پان ترکیسم و هر نوع عصبیت قومی آمیزه ای از جهل و جنون است. به گزارش آذریها این حقیقت با ملاحظه به رفتار و کنش های غیر انسانی کسانی که خود را «هویت طلب» می نامند بیشتر آشکار می شود. هویت طلبی به معنی بازگشت، رجعت یا خواستن یک کیستی و دستگاه فرهنگی ، زبانی و اجتماعی است. این «خواستن» ممکن است درجات مختلف داشته باشد. مطالبه بر حسب این درجات تابع شرایط سیاسی،مصالح و ملاحظات بسیاری است.
عده ای با پنهان شدن در پشت نقاب حقوق بشر و دموکرسی مطالبات خود را بیان می کنند، عده با پوشش زبان ملی و اصل 15 و عده ای دیگر به بهانه دریاچه ارومیه. ولی هیچ یک از اینها هدف نیست بلکه تنها وسیله ای است برای نیل به هدف غایی. این هدف غایی به خاطر حضور در اجتماع، نظارت نهادهای رسمی و بی اقبالی جامعه لزوما به صورت “عریان” طرح نمی شود. اما افراد می توانند با پنهان شدن در بین سیل جمعیت انبوه و هزاران نفره، رفتاری که «ذات و جوهره» آنها اقتضاء می کند، از خود به نمایش بگذارند. در این مجامع تصادفی کسی دیگری را نمی شناسند و به احتمال زیاد پس از متفرق شدن جمعیت برخورد مجددی بین شان پدید نخواهد آمد. بنابراین افراد آزاد و رها جوهر مطالبات شان را نمایش می دهند.
ذات و جوهر مطالبات این جریان چیست؟
توحش، شمنیسم (گرگ پرستی) ، ضدیت با آذربایجان و ایران دال مرکزی حرکت قومی در آذربایجان است. آنچه این جریان به عنوان “هویت” قومی خود “طلب” می کند،در عریان ترین حالت کشاندن مردم به سمت توحش و تخریب چهره مردم آذربایجان در نزد افکار عمومی است.
کسانی که گاه از منظر مظلوم نمایی و ستم دیدگی در جایگاه مدعی قرار می گیرند، در خلوت خود (ورزشگاهها) آن کار دیگر می کنند و لباس بره از تن به در کرده جامه گرگ می پوشند؟ آیا ستم دیدگی با گرگ صفتی همخوانی دارد؟ کسی که مظلوم واقع شده است می تواند در عین حال ظالم نیز باشد؟ آیا جمع ضدین از محال به عالم امکان منتقل شده است؟
اصرار بر «گرگ صفتی» در حرکت قومی پیام آور این معنی است که اگر آب باشد، این عده شناگران خوبی هستند، اگر زمینه ای ، قدرت یا فرصتی محیا شود، بره های ستم دیده به «به گرگ های دره» تبدیل می شوند و شروع به دریدن مردم مظلوم و هم میهنان خود می کنند.
باید پرسید زوزه کشی چه موضوعیت و مطابقتی با حقوق بشر و دموکراسی دارد؟ چرا این عده معدود چهره آذربایجان را این طور تخریب می کنند؟ آیا زبان مادری شما زبان گرگها بوده است؟
هنگامی که از عبارت «ارتجاع قومی» برای توصیف بهتر این عده استفاده می کنیم، منظوری جز توجه دادن مخاطب به همین توتم پرستی ها و بازگشت به هزاران سال قبل نداریم که معنایی جز ارتجاع و قهقرا ندارد.
ممکن است عده ای از رندان بگویند، این اعمال و حرکات ربطی به مطالبات سیاسی ما ندارد، و این گروه عده ای جاهل یا بی سواد هستند. در پاسخ این عده می گوییم اگر در این ادعا صداقت داشتید و میخواستید از طرف جامعه ذره ای هم که شده جدی گرفته شوید، باید در این سالها با چنین حرکاتی و گرایش های مرزبندی می کردید که نکردید. تعیین نسبت نکردن با چنین جریان های رسوایی نیز به معنی تایید ضمنی آنها تلقی خواهد شد.
نخیر، نخبگان حرکت قومی دوست ندارند این پیاده نظام درنده خود را که می تواند منبعی خوب برای تحمیر هیجانات و تحمیق احساسات باشد، از کف دهند، بلکه خوش دارند در فرصت مقتضی از این پیشقراولان آشوب به نفع خود استفاده کرده و دست به بسیج قومی بزنند و سپس این عده گرگ صفت را به جای «مردم عادی» جا بزنند.
نگارنده می پذیرد که بخشی از این افراد به دلیل جهالت، بی سوادی، تولد در خانواده های ناهنجار، بیکاری، فقر، نبودن تفریح و هزاران مشکل دیگر به این سلک درآمده اند و یا اصلا معنای رفتار خود را نمی دانند. هنگامی که از اتوبان کسایی و نزدیکی ورزشگاه یادگار امام پس از اتمام مسابقه تراکتوسازی عبور می کردیم، با چند جوان با ظاهر زده اما هیجان بالا برخورد داشتیم. از وی پرسیدیم که این علامت (گرگ خاکستری) نشانه چیست؟ گفت : تراکتور. هم چنین می دانیم که مردم آذربایجان با این افکار بیگانه اند برای همین است که زوزه کشی در خلوت و خفا انجام میشود. جامعه تحمل این افکار ضد انسانی را ندارد و مدام آن را طرد می کند، حتی خش اعظم هواداران تراکتور نیز با این اعمال بیگانه اند. تنها یک اقلیت پروصدا که خوشبختانه در اثر عدم حمایت مردم این روزها بسیار کم رنگ شده اند به چنین اعمال ضد بشری دست می زنند.
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد … همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند … بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت… به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم … هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت