در سال 1348، حسین برزگر، کتابچه ای با عنوان «دریاچه رضائیه» در ارومیه به چاپ و نشر رسانیده و در گفتار آب های «جاری رویه زمین» چنین نگاشتهاند:
«… در مدت چهار ماه از سال، 11 رشته رود نسبتاً بزرگ پرآب، با جریانی تند وارد دریاچه میشود که از لحاظ مقدار آب در حد نخستین قرار دارند. به شرح زیر:
تلخرود از تبریز، دهخوارگان رود از آذرشهر، صوفی رود از مراغه، مروی رود از مراغه، زرینه رود از میاندوآب، سیمینهرود از میاندوآب، قادررود از مهاباد، باران دوز از رضائیه، برده سور رود (شهرچای) از رضائیه، نازلی رود از رضائیه، رولارود از سلماس.»
دکتر رحیم هویدا نیز در کتاب «جغرافیای چیچست یا دریاچه رضائیه» می نویسد:
«… در حدود 30 رودخانه بزرگ و کوچک از چار جانب بدان وارد می شود.» (ص27)
اینک چهارجانب دریاچه ارومیه را بررسی می کنیم تا ببینیم چگونه و چه مقدار آب از رودخانههای نامبرده بالا، به دریاچه فرو می ریزد. در سرتاسر جانب شمال دریاچه ارومیه، شهرهای صوفیان، شبستر و طسوج در دامنه کوه های میشو قرار دارند که هیچ کدام از این شهرها رودخانه ندارند. آب مشروب و زراعی مردم از قنوات و چشمه ها تامین می شود. در فصل بهار و بر اثر ذوب برفهای کوهستان و بارش باران ها در نقاط مختلف و زمین های هموار کرانه دریاچه، برکه های بزرگی از آب زه کشکی پدید می آید که در اصطلاح محلی آنها را شند می نامند. اهالی آبادی پهناور و سرسبز شندآباد در جنوب شبستر از این برکه ها برخوردارند.
دکتر جمشید جداری عیوضی، استاد گروه جغرافیای دانشگاه تهران در نشریه شماره 18 انتشارات جغرافیائی ( مهرماه 1361) مقاله مفید و مفصلی با عنوان «دو کویر کبودان» به قلم آورده و چنین نگاشته است:
«… در سواحل پست دریاچه به ویژه در مقابل جلگه های مصبی، به جز شمال شرق، بلافاصله بعد از حریم دریاچه، باغ ها و زمین های مزروعی قرار گرفته است. اما در گوشه شمال شرق ( در فاصله بین بندر شرفخانه در شمال، آبادی داشکسن در جنوب) بعد از حریم دریاچه، جلگه کویری وسیعی قرار گرفته که به سمت شرق تا نزدیکی های تبریز کشیده شده است. این جلگه کویری نام مخصوصی ندارد. مردم آبادی های مجاور زمین های کویری را شوره زار و باتلاق می گویند. وسعت کویر بالغ بر 15هزارو 900 کیلومتر مربع و نزدیک به 848 کیلومتر مربع آن در معرض طغیان های دریاچه قرار می گیرد. محور طولی کویر حدود 50 کیلومتر و جهت آن از شمال شرقی به جنوب غربی است. پهنای متوسط آن 32 کیلومتر می باشد. ارتفاع مطلق سطح کویر در گوشه شرقی 1300 متر می باشد و مرکز کویر که هم سطح دریاست حدود 25 متر پست تر از قسمت شرقی است. فرازای دریاچه 1275 متر است. کویر کبودان چشمگیرترین تضاد را نه تنها در حوضه دریاچه ارومیه بلکه در تمام سرزمین آذربایجان به وجود آورده است.
آبهای جاری رودهایی که از ارتفاعات شرقی (توده سهند) سرچشمه می گیرد به تلخه رود پیوسته و در نزدیکی آذرشهر به طور مستقیم به دریاچه یا باتلاق های ساحلی می ریزد. به این ترتیب از طرف مشرق هیچ رودی به سطح کویر نمی رسد.
