به مناسبت جشن سده
و آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

و آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

«… و سده نزدیک بود، اشتران سلطانی را و همه لشکر به صحرا بردند و گز کشیدن گرفتند تا سده کرده آید…، و گز دیگر جمع کردند که سخت بسیار بود و کوهی برآمد بزرگ… و سده فرآز آمد… و آتش به هیزم زدند و پس از آن شنیدم که قریب ده فرسنگ فروغ آتش بدیده بودند و کبوتران اندود بگذاشتند و ددگان برف اندود و آتش زده دویدن گرفتند و چنان سده‌ای بود که دیگر چنان ندیدم و آن به خرمی به پایان آمد» (تاریخ بیهقی، تصحیح علی‌اکبر فیاض. انتشارات دانشگاه مشهد. ۱۳۵۶. ص۵۷۲)

اسطوره شناس و پژوهشگر فقید، استاد مهرداد بهار معتقد است که واژه سده از فارسی کهن به معنی پیدایش و آشکار شدن آمده و آن را برگزاری مراسمی به مناسبت چهلمین روز تولد خورشید (یلدا) دانسته و می نویسد: … جشن سده سپری شدن چهل روز از زمستان و دقیقا در پایان چله بزرگ قرار دارد. البته به جشنی دیگر که در دهم دی ماه برگزار می شده و کمابیش مانند جشن سده بوده هم باید توجه کنیم که در آن نیز آتش ها می افروختند. اگر نخستین روز زمستان را پس از شب یلدا – تولد دیگری برای خورشید بدانیم، می توان آنرا هماهنگ با جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز تولد، آیین کهن و زنده ایرانی دانست. (در همه استان های کشور و سرزمین های ایرانی نشین، دهم و چهلم کودک را جشن می گیرند) و این واژه “sada” (اسم مونث) که به معنی پیدایی و آشکار شدن است ، در ایران باستان sadok و در فارسی میانه sadag بوده و واژه عربی سذق و نوسذق (معرب نوسده) از آن آمده است.
از اسطوره های جشن سده تنها یکی به پیدایش آتش اشاره دارد. فردوسی می گوید: هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت می دهند، روزی در دامنه کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد. اما از برخورد سنگها جرقه ای زد و آتش پدیدار شد. هم در کتاب “التفهیم” و هم “آثارالباقیه” ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آنرا افروختن آتش بر بامها می داند که به دستور فریدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده است که : “آفریدون … همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای می آورند.”
برخی پژوهشگران نام سده را برگرفته از صد می دانند و نیز ابوریحان بیرونی می نویسد: “سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته اند که هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد بدست می آید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند” و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید .”
نظر دیگر اینکه سده معروف، صدمین روز زمستان از تقویم کهن است، زمستان در تقویم کهن ۱۵۰ روزه و تابستان ۲۱۰ روزه بوده است و برخی گفته اند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است.

 

زمستان در زمان‌های گذشته و قدیمی و به‌خصوص در دوران باستان در کشور ایران به دو بخش «زمستان بزرگ» و «زمستان کوچک» تقسیم می‌شد. زمستان بزرگ از آغاز آبان تا پایان بهمن ماه و مدت آن ۱۲۰ روز محاسبه می‌شد و زمستان کوچک از آغاز اسفند تا ششم فروردین‌ماه به تقویم ایرانی ادامه می‌یافت و ششم فروردین‌ماه آغاز سال بود و نوروز نامیده می‌شد.

 

صدمین روز زمستان بزرگ برابر با دهم بهمن‌ماه را ایرانیان «سده» یا «سدگ» (۱۰۰ روز) می‌گفتند. در این روز آتش می‌افروختند زیرا اعتقاد داشتند که سرما به اوج خود رسیده و برای مبارزه با دیو سرما و این پدیده اهریمنی که به کشت و زرع و حیوانات و دام‌هایشان صدمه و زیان می‌رساند، جشنی بزرگ با افروختن آتش برپا می‌کردند. آتش که از نظر ایرانیان جلوه‌گاه و نشانه اورمزد (اهورامزدا) بود، باعث دور شدن نیروهای اهریمنی می‌گردید.

