موضع مطبوعات ترکیه نسبت به فرقه دموکرات آذربایجان 1324 تا 1325

۲۶ اردیبهشت, ۱۳۹۱
موضع مطبوعات ترکیه نسبت به فرقه دموکرات آذربایجان 1324 تا 1325

به نمونه‌هایی چند در مورد نظر روزنامه‌نگاران ترکیه درباره موضوع مستقل یا وابسته بودن فرقه دموکرات آذربایجان و جنبش ایجاد شده به وسیله این فرقه اشاره می‌گردد.

نظام‌الدین نظیف از روزنامه‌نگاران ترکیه در مقاله‌ای که در روزنامه گیچه‌پستاسی در ٢۴ اوت 1945/ ٢ شهریور 1324 منتشر کرد استدلال‌های ارائه شده از سوی دولت شوروی را در مورد عدم وابستگی رخدادهای مورد بحث به سیاست‌های این دولت نفی کرد. نظیف در این مقاله که عنوان آن «شکنجه و زجری که ایران می‌کشد، دیگر باید به پایان برسد» بود درباره ماهیت رخدادهای ایران نوشت: «این اقدامات را نمی‌توان به حساب غلّیان و هیجان ایده‌آلیستی کاسبان فقیر ایرانی گذاشت. این واقعه همان نقش فجیعی است که در قالب بالکان، یعنی در بلغارستان در صورت ظاهر و به نام دموکراسی بازی می‌شود. یعنی وضع و تابلوی فیجع ایران به لوحه درماتیک بلغارستان اضافه می‌شود».[1]

عمر رضا دوغرول یکی دیگر از روزنامه‌نگاران ترکیه نیز در مقاله‌ای با عنوان «آذربایجان و ایران» که در ٢١ آوریل 1946/ اردیبهشت 1325 روزنامه جمهوریت انتشار یافت به ماهیت وابسته فرقه دموکرات اشاره کرده و رخدادهای آذربایجان را به طور کامل محصول سیاست امپریالیستی شوروی عنوان کرد. دوغرول در این مقاله تصریح می‌نماید: «بیگانه اشغال ایران را فرصتی مناسب دانسته و سعی کرده که تیشه به ریشه تمامیت ارضی ایران بزند».[2] دوغرول در ادامه این مقاله به نوع مطالبات مردم آذربایجان از دولت مرکزی نیز اشاره‌هایی دارد که در بخش بعدی این یادداشت بدان اشاره می‌گردد.

سلیم ثابت یکی دیگر از روزنامه‌نگاران ترکیه با صراحت بیشتری به ماهیت غیرمستقل فرقه دموکرات و آلت دست قرار گرفتن پیشه‌وری رهبران این فرقه اشاره می‌نماید. وی در مقاله‌ای به نام «در ایران با سورپریزی مواجه نشدیم» که در شماره ٢١ مه 1946/ 31 اردیبهشت 1325 روزنامه تصویر به چاپ رسید، سیاست‌های شوروی را در ایران با سیاست‌های توسعه‌طلبانه آلمان نازی مقایسه کرده و از پیشه‌وری به‌عنوان همانند کیسلینگ رئیس دولت وابسته به آلمان در نروژ یاد می‌کند.[3]

همان‌گونه که اشاره شد یکی از دلایل اصلی عدم استقبال ترک‌ها از این تحولات،‌ به‌رغم تطابق بسیاری از جوانب آن با آمال دیرینه گروه‌های ترک‌گرا، نقش روسیه در این ماجرا بود. حسین جاهد یالچین که بیشتر نیز به او اشاره شد در مقالیه‌ای تحت عنوان «موضوع ایران و ترکیه» در شماره ٢٧ نوامبر 1945/ 6 آذر 1324 روزنامه طنین منتشر شد «شورش و اغتشاش آذربایجان [را] مقدمه‌ای …» دانست «…جهت الحاق آن به روسیه». او در ادامه افزود که «… ما نسبت به قضیه ایران از نزدیک علاقمند بوده و مجبوریم آن را با نهایت دقت مورد تعقیب قرار دهیم زیرا مسئله ایران و موضوع ترکیه و بغازها با یکدیگر ارتباطی دراد و متمم یکدیگر است و سر و صورتی که موضوع آذربایجان به خود خواهد گرفت کم و بیش علامت و اشاره خواهد بود در قسمت جبهه ترکیه …».[4]

