مسلما دستگاه دیپلماسی هر دولت باید آگاهی کاملی از رویدادهای اطراف و به ویژه اقلیت های قومی و مذهبی ناسازگارِ دولت های مجاور که دارای نوعی همپوشانی نژادی – زبانی و فرهنگی با هسته ملی هستند، داشته باشد و ابزارها و سازوکارهایی برای کنشِ سیاسی بهمنظور اعمال قدرت و کسب منافع داشته باشد بویژه در خاورمیانهای که روند دولتسازی در آن طی نشده و امور هر دولت به دولت دیگر گرهخورده وچالشِ امنیتی هردولت به مثابه اتشی در انبار باروت منطقه است، لزوم هشیاری بیشتر حس میشود و مسلما واکنشها هم باید حسابشده و آماده و مرتب باشد که شیخ اجل گفته است:
سَرِچشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پرشد نشاید گرفتن به پیل.
درمنطقه خاورمیانه کشور ما که از حیث تاریخ جزء اولاد قدیم عالم است علاوه بر منافع ملی دارای منافع تمدنی نیزهست و وجود برخی از زایدههای میراث تمدنیگذشته، ما را دچار سرگشتگیسیاسی کرده و اجازه نمیدهد که برمبنای خشونت ژئوپلیتیک بهپیش رویم، البته این امر در منطقهای که به جنگل میماند و آشفتگی ژئوپلیتیک وبلبشوی سیاسی برخی اوقات عمل خشک را اجتناب ناپذیر کرده است؛باری الزامات دنیای جدید ایجاب میکند که سیاست خارجی باید بر روی ریل منافع ملی باشد و یک دولت باید حساسیت ژئوپلیتیک بالایی داشته باشد و بر سر منافع زیستی ملی با هیچ دسته و گروهی تعارف و شرمی نداشته، که دراین صورن ضریب میرایی آن دولت هرچند کهنسال و دیرپا باشد بالامیرود.
پهنه سیاسی کرستان عراق علیرغم داشتن کششهای ژئوپلیتیک و فرهنگی برای ما،دارای پتانسیل انبوهی برای بحران آفرینی است و ممکن است از لحاظ کارکردی ،منجر به بیرون رفتن کشورهای پیرامونی از وضعیت بالانس و ودر نتیجه ضایع شدن منافع ملی شود؛ بدین ترتیب است که منطق رئالیسم در روابط بین الملل حکم میکند که باید احاطه کاملی روی آن منطقه داشت ؛از طرف دیگر این منطقه صحنه کنش و واکنش های سیاسی و آبستن تحولات آینده است و البته ارتباط تامی با منافع حیاتی ما دارد و حوادث تاریخ معاصر هم بدین امر گواهی میدهد ؛بازیگران داخلی این منطقه بسیارند که البته اکثر این گروهها در زمان رژیم گذشته ابزار سیاسی ایران برای گرفتن امتیاز و آزار سیاسی حزب بعث بودند ولی اکنون آرایش سیاسی منطقه بهم خورده و تعداد انبوهی از بازیگران سیاسی با منافع متضاد و متکثر به چشم میخورند که طبعا شطرنج قدرت را در کردستان عراق پیچیده تر کرد است ولی به اعتباری دو گروه از این بازیگران از بقیه مشخص تر و باریشه ترند .پارت دموکرات کردستان به ریاست ملا مسعود بارزانی یکی از این گروههاست که بنا به دلایل ذکر شده به این صرافت افتاده که میتواند از بازیگران دیگری برای پیشبرد منافع خود استفاده کرده و همپیمانان سنتی را کنار زند،باری در اینجا برخی از خصوصیات سرزمینی و سیاسی عمق استراتژیک مسعود بارزانی برای به تصویر درآوردن ساختار قدرت در کردستان عراق به منظور تعیین راهبردهای حفظ منافع ملی گوشزد میشود.البته قبل از آن باید به طور خلاصه بیان کرد که صندلی قدرت مسعود بارزانی و سایر نهادهای سیاسی اقلیم کردستان به همت تلاشهای پیاپی مام جلال طالبانی {رییس سابق حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق }ایجاد شده ،هوشیاری و حسن سابقه سیاسی و فرهنگی و سایر ویژگی های مامجلال دست به دست هم داده که محبوبیت وی از منطقه اقلیم و کشور عراق فراتر رود.مام جلال سیاستمداری ایراندوست است که در تمام مراحل زیست سیاسی اش متحد طبیعی ایران بوده و هم در جریان اروند رود {رژیم شاه}و هم در جنگ تحمیلی یار و یاور ایران در گرفتاری ها و سختی ها بود به طوری که منافع حزب طابلانی با ایران گره خورده و سرنوشتی مشترک یافته ایم وی بارها درمورد ایران اعلام کرد که”ایران قدرت غیرقابل انکار منطقه است و کردها نیز در هر جای دنیا باشند، دارای رگههای نژاد ایرانی هستند.
