نظر در خصوص چنین حوزه ای چیزی نیست که بتواند قربانی کینه های شخصی،رقابت ها و یا دیدگاه های سطحی و ژورنالیستی شود. دکتر ناصر فکوهی جامعه شناس و معتقد به مسائل قومی از کسانی است که علاقه مند به حوزه اقلیتها و اقوام ایرانی محسوب می شود. به گزارش آذری ها وی در مصاحبه ای که سال گذشته با مرکز دایره المعارف اسلامی داشت انتقادات،پیشنهادها و رهیافت های متعددی در زمینه مدیریت تنوع فرهنگی ارائه کرد.
هر چند اظهارنظر منطقی و آرام حق همگان است اما در این مصاحبه آقای فکوهی به جای دیدن واقعیتها و حرکت از این مبدا بیشتر سعی داشت مانند یک سیاست مدار سطح پایین به پوپولیسم روی بیاورد که این منطق با چهره آکادمیک ایشان هیچ نسبتی ندارد.
ابتدا بهتر است مروری بر بخش هایی از مصاحبه ایشان انجام شود:
– سوال: یکی دیگر از ایراداتی که به بحث تدریس زبان های قومی و محلی وارد است این است که زبان های محلی غنا و ویژگی های یک زبان کامل را برای تدریس ندارند. یعنی برای تدریس مثلا زبان ترکی نمی توان سیلابل درسی تعریف کرد.
– فکوهی: متاسفانه چنین سخنان سخیف و بی ارزشی به گوش من هم خورده است و بسیار متاسفم که در کشوری با جمعیتی که زبان مادری نیمی از آنها فارسی نیست، اما همه آنها با تلاش های نسل اندر نسل خود زبان فارسی را به چنین درجه ای از قدرت و اعتبار رسانده اند، کسانی که هیچ اعتبار علمی و اجتماعی برای بیان چنین مسائلی ندارند صرفا از وجود گرایش های شووینیستی و بلاهت های مرتبط با آنها که در جهان مدرن امروز دیگر هیچ جایگاهی ندارند، می توانند چنین سخنانی را بر زبان بیاورند و اغلب روشنفکران و دانشمندان و زبان شناسان ما نیز خاموش بمانند. زبان ترکی آذری (سوای سایر شاخه های ترکی در ایران) در گویش های گوناگونش نه تنها زبان بیش از بیست میلیون از مردم کشور ما است، بلکه به خانواده زبان های ترکی تعلق دارد، با جمعیتی که آن را بین 170 تا 250 میلیون نفر تخمین می زنند و با زبان های آلتایی نیز پیوسته است که از مهم ترین خانواده های زبانی اوراسیایی هستند. اما اگر تنها ترکی آذری را که عمدتا در ایران و آذربایجان پیشین شوروی وجود دارد، در نظر بگیریم. در کشور ما و در آذربایجان هزاران کتاب و نشریه و رسانه به خط فارسی (عربی) و خط سیریلیک و خط ترکی استانبولی در حال حاضر وجود دارد. چنین سخنان سخیفی را شاید تنها شاید بتوان در برخی از موقعیت بی در و پیکر و تعریف نشده در ایران یافت که افراد چنان در گیر خیالات خود هستند که فراموش می کنند برنده جایزه ادبیات نوبل در سال 2006 به اورهان پاموک و به زبان ترکی استانبولی داده شده است. ظاهرا کسانی که چنین سخنانی را به زبان می آورند فراموش کرده اند که ترکیه امروز جایگاهی بسیار بالا در روابط علمی بین المللی و حضوری پر رنگ در نهادهای علمی جهان دارد و جمهوری آذربایجان نیز برغم سلطه هفتاد ساله و ویرانگر کمونیسم در آن به سرعت در حال رشد است. افزون بر این دوستان حتی به خود زحمت نمی دهند که سری به کتابفروشی های تبریز یا برخی از کتابفروشی های تهران بزنند تا ببینند هزاران کتاب به آذری در همه حوزه ها منتشر می شود. شکی نیست که بسیاری از این کتاب ها کیفیت بالایی از لحاظ محتوا و زبان ندارند، اما فکر نمی کنم به جز یک شووینیست کوته نظر کسی را پیدا کنید که اندکی ادبیات و کتاب های منتشر شده به زبان فارسی را بشناسد و اذعان نکند که چه میزان بالایی از کتاب ها در این زبان نیز که کنترل بسیار بالایی نیز بر آن وجود دارد، از هر لحاظ بی ارزش هستند. اما آیا این دلیلی می شود که ما احکام و گزاره هایی ابلهانه درباره زبان فارسی صادر کنیم؟
پیشنهاد من به کسانی که به دور از تخصصشان (به فرض آنکه اصولا تخصصی داشته باشند) چنین سخنان بی ارزش اما خطرناکی را مطرح می کنند، آن است که تلاش کنند این گونه اظهارات را در محافل علمی جهان منتشر کنند تا مشاهده کنند به چه حد مورد مضحکه قرار خواهند گرفت».
