نگاهی به بازتاب های تظاهرات صدمین سالگرد 24 آوریل/کشتار آشوریها و ارامنه در آذربایجان غربی (1325)

۱۴ اردیبهشت, ۱۳۹۴
نگاهی به بازتاب های تظاهرات صدمین سالگرد 24 آوریل/کشتار آشوریها و ارامنه در آذربایجان غربی (1325)

اندک نیز بسیار نگران کننده و هشدار دهنده است. زیرا اغلب آنچه به زبان مخالفت و انتقاد بیان می شود، در حقیقت انکار یا توجیه نسل کشی یک و نیم میلیون ارمنی در همسایگی ما است که تبعات آن، چنانچه خواهد آمد دامن گیر استانهای غربی ما نیز شد. در این میان واکنش دکتر صادق زیباکلام که به این تظاهرات نیز مایه انتقاد گروه اول و یا استقبال دسته دوم شد.جان کلامِ زیباکلام این بود که مسئله ارمنی برای ایران اصالت ندارد  بلکه از آن به عنوان ابزار دیپلماسی استفاده می کند و صدور اجازه راهپیمایی 24 آوریل هم با همین هدف بود. پیش از هر چیز از جناب زیباکلام که علاقه زیادی به کاویدن و نقد «نژادپرستی» دارند انتظار می رفت، طی مقاله ای به مناسبت صدمین سالگرد نسل کشی ارامنه، به استقبال این موضوع و برای یکبار هم که شده موضوع نژادپرستی را در بستر واقعی آن نقد کند.
حساسیت جناب زیباکلام به مسائلی از این جنس آنقدر زیاد است که در اثنای جام جهانی آرزو باخت تیم ملی فوتبال ایران را هم کرده بود، تا مبادا یک پیروزی جهانی باعث انگیزش غرور ملی مردم شود!ظاهرا حساسیت ایشان به قدری بالا است که حتی به تساوی هم رضایت نمی دهد! با این همه معلوم نیست چرا فقط مردم جغرافیای «ما» شامل این حساسیتها می شوند و غرور ملی که سهل است، نژادپرستی نهادینه در اروپا و امریکا و عثمانی مغفول طبع منورالفکر ایشان واقع می شود.
در وهله دوم انتظار می رفت جنابشان پشتکار و تلاش بخشی از جامعه مدنی ایران (ارمنی ها) را می ستود که سالها است دست از ممارست بر نمی دارد و وهله سوم با عنایت به «صدمین سالگرد» واقعه 24 آوریل، مسئله را ارزیابی کند.کوشش های ارامنه در این سال با تمام سالها متفاوت بود و به نظر هم نمی رسید که ایران حتی در صورت عدم تضاد منافع منطقه ای با ترکیه از این اقدام جلوگیری کند. همانطور که ترکیه در سالهای اخیر حتی در بهترین دوران مناسبات، مزاحمتی برای تظاهرکنندگان در برابر سفارت ایران در آنکار یا استانبول ایجاد نکرده است و در ماههای اخیر هم همایش ها و کنگره های ضدایرانی متعددی در این کشور برگزار بودیم یا خواهیم بود.
این اظهارات علاوه بر اینکه تمسخر شعور سیاسی و منزلت یکی از اقلیت های دینی مصرح در قانون اساسی است، وزارت خارجه ایران را هم زیر سوال می برد و ممکن است دردسرهایی برای سفارت ایران در ترکیه فراهم آورد. عجیب است، زیباکلامی که همواره از سیاست خارجی روحانی و به ویژه در موضوع مذاکرات هسته ای دفاع می کند، هنگامی که نوبت به کشتار ارامنه می رسد، گل به خودی می زند! از سوی دیگر از طرف بسیاری به انکار یا بی تفاوتی به نسل کشی یک اقلیت دینی نیز تعبیر شد که در تنافر با ادعاهای قبلی ایشان قرار داشت هر چند ممکن است چنین قصدی منظور نویسنده نبوده باشد.