رودهایی که از سمت شمال به سمت جنوب جریان دارند، قبل از رسیدن به کویر در سطح مخروط افکنه های بزرگ به شاخه های متعددی تقسیم می شوند و به مصرف آبیاری باغ ها و زمین های مزروعی می رسد. آب تمام رودهایی که از سمت شمال و شمال شرقی به حوزه می رسد، دارای مقادیر زیادی نمک است. آجی چای بزرگ ترین رود این حوضه با بریدن چند گنبد نمکی در مسیر خود بیشتر از همه در تشکیل خاک های شور و حتی شوری فوق العاده دریاچه موثر است.
حسین. بابک، در فصل پنجم کتاب سیمای بناب، تحت عنوان منابع آب آورده اند:
« … در سمت غرب بناب رسوبات دریاچه ای شامل سیلیست، نمک و رس منطقه را پوشانده و با توجه به نفوذ پذیری کم آبهای سطحی، موجب ایجاد باتلاق و شوره زار در این منطقه گردیده است.»(ص41)
«صوفی چای: یکی از رودخانه های نسبتا پرآب حوضه آبریز دریاچه ارومیه است. از این رودخانه تعداد 12 نهر در دشت بناب منشعب و اغلب آبادیهای واقع در این ناحیه را مشروب مینماید. مازاد آب آن از طریق روستای قراچیق به دریاچه ارومیه می ریزد. اراضی این روستا به علت نفوذ پذیری کم، نمی تواند تمام آبها را منتقل نماید. در نتیجه اغلب اراضی آن به صورت باتلاق و شوره زار در آمده است.» (سیمای بناب- ص 47)
در تاریخ مراغه نوشته یونس مروارید آمده است:
«حوزه دشت مراغه و بناب تواماّ در حدود 340 کیلومتر مربع وسعت دارد که از این مقدار حدود 40 کیلومتر مربع آن را زمینهای شورهزار باتلاقی تشکیل میدهد. زمینهای شورهزار اطراف دریاچه ارومیه که در حدود 40 کیلومتر مربع است از نظر زراعت و مخزن آب هیچگونه ارزشی ندارند.» (ص19)
سمت دشت عجب شیر در حدود 80 کیلومتر مربع وسعت دارد که مقدار 10 کیلومتر از آن شورهزار باتلاقی است.
حوزه دشت ملک کندی در حدود 380 کیلومتر مربع میباشد که 80 کیلومتر آن را زمین های شوره زار باتلاقی و بقیه را زمینهای قابل استفاده کشاورزی تشکیل میدهد.» ( تاریخ مراغه- ص21)
این نوشته ها از اوضاع زمینشناسی کرانه های شمالی و شرقی دریاچه ارومیه خبر می دهند و مقدارآب رسانی رودها بدان دریاچه را ارائه می نمایند. جانب جنوبی دریاچه هم فرقی با اوضاع و آثار شمال و شرق ندارد.