 

برپایی آتش در اشکال مختلف چه در زمین‌های کشاورزی به صورت انبوه و بزرگ و چه در پشت‌بامها و یا در کوچه‌ها صورت می‌پذیرفت. می‌گویند یکی دیگر از طرق برپایی آتش، چرب کردن بدن تعدادی پرنده و آتش زدن آنها و رها کردنشان در آسمان بوده است.

 

اما اینکه جشن سده از چه زمانی در کشورمان برپا می‌گردیده و این جشن، یک جشن ملی یا جشن مذهبی بوده سؤالاتی است که در مطالب آتی‌الذکر بدانها پاسخ خواهیم داد.

 

از جشن سده در تاریخ و در دین و اسطوره‌های قبل از اسلام بحثی نشده است، ولی به گواهی منابع فراوانی اعم از کتاب‌های تاریخی و ادبی، حداقل تا دوره صفویه جشن سده در دهم بهمن‌ماه هر سال به صورت منظم در کشور ما و کشورهای فارسی‌زبان برگزار می‌شده است.

 

برگزاری این جشن پس از دوران صفویه شکل مرتب و همیشگی خود را از دست داده و به صورت پراکنده در برخی از شهرهای ایران مانند کرمان، بعضی از شهرهای استان‌های مازندران و گرگان و همچنین تعدادی از شهرهای استان‌های سمنان و خراسان ادامه یافته است.

 

واژه سده و وجه تسمیه آن:

 

شاید مهمترین عامل توجه نویسندگان و دانشمندان به جشن سده و یا حتی نام سده پی بردن به چرایی برگزاری این جشن ‌باشد. تعدادی از پژوهشگران نام سده را برگرفته از واژه «صد» می‌دانند.

 

ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی در این رابطه چنین می‌گوید: «سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر پسر بابکان است، و در علت و سبب این جشن گفته‌اند که هرگاه روزها و شب‌های میان سده و آخر سال را جداگانه بشمارند، عدد صد به دست می‌آید. برخی گویند سبب این است که در این روز، زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست صد تن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند».

 

برخی از محققین بر این عقیده هستند که در این روز فرزندان «مشی» و «مشیانه» به صد رسیدند، و نیز آمده: «شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید».

 

نظر دیگر اینکه سده معرف صدمین روز زمستان از تقویم کهن است، تقویمی که سال را به دو فصل تابستان هفت ماهه (فروردین تا پایان مهر)، و زمستان پنج ماهه (آبان تا پایان اسفند) تقسیم کرده است. عده‌ای دیگر نیز گفته‌اند که این تسمیه به مناسبت صد روز مانده به آغاز رویش و ارتفاع یافتن ساقه‌های غلات در زمین‌های کشت شده کشاورزان بوده است.

 

به هر صورت هرچند که تعداد معتقدان نسبت دادن سده به عدد صد نسبت به سایر صاحبان نظریه‌های گوناگون بیشتر است و در اکثر کتب و مقالات و نوشته‌های کهن، این وجه تسمیه را ارجح دانسته‌اند ولی نظریه استاد مهرداد بهار دانشمند معاصر ایرانی منطقی‌تر و دلنشین‌تر به نظر می‌رسد.

 

زنده‌یاد استاد مهرداد بهار معتقد است که: «می‌توان این عید را که چهل روز بعد از آغاز زمستان برپا می‌دارند، جشنی خورشیدی دانست. خورشید اوج گرفتن خویش را از آغاز زمستان شروع می‌کند، تا در اول تابستان به اوج خویش برسد.

 

زمستان کودکی، بهار جوانی، تابستان کمال و پاییز پیری اوست. در آغاز زمستان، در شب یلدا، که از نظر ریشه با تولد مربوط است، کودکی را از نو آغاز می‌کند، یا بهتر است بگوییم «تولدی دیگر» می‌یابد.