تحلیل انتقادی
1- ورود به بحث
پیش از همه باید دلیل آشفتگی آقای فکوهی را از طرح این سوال یافت. سوال این است، عده ای مدعی هستند که زبان های محلی غنای ادبی کافی ندارند، آیا چنین است؟
این یک گزاره یا فرضیه معمولی است که احتمال صدق وکذب آن می رود. پاسخ آن نیز می تواند با تکیه بر دلایل آری یا خبر باشد. اما جناب فکوهی علاوه بر پاسخ منفی و دلایلی که آمده است، مبلغی فحاشی (سخیف،بلاهت،بی ارزش و…) را ضمیمه رایگان پاسخش نموده تا بسیاری از مخالفانش را که از قضا در درجه استادی و علمی بالاتر از ایشان هستند (و برخی نیز خود آذربایجانی) بی نصیب نگذاشته باشد. در پاسخ به این پرسش همانطور که امکان طرح پاسخی منفی علمی و پژوهانه ممکن بود، امکان پاسخ مثبت عالمانه نیز وجود داشت. حتی امکان انتقاد مودبانه و منطقی نیز از طرفداران نظریه قبلی محیا بود. اما شاید دموکراسی و احترام به بقیه در نزد جناب فکوهی همین قدر بُرد داشت نه بیشتر که آشفتگی را ترجیح داده است. احتمال دیگر حب و بغض ها کینه ها و حسادت های شخصی نسبت به فرد یا افرادی که ایشان اسم نبرده اند اما ظاهرا دل پری از آنها داشتند که فکر می کردند حوزه مطالعات قومی جای خوبی برای بیرون ریختن کینه ها است.
2- ورود به استدلال
ایشان مبالغ زیادی فحش به محققین آذربایجانی که قائل به محدودیت ظرفیت ادبیات مکتوب در زبان محلی هستند نثار می کند تا به این استدلال برسد که : مردم آذربایجان بروند از ادبیات و کتاب های ترکی در قفقاز و ترکیه استفاده کنند.
تمام زکاوت و هوشمندی آقای فکوهی همین بود؟ آیا این طور می خواستید اصل 15 را اجرا و زبان مادری را تدریس کنید؟
جناب آقای مردم شناس، زبان مادری من اردبیلی،تبریزی و مراغه ای با زبان مادری استانبولی و باکویی زمین تا آسمان فرق دارد.زبان مادری یعنی زبانی که مادر یک فرد با وی تکلم کرده است نه مادر ملتی دیگر در آنسوی مرزهای و اقلیم ها.
