آذریها این شیوه تحمیق مردم که توام با هیجان زدگی و تیراژ بالا است با دروغ پردازی نشریه امید زنجان در خصوص ردهبندی زبان ها و تعیین زبانترکی بهعنوان سومین زبان دنیا آغاز شد. در پی آن، دروغ پردازی های متعددی آغاز گردید که با شیوه نیمی درست و نیمی دروغ همراه بود. این مضحکه با فعالیت های ژورنالیستی و شبهتاریخی نویسنده ای محلی بنام صمد سردارینیا همراه بود و تکیه بر این «حقیقت» داشت که تبریز جایگاه مهمی در تجدید ایران داشته است. با تکیه بر این واقعیت تاریخی اندک اندک اغراقگونه هایی ردیف و منتشر شد که اصولا قابل رد یا اثبات نیست و به همین جهت برای تحمیق و تحمیر مردم عادی به کار می آید. اگر کسی به فرهنگ شهرنشینی،اصالت شهری، خوراکی ها و… اشاره و تبریز را زبانزد شهرهای ایران در چنین زمینههایی بداند، اکثریت عقلا چنین ادعایی را خواهند پذیرفت. اما برعکس، قومگرایی سعی دارد تصویری عقبمانده، تحت استثمار، کمظرفیت و پژمرده از تبریز ارائه دهد، و در عوض یکسری موهومات غیرقابل اثبات را به عنوان افتخارات آن تعیین کند.
از آن جمله می توان به چهره سازی از جواد هیات اشاره کرد.هیات پزشکی چیرهدست اما متوسط در نوع خود بود که بیش از پزشکی به فعالیت سیاسی و زبانشناسی علاقه داشت. اما جریان قومی به «چهره» نیاز داشت.
به همین دلیل در کنار بلدیه و عکاسباشی و چایخانه، یکباره جواد هیات تبدیل به یکی از همین «اولین ها» شد. نکته جالب توجه اینکه صمدسرداری نیا مبتکر «اولین سازی» از دوستان و همکاران نزدیک هیات بود و ایده اولین جراح، اولین عمل باز قلب، اولین عمل مغز، اولین عمل کلیه ، عمل رگ و… را همگی به نفع جواد هیات مصادره کرد.
به راستی چه کسی می تواند ثابت کند که اولین عمل قلب در ایران را او انجام داده است؟ چه کسی میتواند ثابت کند که آقای هیات اولین عمل کلیه را انجام داده است؟ البته ایشان پزشک بودند اما نه آن سیمرغی که قادر به مداوای همه چیز باشد. اگر چنین بود چرا وی هیچ قدمی در راستای توسعه علم پزشکی در باکوبرنداشت؟ آقای هیات بیشتر عمر خود را در باکو گذراند. وی می توانست خدمتی به جامعه پزشکی این کشور بکند تا امروز سالانه صدها هزار تن از شهروندان باکو جهت یک مداوای ساده روانه تبریز و تهران نشوند!
سایت تابناک در گزارشی از اولین های پزشکی در ایران می نویسد اولین پیوند کلیه در سال 1347 در بیمارستانی در شیراز صورت گرفت که به طور مشترک توسط دکتر سمیعی و دکتر سنای زاده صورت گرفته بود. روایتهای گوناگونی در چنین مواردی هست.گاهی اوقات یک عمل جراحی خاص برای نخستین بار در یک سال و در یک بیمارستان صورت میگیرد. تا کنون هیچ پزشکی جز هیات خود را طرح دعوی اولین بودن مطرح نکرده است.
نکته جالب توجه اینکه در حالیکه سالانه هزاران نفر از مردم جمهوریباکو برای مداوا به تبریز می آیند، جواد هیات ترجیح داده است در بیمارستان باکو بستری شود. هیات و نزدیکانش میدانستند که در کهولت سن امکان و احتمال مرگ نیز می رود، پس چرا در تبریز بستری نشد تا هم اطمینان خود به پزشکان تبریز را ثابت کند و هم در وطن بمیرد نه غربت! کدام تبریزی مرگ در باکو را افتخار میداند که هیات به جای تبریز و آذربایجان در باکو به بستر مرگ رفت؟ آن هم در حالی که نه کشور باکو و نه علم پژشکی باکو هیچ برتری به تبریز نداشت! همه اینها نشان از عدم دلبستگی قومگرایان به تبریز، آذربایجان است.
مطالعات جواد هیات در حوزه تاریخ و زبان شناسی هم بیش از آنکه آکادمیک باشد، از انگیزه های سیاسی پیروی می کرد. آثار و مقالات هیات در وارلیق و … بیشتر با انگیزه تقویت علقه های قومی صورت گرفت و فاقد ارزش آکادمیک است. چنانچه آثارش در هیچ یک از دانشگاه های دنیا نه تدریس می شود و نه توصیه. هیچ مقاله تاریخی از هیات در مجلات معتبر پژوهشی جهان منتشر نشده است و هیچ تاریخ نگار بین المللی حتی یک بار به آثار و نوشته هایش ارجاع نداده است.انتخاب هیات این بود که نخبه جمع محدودی از قوم گرایان باشد و به فعالیت سیاسی پشت پرده مانند معرفی عناصر پان ترکیست به سفارت ترکیه جهت جذب در دستگاههای امنیتی این کشور بپردازد. بنابراین باید هیات را آنچنان که هست دید!