نخستین شاهزاده اصلاحگر
فراز و فرود عباس میرزا

۱۱ اسفند, ۱۴۰۰
فراز و فرود عباس میرزا

چهارمین پسر فتحعلی‌شاه «عباس‌میرزا» در سال ١٣٠٣ در قصبه (نوا) از توابع لاریجان قدم به دنیا گذاشت و فتحعلیشاه نام او را عباس‌میرزا گذاشت و او را بسیار دوست داشت. عباس‌میرزا بر خلاف پسران دیگرش در دوران کودکی، طفلی مریض‌المزاج و فوق‌العاده مودب و محجوب بود و در سن
١٠ سالگی به درد مفاصل و استخوان مبتلا شد. او در کودکی بسیار مورد علاقه آقا محمد خان قاجار سرسلسله سلاطین قاجار بود و خود تعلیمات نظامی مخصوص را به او می‌آموخت. عباس‌میرزا ضمن فرا گرفتن تعالیم مختلف و روش‌های گوناگون فنون سواری و جنگ در ایام فراغت به مطالعه کتاب می‌پرداخت و با برخی زبان‌های شرقی آشنا شده بود.
ولایتعهدی و ازدواج عباس‌میرزا
فتحعلیشاه در سال دوم سلطنت، مجلس با شکوهی ترتیب داد و جمع کثیری از بزرگان را دعوت کرد تا در زمینه تفویض ولیعهدی به عباس‌میرزا نظر دهند. در این مجلس، عموم بزرگان و سران قاجار نسبت به شجاعت و امتیازات برجسته عباس‌میرزا و درایت و قابلیت او اتفاق نظر داشتند و فردای آن روز شاه او را به حکومت آذربایجان تعیین می‌کند. فتحعلیشاه پیش از عزیمت نایب‌السلطنه به آذربایجان به فکر ازدواج برای فرزند خود برآمد و به همین لحاظ پس از آنکه با عباس‌میرزا در این زمینه صحبت کرد، دختر میرزا محمدخان دولوی قاجار را که از زعمای طایفه قاجار بود به نام «خرده‌خانم» برای وی نامزد کرد و این از لحاظ سیاسی نیز برای ایل قاجار اهمیت فراوان داشت که وصلت عباس‌میرزا درون‌ایلی باشد و به این ترتیب عباس‌میرزا روانه آذربایجان شد.
عباس‌میرزا و حکومت آذربایجان
اواخر ماه ذی‌الحجه، ١٢١٣ هـ ق عباس‌میرزا به شهر تبریز وارد شد. او خوشحال بود که توانسته این سفر طولانی را پشت سر بگذارد، کلیه حکام شهرها، امرا و سران عشایر و طوایف و همه بیگلربیگیان که از مدت‌ها پیش انتظار او را می‌کشیدند در دروازه تبریز اجتماع کرده بودند، او پس از ورود به این سرزمین دست به اصلاحاتی در آذربایجان زد، عباس‌میرزا به کارهای دیوانی نظم و ترتیبی خاص داد و طرز جمع‌آوری مالیات و عواید دولتی را سامان داد. عباس‌میرزا دستور داد شهرهای مهم آذربایجان، از جمله اردبیل، خوی، مراغه و غیره از شکل و صورت‌های قبلی خارج شوند و مخصوصا ترتیب خیابان‌ها و عمارات دولتی به طرز نوین احداث شود. او در شهر تبریز بناها و ساختمان‌های عمومی و گردشگاه‌های مختلفی را ایجاد کرد و دستور داد اماکن و باغ‌های عمومی مفرح و دل‌انگیزی در داخل شهر تبریز ساخته شود.
عباس‌میرزا و جنگ‌های ١٠ ساله ایران و روسیه
بعد از فتح گرجستان به وسیله روسیه تزاری، کشمکش‌ها بین ایران و روس آغاز شد و جنگ با روسیه با هدف فتح گرجستان چندان آسان به نظر نمی‌رسید، حال که انگلیسی‌ها رغبتی برای کمک کردن‌ نشان نداده بودند باید در جست‌وجوی متحد دیگری می‌بود و چون کشور فرانسه با روسیه در حال جنگ بود، دولت ایران از ناپلئون تقاضای کمک کرد و او نیز به خاطر دستیابی به هند درصدد اتحاد با ایران بود.
در آغاز جنگ، پیروزی از آن قشون ایران و نایب‌السلطنه عباس‌میرزا بود ولی بعد نیروهای روسی به اتکای توپخانه مجهز خود، نیروهای ایرانی را به عقب راندند و از طرفی فرانسوی‌ها که با روس‌ها صلح کردند، با میانجیگری بریتانیا دو طرف را به مذاکره برای پیمان صلح کشانید که سرانجام در ١۴ اکتبر ١٨١٣ (٢٢ مهر ١١٩٢) در دهکده گلستان به امضا رسید، عباس‌میرزا آن را فقط آتش‌بسی موقت می‌دانست و خود را برای جنگی دیگر آماده می‌کرد. در این زمان حکومت ایران ابوالحسن‌خان شیرازی سفیر سابق ایران در لندن را به سنت‌پترزبورگ فرستاد تا درخواست کند که به تصحیح خطوط مرزی اقدام شود، اما وزیر خارجه روسیه درخواست ایران را رد کرد، با وجود این‌گونه رفتار سرد و دوپهلو از جانب دولت روسیه و فشار روحانیون و اینکه در مه ١٨٢۶ (اردیبهشت ١٢٠۵) سپاهیان روسیه میرک محلی در خانات ایروان را اشغال کردند و ایرانیان نیز در برابر، دریاچه گوکچا را گرفتند، این بهانه جنگ‌های دوم ایران و روس شد که در آغاز، سپاه ایران موفقیت‌های زیادی به دست آورد اما به خاطر کمی تجهیزات، سپاه ایران شکست خورد و در ترکمنچای عهدنامه دیگری بر ایران تحمیل شد که علاوه بر شهرهایی که در پی عهدنامه گلستان از ایران جدا شده بود شهرهای جدیدی به همراه غرامت ٢٠ میلیون روبلی به ایران تحمیل شد.
 سرانجام عباس‌میرزا
سالیان متمادی بود که یک بیماری مزمن که دستگاه گوارشی و کلیه‌های عباس‌میرزا را مورد حمله قرار داده بود، مزاج  او  را از حال اعتدال خارج ساخته و باعث شده بود او از لحاظ بنیه ضعیف شود و لزوم مداوا و درمان فوری و مستمر را ایجاب می‌کرد ولی متاسفانه اشتغالات جنگی و سیاسی اجازه استراحت و معالجه را به او نمی‌داد و معالجات طبیب او کورمک نیز موثر واقع نشد و بعد از برگشت از زیارت حضرت رضا(ع) در سال ١٢۴٩ هـ دچار استفراغ‌های پی‌درپی گردید که مربوط به کبد او می‌شد و احتمالا با‌ سم مسموم شده بود.