دسیسه ای دیگر در سلماس: انتشار یک نشریه قوم گرا/ مسئولین استان در خواب گران اند

۹ اسفند, ۱۳۹۳
دسیسه ای دیگر در سلماس: انتشار یک نشریه قوم گرا/ مسئولین استان در خواب گران اند

سلماس شهری مرزی در غرب ایران است که مانند دیگر مناطق استان آذربایجان غربی از تنوع زبانی و مذهبی برخوردار می باشد. این شهر سابقه اشغال از سوی عثمانی را پشت سر گذاشته است و در اوج جنگ های دو طرف تبدیل به نماد پیروزی یا شکست  شده بود.
در زمان محمد خدابنده از پادشاهان ضعیف صفوی عثمانی ها سلماس را به سنجاق صومای ضمیمه کردند و از مردم آن جزیه گرفتند. اما با درایت های شاه عباس این منطقه نیز هم چون سایر نقاط به ایران بازگشت.
سلماس در تاریخ معاصر نیز از حساسیت خاصی برخوردار بود. ایلات آشوری از اتباع عثمانی در اثنای جنگ جهانی اول به منطقه حمله کرده و شهر را مورد تاخت و تاز قرار دادند. از سوی دیگر عوامل اطلاعاتی-جاسوسی عثمانی (تشکیلات مخصوصه) و سپس میت در این شهر مرزی همواره رفت و آمدهای مشکوکی داشته اند.
اما این روزها انتشار یک نشریه مشکوک که به طرز آشکاری مسئولان کشور را «تهدید» کرده و سعی دارد، آذربایجان را در امتداد «عثمانی» تعریف نماید، اتفاق خوبی برای این شهر زخم خورده از دشمن نیست.
به گزارش آذری ها نشریه «آنا وطن» هفته گذشته با انتشار مطلبی موهن در سر مقاله خود به دکه های مطبوعاتی رفت. این نشریه پس از تغییر نام امید سلماس به آنا وطن، منتشر شد. امید سلماس تنها نشریه شهر بود و تبدیل این نشریه به ورقه پاره نفرت پراکن و پان ترکیستی باید باعث نگرانی مسئولان باشد. به ویژه آنکه همین عوامل بیگانه ماه گذشته تکاپوهای بی حاصلی برای حذف تندیس فردوسی به عنوان نماد ایرانیت در این شهر مرزی را پشت سر گذاشته اند.
حمید سبزیکار دیلمقانی مدیر مسئول این نشریه در همان سرمقاله شماره نخست به طرزی گستاخانه پرده از اهداف آینده این نشریه بر می دارد. نگاهی به محتوا و لابلای سطور این سرمقاله به خوبی مبین دشمنی آشکار این جریان با ایرانیت و تمایل به ارتباط با بیگانگان است. این سرمقاله در انتقاد به علی یونسی که در ادامه رنگ تهدید جانی نیز میگیرد، نوشت:

«آقای یونسی که هیچ زمینه علمی،پژوهشی و آکادمیک در بحث تاریخ اقوام و ملل ندارد در اظهاراتی عجیب و احیانا تحت تاثیر هیجان می فرماید: آذری ها قبلا کُرد بودند. اصلا مگر ملتی به نام آذری و یا زبانی بدین نام وجود خارجی دارد؟ آقای یونسی چطور این فرضیات غیر علمی را توجیه می کند؟ احتمالا ایشان سهوا دچار مغلطه شده اند و یا به تعبیر نماینده شریف ارومیه به دلیل کهولت سن دچار فراموشی شده اند…
همگان نیک می دانیم که زبان یا نژاد آذری موهومی بیش نیست و اگر منظور ایشان ملت تورک و زبان تورکی باشد،وضع بدتر می شود. ملت تورک با آن غنای عظیم فرهنگی هیچگاه در پی آسیمیله کردن اقوام دیگر نبوده است. کافی است نگاهی به سرزمین های تحت حاکمیت تورکها در گذشته بیاندازید. مگر تورکان قدیم ِ حاکمان ایران زمین، اقلیت فارس را مجبور به تکلم به زبان تورکی می کردند؟ آنها حتی زبان فارسی را قرن ها به عنوان زبان حکومتی انتخاب کردند.
مگر دولت عثمانی زبان اروپایی ها و عرب ها را ممنوع کرد؟
… جناب یونسی آذربایجان خاستگاه ملت غیور تورک بوده و خواهد بود…
ما اصلا به مرزهای کنونی ساخته بشری وقعی نمی نهیم…
با احساسات و عقاید پاک ملتی بازی نکنید. تاریخ عواقب اهانت به ملت ها را در خود ثبت کرده است. شما دوباره آن را تجربه نکنید…
شر به پا نکنید که آتشی که برافروختید قبل از همه دامن شما را خواهد سوزاند»