 

بنا به آدابی که در سرزمین ما وجود داشته است، بچه را تا چهل روز به کسی نشان نمی‌دادند، و سپس جشنی می‌گرفتند و بچه را به همه نشان می‌دادند. در شب چهلم از آغاز زمستان برای خورشید نو پا «جشن سده» می‌گرفتند.

 

واژه سده از ریشه Sand به معنای به نظر رسیدن و ظاهر شدن است. بنابراین، جشن سده، جشن ظاهر شدن و به نظر آمدن خورشید است. در شب سده، آتش‌ها می افروزند و آیین‌ها برپا می‌دارند تا فردا خورشید با قدرت ظاهر شود. پس می‌توانیم بگوییم سده در واقع چلّه خورشید است و این موضوع جنبه تقویمی دارد. چهل روز پس از تولد خورشید، نوعی آیین جادویی آتش روشن کردن را می‌بینیم که مربوط به سده است. اما توجیه آن با عدد «صد» اشتقاقی عامیانه است، چنان‌که پنجاه روز و پنجاه شب مانده به نوروز را «سده» فرض کرده‌اند.

 

به گمان من، سده از ریشه «Sand» اوستایی است به معنی «ظاهر شدن». خورشید پس از چهل روز ظاهر می‌شود. عدد چهل نیز در فرهنگ ایران تقدس دارد.

 

هنوز پس از مرگ عزیزان، چلّه می‌گیرند. یا در قدیم، بنا به باور عامه، کودک را پس از چهل روز در برابر انظار ظاهر می‌کردند

 

واژه سده «Sadā» (اسم مؤنث) هم به معنی پیدایی و آشکار شدن است و در فارسی باستان «Sadok» و در فارسی میانه «Sadag» تلفظ می‌شده و واژه عربی «سذق» و «نوسذق» از آن گرفته شده است.

 

پیشینه اسطور‌ه‌ای پیدایش آیین و جشن سده:

 

در یکی از داستان‌هایی که درباره جشن سده آمده است، برگزاری این جشن به پیدایش آتش نسبت داده شده است.

 

حکیم فردوسی، حماسه‌سرای بزرگ و زنده‌کننده تاریخ حماسی و فرهنگ اساطیری کشورمان در شاهنامه خود چنین آورده است که: هوشنگ پادشاه پیشدادی که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت، دوختن و پوشیدن لباس، ساختن مسکن و … را به او نسبت می‌دهند، روزی در دامنه کوهی، ماری «سیه‌رنگ، تیره‌تن و تیزتاز» را دید. سنگی برگرفت و به سوی مار انداخت. مار فرار کرد و آن سنگ بر سنگ کوه خورد، جرقه‌ای زده و آتش پدیدار شد:

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته ولیکن ز راز پدید آمد آتش از آن سنگ باز

شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گردِ او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد «سده» نام آن جشن فرخنده کرد

 

در نوروزنامه در مورد برگزاری جشن سده چنین آمده است:

 

«افریدون همان روز که ضحاک را بگرفت و ملک بر وی راست گشت، جشن سده بنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک برسته بودند، پسندیدند، و از جهت فال نیک آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای آورند».

 

جشن سده و آیین زردشتی:

 

در قرن حاضر، برگزاری جشن سده بیشتر در گردهمایی زردشتیان انجام می‌پذیرد. علیرغم اینکه جشن سده یکی از اعیاد مهم ایران باستان بوده، اما در هیچکدام از منابع دوره ساسانیان (که آیین زردشت در اوج شکوفایی خود قرار داشته) و حتی در متون پهلوی هیچ اشاره‌ای راجع به سده وجود ندارد.

 

نظر به اینکه در قرن حاضر اطلاعات و آگاهی ما نسبت به موضوعات تاریخی و مذهبی دوران باستان با توجه به سعی و تلاش دانشمندان مختلف از جمله مورخین، باستانشناسان، جامعه‌شناسان، زبانشناسان و … تا حد قابل ملاحظه‌ای افزایش یافته است، بنابراین می‌توانیم با اطمینان اعلام نماییم که درباره این جشن هیچ اشاره‌ای در متون کهن زردشتی نشده و از برگزاری آن در آتشکده‌ها و دخالت مؤبدان یا بزرگان مذهبی آیین زردشت، در این جشن نیز هیچ سابقه‌ای به دست نیامده است.

