به تازگی وزیر نیرو از توافق با هیات حاکمه افغانستان خبر داد؛ که براساس این توافق مقررشده قطرهای آب به سمت «گود زره» که منطقهای لمیزرع است جاری نشود. همچنین اعلام شده که ایران به دنبال حقابه قانونی خود در ترکیه است. براین اساس لازم دیدم چه نکته مهم درباره این دو موضوع بیان کنم و حتی نسبت به یک موضوع مهم هشدار دهم.
حقابه افغانستان
متاسفانه اعداد و ارقام از میزان ورودی حقابه ایران از افغانستان – رودخانه هیرمند – نه فقط برای مردم، حتی برای مراکز دانشگاهی و متخصصین نیز مشخص نیست.
ما حتی نمیدانیم چه سهمی از این بحران ناشی از ضعف عملکرد افغانستان در اجرای تعهد یادشده است و چه سهمی مربوط به ایران. طبق توافق صورتگرفته، قرار بر این بود که هر سال ۸۰۰ میلیون مترمکعب از رودخانه هیرمند، آب وارد کشور و تالاب بینالمللی هامون شود. اما هماکنون چهار چاه نیمه در اطراف زابل ساخته و مدیریت میشود که ظرفیت نگهداشت آب آنها از یکونیم میلیارد مترمکعب هم فزونتر است. اگر این ۸۰۰ میلیون مترمکعب به طرف ایرانی داده نمیشود، این یکونیم میلیارد مترمکعب چگونه تامین شده؟ کل نیاز سالانه آب شرب شهر ۴۰۰ هزار نفری زابل، حدود ۴۰ میلیون مترمکعب است. فرض کنیم با رعایت ملاحظات پدافند غیرعامل ۱۰۰ میلیون مترمکعب آب در سال به زابل اختصاص یابد، پس چرا یکونیم میلیارد مترمکعب در چاه نیمههای مخزن ساخته و عملا اجازه آبگیری تالاب هامون را نمیدهیم؟ آیا اینجا هم مقصر افغانستان است؟! متاسفانه عدم تخصیص حقابه هامون سبب گسترش خشکی، کاهش ظرفیت گرمایی ویژه منطقه، افزایش چشمههای تولید گرد و خاک، کاهش تنوع زیستی و افزایش نیاز اقلام زراعی به آب شده و توان زیستپذیری سیستان و بلوچستان را کاهش داده است.
اینها پرسشهای جدیای هستند که هرگز برای آن جوابی داده نمیشود و به صورت رازآلود، غیرشفاف و مبهم کار جلو برده میشود. حتی تشکلهای مردمنهاد رانده میشوند و به آنها اجازه داده نمیشود که مطالبهگری خود را انجام دهند. حرف راست آن است که ظاهراً دولت میخواهد با این آب، تمام مشکلات آب شرب را دستکم از زابل تا زاهدان در شرق کشور حل کند، درحالیکه این تصمیم مشکلات را دوچندان کرده است. اولویت اول این است که این آب بعد از اختصاص آب شرب زابل، برای محیط زیست اختصاص یابد، اما در حال حاضر ۱۰۰ درصد آن، برای آب شرب، کشاورزی و بخش صنعت اختصاص یافته و عملا حقابهای جز در مواقع سیلابهای شدید و غیرقابل مهار به هامون نمیرسد. بعد میگویند چرا هامون خشک و چرا چشمههای گرد و خاک زیاد و چرا بادهای ۱۲۰ روزه به ۱۶۰ روز تبدیل شد و چرا مردم از منطقه مهاجرت میکنند؟ انتظار از وزیر نیرو این است که اعلام کند چند درصد حقابه ایران را دادهاند و چند درصد را ندادهاند؟ آب چاه نیمهها چگونه پر و مدیریت میشود؟ چرا در خطوط مرزی از دیوارهایی استفاده شده که مثل سد عمل کرده و حتی در مواقع سیلابی هم، به شکلی کامل و درست، آب وارد هامون نمیشود و چرا به سراغ طرحهای گسترده زهکشی اراضی رفتهاند که موجب شده به بهانه توسعه کشاورزی تمام موجودیت
بومشناختی تالاب هامون از حیز انتفاع خارج شود؟ چرا دخل و تصرفات غیرمنطقی در بستر طبیعی تالاب هامون انجام شده است و مهمتر اینکه چرا مسئولی پاسخگو نیست و به دنبال فرافکنی هستند؟ با همه این مشکلات، معتقدم اینک بهترین زمان برای توافق با کسانی است که افغانستان را اداره میکنند، ما شانس آوردیم که در این کشور حکومت مرکزی وجود ندارد و درگیر بمبگذاری و مشکلات مختلف امنیتی و اقتصادی هستند.
بنابراین بهترین زمان است که بتوانیم حقمان را بگیریم و به یک قرارداد حقوقی دقیق و الزامآور دست یابیم. این امر به راحتی قابل انجام است. کشور افغانستان به شدت با کمبود برق مواجه است و بارها این را اعلام کردهاند، ایران میتواند با استفاده از استحصال انرژی باد یا خورشیدی در پهنه گسترده سیستان برق تولید کرده و این برق را به طرف افغانستانی انتقال داده و در عوض آب از هیرمند بگیرد. درواقع آنها نیز حاضرند تقریبا تمام هیرمند را به ازای برق به ایرانیها بدهند. ایران میتواند از بادهای ۱۲۰ روزه استفاده کند، یعنی میتوان این چالش را به فرصت تبدیل کرد نه بحران. اما به دلیل اینکه آدمهای اشتباهی، صندلیهای اشتباهی را گرفتهاند و نمیدانند چه کار کنند، این وضعیت حاکم است. البته امیدوارم ایران بتواند با تعامل با کشور افغانستان تالاب هامون را احیا کند.