درست است که شما ورودی در عرصه مطالعات قومی و هویتی ندارید اما ظاهرا مردم شناسی یکی از آن تخصص هایی است به آن غره اید. انتظار بود که با توجه به تخصص و حضورتان در محافل علمی این نکته بدیهی را بدانید که حتی قبل از ورود ماهواره ترک ست ، هیچ آذربایجانی نمی توانست بیش از یک مقداری محدودی از واژه های ترکی استانبولی را در یک مکالمه معمولی تشیخص دهد و امروز هم بسیاری از افراد قادر به تشخیص این زبان ها نیستند. تا چه رسد به آموزش به این زبان به عنوان زبان مادری.
شگفت انگیزتر اینکه آقای فکوهی ادعای محافل علمی را هم یدک کشیده و از تخصص حرف زده است.
فرض کنیم مدیریت تنوع قومی کشور ایران به افرادی مانند فکوهی سپرده می شد. در این صورت منطقه به بهشت پان ها تبدیل می شد. از ایراکه ایشان معتقد است که قومیت های کشور باید با جهان بیرون متصل باشند، به عبارت دیگر واگرا باشند نه همگرا. تحلیل صحبت های فکوهی این است که کتاب هایی از ترکیه یا باکو به مدارس آذربایجان بفرستید و اصل 15 را به همین راحتی اجرا کنید؟
مگر صدام حسین ، میرجعفرباقروف، روشنی بیک، سلیمان نظیف و تشکیلات مخصوصه و … حرفی غیر از این داشتند؟ مگر ایدئولوژی ها پان و انضمام گرای دیگر که در خاورمیانه وجود دارند،چیزی فراتر از صحبت های فکوهی را مطرح می کنند. اگر نگاهی به کامنت هایی که در ذیل مصاحبه ایشان در سایت دایره المعارف نوشته شده است بکنیم، خواهیم دید خیل هواداران ایشان از کدام جنس تشکیل می شوند و با چه ادبیات لمپنی از ایده های وی دفاع می کنند.
و آن وقت آقای فکوهی معتقد است که اظهار نظر مخالفانش سخیف است. امروزه پان ترکیست های دست چندم آذربایجانی نما هم دستکم در ظاهر معتقد به این نیستند که بهتر است از ترکیه برای ایران کتاب فرستاده شود ، اما وسعت نظر دیدگاه فکوهی (که تصور می کند علمی هم هست) چنین اجازه را می دهد.
ناخودآگاه آذربایجان ستیز
البته در بطن پاسخ فکوهی اعترافی سخت نهفته است. پاسخ ایشان را باید این طور خواند: بله، درست است که ادبیات محلی ما در آذربایجان محدودیت دارد، اما ادبیات ترکیه و جهان ترک مهیا و در درسترس است…
همین که آقای فکوهی می خواهد از خارج برای دانش آموزان آذربایجانی کتاب درسی بیاورد، نشان می دهد ایشان در مانحن فیه خود پذیرفته است که ادبیات مکتوب محلی آذری غنای چندانی ندارد. با این فرق که آقای فکوهی این ایده را در بستر ضدایرانی و واگرایانه مطرح می کند که منبع مشروعیت شونیسم قومی است اما اساتید آذربایجانی این ایده را در بستر ایرانیت و وحدت ملی طرح می کنند که الهام بخش صلح،امنیت و وطنخواهی است.
مشکل آقای فکوهی و امثالش این است که اولا نمی داند، و نمی داند که نمی داند و دوما مسئله حیاتی را با سایر مسائل روشنفکرمآبانه اشتباه گرفته اند. حوزه مطالعات قومی جایی نیست که فکوهی و دوستانش کلاه کج سرشان بگذارند، به دوردست ها خیره شوند و هر از گاهی آهی بکشند و از پیپ کام بگیرند.
مشکل سوم ایشان عطش شهرت است. شهرت و جنجالی بودن و شنا کردن بر خلاف جریان آب، و آن هم اتفاقا به سخیف ترین و مبتدیانه ترین شکل ممکن که شخصیت علمی وی را در حد پورپیرارها تقلیل خواهد داد. و البته لازم نیست داستان برادر حاتم طائی را برای آقای فکوهی بازگویی کنیم.