 

سنت‌های سده بسیار کهن است ولی این جشن، جشنی زردشتی نمی‌باشد. هرچند امروزه زردشتیان آن را از خویش می‌دانند و در اجرای آن همگی آنها چه بزرگان مذهبی و چه پیروان ساده آنها شرکتی فعال دارند و خیال می‌کنند که این جشن، جشنی متعلق به زردشتیان می‌باشد ولی جالب است که بدانیم علیرغم اینکه دین زردشتی جشن مهرگان و نوروز را می‌پذیرد، ولی محتملاً جشن سده را چون جادویی می‌انگاشته، وارد دین نکرده است.

 

دلیل نپذیرفتن این جشن را نیز می‌توان اینگونه توضیح داد که در کتاب «آیینه آیین مزدیسنی»، در مبحث جشن‌ها، از سده و مهرگان سخنی به میان نیامده است و در کتاب «مراسم مذهبی و آیین زردشتیان» جشن سده و نوروز در شمار جشن‌های متفرقه معرفی شده است.

 

در مورد اینکه چرا آیین زردشت مراسم جشن سده را یک حرکت جادویی می‌داند، لازم به توضیح است که آتش برپا کردن از سوی برگزارکنندگان جشن سده در واقع جادویی است برای بازگشت خورشید و گرم کردن جهان.

 

در این هنگام است که چلّه کوچک تمام می‌شود. سردترین ایام سال، چهل روز چلّه کوچک است. پس از چلّه کوچک مردم معتقد بودند که زمین نفس می‌کشد. در چلّه بزرگ از سرما کاسته می‌گردد و درست در اینجاست که جادوی بالا آمدن گرمای خورشید را می‌بینیم.

 

آتش روشن کردن، پرندگان را آتش زدن و توی هوا ول کردن، اینها همه برای تسریع کردن حرکت خورشید بوده است، بنابراین نوعی حرکت جادویی شمرده می‌شود.

 

اما اینکه چرا برخی از مسلمانان و نیز زردشتیان، جشن سده را از مناسک و آیین‌های دینی زردشتیان دانسته‌اند، می‌تواند به این علت باشد که احترام به آتش و کوشش در پاکیزه داشتن و نیالودن آن در همه کتاب‌های دینی زردشتیان سفارش شده است.

 

آتش در اوستا دارای حرمت زیادی بوده و نیز زردشتیان در مراسم مذهبی خود در آتشکده‌ها، رو به آتش مقدس نیایش می‌کنند. در نهایت در ادبیات و فرهنگ ایرانیان معمولاً «آتش» و «زردشتی» به هم پیوسته می‌باشند.

 

با این همه شاید نیازی به گفتن این واقعیت نباشد که وارث حقیقی جشن سده (جشن پیدایش آتش) و نیز جشن‌های نوروز و مهرگان، همه ایرانیان هستند. این جشن‌ها میراثی می‌باشند که از نظر زمانی، پیشینه‌اش از دیانت‌های اسلام، مسیحیت، یهودیت و زردشتی فراتر می‌رود. میراثی که حتی به بسیاری از کشورهای همسایه ایران نیز راه یافته است.

 

برگزاری جشن سده در گذر زمان:

 

سابقه برگزاری جشن سده را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد:

۱. پیش از اسلام:

فردوسی این برگزاری را از زمان هوشنگ می‌داند (ز هوشنگ ماند این سده یادگار)، ابوریحان بیرونی و صاحب نوروزنامه برگزاری آن را به فریدون نسبت می‌دهند. همچنین رسمی شدن جشن سده به زمان اردشیر بابکان منسوب گردیده است. ولی در هیچ‌یک از اسناد به شیوه برگزاری جشن اشاره نشده است.

۲. بعد از اسلام:

مورخان و نویسندگانی چون بیرونی، بیهقی، گردیزی، مسکویه و دیگران از شیوه برگزاری جشن سده، در دوران غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آل زیار (و داستان مردآویج که در پایان روزی که جشن سده باشکوهی ترتیب داده بود، به دست مخالفان خود کشته شد) و تا دوره مغول بسیار نوشته‌اند.

۳. در عصر حاضر:

از دوران صفویه و پس از آن، سند و نوشته‌ای که از برگزاری جشن سده در دستگاه‌های رسمی و حکومتی حکایت کند در دست نیست. ولی برگزاری پراکنده سده و سده‌سوزی در برخی شهرها و آبادی‌ها دیده می‌شود که بی‌گمان از کهن‌ترین زمان‌ها تاکنون باقی مانده است.

تا آنجا که می‌دانیم، در مازندران، گیلان، خراسان، کردستان، لرستان، سیستان و بلوچستان، روستاییان، کشاورزان، چوپانان و چادرنشینان نزدیک غروب یکی از روزهای زمستان (آغاز، نیمه، یا پایان زمستان) روی پشت‌بام، دامنه کوه، نزدیک زیارتگاه و یا کنار چراگاه و کشتزارها، آتشی افروخته و بنابر سنت کهن، پیرامون آن گرد می‌آیند؛ بدون آنکه نام جشن سده بر آن نهند.

در کرمان و برخی شهرهای آن استان، جشن سده یا به گفته کرمانی‌ها سده‌سوزی برگزار می‌شود، در بین چادرنشینان بافت و سیرجان سده‌سوزی چوپانی برگزار می‌شود. و نیز در آبادی بلوک از دهستان اسماعیلی شهرستان جیرفت که یکی از منزل‌های ایل راه سلیمانی‌ها است، شب دهم بهمن آتش بزرگی به نام آتش سده، با چهل شاخه از درختان هرس شده باغ‌ها به نشان چهل روز «چله کوچک» در میدان ده، برمی‌افروزند و از روی آن می‌پرند و می‌خوانند: سده، سده دهقانی/ چهل کُنده سوزانی/ هنوز گویی زمستانی.»

 

برگزاری جشن سده در شهرهای ایران:

 

همانطور که در مبحث قبلی توضیح داده شد، امروزه جشن سده کمابیش در برخی از شهرها و روستاهای کشور برگزار می‌شود. برای آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی با این مناطق، به صورت نمونه‌وار اقدام به ذکر برخی از این نقاط و نوع برگزاری جشن در آنها می‌نماییم.

 

جشن سده‌ در کرمان:

 

کرمان تنها شهری است که هنوز «جشن سده»، عید باستانی ایران کهن را، با شکوه تمام در دهم بهمن ماه هر سال برگزار می‌کند و در ظاهر اگرچه جشن باید فقط به زردشتی‌های کرمان متعلق باشد، اما همه مردم شادمانه و آوازخوانان به خارج شهر می‌روند. در باغچه‌ای که از آنِ زردشتی‌هاست از ده روز پیشتر هیزم جمع می‌کنند و تل انبوه هیزم در روز جشن به اندازه یک ساختمان بزرگ می‌رسد. غروب گاه روز جشن سده «موبد» به تل هیزم نزدیک می‌شود و آتش در میان تل خار و خاشاک و هیزم‌های انباشته شده می‌نهد و پس از آن این آتش سرخ رنگ و رقصان است که تا دیروقت می‌سوزد.

 

این جشن را به نام جشن خرم‌روز نیز می‌خوانند. علل پیدایش و برپای داشتن این جشن را بسیار طولانی و مفصل ذکر کرده‌اند و هر یک از مورخین و نویسندگان به سلیقه خود در این‌باره قلمفرسایی کرده‌اند.