***

یک نگاه دیگر در این ارتباط وجود دارد که از موضع انکار نسل کشی و یا گاه حتی به صورت گستاخانه ای در توجیه آن بیان می شود. این نگاه که هیچگونه ریشه اجتماعی-تاریخی در ایران ندارد سعی می کند منازعات قومی کشورهای همسایه را به داخل خاک ایران بکشاند و صاحبان آن ارتباط ارگانیکی نیز با همین کشورها دارند. نگاه اخیر قصد دارد کشمکش ارمنی ها و ترکزبان های قفقاز را به ایران تعمیم دهد و بهانه فاجعه «خوجالی- نخجوان» با تغییر زمین بازی، یکبار دیگر ایران را به این منازعه بی سرانجام و غیرانسانی بکشاند. در این خصوص باید گفت:
1- واقعه جیلولوق ارتباط تامی با ارمنی ها ندارد. جیلوها قبایل آشوری(مسیحی مذهب) در استان حکاری عثمانی بودند که متوحش از قتل عام ارامنه وارد ایران شده و فجایع زیادی هم آفریدند و بخشی از آنها در روستاهای آذربایجان غربی ماندگار شدند. اما عده ای خلط عمدی ارمنی و آشوری و بستر تاریخی آن سعی دارند، ارامنه را همان آشورهای جیلو وانمود کنند. این نگاه قصد دارد، قساوت جیلوهای آشوری را با نسل کشی ارامنه تاخت بزند و پای ایرانیها نیز به موضوع باز کند.
درست است که واقعه جیلولوق نوعا قساوت بود اما ماهیت نسل کشی نداشت زیرا از طرف یک دولت انجام نشده بود و تنها با انگیزه غارت و روحیه یغماگری صورت می گرفت. این واقعه امروز قابل دفاع نیست و به لحاظ غیردولتی بودن عاملان آن قابل پیگیری نیز نخواهد بود اما قطعا بستر خوبی برای تجربه اندوزی ما است.
4- حملات جیلوهای آشوری تاثیر زیادی در روحیه مردم خوی، سلماس و ارومیه گذاشت و در خاطره تاریخی آنها باقی ماند. همین حافظه تاریخی بود که 50 سال پس از آن انگیزه ای برای کین ستانی از آشوری های ایران در غرب آذربایجان شد:
 آشوریهای مسیحی در جنگ جهانی دوم با ارتش سرخ که شمال ایران را به اشغال درآورده بود همکاری می کردند و در تعامل نزدیک با فرقه دموکرات پیشه وری نیز بودند. همین تعامل بود که برای آسوریها گران تمام شد و پس از سقوط فرقه، خشم مردم را متوجه آنها به عنوان شریک جرم نمود.
در قیام سراسری آذربایجان علیه فرقه دموکرات که آذریهای موسوم به «وطنخواه» آن را هدایت می کردند بسیاری از جنایت کاران فرقه، به دست مردم آذربایجان و پیش از رسیدن ارتش اعدام شدند. از آن جمله می توان به ربیع الله کبیری فئودال معروف و فرماندار فرقه در مراغه و سایر فرمانداران فرقه در سراب و خوی اشاره کرد. خشم مردم عموما متوجه افراد یا گروههایی بود که همکاریهای موثری با فرقه داشتند. یکی از این گروهها آشوریهای ساکن در آذربایجان غربی بودند. در این انتقام گیری ها،نزدیک به ده روستای آشوری تماما و 15 روستا دیگر تقریبا از سوی مردم نابود و غارت شد. علاوه بر همکاری با فرقه دموکرات و ارتش سرخ، احتمالا خاطره فجایع «جیلولوق» محرک مهمی برای این خشونتها بود. خشونتی که اگر با پا درمیانی محافل بین المللی خاتمه نمی یافت، پرونده آن در آستانه انتقال به شورای امنیت سازمان ملل بود.
کسانیکه در پی زنده کردن مسائل گذشته و تعمیم آن به مناسبت های اجتماعی- سیاسی امروز هستند، ظاهرا اطلاع ندارند که کشمکش هایی از این دست به هیچ عنوان یک طرفه نبوده و به تعبیر غیر دقیق حساب و کتاب آن قبلا انجام شده است. این عده فراموش می کنند که کینه های قدیمی نباید منشائی برای کین ستایی و اشتباهات جدید باشد.
5- از همه مهمتر وضعیت وخیم کشور ما است که در حال تبدیل شدن به محلی جهت تصفیه حساب های خُرد می شود. متاسفانه ایران در حال تبدیل شدن به حوزه سرریز مناقشات قومی کشورهای دیگر از کوبانی تا قفقاز و از قفقاز تا عثمانی و شلمچه شده است. ایران طرفدار صلح است اما اجازه هم نمی دهد که مناقشات قفقاز یا عثمانی به بهانه هایی مانند فجایع خوجالی و … به ایران سرایت پیدا کند. در اثنای تظاهرات برای کوبانی که به درستی از سوی جامعه مدنی ایران هدایت شد،شاهد شعارهایی ناپسند علیه ترکیه و گاه نفع پ.ک.ک بودیم. این حرکت نیز در جای خود مذموم است و ماهیت انسانی آن را زیر سوال می برد.  مردم ما در گذشته بهای گزافی بابت سرریز مناقشات داخلی سایر دولت پرداخته اند که نمونه بارز آن مسئله جیلولوق بود.
6- طبیعی است نیروها و سازمان های سیاسی ارمنی هم در صد سال گذشته به انحاء مختلف دست به خشونت زدند.در خشونت های هر دو طرف مردم و امنیت جوامع بود که قربانی شد اما به نظر می رسد تاوانی بسیار سنگین تر از سایرین دامن گیر مردم عادی و غیرنظامی ارمنی شد، و از بدتر تاوانی ناحق به مردم ایران در اثنای دو جنگ جهانی تحمیل گردید و آتش همسایه، بخشی از خرمن ما را نیز سوخت.