مقاله «کویر کبودان» چنین پایان می یابد:
« … در جنوب دریاچه ارومیه در جلگه رودگدار نیز کویرهای کوچکی وجود دارد. تشکیل این کویرها در اثر عدم زهکشی است که به مرور سبب تراکم نمک در خاک گردیده است. این زمینها 10 الی 25 متر بالاتر از سطح فعلی دریاچه قرار دارند. به این سبب با ایجاد یک شبکه زهکشی مناسب می توان آب آن ها را به دریاچه هدایت کرده، از توسعه کویر جلوگیری به عمل آورد.» دکتر رحیم هویدا، درباره رودهای جانب جنوب دریاچه، مرقوم می دارند:
زرینه رود (جغتو): در جنوب دریاچه ارومیه با تشکیل دلتای باتلاقی بسیار وسیعی وارد دریاچه میشود. زرینه رود مانند اکثر رودخانه های ایران در دو ماه اسفند و فروردین بر اثر آب شدن برفهایا باران های فصلی پرآب است، ولی در سایر فصول کم آب بوده و کفاف احتیاجات زراعت های اطراف مسیر خود را به خصوص در قسمت های فعلی نمی دهد. (ص 43)
سیمینهرود: از سمت غربی نقده گذشته با تشکیل دلتای عریض باتلاقهای کناری در سمت جنوبی دریاچه به آن وارد می شود. آب سیمینهرود کمتر از زرینه رود است. به علت منظم نبودن آب این رودخانه، مخصوصا کاهش فوق العاده دُپی آن در موقع کاهش آب کمتر از یک متر مکعب در ثانیه میباشد.» (ص 49)
در نقشه سیاحتی استان آذربایجان غربی، نشریه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهیه شده در شرکت کارتوگرافی و چاپ تهران نقشه، سرزمین های کرانه جنوبی دریاچه ارومیه از بندر حیدرآباد تا غرب بناب کویر و شوره زار ترسیم شده و رودهای گدار ( قادرچای)، سیمینهرود، زرینهرود را نه به دریاچه، بلکه وارده به باتلاقها نشان داده اند.
بدین ترتیب، دریاچه ارومیه از جانب شمال و جنوب و شرق هیچ گونه آب رودخانه دریافت نمی دارد. فقط از جانب غرب، رودخانههای: نازلو، شهرچایی، باراندوز ارومیه و زولاچای سلماس آب های سطحی و بدون نمک قابل شرب را وارد دریاچه می نمایند. افزون بر رودخانه های مذکور، سفره های زیرزمینی ارومیه و سلماس، بزرگترین و بیشترین ذخایر آب منطقه بوده و ریزش آنها آب های دریاچه را افزایش میدهد و در کرانههای غربی بدون ایجاد کویر، باغ ها و کشتزارها پدید می آورد.
دکتر جمشید عیوضی مینویسد:
«نوار شوره زار پیرامون دریاچه، در جلگه های مصبی عرض آن زیاد است. به ویژه در جنوب شرقی و شمال شرقی به چند کیلومتر میرسد. اما در شمال و مغرب از چند ده متر متجاوز نیست.»
حسین. برزگر، اطلاعات بیشتری ارائه می دهد:
«… بارها مشاهده شده که در بعضی از ایام خشکسالی آذربایجان، ناگهان و برخلاف انتظار، آب دریاچه افزایش قابل توجهی پیدا کرده است. به طور کلی باید قبول کرد که همواره ارتباط مستقیمی بین میزان بارش فلات ارمنستان و افزایش آب دریاچه وجود دارد. در بعضی از جزایر میان دریاچه، چشمه های بزرگ کوچک آب شیرین وجود دارد که مسلم است منابع آن ها در زیر طبقات اولیه کف آن قرار گرفته که امکان اختلاط آبهای شور و شیرین را با هم نمی دهد. همچنین رقت آب در ساحل کوهستانی شمال غربی است (سلماس). با وجود این که هیچ گونه رود بزرگ پرآبی در آن ناحیه به دریاچه نمی ریزد. علت آن جز وجود چشمههای آب شیرین کف دریاچه چیز دیگری نمی تواند باشد. منتهی چون در این قسمت عمق دریاچه بیشتر می باشد، نیروی چشمه های مذبور، قدرت آن را ندارند که فوران آب شیرین را به بالاتر از سطح آب بفرستند. اما در یکی از همین چشمهها که در سمت جنوبی جزیره سنگی واقع در شمال «سنگ کاظم» قرار دارد در اردیبهشت ماه هر چند ثانیه آب های شفاف از سطح آب دریاچه فوران نموده دوباره به سطح آب واژگون می گردند که از جزیره سنگ کاظم با منظرهای بسیار شکوهمند و زیبا دیده می شود. زیباترین کنارههای خوشمنظر و تماشائی دریاچه در سمت شمالغربی و ناحیه مصفای قراباغ قرار گرفته است.« ( صص 21-29)
این نوشته ها اطلاعات جامع و نمودار آبگیری دریاچه از رودخانه های چهارجانبه تا سال 1350 بوده است. ساختار و نموداری که از هزاره و قرنها پیش پدید آمده و در سده نوزدهم میلادی جهانگردان بسیاری که از این دریاچه دیدن کردهاند، همین اوضاع کویرزائی و کرانه های مردابی شمال و شرق و جنوب دریاچه را خاطرنشان ساخته از فراوانی آب سواحل غربی و آبادانی دهات مجاور آن سخنها رانده اند. از میان آنها آزمایش های آلفرد هیچکاک آمریکائی و گزارش های دقیق و پیرامون شمول مورتیس واگنر آلمانی قابل تقدیر است. نوشته های جیمز موریه بی ارزش و افسانه.
