
توضیح کوتاه: در بررسی هویّت ملّی یک ملّت، نام ملّی سرزمین و کشور اهمیّت بسزایی دارد. نام ملّی چه از نظر قدمت تاریخی و از نظر محتوا و ماهیّت به چیستی یک ملّت معنا میدهد. از این نظر نام کشور، نام ملت و درون مایه زبان، هویّت و تاریخش را در بلند مدّت تحت تاثیر قرار خواهد داد. نام کشور از نظر قدمت، نشانگر اصالت ملّت ها و میزان آگاهی ملی در دوره ها گذشته است و از نظر ماهیّت (قومی یا سرزمینی بودن نام) نشانگر جهت هویت ملّی است.
احمد اشرف در این گفتار از نظر تاریخی در دوره پس از اسلام به بررسی کاربرد نام ایران پرداخته است. این جستار کوتاهی برشی از کتاب هویّت ایرانی نوشته احمد اشرف و حمید احمدی است و علاقه مندان برای دنبال کردن موضوع باید به اصل کتاب مراجعه کنند.
مشحضات و معرفی کوتاه کتاب:
کتاب هویت ایرانی از دوران باستانی تا پایان پهلوی از سوی نشر نی در سال 1396 منتشر شد. این کتاب حاوی مجموعه مقالاتی از گراردو نیولی، شاپور شهبازی و احمد اشرف است. حمید احمدی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران ترجمه و تدوین این مقالات را بر عهده داشته است. مقالات مربوط به دوران تاریخی پیش از اسلام متعلق به نیولی و شاپور شهبازی و مقالات مربوط به دوره اسلامی از سوی اشرف تهیه شده است.
**
دورهی بین پیدایش شعر فارسی در قرن سوم و تدوین شاهنامه فردوسی در آخر قرن چهارم هجری، آغاز شکوفایی کاربرد «ایران» در نثر و شعر در حال پیدایش فارسی بود. ویژگی منحصربهفرد این دوران، پیدایش انبوهی از ادبیات حماسی و عشقی مربوط به ایران پیش از اسلام است که در آن تعبیری که پیش از اسلام از ایران و واژههای مربوط به آن رواج داشت به کار گرفته میشد.[1] اشارت مکرر به ایران و ایرانزمین، افسانهها و اسطورهها و پادشاهان و نجیبزادگان آن (گزینان ایران) در تعدادی از کتابهای شاهان از جمله شاهنامهی مسعودی مروزی (299 ق./ 912 م.)، شاهنامهی ابومنصوری[2] (349 ق./ 960 م.)، که تنها تکههایی از آن به شکل یک مقدمه در دست است)، و گشتاسبنامهی دقیقی (365 ق./ 976 م.) شامل هزار بیت مربوط به شرح حکومت گشتاسب که فردوسی آن را شاهنامه نقل کرده، آمده است.[3] با این همه، در شاهنامه فردوسی (متوفی 410 ق. ـ 1019 م.) است که جهانبینی ایرانی و تاریخ اسطورهای و افسانهای آن، و نیز تاریخ واقعی بعدی آن (یعنی دورههای پارتی و ساسانی) به فصیحترین شیوه بیان شده است: نام «ایران» و واژههای مربوطه به آن 720 بار و نام «ایرانیان» 350 بار به کار رفته است.
