مورخین پانترکیست در ترکیه و باکو در خصوص نسبت صفویه و زبان ترکی، افسانههای موهوم زیادی بافتهاند که مصرف داخلی داشت. در این کشورها به دلیل تغییر خط، هر دروغی را به آسانی میتوان تحویل مخاطب داد اما در ایران چنین تحریفاتی ممکن نیست.
آخرین دروغی که از کارخانه تحریف به اصطلاح آکادمیهای باکو درآمده است، استفاده صفویه از «خط لاتین» بود که میزان اصالت ادعا روشن است.
اما پیش از این نیز دروغهای دیگری به صفویان از دریچه زبان ترکی نسبت دادهاند.
از آن جمله به طور خلاصه این گزارهها است:
- زبان دیوانی و رسمی صفویه ترکی بود!
- شاه اسماعیل و بهطور کل صفویان نامههای خود را به سلیم به زبان ترکی مینوشت!
- چون شاه اسماعیل «دیوان ختائی» را به ترکی نوشته است، پس زبان رسمی صفویان ترکی بود! و حتی صفویان حکومت تُرک بودند!
در ادامه به بررسی موجز این ادعاهای سست خواهیم پرداخت:
۱. همه مکاتبات، دفترها و امور دیوانی در دوره صفوی بهزبان فارسی نوشته شده، حتی تاریخ نگاران دربار صفویه مانند حسن روملو و اسکندر بیک ترکمان (همانطور که از نامشان پیداست از قزلباشان آناتولی هستند)، تواریخ دولتی و رسمی مانند عالم آرای صفوی و احسن التوایخ را به فارسی نوشتهان.
۲. مجموعه نامههای شاه اسماعیل و شاه طهماسب به خلفای عثمانی و برعکس، توسط استاد عبدالحسین نوایی در دو جلد منتشر شده، مدعیان ترکی نویسی در دوره صفوی، در تمام بایگانی نامههای ترکی شاه اسماعیل تا کنون حتی یک خط نامه، به زبان ترکی از شاه اسماعیل نیافتهاند.
در عثمانی نیز همان اسناد در «منشات فریدون بیگ» جمع آوری شده و در آنجا نیز هیچ نامه ای به ترکی از سوی پادشاهان صفوی به خلفای عثمانی نوشته نشده و حتی نامه های سلاطین عثمانی نیز به فارسی است. حتی نامه سلطان سلیم به اشراف اعیان و مردم «تبریز» و توصیه به تسلیم شدن به زبان فارسی است!
۳. شاه اسماعیل برای مریدان خود در آناتولی دیوانی منتشر کرد و نام آنرا ختائی گذاشت. کاملا طبیعی بود که او برای این دسته از مریدانش که حاضر به جانفشانی بودند، دیوانی به زبان خودشان بسراید. سرودن دیوان به زبان ترکی، همانقدر شاه اسماعیل و صفویه را سلسله ای تُرک تبار میکند که سرودن شعر فارسی توسط سلاطین عثمانی از سلطان محمد، تا سلیم و قانونی میتواند آنها و حکومت عثمانی را پارسی جلوه دهد. اگر به واسطه دیوانهای شعری فارسی، بتوان عثمانی را حکومت ایرانی نامید، آنگاه به واسطه سرودن دیوان شعر ختائی نیز میتوان صفویه را تُرک تلقی کرد.
چرا این دروغهای شاخدار ساخته شد؟ و چرا در ایران تکرار می شود؟
در خلافت عثمانی، ترکها آخرین گروهی بودند که به آگاهی قومی دست پیدا کرده و تنها پس از الغای خلافت 1924 بود که توانستند تبدیل به ملت شوند. روشن است که درون دستگاه خلافت نمیتوان ملت بود، اگرچه حرکت ها و اندیشه هایی از ابتدای قرن هیجدم میلادی در ترکیه برای رشد ملّی گرایی آغاز شده بود اما این حرکت بیش از همه مربوط به الیت سیاسی و احزاب بود نه توده مردم. اولین بار آتاترک بود که به صورت سازمان یافته مفهوم تُرک را به مردم جمهوری جدید تعمیم داد و از همین رو است که به درستی «پدر تُرکها» نام گرفته است. بدیهی است که نمیتوان آگاهی قومی تُرک را به پیش از تولد پدر این قوم تعمیم داد.
پیش از آغاز قرن نوزدهم، مفهوم ترک بار معنایی منفی در عثمانی داشت و حتی سلاطین عثمانی که اغلب از مادرانی اسلاو بودند، به شدت از منتسب شدن خود به ترکها اکراه داشت. در آنروزها عثمانی بیش از آناتولی بر پایه هویّت بالکانی خود استوار بود و شهر استانبول نیز به لحاظ جغرافیایی نه بخشی آناتولی که بخشی از بالکان به شمار می رفت و کل منطقه تراس (تراکیا) که امروز بین ترکیه، یونان و بلغارستان تقسیم شده در قلمرو عثمانیان بود. بنابراین در این مدت عثمانی بیش از این که تُرک باشد «روم» بود. به همین دلیل است که شاه طهماسب در نامه به سلیمان قانونی از او با عنوان «رومی» یاد میکند: «رومی آمد در تبریز و بر خود…». از سوی دیگر، عثمانی در اوایل به ویژه عصر سلطان محمد خود را جانشین امپراطوری روم شرقی تلقی میکرد.
بنابراین خلفا و الیت عثمانی هیچ لزومی به همسان پنداری خود با اتراک آناتولی که آنها را «بی ادراک» می پنداشتند نداشتند اما پس از تجزیه بخش های مهمی از بالکان در قرن هیجدهم و نوزدهم، چاره ای دیگر جز پناه بردن به عمق آناتولی باقی نمانده بود.
