الهام علیاف دیروز بار دیگر به شوشی رفت و طبق معمول، علیه ایران سخن گفت. این در حالی است که وضع او در ایران بدتر شده و اعتماد عمومی را در ایران از دست داده که این شامل فضای رسانه ای،احزاب داخلی و حتی اپوزیسیون است. از نظر دیپلماتیک پس از تخلیه سفارت باکو در تهران، چند دیپلمات در ساختمان آن و کنسولگری تبریز باقی مانده بودند که تعداد آنها در سال جاری، نصف شده است.
سناریوهایی که علیاف برای بازنمایی «خودزنی» در سفارت چیده بود نیز کار نکرد. زیرا هیچ دولت دیگری، به این «بهانه» توجه نکرد و حتی ترکیه نیز وقعی به آن ننهاد. دولت های دیگر نیز با سکوت خود، آنرا حادثه شخصی تلقی کردند. البته زود است که علیاف دیپلماتهای خود را با شانه های افتاده به تهران بفرستد زیرا لجاجت در این زمینه بیفایده است.
اما اتفاق مهم در جایی رقم خورد که یکروز پیش از سخنرانی علیاف در شوشی، رهبران حسینیون در قم آزاد شدند. احتمالا علیاف خود را آماده کرده بود تا سخنانی در اینباره مطرح و وانمود کند که تهران کوتاه آمده است اما آزادی رهبران حسینیون این حربه از او گرفت.
در این بین مطرح شدن رهبران حسینیون موجب شهرت آنها شد. نگرانی در باب آنها نیز موجب محبوبیت، و آزادی شان نیز موجب اعاده حیثیتشان گردید، بهطوری که حتی شبکه سکولار «منوتو» هم از آنها دفاع کرد. اکنون رهبران حسینیون، دارای مرجعیت رسانهای شده اند.
علی اف در صحبت های خود اشاره کرد که دولت ایران اجازه حمل اسلحه به نیروهای حفاظتی سفارت را نمیدهد، این در حالی است که نیروهای حفاظتی کشورهای دیگر مانند فرانسه اسلحه دارند. اشاره باین موضوع بیش از هر چیز، برای جمهوری باکو بد بود. زیرا نشان میدهد که دولت ایران با باکو از موضع یک دولت معتبر و تراز اول برخورد نمیکند.
هر چند در ماههای اخیر انتقادهایی به عملکرد وزارت خارجه به دلیل سرپیچی از «موضع تهاجمی» از سوی افکار عمومی مطرح شده-که برخی از آنها به حق بود- اما تغییر و تحولات فکری و ساختاری در وزارت خارجه در دوماه گذشته نشان دهنده حاکم بودن تهران بر اوضاع است. با تمام شدن مدت ماموریت سفرا در باکو و ایروان، تهران دو سفیر جدید تعیین کرد. انتخاب این سفرا معنادار بود.
ایران تنها «کشور همسایه قفقاز جنوبی» است که در هر سه کشور سفارتخانه دارد. زیرا ترکیه در ارمنستان و روسیه در گرجستان نمایندگی سیاسی ندارند. اکنون مشخص میشود که اشاره علیاف به نارضایتیاش از روابط ایران با ارمنستان، چه عقبهای دارد. از سوی دیگر تهران نمیخواهد این مزیت را در برابر روسیه و ترکیه از دست دهد و به درستی بر حفظ نمایندگی دیپلماتیکش در باکو اصرار دارد.
ایران در قفقاز صاحبخانه است و عقبه تمدنی دارد. اوستیا و دربند بهصورت تاریخی اولین خط دفاعی ایران در قفقاز بود و مردمان اصلی آن، سربازان عصر انوشیروان ساسانی بودند که برای محافظت از مرزهای شمالی به منطقه اعزام شده بودند. همه این مناطق بخشی از ایران فرهنگی است که با تصرف عدوانی روسها از مملکتی بزرگ جدا شده است. اما سیاست های موجود دستگاه دیپلماسی فعلا متناسب با این موقعیت نیست. از این رو بازسازی سیاست این منطقه باید متناسب با چنین عقبه ای صورت بگیرد و در بلند مدت متضمن اشراف حداکثری باشد.
علیاف نه تنها در مسیر هماهنگی با ژئوپلیتیک ایرانی قرار ندارد بلکه در میان مردم خود نیز محبوب نیست و مانند مستبدین سعی دارد از طریق جنگ، بحران داخلی خود را به تعویق اندازد و از راه مشغول کردن ارتش در خارج رابطه نیروها را تنظیم کند.
از سوی دیگر ناچار است دست به تغییر مصنوعی دین و مذهب مردم بزند تا با وارد کردن وهابیت و حنفی گری، نیروی سوم و چهارمی را به رابطه خود و قشر دیندار تحمیل نماید. البته سیاست هایی از این دست در کشورهای پساشوروی کم نیست. علیاف نیز برآمده از همین نظام فکری است که بههر حال خرد را با ایدئولوژی سودا کردهاند.
پدر او یعنی حیدر با کودتای روسی علیه ایلچی بیک به صدر آمد و قدرت خود را مدیون فدراسیون روسیه است و اکنون که علیاف مانند مستبدان دیگر، همسرش را بهعنوان «معاون اول» انتخاب کرده، در واقع «بریتانیا» و شرکت نفت انگلیس را نیز در آینده سیاسی قلمرو خود شریک کرده. دو شریک دیگر در این قدرت سیاسی، اسراییل و ترکیه هستند که هر یک سهمی در این «شرکت سهامی» دارند.
حکومت های پساشوروی مناطقی عجیبی هستند که استبداد دورنی شده روس و خرد گریزی اوراسیایی را مانند یک میراث داخلی حمل میکنند. بنابراین جای تعحب بر این تناقص نیست که در عین تاکید بر میلیتاریسم، سربازان و افسران علی اف در خیابانها به گدایی و خودسوزی نشسته اند. خود این گواهی بر این تحلیل است که جنگ خارجی اهرمی برای مهار نارضایتی داخلی است.