گروهی از دانشمندان ایرانی که در دورهی شکلگیری تاریخنگاری اسلامی به عربی مینوشتند، معرفی موضوعات خاص مربوط به ایران را آغاز کردند و بارها به «ایران» و «ایرانی» (یا فرس و عجم، شکل عربی آن) در بستر تاریخ سنتی ایران اشاره کردند. دانشمندان ایرانی که کارشان با ترجمهی پهلوی به عربی خداینامگ (شاهنامه)، اثر پیشگام و پرنفوذ ابنمقفّع (متوفی 140 ق./ 757 م.) و تعدادی از مترجمان دیگر آغاز شد، به انتقال تاریخ سنتی پیش از اسلام ایران به نسلهای بعدی ادامه دادند. مشهورترین این دانشمندان عبارت بودند از: ابن قتیبه (متوفی 276 ق./ 889 م.) که در آثار گوناگون خود از جمله عیونالاخبار[4] در موارد گوناگون به تاریخ ایران و میراث فرهنگی آن اشاره کرده است؛ دینوری (متوفی 282 ق./ 895 م.) که بخش بزرگی از اخبار الطوال[5] را به شرح ایران پیش از اسلام اختصاص داده است؛ طبری[6] (متوفی 311 ق./ 923 م.) که در یک جلد از تاریخ بسیار گستردهی خود به موضوعات ایران پیش از اسلام پرداخته است؛ حمزه اصفهانی (متوفی 351 ق./ 962 م.) که با غرور و تعصب عمیق نسبت به ایران (تعصب الفرس)، بخش بزرگی از سنی الملوک الارض و الانبیاء[7] خود را به شرح داستانهای پادشاهان ایران پیش از اسلام اختصاص داده است. دیگر آثار تاریخی مربوط به همین موضوع عبارتاز: تجارب الامم و تهذیب الاخبار[8] ابن مسکویه (متوفی 421 ق./ 1030 م.)؛ غرور اخبار ملوک الفرس از ثعالبی[9] (متوفی 429 م./ 1038 م.)؛ و آثارالباقیه ابوریحان بیرونی[10] (متوفی 439 ق./ 1048 م.). همگام با همین سنت بود که تعدادی از مورخان برجستهی غرب نیز، از جمله مقدسی (متوفی 335 ق./ 945 م.) در کتاب البدء و التاریخ[11]، مسعودی (283-346 ق./ 896-957 م.) در مروج الذهب و کتاب التنبیه و الاشراف[12]، و یعقوبی (متوفی 377 ق./ 987 م.) در تاریخ[13]، مطالب گستردهای را در کتابهای خود دربارهی تاریخ ایران نوشتند. باید از آثار پرنفوذی که به فارسی نیز نوشته میشد یاد کرد که از آن میان میتوان از تاریخ بلعمی که اقتباسی است از تاریخ طبری از سوی بلعمی[14] (متوفی 351 ق./ 962 م.)، و زینالاخبار نوشتهی گردیزی[15] (متوفی 442 ق./ 1050 م.) نام برد. تمرکز گردیزی بر ایران بسیار گسترده بود.[16] به طو میانگین، واژهی ایران و مفاهیم مربوط به آن در هر یک از آثار تاریخی بالای 76 بار آمده است (از جمله در تاریخ طبری 292 مورد نام برده شده است، که بدون در نظر گرفتن این اثر او، از میانگین 55 ارجاع به «ایران» در هر کتاب میتوان سخن گفت).
اهمیت این آثار تنها در کاربرد مکرر آنها از واژههای ایران، و ایرانشهر یا فرس و عجم نیست، بلکه در نهادینهکردن تاریخ سنتی ایران همچون بخش عمدهای از تاریخ جهان باستان در تاریخنگاری اسلامی است. روایت مورد نظر آنها از تاریخ باستان ایران، بارها و بارها در دورههای بعدی نسخهبرداری و ارائه شده است. همانطور که اشاره شد، واژهی «ایران» در این آثار فقط به جنبههای گوناگون تاریخ سنتی ایران در دورهی پیش از اسلام اشاره داشت، نه به زمان معاصر نویسندگانی که به آنها اشاره کردیم. با این همه، این اشارهها به تاریخ سنتی ایران به بازسازی ریشهی سرزمینی و تبارشناسی مردم ایارن مدد رساند و بنیان هویت فرهنگی و تاریخی ایرانی را در قرنهای بعد فراهم ساخت. عامل دیگر بقای تاریخ قومی و شبهملی ایران شاید خواندن شاهنامه از سوی داستانسرایان برای اقشار گوناگون جامعه بود. تمرکز و نقطهی کانونی ادبیات حماسی ایران و نوشتههای تاریخی آن در این دوران، بیشتر ایران پیش از اسلام بود، و بیشتر به مفهوم تاریخی ایران در آن دوران اشاره داشت تا وقایع حیات معاصر ایران پس از فتوحات اسلامی.
تعابیر معاصر واژهی «ایران» در این دورهی زمانی آغاز شد که پشتازان شعر فارسی کاربرد این واژه را در اشارههایی هرچند نمادین به رویدادهای معاصر آغاز کردند. چنین اشارههایی به شاهان، پادشاهیها، فرمانروایان، فرماندهان، اندیشمندان و سرزمینهای ایران معاصر در چند دیوان شعر فارسی این دوره به چشم میخورد. برای نمونه، رودکی (244-329 ق./ 856-941 م.)، یکی از فرماندهان صفاری سیستان را شریفزادهی دودمان ساسانی و «مفخر ایران» میخواند که خود گویای تداوم هویت ایرانی از ساسانیان تا دورهی سامانیان است:
شـادی بوجعفــر احمـد ابـن محمــد آن مـه آزادگـان و مفـخـــر ایـــران
آن ملک عــدل و آفتــاب زمــانـــه زنــده بــدو داد و روشنــایی کیهـان
عمـرو بـن لیث زنـده بـدو گشت بـاز با حشـم خـویش و آن زمانـهی ایشـان
خلق همه از خاک و آب و آتش و بادند و ایـن مَلِک از آفتـابِ گوهـرِ ساسـان
رستم را نام اگرچـه سخت بزرگ است زنـده بدوی است نـامِ رستـمِ دستـان[17]
ابوشکور بلخی[18] نیز به «دانای ایران» اشاره میکند. بعدها، اشاره به مفهوم معاصر «ایران» در دورهی پادشاهان نخستین غزنوی به فراوانی دیده میشوئد.