«م.ح. زوال» نیز در مقاله‌ای به نام «معنای عصیان وخیم ایران» که در ٢١ نوامبر 1945/ 30 آبان 1324 در روزنامه وطن منتشر شد، بر همین باور بود. به نوشته او «… ممکن است عوامل محلی هم در عصیان اخیر مؤثر واقع گشته است ولی علت عمده تشویق و تحریک خارجی است. موقع نزدیک شدن تخلیه ایران روس‌ها به عوض احترامگزاری نسبت به استقلال ایران، حتی به عوض اینکه سرمشق و نمونه برای انگلیسی‌ها قرار گیرند. مردم را در آذربایجان بر علیه دولت تشویق و تحریک کردند …»[5]

برخی از دیگر صاحبنظران ترک نیز آراء مشابهی را ابراز داشتند. ادهم عزت بنیچه در مقاله‌ای به نام «وضعیت فجیع و فلاکت‌آمیز ایران» که در ٢١ نوامبر 1945/ 30 آبان 1324 روزنامه سون تلگراف منتشر شد، خاطرنشان کرد اگرچه «… موضوع ظاهراً عبارت است از آزادی آذربایجان ولی در باطن و در حقیقت عبارت از الحاق آن به روسیه است. این یک قدمی است در راه امپریالیسم دولت تزاری برداشته شده است منتها این قدم توسط آذربایجانی‌ها برداشته می‌شود. مطالب صریح است و چگونگی امر واضح و آشکار می‌باشد…». [6]

چگونگی سقوط حکومت خودمختار فرقه دموکرات، نیز خود نشان دیگری تلقی شد در تأیید وابستگی کامل این فرقه به دولت شوروی. زیرا به محض روشن شدن تصمیم مسکو مبنی بر قطع حمایت از آن، به فوریت حکومت این فرقه ساقط شد. این موضوع در ترکیه نیز بازتاب داشت و روزنامه‌نگاران ترکیه در مقالاتی که پیرامون اعاده اقتدار دولت مرکزی ایران بر آذربایجان منتشر کردند در ضمن تجزیه و تحلیل نحوه سقوط حکومت فرقه، بر این موضوع که فرقه دموکرات تنها ابزاری در دست شوروی بو، تأکید نهادند. نجم‌الدین ساداک در مقاله‌ای به همین مناسبت که با عنوان «حادثه‌ای که دنیا را حیران کرده است» در 26 دسامبر 1946/ ۵ دی 1325 در روزنامه آکشام منتشر کرد به وابستگی فرقه دموکرات به دولت شوروی اشاره کرده و با صراحت ایجاد این فرقه، تشکیل حکومت به وسیله آن و حتی اداره امور حکومت فرقه دموکرات را منتسب به شوروی عنوان می‌کند. ساداک در این مقاله درباره این موارد یاد شده می‌نویسد: «یک سال پیش روس‌ها، هنگام تخلیه آذربایجان در آن خطه یک جریانی ترتیب داده و با تشکیل یک حکومت خودمختار به دست نیروی محلی نمی‌گذاشتند که دولت ایران در کار آنجا مداخله نماید، تمام تشبثات حکومت تهران برای سازش با آذربایجان نتیجه‌ای نداد و در آذربایجان حکومتی بر پا شده بود که از شوروی پیروی می‌کرد و از سوی آنها اداره می‌شد».[7]

نظام‌الدین نظیف نیز در مقاله دیگری که در روزنامه گیجه‌پُستاسی در ١٣ دسامبر 1946 / ٢٢ آذر 1325 در مورد بازگشت حاکمیت دولت مرکزی ایران بر آذربایجان منتشر کرد بر همین نکات تأکید نهاد: «مسکو تصور می‌کرد که آنها (پیشه‌وری، فرقه دموکرات و حزب توده) منبع قدرت سیاسی هستند ولی مدتی قبل از این پیشامد اخیر، مانند تهران متوجه شده بود که آنها فاقد مشروعیت سیاسی هستند. این حادثه ثابت می‌کند یک دولتی که پی امتیاز نفت می‌گردد، باید از خیالات دست کشیده پی به حقیقت ببرد. دولت شوروی همین که ملتفت شد که پیشه‌وری و حزب توده مورد استفاده نبوده و از آنها کاری ساخته نیست، بازی را به وسیله کارت آنها نمی‌توان پیشبرد، نقشه خود را برای متزلزل کردن یگانگی ایران وداع گفت و پیشه‌وری و امثال او را مانند پوست لیمو که آبش گرفته شده دور انداخت».[8]