 

در روز جشن از نیمروز به بعد تماشاگران و مدعوین یعنی بیشتر اهالی شهر شروع به جمع شدن در مکان موردنظر می‌کنند و همین که آفتاب در پس افق پنهان گشت، مؤبد که لاله‌ای در دست دارد و با دست دیگرش دست مؤبد دیگری را گرفته، گردکوهه خار و هیزم شروع به گردش می‌کنند و نیایش آتش می‌خوانند. این مؤبدان لباس سفید به تن دارند و پس از آنکه سه مرتبه به گرد پشته خار و هیزم گشتند (گویا همین که نخستین ستاره در آسمان پدید آید) توده خار را از اطراف با همان لاله‌ای که در دست دارند آتش می‌زنند. پشته خار که آتش گرفت چون به تندی فروزان می‌شود بسیار تماشایی است، به طوری که گرمی آن حلقه تنگ جمعیت را با هیاهو و جنجال از دور خود پراکنده می‌کند؛ ولی جمعیت بزودی تلافی می‌کنند و همین که شعله‌های آتش از شدت خود کاست مجدداً به سوی آن هجوم می‌آورند و جسم نیمه جانش را به ‌بازی می‌گیرند و از روی آن می‌جهند، حتی اسب سواران از فراز توده‌های آتش می‌پرند. شکوه ویژه این جشن در آنجاست که بیشتر مردم شهر بدون شائبه مذهبی در این جشن شرکت می‌کنند و در واقع روز جشن سده را نیز مانند روز ۱۳ نوروز روز شادی و تفریح قلمداد می‌کنند. برای بینوایان در این روز آش‌ ماش تهیه می‌شود و اشخاصی که به علت گرفتاری موفق به شرکت در این جشن نمی‌شوند از روی بام خانه خویش با دیدن شعله‌های آتش خود را سرگرم می‌سازند.

مکان برگزاری مراسم سده در کرمان:

 

در یک فرسنگی شمال شهر کرمان (تقریباً شش کیلومتری)، بعد از ویرانه‌های محله قدیم زردشتیان، معروف به «محله گبری»، در زمین‌های وسیع کشاورزی، تنها یک باغ معروف به «باغچه بداق‌آباد» وجود داشت، با دیوارهای بلند و دو دستگاه ساختمان (در شمال و جنوب باغ) و زیارتگاهی به نام «شاه مهرایزد» (که زیارتگاه زردشتیان کرمان بود). مراسم سده‌سوزی روبروی درِ باغ و در زمین‌های کشاورزی که در این موقع از سال به علت زمستان لم یزرع بودند برگزار می‌شد. مالکان زمین‌ها از اینکه سده‌سوزی روی زمین‌های کشاورزی آنان انجام می‌گرفت خوشحال بودند و از آن استقبال می‌کردند، زیرا آتش نه تنها زیانی به کشت و کار آنها در آینده نمی‌زد، بلکه خاکستری که در زمین‌ها پراکنده می‌شد، برای کشت آتی آنها کودی سودمند بود. متأسفانه در سال‌های اخیر، گسترش شهر و افزایش جمعیت و ازدیاد خانه‌سازی، «باغچه بداق‌آباد» را نیز در برگرفت، و زمین‌های کشاورزی پیرامون آن به خانه، دکان و خیابان تبدیل گردید و تنها قطعه زمینی محصور به وسعت هشت هزار مترمربع، که پهنای کوچه‌ای آن را از باغچه بداق‌آباد جدا می‌کند، باقی مانده و سده‌سوزی سالانه در این زمین، که خیابان نزدیک آن به «خیابان سده» نامگذاری شده، برگزار می‌شود.

جشن سده

جشن سده

 

جشن سده در شاهرود:

 

مردم بیارجمند شاهرود پنجاه و پنج روز مانده به آخر سال جشنی را برگزار می‌کنند که آن را سده می‌نامند. اهالی باور دارند که در این روز گرمی هوا در زمین فرو می‌رود و باعث می‌شود مقدمات سبز شدن گیاهان به ویژه گندم فراهم آید. جوانان روستا در صبح این روز بوته‌های بیابانی که گل‌های سفید و ریزی به نام سده دارد را در هر محله‌ای روشن می‌کنند، منتهی دقت می‌کنند که تعداد کپه‌های آتش هر محله جفت باشد زیرا در غیر این صورت اهداف آنها از برگزاری جشن ممکن است محقق نشده و به قول معروف رسیدن به نتیجه مطلوب آمد نیامد دارد. جوانان سه مرتبه از روی کپه‌های آتش می‌پرند و با هم می‌خوانند: «سده سده صد به غله …».