جیمز، بیلی. فریزر، در نخستین مسافرت خود به آذربایجان در تابستان 1822 م. به واسطه شیوع بیماری وبا، به اتفاق کلنل مون تیت از تبریز بیرون آمده و به سوی باش قالان، مرز ایران و ترکیه رفته و گزارش سفر خود را چنین نگاشته: روز پنجم اوت، به اتفاق کلنل مون تیت برای بازدید از دریاچه شاهی ارومیه و پیرامونش، تبریز را ترک کردم. نرسیده به شرفخانه به ما آگاهی دادند که آب دریاچه در 12 و 14 سال گذشته خیلی کاهش یافته و سواحل دریا بیشتر به خشکی تبدیل شده است. کرانه های شوره زار و خشکیده 500 یارد وسعت داشت. شرفخانه زمانی بندر بوده. امروز دور و بر پرنمک آن به صدها یارد می رسد. اهالی شمال شرقی دریاچه تا شرفخانه اظهار می دارند در اثر استفاده زیاد از آب رودخانه پیش از ورود به دریا کاهش کنونی پدید آمده است. ولی این علت قابل توجیه نیست. اهالی محل اعتقاد دارند که یک جانور عظیم الجثه هر چند گاهی به کنار دریا میآید و آب ها را به کام خود میکشد. رودخانه آجی چای که از تبریز می گذرد، مقادیر زیادی خاک رس و شن و گیاه پوسیده در مسیر خود به کرانه های دریاچه گسترده و بستر میسازد. (ص 322- 323)
همین جهانگرد از غرب دریاچه هم گزارش دارد:
«… در بخش شمال غربی دریاچه شاهی، به فاصله 15 میل از دریا، شهر سلماس در کنار رودی قرار گرفته است که به سهولت میتوان در آن قایقرانی کرد.»
روبرت. مینان، کاپیتان ارتش بمبی و عضو انجمن شاهی آسیائی، روز اول آوریل 1830م. از تبریز به خسروشاه و اسکو رهسپار شده و در ادامه سفر از نخستین دیدار خود از امواج پشت در پشت دریاچه در دهخوارگان سخن ها رانده است. او مینویسد: 16میل آن سوتر از دهخوارگان، به دره تنگی رسیدیم: جویبارهای چندی آبهای لجن دار را آرام آرام به سوی دریاچه سرازیر می کرد. از زمینهای دهکده خفیه چشمههای آب آهندار می جوشید. از این دهکده در حاشیه دریاچه، سنگهای معروف«مرمرتبریز» تهیه می شود. به فاصله دو میل از کرانه های دریاچه، در زمین های باتلاقی و شوره زار غرب دهکده، نی زارهای وسیعی روئیده است.
دریاچه ارومیه شگفتیها دارد. با این که آب های 14 رودخانه بدان میریزد، ظاهرا افزایشی نشان نمی دهد. ولی کاهش آبهای دریا مسلم و آشکار است. این دریاچه سه برابر اقیانوس نمک دارد. تبخیر آبها بیش از آبگیری و ذخایر آن است.
