن زمان کاملاً مشخص نیست. عده ای آنها را زردشتی و عده ای مزدایی دانسته اند. در هر حال، اهورا مزدا در نزد آنها خدای یکتا محسوب می شد و میترا و آناهیتا نیز از احترامی خاص برخوردار بودند. به گفتۀ استرابون ارمنی ها توجهی خاص به آناهیتا و میترا داشتند؛[21] ایزدانی که شدیداً مورد احترام پارس ها و مادها بودند.
پس چنانکه گفتیم سابقۀ دوستی اقوام ایرانی و ارمنی به زمان حیات اقوام هند و اروپایی، که سرچشمۀ مشترک هر دو قوم است، باز می گردد و از آن دوران به بعد هم در وقایع مهم تاریخی همچون سقوط نینوا و تأسیس امپراتوری هخامنشی این دو قوم همواره متحد هم بوده اند. پارویر ارمنی در شکست آشور به شاه ماد کمک کرد و تیگران، شاه ارمنستان، کوروش را در رسیدن به قدرت یاری رساند. در زمان داریوش و پس از مرگ گوماتا مغ هم پارس ها، ماد ها و ارمنیان به دو گروه تقسیم شدند. گروهی به خونخواهی گوماتا و به هواداری از اصلاحات اجتماعی وی دست به شورش برداشتند، مانند آرخۀ ارمنی و گروهی دیگر همانند دادرشیش ارمنی به یاری داریوش شتافتند تا امپراتوری هخامنشی را به صورت اولیۀ خود باز گردانند.
پارس ها، مادها و ارمنی ها، هر سه، در تشکیل دولت هخامنشی همکاری داشتند؛ همکاری ای که یکی از نتایج مهم آن ایجاد صلحی پایدار در دنیای قدیم بود. آنان در سایۀ امنیتی که ایجاد کردند شرایطی به وجود آوردند تا دانشمندانی نظیر افلاطون، هرودت و فیثاغورث با سفر به شرق از دانش چندین هزار سالۀ مشرق زمین توشه برگیرند و دانش زمان خویش را پیش رفت دهند.
 

منابع

داندامایف، م. آ. ایران. ترجمۀ روحی ارباب. تهران: علمی فرهنگی، 1373.
دیاکونف، ا.م. تاریخ ماد. ترجمۀ کریم کشاورز، تهران: علمی و فرهنگی،1380.
گرلدوالزر. اقوام شاهنشاهی هخامنشی. ترجمۀ خوب نظر. شیراز: دانشگاه پهلوی، 1352.
گزنفون. سیرت کوروش. ترجمۀ وحید مازندرانی. تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1350.
گیرشمن، رمان. هنر ایران. ترجمۀ عیسی بهنام. تهران: علمی فرهنگی، 1371.
Gamkrelideze, T.(( L’aube des langues indo-europeennes)). Pour la Science. 151. Mai 1990.
herodotus, histories, george rawlinson(trans.). london: [s.n], 1993.
strabon, geography. horas l. jones( trans.). london: [s.n], 1994.
 
 پی نوشت ها:
1- کارشناس ارشد علوم باستانی و دکترای علوم مواد.         
2- brother
3- mother
4-  T. Gamkrelideze, (( L’aube des langues indo-europeennes)) , Pour la Science, 151(Mai 1990)
5- ibid
6- رمان گیرشمن، هنر ایران، ترجمۀ عیسی بهنام (تهران: علمی و فرهنگی،1371).       
7- ا.م. دیاکونف، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز(تهران: علمی و فرهنگی،1380).
8- همان.          
9- گزنفون، سیرت کوروش کبیر، ترجمۀ وحید مازندرانی (تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی،1350).   
10- دیاکونف، همان.
11- در اینجا مسیح به معنای نجات دهنده است و از کوروش به منزلۀ منجی قوم یهود یاد شده است.        
12- البته، منظور از مغان صرفاً نمی تواند روحانیان مزداپرست دین زردشت بوده باشد.     
13- آ.م. داندامایف، ایران، ترجمۀ روحی اربابی(تهران: علمی و فرهنگی،1373).              
14- تاریخهرودت. ترجمۀهادیهدایت(تهران: دانشگاه تهران،1339).
15- همان.        
16- گرلدوالزر، اقوام شاهنشاهی هخامنشی، ترجمۀ خوب نظر با همکاری ع. شاپور شهریاری(شیراز: دانشگاه پهلوی،1352).
17- یرواندیان در زبان ارمنی.         
18- یرواند در زبان ارمنی.
19- داندامایف، همان.     
  strabon, geography, horas l. jones(trans.) (london: s.n, 1994)-20
21-  idib