 

رسم است که اهالی آب روی آتش نمی‌ریزند و حتی خاکستر آتش را در کیسه‌های کوچک به عنوان برکت در خانه خود روی کیسه‌های آرد می‌گذارند. جوانان روستای رویان شاهرود هم با اجرای مراسمی مشابه در این روز، سه مرتبه از روی کپه‌های آتش می‌پرند و می‌گویند صد روز به غله داریم.

جشن سده

 

جشن سده در سبزوار:

 

در سبزوار مانند بیشتر شهرهای خراسان «جشن سده» را در شب پنجم بهمن ماه برگزار می‌کنند، به همین جهت سده آنها از جشن سده مردم سایر نواحی ایران که آنرا در شب دهم بهمن برگزار می‌کنند پنج روز جلوتر است؛ دلیل این تفاوت آن است که مردم سبزوار عقیده دارند که این جشن را به آن جهت «سده» گفته‌اند که در روز برگزاری جشن صد روز به رسیدن غله و برداشت محصول باقی مانده است. این نظریه با وجود آنکه برخی از مورخین تاکیده کرده‌اند که این جشن را بدان جهت سده گفته‌اند که صد روز و شب به نوروز باقی مانده است اما جشن گرفتن به خاطر نزدیک شدن به ایام به دست آمدن غله و برداشت محصول، با توجه به قحطی و کمبود غله که اجتماعات کشاورز در آخر هر سال به طور طبیعی دچار آن می‌شده‌اند، منطقی‌تر بنظر می‌رسد تا صد روز به عید ماندن. سبزواری‌ها عقیده دارند که در جشن سده (خره) به زمین می‌آید و زمین نفس می‌کشد و در نتیجه هوا گرم می‌شود. شاید کلمه (خره) تحریفی باشد از (فره) که همان (فروهر) زردتشتیان است. در شب سده پسران سبزواری، گوی‌هایی (توپ) را به سیمی می‌بندند و آنرا آغشته به نفت می‌کنند و پس از غروب آفتاب که هوا اندکی تاریک شده‌ است به بلندترین قسمت پشت‌بام خانه خود می‌ر‌وند و گوی آغشته به نفت را آتش می‌زنند و در حالیکه گوی مشتعل را به گرد سرد خود می‌چرخانند چنین می‌خوانند:

 

آی سده، سده، سده صد به غله، پنجه به نوروز

ز نون بی شو، چله بدر شو ز نون شودار، به غم گرفتار

صد به غله، پنجه به نوروز دخترن دِ خَنَه، دِ فکر جَئمه، نوروز بی یمَه

صد به غله، پنجه به نوروز دخترن دِ خَنَه، بَرشو مِنَلـَه

آی صد به غله، پنجه به نوروز سده در پشت دالُ، بمیرن غله دارُ

صد به غله، پنجه به نوروز سده سده ی ما، میشو دِ گله ی ما

 

همینکه یک جوان گوی خود را آتش می‌زند چیزی نمی‌گذرد از تمام خانه‌‌ها فروغ آتش به آسمان زبانه می‌کشد و دایره‌های آتش منظره زیبایی به شامگاه دهکده‌ها می‌بخشد. این مراسم ساعتی ادامه دارد و با اتمام سوختن‌ گوی‌ها مراسم به پایان می‌رسد.

 

جشن سده در محلات :

 

در پنجاه روز به عید نوروز مانده در بعضی از نقاط روستایی شهرستان محلات مانند روستای یکه چاه، جشنی برگزار می‌گردد که همزمان با جشن سده باستانی ایرانیان بوده و با توجه به اشعاری که شرکت‌کنندگان در جشن می‌خوانند، احتمال دارد که این جشن بازمانده از همان جشن سده باستانی ‌باشد.