پژوهش های دهها تن از اساتید و دانشمندان آذربایجانی مانند منوچهر مرتضوی (رئیس سابق دانشگاه تبریز)،ناصح ناطق (نویسنده و محقق تبریزی و فرزند جواد ناطق آزادیخواه دوره مشروطه)، صادق رضازاده شفق (رجل سیاسی، نویسنده مبارز مشروطه و دیپلماتی که همراه قوام جهت مذاکره با شوروی به مسکو رفت)،استاد محمدحسین شهریار، استاد سیدجواد طباطبایی، شادروان بهمن سرکاراتی،مهری باقری(استاد دانشگاه تبریز) و حسین نوین(استاد دانشگاه محقق اردبیلی) و دهها تن دیگر در خصوص زبان فارسی و آذری گویای بسیاری از واقعیت های علمی است.
اصولا حضور آرامگاه چهارصد شاعر پارسی گوی در مقبره الشعرای تبریز شاهدی زنده است بر اینکه نخبگان آذربایجان خود را وقف زبان پارسی کرده اند. این به معنی کم ارزشی زبان محلی آذربایجانی نیست. این نکته که ادبیات محلی آذربایجان در مقایسه با زبان فارسی پیشینه مکتوب کمتر و محدودتری دارد، یک گزاره ارزشی نیست بلکه امر واقع است و بهتر است اجازه داده شود که متخصصان و ادبیان در این خصوص صحبت کنند تا ژورنالیست ها و شبه روشنفکران.
این باساتید که از خانواده های ریشه دار و رجال اصیل آذری بوده و هستند، ایران و آذربایجان را در کنار یکدیگر دوست داشتند و هرگز از سر غرض و یا نافهمی خواهان آسیمیله کردن زبان و فرهنگ آذربایجان در زبان و فرهنگ ترکیه یا باکو نبودند. آقای فکوهی اگر قدری مردم شناس بود و آذربایجان را می شناخت می دانست که تبریز به طور سنتی هیچگاه زیربار زبان و لهجه قفقازی و باکویی نمی رود و به همان اندازه بلکه بیشتر با ترکیه تفاوت فرهنگی(زبان، گویش، مذهب ،تاریخ، سنت و نژاد) دارد.
آقای فکوهی می گوید از سایر کشورها برای آذربایجانی کتاب بیاورید تا بخوانند و استفاده کنند. همانقدر که انکار فرهنگ محلی و سنت ها و تاریخ آذربایجان وقاحتی بی حدوحصر می طلبد تزهای توخالی گوینده هم در عمق خود وقیحانه و خصمانه است. تبریز سالها مهد تمدن و فرهنگ بود و بلکه خود مدعی آن است، حال آقای فکوهی ارزش آذربایجان و فرهنگش را به قدری پایین آورده است که توصیه می کند مانند پیشه وری از باکو و ترکیه کتاب درسی به تبریز وارد شد. ایشان حتی برای مخاطبانش اینقدر احترام قائل نیست که حداقلی از شعور برایشان قائل باشد و در پایان مصاحبه دستکم از وحدت ملی و تمامیت ارضی حرف نزند.
گمان نمی رود چنین دلسوزی های خصمانه و سخنان بلندآوازه ولی میان تهی دوایی برای درد آذربایجان و فرهنگ ارزشمند آن باشد. صد البته که آذربایجان خود زبان و فرهنگ ارزشمندی دارد که بخشی از فرهنگ و تمدن ایرانی محسوب می شود و قابل تعریف و یا تغییر بستر نیست، مردمش نیز تمایلی به مستحیل ساختن فرهنگ و سنت های خود به سود بقیه کشورها ندارند و اظهارات آقای فکوهی را نیز با کمال تشکر به خود ایشان عودت می دهند.