پایان نقل قول ها

در اینجا قصد پاسخ گویی به ادعاهای غیرتاریخی مقاله ای که فاقد هر گونه ارزش تحلیلی بوده و در حد یک انشای متوسط مدرسه است، نداریم.
قصد ما رمز گشایی از ذهنیت وابسته نشریه ای است در یک شهر مرزی منتشر می شود.
 نویسنده سرمقاله قصد دارد مردم آذربایجان را با سلسله های تیموری و ایلخانی و… (مغولان و تاتارها) یکی کند و سپس به عثمانی می رسد و آذربایجان را به عثمانی متجاور وصل می کند!
همین مدیر مسئول سال گذشته قصد داشت نشریه آناوطن را با گسترده توزیع در تهران و شمالغرب به دو زبان ترکی و فارسی و ضمیمه هفتگی با خط و الفبای لاتین برای مردم آذربایجان منتشر نماید. هدف از چنین اقداماتی چیست؟
این افراد عوامل و ستون پنجم کدام کشورها هستند که قصد ترویج الفبای لاتین را می کنند؟ این افراد با تکیه به قدرت چه کسانی یک مقام امنیتی سابق و یکی از اعضای کابینه را چنین تهدید می کنند؟
این افراد خود را به کدام سرویس ها یا دولتهای پشت گرم می دانند که در یک نشریه چاپی به صرف اظهار نظر تاریخی، یکی از دولتمردان کشور را به «آتش زدن» تهدید می کنند و از عواقب اظهار نظرش می ترسانند؟
نشریه آناوطن گستاخی به حد اعلاء رسانده و در یک یادداشت کوتاه نزدیک به ده بار از عبارت «ملت تورک» برای آذربایجانی ها استفاده می کند. این کلید واژه نافی «ملت ایران» است. نشریه ای که قائل به ملت بودن مردم محلی باشد، نمیتواند به ملت واحد ایران اعتقاد داشته باشد و اصولا «اتحاد ملی ایرانیان» برایش بلاموضوع است. زیرا در لفافه از «استقلال ملی» سخن می گوید.
 طبیعی است که «ملت» بودن مستلزم داشتن «دولت» نیز هست، الگوی «هر ملت یک دولت» ظهور دولت- ملت های قرن گذشته بود. طبیعی است برپایی «دولت» برای «ملت تورک» در ایران مساوی است با تجزیه ایران. البته پان ترکیستها برای فرار از عواقب فعلا بخش نخست معادله را (ملت بودن آذریها) را جا می اندازند تا پس از تحکیم این گزاره در اذهان عمومی، به سراغ دولت سازی (= استقلال از ایران) بروند.
متاسفانه مسئولان فرهنگی و سیاسی استان آ.غ هیچ توجهی به حساسیت مسائل قومی منطقه نداشته و با زمینه سازی جهت فعالیت عوامل بیگانه گرا، به دست خود مقدمات تهدیدات علیه امنیت ملی را در منطقه فراهم می آورند. کدام دولت در دنیا سراغ داریم که به دست خود به دشمنان قسم خورده اش یارانه، سوبسید و زمینه فعالیت فراهم نماید؟
مناطق مرزی کشور مناطق بسیار حساسی اند که مردم آن در طول تاریخ زخم های زیادی متحمل شده اند. در حالیکه تلاش 500 ساله عثمانی برای بلعیدن سلماس به جایی نرسید، اکنون شاهد آنیم که عوامل دست آموز و  بیگانه گرا در این شهر جولان می دهند و تمام هم و غم خود را بسیج کرده اند تا به نحوی بتوانند به جبران شکست از صفویان، در شهرهای مرزی کشور نفوذ یابند.