اما دوران شکوفایی هویت فرهنگی ایران، که با برآمدن سامانیان به اوج خود رسیده بود، با فرود سامانیان و فرمانروایی ترکان غزنوی و سلجوقی، که با اوج تعصبات دینی سنیگرایی اهل شمشیر همراه بود، به حاشیه رانده شد.
[1]. بنگرید به: حماسهسرایی در ایران (تهران: امیرکبیر، 1363)، صص 160-342.
[2]. برای آگاهی بیشتر از شاهنامهی ابومنصوری، بنگرید به: رحیم رضازاده ملک، «دیباچهی شاهنامهی ابومنصوری» نامهی انجمن، دورهی جدید، ش 13 (6/1383)، صص 121-166.
[3]. بنگرید به: قزوینی، بیست مقالهی قزوینی، به کوشش عباس اقبال آشتیانی (تهران: ابن سینا، 1331) صص 5-90.
[4]. ابوعبداللهبن مسلم قتبه دینوری، عیونالاخبار (بیروت: دارالفکر، 1956).
[5]. ابوحنیفه احمدبن داود دینوری، اخبار الطوال، ترجمهی محمود مهدی دامغانی (تهران: نشر نی، 1364).
[6]. ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک (تهران: اساطیر، 1368).
[7]. حمزه ابن حسن اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمهی محمدجعفر شعار (تهران: بنیاد فرهنگ و تمدن ایران، 1346).
[8]. ابوعلی احمد بن محمد بن مسکویه، تجارت الامم، ترجمهی ابوالقاسم امامی (تهران: سروش، 1369).
[9]. ابومنصور حسین بن محمد المرغنی الثعالبی، تاریخ ثعالبی، مشهور به غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، همراه با ترجمه و مقدمهی زتنبرگ و دیباچهی مجتبی مینوی، پیشگفتار و ترجمهی محمد فضائلی (تهران: نشر نقره، 1368).
[10]. ابوریحان محمد بن بیرونی، الاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ترجمهی مینوی، پیشگفتار و ترجمهی پرویز اذکایی (تهران: میراث مکتوب، 1380).
[11]. مطهر بن طاهر مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمهی محمدرضا شفیعی کدکنی (تهران: نشر آگه، 1374.
[12]. ابوالحسن علی بن الحسین المسعودی، التنبیه و الاشراف، ترجمهی ابوالقاسم پاینده (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1365)؛ مروج الذهب، ترجمهی ابوالقاسم پایبنده (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1374).
[13]. احمد بن ابویعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح یعقوبی اصفهانی، تاریخ یعقوبی، ترجمهی محمدابراهیم آیتی (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343).
[14]. ابوعلی محمد بن محمد بن بلعمی، تاریخ بلعمی، به کوشش محمدتقی بهار و محمود پروین گنابادی (تهران: وزارت فرهنگ، 1341).
[15]. عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی، زین الاخبار (تهران: مطبعهی اتحادیه، 1315).
[16]. دربارهی تاریخنگاری ایران در این دوران، بنگرید به:
Meisami, “Why Write History in Persian? Historical Writings of the Samanid Period”, in C.Hillenbrand, ed., Studies in Honour of Clifford Edmund Bosworth II (Leiden, 2000), pp. 348-374; Elton L. Danie, “Manuscripts and Editions of Balammi’s” JRAS, 1, (1990), pp. 282-232.
[17]. سعید نفیسی، محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی (تهران: امیرکبیر، 1382)، صص 507-508. نیز بنگرید به: تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار (تهران: وزارت فرهنگ و هنر، 1335)، صص 319-320/
[18]. در آفریننامه [947]؛ به نقل از، ضیاءالدین سجادی، «نام ایران در نخستین آثار فارسی» در ایرج افشار، ناموارهی دکتر محمود افشار، ج 2 (تهران: 1365)، ص 751.