اما پانترکیسم پس از شکلگیری به تناقض مهمی برخورد کرد و نمیدانست باید با صفویه و جنگ با ایران چه کرد و چگونه قتل عام آذربایجانیهای تبریز، خوی و… را توجیه نمود.
طبق معمول ساده ترین راهحل، این بود که صفویه را نیز ترکی سازی کند و برای مصرف داخلی ادعاهایی در مورد زبان رسمی و حکومت ترکی مطرح سازند و چون به هرحال کسی در ترکیه و باکو خط قدیم را نمیدانست، به سراغ مدارک و منابع هم نمیرفت و این ادعا با استفاده از جهل عوام به آسانی ممکن بود از اینرو بود که دروغهایی از این دست را، در خصوص صفویان دست و پا کردند.
اما صفویان و عثمانی های واقعی خود را چگونه می فهمیدند؟
اما به منابع دست اول تاریخی مانند عالم آرای صفوی، عالم آرای شاه اسماعیل و احسن التواریخ نظر کنیم خواهیم دید که :
اولا: صفویان خود را ایرانی و در ادامه دولت های باستانی ایران تعریف می کردند. اینکه آنها خود را جانشین جمشید، قباد و کیخسرو میدانستند، معنای مشخصی دارد و نیاز به توضیح نیست.
دوما: عثمانی نیز هیچ جا صفویه یا ایران صفوی را به عنوان تُرک فهم نکرده است. هیچ نامه یا سندی دالّ بر این ادعا نیست. اما سراسر تاریخ درباری صفویه که به سفارش و تحت نظر خودشان نوشته شده است مملو از اشاراتی بر خلاف این ادعا است.
سوم، بازیگران سوم این دوره از تاریخ یعنی اروپائیان نیز صفویه را در تداوم ایران کهن معنا میکردند. مطالعه سفرنامه های ونیزی ها به ایران به ویژه در عصر شاه اسماعیل این قضیه را روشن میکند. پاپ نیز در نامه خود به شاه عباس که در عالم آرای عباسی ذکر شده، او را جانشین خسروان فُرس خطاب کرده است.
مورخان در ترکیه و باکو، هیچگاه به منابع اصلی صفویه ارجاع نمیدهند و در عالم خیال به واسطه یک دیوان و چند قزلباش، ترهاتی در باب صفویه مطرح می سازند اما نمی گویند که آیا میتوان به واسطه ینی چری ها، عثمانی را اسلاو یا صرب تلقی کرد. هدف این افسانه سرایی در درجه اول تحمیق طرفداران پان ترکیسم در داخل قلمرو خودشان و در درجه دوم استحمار عوامل بیرونی شان است. وگرنه با قتل عام مردم تبریز را با آب زمزم نیز نمی توان شست. مولانا وقوفی تبریز در وصف این جنایت عثمانی سروده بود:
وقوع کربلا تسکین دردم میدهد، ورنه … دلم در حسرت تبریز، ویران تر ز تبریز است
یکی از گرفتارهای دستگاه جعل تاریخ در جمهوری باکو، با شاه اسماعیل، پرتره ای است که کریستوفان دل آلتیسیمو نقاش فلورانسی از شاه اسماعیل تصور کرده و در گوشه در سمت راست آن عبارت SOPHY PERS را نوشته است. برای نمونه بنگرید به گزارش اعتراضی شبکه خزر تی وی (وابسته به ترکیه) از نمایشگاه عکسی که به ابتکار رامیز مهدی اف دبیر شورای امنیت ملّی باکو در سال 1395 برای تحریف چهره شاه اسماعیل ترتیب داده شده بود ولی، مسئولین برگزاری فراموش کرده بودند که عبارت «صفوی پارسی» را از تابلویی که آلتیسیمو تصویر کرده بود پاک کنند.
دردسرهای جعل تاریخ
وقتی جوان باکویی وارد اینترنت میشود با داده های خامی آشنا میشود که با دنیا خیالی ترسیم شده در کتاب های درسی و دستگاه تبلیغاتی فرسنگ ها فاصله دارد، به تناقض بر خورد میکند. جاعلان تاریخ در باکو و ترکیه به لطف پیشنهاد فتحعلی آخوندزاده، خط سنتی را به لاتین تغییر دادند و به این واسطه مردم این جوامع در برابر یک گذشته مبهم قرار گرفته اند. البته این خود وضعیتی ایده ال برای نهادهای جعل کننده تاریخ است تا تاریخ را در قالب ایدئولوژی بریزند و شر حقیقت راحت شوند. نکته جالب در گزارش شبکه خزر، این است که چند کارشناس باکویی از این مسئله گلایه میکنند که چرا عبارت صوفی پارسی با فتوشاب از روی عکس پاک نشده تا دردسر آفرین نشود! کارشناس دیگری میگوید این عبارت در یک توطئه از سوی دشمنان جمهوری آذربایجان در سالهای 1600 میلادی از سوی یک نقاش فلورانسی کشیده شده است. اینکه توطئه را چه کسانی و با چه هدفی صورت داده اند مشخص نیست اما قدر مسلم این است که دستگاههای نظری که توان حل مسئله ندارند، در عمل به سمت پاک کردن صورت مسئله می روند نه حل کردن تناقضات درونی خود.
توضیح عکس شاخص: این پرتره مربوط به سالهای 1650-1670 در اصفهان و چهره یکی از اعیان صفوی است که در موزه هنرهای اسلامی دبی نگهداری میشود.