همان‌گونه که پیش از این نیز بیان شد حتی پان‌ترک‌ها نیز بر وابستگی فرقه دموکرات به شوروی اذعان داشتند. از جمله عابدین داور یکی از روزنامه‌نگارانی که به اندیشه‌های پان‌ترکی نیز تمایل داشت در مقاله‌ای به نام «شکست خوردن سرخ‌های آذربایجان» که در ١٣ دسامبر 1946/ ٢٢ آذر 1325 روزنامهجمهوریت به چاپ رسید درحالی‌که از خودمختاری در آذربایجان پشتیبانی می‌کرد اما بر ماهیت وابسته فرقه دموکرات نیز تصریح داشت. عابدین داور در این مقاله در مورد فرقه دموکرات و رهبری آن یعنی پیشه‌وری نوشت: «همین که یاغیان آذربایجان اسلحه را به زمین گذاشتند، پیشه‌وری، رئیس آنها که به هوچیگری پرداخته بود، مفقودالاثر شد و از میدان در رفت. بدیهی است به کجا رفته، از مرز خارج شده نزد آقایان خود رفته است …» او سپس در ادامه و براساس باورهای خود افزود «… چون اکثریت اهالی آذربایجان ترک هستند، در درخواست خود راجع به نائل شدن به خودمختاری اداری ذیحق بوده‌اند ولی آنهایی که پیشقدمی در این باره می‌کردند، دست نشانده شوروی‌ها بودند و به نام و به حساب روسیه کار می‌کردند. به همین جهت هم به نظر ایرانی و هم به نظر آذربایجانی خائن به میهن شمرده می‌شدند و چون آذربایجانی‌ها ملتفت و متوجه آن بودند، لذا از نامبرده پیروی نکردند. از این این اصل است که با وجود رسیدن پول، اسلحه و مهمات از کشور شوروی و وارد شدن آذربایجانی‌های شوروی، دار و دسته پیشه‌وری تنها توانستند یک ارتش مرکب از هفت هزار نفر تشکیل دهند و چون آن هم به زور بود. لذا پس از مختصر زد و خورد متفرق گشتند. به این ترتیب سرکرده‌های هوچی و سرخ آذربایجان که چند روز پیش مدعی بودند به سوی تهران پیش می‌روند در اسرع وقت ممکن به طرف شمال فرار کردند. از قرار معلوم پس از اینکه روس‌ها سربازان خود را عقب کشیدند پیشه‌وری در آنجا به بلوف فرمانروایی می‌کرده است».[9]

بدین ترتیب باید گفت از دیدگاه روزنامه‌نگاران ترکیه، فرقه دموکرات آذربایجان یک سازمان سیاسی وابسته به اتحاد جماهیر شوروی و فاقد هر گونه استقلال و اراده سیاسی تلقی می‌گردید و چنین دیدگاهی در فضای مطبوعاتی ترکیه عمومیت داشت.

 

[1]. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، اسناد نمایندگی استانبول، پرونده ١١، سند شماره 1259، 7/6/1324

[2]. همان، پرونده ١١٩، سند شماره 620، 8/3/1325

[3]. همان

[4]. نمایندگی آنکارا 29-1324، ک 107، پ 2253، قسمت اول

[5]. نمایندگی آنکارا 29-1324، ک 107، پ 2253، قسمت اول

[6]. نمایندگی آنکارا 29-1324، ک 107، پ 2253، قسمت اول

[7]. بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، اسناد نمایندگی استانبول، سند شماره 2737، 14/10/1325

[8]. همان، سند شماره 2537، 27/9/1325

[9]. همان، سند شماره 2596، 27/9/1325