حقابه ترکیه
کشور ترکیه، میزان ورودی به دجله و فرات را تقریباً از ۷۵۰ مترمکعب در ثانیه به ۲۵۰ مترمکعب در ثانیه کاهش داده است و حدود ۱۲۰ میلیارد مترمکعب روی این دو رودخانه که کل آورده آن ۴۷ میلیارد مترمکعب در سال است، مخزن زده است. در واقع مطابق پژوهشی که دکتر علی درویشی از دانشگاه تهران انجام داده، ۵۹ درصد آبی که در حوضه آبخیز دجله و فرات تولید میشود از سرزمین ترکیه است، دو درصد آن از سمت ایران و ۳۹ درصد از سمت عراق و سوریه است. دو کشور عراق و سوریه هم سدهایی را تاسیس کردهاند که از سد کرخه ایران چند برابر بزرگتر است. همچنین عراقیها مخازن بسیار بزرگ به صورت تالابهای مصنوعی به ظرفیت ۱۵ تا ۲۰ میلیارد مترمکعب ایجاد کردهاند تا برای توسعه کشاورزی استفاده کنند.
در حال حاضر همه این مخازن، خشک و به چشمههای بزرگ گرد و خاک تبدیل شدهاند و چون باد غالب از غرب به شرق است، ایران را به شدت متاثر کرده است. اما ایران در این شرایط چه باید بکند؟ ایران اگر از دو درصد سهم خود بگذرد، آنگاه در میز مذاکره میتواند به طرفهای دیگر به ویژه ترکیه بیشتر فشار آورد تا آنها هم حقابه محیط زیست را لحاظ کنند و بدین ترتیب چشمههای تولید گرد و خاک در سطح میانرودان تا هورالعظیم مهار شود. بنابراین ایران باید داوطلبانه طرحهای انتقال آب خودش را متوقف کند و به میز مذاکره برود؛ این تنها راه است. بزرگترین مشکل ایران خشک شدن هورالعظیم است که دوسوم آب توسط دجله و فرات و یکسوم از کرخه تامین میشود و در یک اتحاد نامیمون همه بر سرشاخه نشستهایم و به کمک هم – عراق، ترکیه، سوریه و ایران – همان شاخه را میبریم. تردید نداشته باشید که مشکلات ما با افغانستان در تامین حقابه قابل حلتر و سادهتر است تا مشکلاتمان با کشورهایی همچون ترکیه، عراق و سوریه. زیرا این کشورها توسعهیافتهتر هستند و قدرت چانهزنی بیشتری دارند. وزیر کشور ترکیه چندی پیش گفته بود: «مگر شما منابع نفتی خود را با ما به اشتراک میگذارید که ما منابع آبیمان را با شما به اشتراک بگذاریم.» در صورتی که نفت کالای اقتصادی است، اما آب کالای زیستی است. نکته مهم دیگر برخی از تعاملات میان دو کشور ایران و ترکیه در بخشهای مختلف از جمله تروریستی و امنیتی است که مانع از این میشود در موضوع آب و حقابه، ایران جدیت لازم و فشار لازم را بیاورد. بنابراین ایران برای دریافت حقابه خود از ترکیه باید از طریق مجامع بینالمللی اقدام کند.
متاسفانه در اجلاسی که ماه گذشته در رابطه با این موضوع در ایران برگزار شد، از کشور ترکیه مسئولی نیامده بود و این نشاندهنده این است که موضوع حقابه ایران از ترکیه مساله پرچالشی است. وسعت جغرافیایی کشور ترکیه، یکسوم خاک ایران است، اما ۲۴۰ میلیارد مترمکعب آب
قابل استحصال دارد، در حالی که ما فقط ۱۰۰ میلیارد مترمکعب آب قابل استحصال در سال داریم. این کشور با داشتن منابع آبی، قدرت زیادی کسب کرده است و حتی به کشورهایی چون قبرس، اسرائیل و حتی عربستان وعده تامین آب شرب داده است.
هشدار جدی محیط زیستی طرح «داپ»
متاسفانه طرح گاپ تمام شد و ایران نمیتواند دیگر مانع آن شود، اما بحران اصلی ایران اجرای طرح «داپ» است. رودخانه ارس، استانهای شمال غربی و مهمتر از آن، کشت و صنعت مغان را تامین میکند و اگر این طرح بلندپروازانه ترکیه به تحقق برسد، مشکلات محیطزیستی جدیتری متوجه ایران خواهد شد. یعنی ایران علاوه بر مشکلات گرد و غبار که از غرب به کشور وارد میشود، آن هم به دلیل سدسازی گسترده کشورهای عراق، سوریه و ترکیه در آینده نهچندان دور، اگر ورود جدی نداشته باشد، به دلیل اجرای طرح داپ با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد شد.
البته با توجه به خطر تغییرات اقلیمی، خطر جهانگرمایی و بحرانی که تمام منطقه را در برگرفته است، چشمانداز در منطقه بسیار تیره و تار است و در این شرایط کشور ترکیه جزو بازندهها خواهد بود. البته این روند در کلان میتواند تعادل زیستی و بومشناسی اتحادیه اروپا را بین سالهای ۲۰۳۰ تا ۲۰۴۰ برهم بزند و بر شدت ناپایداری با ورود مهاجران اقلیمی از خاورمیانه و ایران و ترکیه بیفزاید. بنابراین نقش سازمان ملل در مجاب کردن طرفین به برگشت به میز مذاکره برای تامین حقابه محیطزیست میتواند معنیدار و مهم باشد./ هممیهن