مسئولان کشور فراموش می کنند که پژاک به عنوان یک گروه خرابکار دیگر به دنبال بهانه جهت آتش افروزی است. بهانه ای که کسانی چون معاونین پان ترکیست استاندار آ.غ و امثال این نشریه کُرد ستیز به نام «جمهوری اسلامی» برای آنها فراهم خواهند کرد.
مسئولان منطقه فراموش می کنند که فردای اتمام مذاکرات هسته ای اگر یکبار دیگر پروژه فروپاشی ایران از درون از حالت منجمد بیرون آورده شود چه زمینه های مناسبی برای بحران امنیتی- قومی وجود دارد و این زمینه ها را کسی جز همین مسئولان فراهم نکرده است.
مگر حادثه تاسوکی فقط چند ماه بعد از سخنرانی نخست احمدی نژاد علیه هولوکاست (آذر 1384) رخ نداد و به دنبال حوادث آن در خرداد 1385 حادثه روزنامه ایران در تبریز جرقه نزد؟
اگر پیش از آن در سالهای اصلاحات زمینه فعالیت های تجزیه طلبانه و شبه تجزیه طلبانه در کشور فراهم نشده بود، آیا اسرائیل می توانست این گونه از کشور انتقام بگیرد؟ آیا تصور می کنید همکاری های امنیتی مستمر بین اسرائیل و باکو خالی از وجوه قومی علیه ایران است؟
برخی در پاسخ به واکنش دردمندان و دغدغه مندان آذربایجان، جریان قوم گرا را فاقد وزن و ریشه و در نتیجه اهمیت می دانند. این صحبت درست است، اما چه کسی گفته برای آتش افروزی و «تحریکِ» جامعه رگ و ریشه نیاز است؟
چه کسی گفته عده ای بی ریشه قادر به بحران آفرینی نیستند؟ اتفاقا برای تحریک اجتماعی چیزی لازم نیست جز روزنامه. همین ادبیات تحریک آمیز نشریه به اصطلاح آناوطن قادر است، جامعه را به انبار باروت تبدیل کند. از سوی دیگر نگاه ما باید افق های بلندتری را مد نظر قرار دهد. اشخاص جریانهای قوم گرا فاقد اهمیت اند، آنچه اهمیت دارد دولتها و سرویس های امنیتی است که در «جسم» این افراد حلول می کنند.
این نگاه تقلیل گرا،  حمایت شیمون پرز از پان ترکیست ها را در یک مصاحبه مطبوعاتی چگونه تفسیر می کنند؟ شیمون پرز چرا و با پشت گرمی چه کسانی به این راحتی از آذربایجان ایران صحبت می کند؟*
بنابراین باید افق ها وسیعی را مد نظر قرار داد و با برنامه به سراغ تهدیدات بالقوه رفت. باید از تجربه دیگر کشورها آموخت و مسائل را به صورت ساده اندیشانه مورد تحلیل قرار نداد. قدرتهای که مدام در این دو دهه به مردم ما تلقین می کنند که از نسل تیمور و چنگیز اند و ترک و تاتار اند، چه اهدافی را دنبال می کنند؟  افتخار به تاتار ، چنگیز، عثمانی و … از کجا آب  می خورد؟ اگر این ها دشمنان تاریخی مردم ما نبودند، حساسیتی در کار نبود. اما کسی که خود میراث دار تیمور بداند، الگوی رفتاریش با بقیه هم میهنان همان تیمور و تاتار خواهد شد. این عده قصد دارند چه کسانی را در مقابل چه کسی قرار دهند؟

این غفلت ها یک بار دیگر این شعر را فرا یاد می آورد:

 

عالم همه ویرانه ز “چنگیزی” افرنگ

معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

*    توضیح: در مورد رابطه شیمون پرز و حرکت قومی در آذربایجان در آتیه صحبت خواهیم کرد.


 
یارانه اداره ارشاد به مطبوعات قومگرای ضد ایرانی در سال 1393