طالبانی همواره در صحبتهای خود خیانت به ایران خیانت به خانواده مینامید”ولی شوربختانه منافع رقیب سنتیاش در رقابت با ایران تعریف شده و هم خود و مار ار دچار گرفتاری ژئوپلیتیک خواهد کرد مسعود بارزانی برخلاف میل طالبانی بارها بر استقلال کرستان عراق تاکید کرده وبرخلاف روش و منش مام جلال خواهان زیر و زبر کردن منطق قدرت در خاورمیانه و زیرپای گذاردن قرارداد سایس-پیکو شده است ؛از آنجا که بارزانی نه مثل طالبانی از محبوبیتی فراگیر و گسترده برخوردار است و نه هم منطق دموکراتیک و مناسبات قدرت در عصر جدید را در ساختار تحت کنترل خود درونی کرده برای فرار از مشکلات بغرنض اقتصادی-سیاسی و فرهنگی کردستان عراق و همچنین برای گم شدن صدای مخالفان و عدم سقوط سیاسی سعی در هرچه ریاستی کردن سیستم کردستان عراق و ارائه طرح استقلال برای فرار از مشکلات و فریفتن جامعه تحت کنترل را کرده است این خط مشی ها و سایر کارکردهای بارزانی و حزب مطبوعش با منافع ملی ما نخوانده و طبعا ستیزه ها و تضادهایی را به دنبال خواهد داشت لذا ما بر مبنای رسالت قلمی خود برخی از تضادها و تصادمهایی که بین منافع ملی ما و منافع پارت دموکرات کردستان عراق و نیز برخی از ویژگی های ساختار قدرت اقلیم و حیات سیاسی-اقتصادی و فرهنگی آن و همچنین کارویژههای ژئوپلتیکی وجود دارد را به تصویر کشیدیم شاید بتوان برای آن چاره ای جست.در اینجا به تعبیر فقهی کار ما نه صدور فتوا بلکه تشخیص حکم است.
1.از آنجا که در عصر دولت-ملتها بر طبق عرف بینالملل تنها دولت است که نماینده بدون رقیب ملت را بر دوش دارد و دولت علیه ایران نیز منافع مشترکی با دولت بغداد دارد و باتوجه عدم تجمیع منافع اقتصادی و فرهنگی بین شیعیان، ترکمانان ، آذریها ، آشوری ها و ارامنه و ایزدیها بنابر ضرورت لازم است که دولت ایران همچنان دوست دولت بغداد باشد و تجربه تاریخی نیز نشان داده که خطاست اگر فکر کنیم که با وجود منافع متعارض و وجود گروههای متعارض از نظر هویتی-فرهنگی و اقتصادی این اقلیتها با دولت بغداد میشود که با هر دو به منافعی مشترک و اجماعی فراگیر و باثبات رسید.