 

جشن سده (سدگ، ستگ، سگگ) در افوس :

 

برپایی آتش در این موقع از سال در حدود یک قرن پیش در افوس با عنوان آتش سگگ در پشت‌بام‌ها انجام می‌گرفته، که به احتمال خیلی زیاد با مشاهدات و تصوراتی که مردم از این جشن در خوانسار و نواحی دیگر دریافت کرده بودند اجرا می‌شده است و با پختن آش و طبخ کلوچه (آدک به معنای گرجی آن) جشن را پربارتر کرده و با خوردن آش و کلوچه به مقابله با سرما می‌پرداخته‌اند. این جشن نوعی پیشوازی و فراخوانی زمستان کوچک و به دنبال آن بهار بوده است. در روز جشن سده یا سگگ مهمانی مرسوم بوده و مردم افوس خصوصاً در شب آن روز همراه خود نان، کشمش و تنقلاتی را با مجمعی از هیزم و چوب به خانه اقوام و همسایگان خود برده و با آنها مشغول خواندن دعا می‌شدند. برگزاری این جشن بعداً به شکل‌ دیگری بدون آتش‌افروزی با عنوان پنجه یا پنجاهه (۵۰ روز به بهار مانده) ادامه یافت و با کمال تأسف با ظهور مدرنیسم و زندگی ماشینی به فراموشی سپرده شد.

 


منابع:

۱. ابوریحان بیرونی، محمدبن احمد، آثارالباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳.

۲. ابوریحان بیرونی، محمدبن احمد، التفهیم، تصحیح جلال‌الدین همایی، نشر انجمن آثار ملی، ۱۳۵۷.

۳. اخوان، سعید، فرهنگ عامیانه مردم سبزوار، پایان‌نامه کارشناسی دانشگاه تهران (دانشکده علوم اجتماعی و تعاون)، ۲۵۳۶.

۴. بهار، مهرداد، جستاری چند در فرهنگ ایران، انتشارات فکر روز، ۱۳۷۳.

۵. پاشا عشقی،‌ فؤاد، مونوگرافی شهر کرمان، پایان نامه لیسانس دانشگاه تهران (دانشکده ادبیات)، ۴۳- ۱۳۴۲.

۶. تقی‌زاده، حسن، گاهشماری در ایران قدیم، جلد دهم مقالات، زیر نظر ایرج افشار، انتشارات شکوفان، ۱۳۵۷.

۷. روح الامینی، محمود، آئین‌ها و جشن‌های کهن در ایران امروز، تهران: نشر اگاه، ۱۳۷۶.

۸. سروشیان، جمشید سروش، فرهنگ بهدینان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۶.

۹. شریعت‌زاده، سید علی اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، بی‌نا، بی‌جا، ۱۳۷۱.

۱۰. علّامی، احد، هشترود و دانشوران، با مقدمه دکتر امیر شقاقی، تبریز: ستوده، ۱۳۹۰.

۱۱. فصلنامه چشمه‌ساران، شماره ۲.

۱۲. قاروبی تبریزی، شیخ حسن، شرح فارسی بر شرح لُمعه، ۱۴۱۵.

 

۱۳. گردیزی، عبدالحی بن ضحاک بن محمود، زین‌الاخبار، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران: نشر دنیای کتاب، ۱۳۶۳.

 

۱۴. مجله تلاش، شماره بیست و نهم، تیر – مرداد، ۱۳۵۰.

 

۱۵. نادرنژاد، احمد، فرهنگ عامیانه کرمان، پایان‌نامه کارشناسی دانشگاه تهران (دانشکده ادبیات)، ۴۲- ۱۳۴۳.

 

۱۶. نشریه اطلاعات ماهانه، چاپ تهران، سال ۱۳۳۵ ش، شماره ۱۰۰.

 

۱۷. نوروزنامه، منسوب به عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری، به کوشش علی حصوری، ناشر کتابخانه طهوری، ۱۳۵۷.

 

۱۸. هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران: امیرکبیر، ۱۳۱۲.