در ماههای پایانی جنگ اول جهانی، عثمانی به بهانه احتمال ورود روس ها به ایران دست به اشغال شمالغرب ایران زد و به این ترتیب تبریز، ارومیه، خوی و چندین شهر دیگر از سوی قوای عثمانی اشغال شد. یکی دیگر از بهانه های عثمانی برای اشغال گسیل کردن نیروهای خود به این منطقه، مقابله با شرارت قبایل آشوری جیلو بود که از ولایت حکاری در شرق عثمانی دست به شورش زده و وارد مرزهای ایران شده بودند. شرارت ها و جنایت های آنها در تاریخ با عنوان جیلولوق مشهور شده است. اما از ظواهر امر پیدا است که نیروهای مرزبانی عثمانی قصور عمدی برای دان اجاز عبور آنها به مرز ایران روا داشتند. زیرا چگونه میتوان باور کرد که مرزبانی عثمانی که اجازه تعقیب به نیروهای ایران در هنگام فرار اسماعیل سیمقتو را نمیداد، آن چنان از حاکمیّت بر همین مرزها عاجر بود که نتوانسته است از حمله اتباع خود به ایران به ویژه آذربایجان غربی جلوگیری کند.
به هر روی، پس از ورود آنها به ارومیه و سایر نقاط آذربایجان، عساکر عثمانی وار شمالغرب ایران شده و جنایت های زیادی را مرتکب شدند. علی آذری از یاران شیخ محمد خیابانی و اعضای شعبه حزب (فرقه دموکرات) در تبریز از جنایات عثمانی در این، با عنوان «شقاوت و قساوت هایی» نام می برد که «قلم عفیف از نوشتن آن باز می ماند» (ص: 204).
اما یکی از جنایت های فراموش شده عثمانی در آذربایجان، ایجاد قطحی تعمدی در بین مردم آذربایجان است. روزنامه ارومیه ارگان فرقه دموکرات پیشه وری در آذربایجان شرقی در شماره 29 به تاریخ 21 اردیبهشت 1325 ضمن تشریح فعالیت های شیخ محمد خیابانی (در قالب حزب یا فرقه دموکرات ایران که در جنگ اول جهانی حدودا 25 سال پیش از تاریخ انتشار مطلب فعال بود) به برخی از زوایای مظالم عثمانی علیه مردم آذربایجان پرداخته بود و از این منظر یک سند بی نظیر به شمار می رود. به روایت این نشریه نیروهای عثمانی مردم بدبخت و زحمتکش آذربایجان را دچار گرسنگی و قحطی مصنوعی کرده بودند و در حالی که در ایران هزاران نفر گرسنه بودند، اقدام به تاراج و غارت انبارهای غلّه کردند. در این میان تنها فرقه دموکرات ایران (شعبه ایالتی آن به رهبری شیخ محمد خیابانی) بود که در برابر این مظالم و جنایت ها ایستادگی میکرد و عثمانی به ایران نتیجه رسید که باید به فعالیت های خیابانی پایان دهد. از این رو تصمیم به دستگیری خیابانی و یاران او مانند مرحوم بادامچی و نوبری گرفته و آنها را به ارومیه آورده تحت شکنجه های ظالمانه قرار داده و سپس به قارص (در شرق ترکیه) تبعید کردند. روزنامه ارومیه در این خصوص نوشته بود:
« فکرئیه دوشمشدر بووقنده عثمانی لارین آذربایجانه گلمه سی او تشکیلاتی ناقص قویدی 1337 شعبان (1918) آینده عثمانلو سیاسی نظرلرین بهانه دوتوب ارومیه و سلماس و تبریز یعنی آذربایجانین مغرب قسمتین بوتون دوتموش بیرحالده بدبخت و زحمتکش اهالی سنین آج لقه دچار ایله مشدیلر. ایراندا مین لرئن آجلار اوله اوله بوعزیز قوناقلار غله انبارلارین تالیوب و تاراج ایدردیلر اونا قناعت ایله میوب یواش یواش تبلیغات بناسون قویوب ایستیردیلر قشون و اداره ایشلرنده دخالت ایله سونلر اما فقط اومانع که بونلارین پیشرفینین قاباقئی کسمشدی دموکرات فرقه [شیخ محمدی خیابانی] ایدی پس بو فکره دوشدولر که آخرنجی ضربه لرینی دموکرات فرقه سینه ووروب و اونون تارپودین داغدسونلار بو موقع ده ایچه ریدکی خائن لر وقتدن استفاده ایلیوب خیانت باشلردلار اونلارین بیریسی مکرم الملکیدی عثمانلو لارا بیوک کمک لری گوستروب، آزادیخواهلاری خفه لمگه چالیشدیلار.
اونون وسیله له سیله خیابانی، نوبری و محمد بادامچی، عثمانی لار طرفیندن توتولوب و ارومیه یه یولادیلار ایکی آی تمام شکنجه و عذاب وئرندن سونرا، قارص شهرینده تبعید ائلیب، بئر نئچه وقت قارص ده توقیف ده قالیب آخرده شوقی پاشا دستوریله تبریز مراجعت ایله دیلر».
این شماره از روزنامه فرقه دموکرات به نام ارومیه به مثابه یک سند تاریخی از مظالم عثمانی در آذربایجان به شمار می رود. قطحی بزرگ در ایران بین سال های 1296-1298 است که به دلیل خشکسالی، آغاز جنگ جهانی و غارت انبارهای غله در سیستان و بلوچستان توسط انگلیسی ها آغاز شد. از سوی دیگر، عثمانی نیز در آذربایجان دست به غارت انبارهای غله زد و در برخی موارد نیز فروشندگان را مجبور کرد تا گندم را به پول رایج عثمانی که در ایران فاقد ارزش بود بفروشند.