2.از نظر فرهنگی عمق استراتژیک بارزانی درارای همان مناسبات عمیق قبیله ای و عشیره ای سنتی است و با توجه به مناسباتی شبه پشتونی که در قبیله بارزان حاکم است و ناسیونالیسم تندوتیز و قومی بارزانی ،ساختار قدرت در اقلیم ناچار است با اتخاذ سیاستهای هویتی این پیچ تاریخی را پشت سرگذرانده و روحا و جسما وارد مدرنیسم شود و آنجاست که بدلیل فرهنگ بسته و بدور از مدرن قبیله بارزانی و سایر فبایل دیگر،دیر یا زود با گروههای قومی و هویتی دیرپایی چون ترکمن ها و آشوری ها و ارامنه و ایزدی ها و …درگیر میشود و همان کینهها و درگیری های تاریخی قومی-طایفه ای در عصر جدید بازتولید میشودلذا هرگونه سرمایه گذاری بر روی پارت دموکرات دارای ریسکی اساسی است ،علاوه بر آن منطقه هسته قدرت بارزانی با مشکلاتی چون عدم وجود امنیت و عدم توسعه اقتصادی و فرهنگی مواجه است که این امر ضریب بحران را در آنجا بالا میبرد که آینده ای ناگواری را نصیب شمال عراق خواهد کرد از طرف دیگر منافع ملی ایران با حزب رقیب بارزانی یعنی اتحادیه میهنی درهمآمیزی زیادی داشته است بعلاوه از منظر فرهنگی منطقه عمق استراتژیک طالبانی ها وابستگی فرهنگی و اقتصادی و علقههای تاریخی و ژئوپلیتیک بیشتری به ایران دارند و این عامل در کنار سابقه شهرنشینی این منطقه باعث شده که از آن قومگرایی رومانتیک و ستیزه جویانه ای که حزب دموکرات بدلن مبتلاست کمرنگ شود و زیست واقع گرایانه ای را درپیش گیرند واز طرف دیگر پیروان سیاسی طالبانی مناسبات جهان بین الملل را پذیرفته و این موضوع از مام جلال چهرهای ملی و معتدل و دموکرات در کل عراق ساخته است چه اینکه منطقه رقیب نه تنها از نظر فرهنگی که از نظر علمی هم رو به قبله استابول دارند ولذا لازم است که مانع مسلط شدن بازانی بر منطقه شمال عراق وسایر متحدان دیرنه و خُرد خود شد.از طرق دیگر با نگاهی به متون درسی که ساختار آموزشی تحت امر بارزانی برای اقلیمک در نظر گرفته و با توجه به تاریخ سازی وارونه و ضد ایرانی که با هدف ایجاد نفرت نسبت به ایران در پیش گرفته خبر از هرچه بیشتر شدن تضاد منافع بین ایران و اقلیم میدهد.
3.شوربختانه بازانی و پیروانش حتی اگر هم بخواهد هم نمیتواند رابطه مناسبی با ایران داشته باشند چون منطقه هولیر دارای وابستگیاقتصادی و ژئوپلیتیکی تمامی به دولت رقیب ایران یعنی ترکیه است واین امر سازگاری ژئوپلیتیکی بارزانی را با ایران به حدااقل میرساند به عبارت دیگر بازانی از نظر اقتصادی گرفتار ترکیه است و نیاز اساسی به راه ترابری ترکیه برای داد و ستد و فروش تنها منبع درآمدش{نفت} به اروپا دارد که این معضل ژئوپلیتیک بارزانی باعث شده که نتواند در مقابل ترکیه حتی از کردان تحت تسلط خود دفاع کند ،چه برسد به اینکه سیاست موازنه ای بین ترکیه-ایران برقرار کند !جغرافیای سیاسی کردستان عراق منافع حزب دموکرات را با منافع اردوغان درهم آمیخته و یک نوع وابستگی عمیقی به کشور بالادست خود{یعنی ترکیه}را باعث شده که این امر باعث غلط خوردن بارزانی در هاضمه سیاسی و اقتصادی ترکیه شده است که این امر تشریک مساعی بازانی را با ایران با مشکلی اساسی مواجه کرده و نوعی اجبار ژئوپلیتیک را برای بارزانی به منظور تضاد منافع با ایران سبب شده و این امر تدوین یک راهبرد جامع و کامل در قبال این منطقه برای ایران واجب کرده است.