و آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

و آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

«... و سده نزدیک بود، اشتران سلطانی را و همه لشکر به صحرا بردند و گز کشیدن گرفتند تا سده کرده آید...، و گز دیگر جمع کردند که سخت بسیار بود و کوهی برآمد بزرگ... و سده فرآز آمد... و آتش به هیزم زدند و پس از آن شنیدم که…