متن زیر را در پاسخ دوستی نوشتم که مطلبی از اروپا دریافت کرده و مشورت کرده بود که آیا به انتشار آن توسط دوستان مطبوعاتی کمکی بشود یا خیر. پس از خواندن آن یادداشت یا مقاله پاسخ دادم که معذورم بدارند؛ زیرا متن آن را برخلاف اصول عقیدتی خود میدانم و ارسال آن برای دوستان مطبوعاتی بهمنزله موافقت من و تبلیغ آن دیدگاه تلقی میشود.
ایشان در یادداشت خود از سویی حساب ایران و شرایط اجتماعی کنونی آن را از بقیه جهان جدا میکند و متفاوت میداند و از سویی خصوصاً در موضوع «هویتسازی» آن را تابع الگوهای دیگران قرار میدهد.
ایشان هویت ایران را تابع سه بخش «دین»، «ملیگرایی» و «غربگرایی یا غربزدگی» میداند و در لابهلای این تقسیمبندی سهبخشی که در هویت هر ملت و جامعهای مؤثر است از خصوصیت «هویتسازی ناقص» هم نام میبرد. به نظر بنده این عنوان این روزها تحت تأثیر شرایط اجتماعی ایران بیشتر ملهم از شعارها و بهانهجوییهای تجزیهطلبان قومی به نظر میرسد که برنامههای تلاش برای قانونمداری و ساماندهی آموزش همگانی و سراسری و بهداشت و تنظیم ساختار مالی و اداری و نظامی کشور حاصل از نهضت مشروطه را به بهانه برخی عملکردهای قابل نقد، با عناوینی مانند تجدد آمرانه یا هویت آفرینی و ملتسازی تخطئه میکنند.
ما مانند چین جزو محدود کشورهایی هستیم که تداوم تاریخی فرهنگآفرین و هویتساز داشتهایم و نیازی به هویت آفرینی و ملتسازی نداریم. نه امارات متحده هستیم که با تجمیع چند کدخدای محلی ساخته شد و البته اخیراً با بهرهمندی از مدیریت قابلاحترامِ ثروت نفتی تبدیل به کشوری شده است و اکنون دارد با ثبت بادگیر در معماری و ابنسینا در طب و فلسفه و پدیدههای فرهنگی دیگر منطقهای و عربی برای خودش هویتسازی و ملتسازی میکند و نه حتی ترکیه هستیم که اقوامی طی ۵۰۰ سال اشغال و تملک سرزمین بومی ایرانیان کرد، و ارمنیها، آشوریها و یونانیها و بهرهمندی از میراث دیوانسالاری و مالی فارسی، با انکار و نادیده گرفتن تدریجی حقوق تاریخی آن اقوام اکنون برای خودشان صاحب کشور بزرگی شدهاند و باوجود حضور تاریخی و قدرتمند 500 ساله هنوز نیاز به ملتسازی و هویت پردازی دارند. زبان فارسی با ارزندهترین آثار مدون و بیمثال شعر و ادب تجلی هویت تاریخی مشترک ملت از پیش ساخته و از دیرگاه جا افتاده ایران طی قرون و اعصار است! نوروز و سده و رسوم مثبت شادمانه هویتهای پایدار و متکثر درونمرزی و فرامرزی ما هستند.
اما دین در همه جای دنیا هویتی اکتسابی مبتنی بر نوعی نیاز پناهجویی روحی و روانی بوده است که انحصاری بودن و تکوارگی هویتبخش آن رابطه مستقیم با فراگیری گستره دانشها، هنرها و سایر ارزشهای فرهنگی انسانها دارد که تابع تحول آگاهیها طی زمان و تاریخ و در سطحی اجتماعی است! اکنون این سیر را در اختلاف نسلهای ساده زیسته با تکوارگی هویتی و محدودیت جغرافیایی و دوری از افکار، اندیشهها و هنرهای متنوع جهانی، با نسلهای جوان و آشنا با جنبههای متکثر هویتبخش در سطوح مدنی و جهانی شاهدیم، درواقع دین بخشی از هویت متکثر است.
برخورداری از شاخص ناسیونالیسم نیز با توجه به اتکا آن به هویت فرهنگی دیرینه و ممتاز ایران گریزناپذیر است؛ اما شدت و ضعف و عقلانی یا تعصبآمیز بودن آن نیز تابع همانگونه تحول در آگاهیهای اجتماعی و جهانی است و از سیری طبیعی و تکاملی فرهنگی برخوردار است. هرچه دانش بیشتر میشود از تعصب کاسته و بر عشق، دوستی و همزیستی در سایه عقلانیت و صلح افزوده میشود.
نکته سوم اشاره بهافراط در غربی شدن مبتذل است! بیآنکه تصریح شود کدام افراط و چه ابتذالی. در اینکه دنیای غرب در چند صد سال گذشته در توسعه ارزشهای فرهنگی و هنری از نقاشی و مجسمهسازی و مخصوصاً موسیقی تا معماری و علوم و فنون تا تحول سیاسی از استبداد به دموکراسی پیشتاز بوده است، تردیدی نیست و مردمان شرقی با شعور نیز تدریجاً از آن الگوهای انسانی و جهانی الهام گرفتهاند و بر ارزشهای فرهنگی خودشان افزودهاند. اینکه گروهی زودتر به برخی عادات ساده مانند غذا خوردن با دست و پاک کردن بینی با آستین را کنار گذاشتند که غربزدگی و ابتذال نیست. اینکه مبادلاتی در هنر و ادبیات و ارزشهای فرهنگی دیگر انجام شده که غربزدگی و ابتذال نیست. اینکه پیتزا تبدیل به غذای ملی ما و تهدیگ و چلوکباب در شمار غذاهای عادی آنان قرار گرفته است که ابتذال نیست. البته هر تحول یا تبادل فرهنگی عوارضی هم دارد که ممکن است در دیده برخی مبتذل آید و عدهای مانند خود غربیهای متمدن بیخیال از کنار آن بگذرند و به ارزشهای مهم دیگر و در جمع بیندیشند.
ازاینرو هر سه بعد ابرازی مطالب آن نویسنده محترم در شمار بدیهیات تحول روبهجلو در همه فرهنگها و جوامع است؛ اما یک مطالب ابرازی ایشان یعنی انگ هویت آفرینی و ملتسازی ایشان مغایر اصول عقیدتی بنده است؛ زیرا ملت ایران را با همین ارزشهای فرهنگی ویژهاش دارای هویت و سهمی مهم در جهان و تابع تحولات و تعاملات عمومی و امروزی فرهنگ جهانی میدانم.