گفتاری از استاد عزت‌الله فولادوند
هرچه داریم از وجود ارجمند ایران است

هرچه داریم از وجود ارجمند ایران است

 

تا به اینجا در ستایش عقل گفته‌ایم که سر نیک فرجامی است. عقل است که چراغ راه زندگی است و سرپیچی از آن آینده را تیره و تار می‌کند، اما هر چه در ستایش عقل بگوییم باز می‌بینیم عرصه‌ای پهناور و پر راز ناگفته مانده و آن قلمرو دل است و عشق؛ به قول مولوی هرچه گویم عشق از آن بالاتر است؛ من تا هر جا که به یاد دارم در سراسر زندگی دل در گرو عشق به ایران داشته‌ام ایران اگر درست بنگریم و دلتنگی‌ها را کنار بگذاریم، از شگفتی های جهان است؛ کشوری است یگانه که بر خلاف بسیاری کشورهای دیگر که محو شده‌اند و به گذشته‌ها پیوسته‌اند در طول هزاران سال به رغم سهمگین‌ترین حوادث، و به‌رغم هجوم رومی و مغول و ترک و تازی، و به‌رغم کینه‌های کسانی که از بیرون و درون کمر به برانداختن آن بسته بودند با متانت و سرسختی ایستاد؛ و آشکار و پنهان مبارزه کرد و نگذاشت بدخواهان و کینه ورزان و ویرانگران به کام دل برسند.
یکی از گرانمایه‌ترین میراث‌های مردم این سرزمین زبان فارسی بوده است؛ زبانی که در فلسفه و تاریخ و علوم و شعر و نثر پیوسته در اوج قدرت بوده است و همچنان امروز زنده و پابرجاست.من همواره عاشق هنر بوده‌ام و آثار بزرگ هنری را از هر قوم و ملتی ارج نهاده‌ام. میکل آنژ و داوینچی و رمبرانت و هومر و شکسپیر و گوته و بزرگان دیگر در قرون و اعصار به روح بشر غنا بخشیده‌اند. من اعتقاد راسخ دارم که ملت بزرگ ایران شایسته‌ترین سهم را در این میان داشته است و آثار فردوسی و سعدی و حافظ و مولوی و دیگر بزرگانی چون آنان در بالاترین حد هنر جهانی و میراثی در حد منتهای ارزندگی در تاریخ بشر است. بی‌نهایت شادمانم که این زبان فخیم برخلاف بسیاری از زبانهای دیگر اقوام هنوز زنده و شکوفا است و افتخار می‌کنم که هرگاه در این سده بیست و یکم قلم بدست می‌گیرم هنوز به زبان فردوسی و سعدی و حافظ می‌نویسم. این‌ها همه و بهتر بگویم هر چه داریم از وجود ارجمند ایران است. بنابراین به آوای بلند می‌گویم همه عالم تن است و ایران دل. پاینده ایران