دریاچه ارومیه 8 یا 10 جزیره دارد. درختان فراوانی که در آن جزایر رشد یافته اند. سوخت شهر تبریز و چند شهر دیگر از این جزایر تهیه می شود کالائی که کمیاب و پربهاست. از صخرههای جزایر به ارتفاع 40 پا آب فوران می کند.
نزدیک به غروب آفتاب، تاریکی و خاموشی وحشتناکی بر پهنه و پیرامون دریاچه سایه می افکند. در همین هنگام بود که قصد گردش پیاده در کرانه های دریاچه کردم، زمین زیر پایم گویی که آبهایش تازه فروکش کرده و هنوز نرم است. ساحل غربی دریاچه بلند و مطلوب به نظر می رسد. حاشیه شمالی آن کم عمق و مردابی است و یک نوار پهن از ماسه دریائی در ساحل شمالی بستر یافته است. در این صحرای کویر مسافر غریب چنین احساس می کند که به امداد و الهام غیبی از بحرالمیت دیدن می کند.» ( ج 1 ص 180 )
مورتیس. واگنر، جهانگرد دانشمند آلمانی، در جولای 1843 م از خوی، تسوج و شبستر به تبریز سفر کرده و در گزارش های خود آورده است:
«دوازده میل از زمین های ساحل شمال شرقی دریاچه ارومیه یایر و لجن زار می باشد. از شهر تبریز مقادیر زیادی نمک به دریاچه دارد و دایره ای به وسعت 200 میل را تبدیل به گل و لجن کرده است.» ( ج 1 ص 90)
واگنر، در مسیر سفر از تبریز به مراغه نوشته است:
«پیش از این که به معادن سنگ مرمر داشکسن برسیم، پانورامای دشت پرنمک سواحل دریا در منظر چشمان ما قرار گرفت. در بین داشکسن و بناب فقط یک رود باریک به دریاچه می ریخت، دیگر هیچ گونه آبی بدان وارد نمیشد. در موقع ترک معادن مزبور، تا آنجا که مقدور بود، تلاش کردم که به کرانه های آبی بحرالمیت ایران نزدیک شوم، ولی دشت نمکی و باتلاق های آن، بیش از 50 قدم اجازه حرکت به من نداد.» ( ج 1 صص 197- 200)
م- واگنر، در غرب دریاچه از رودخانه های نازلو و شهر چایی و باراندوز ارومیه و زولاچای سلماس که از زاب بزرگ سرچشمه می گیرند. سخن ها رانده و قصد داشتند که از منطقه کردستان حکاری بازدید علمی به عمل آورد، میسیونرهای آمریکائی وابسته و مامور روسیه در ارومیه، ایشان را از این نیت بازداشتند. پنجاه سال بعد از م. واگنر، محقق آمریکایی ادوین، رایت، متولد شهر تبریز با سابقه 16 سال گردش پژوهشی در آذربایجان، از خاطرات خود چنین یاد کرده است:
«در سال 1896 م، در دهکده خسروآباد سلماس بودم. زمین لرزه ای در این سرزمین پرآب اتفاق افتاد، در دهات شرق خسروآباد و- آبهای زیرزمینی در اثر زلزله فوران کرد و از چاهها و چشمه ها بیرون ریخت. پایه و دیوار خانه ها نم پس داد. بدین سبب اهالی محل موقتاً دهات را ترک کردند تا با ایجاد آب راههای مناسب، آب های گردآمده را به کانال ها هدایت نمایند.
(j.N.E.S- VOL:1943,3.p: 185
دو سال بعد از ادوین، رایت، استاد دانشکده مکدولن اکسفورد به نام: ر. ت. گانتر، از طرف انجمن شاهی جغرافیائی لندن ماموریت رسمی یافت که دریاچه ارومیه و پیرامومنش را بررسی علمی نماید.
گانتر با ابراز شگفتی از کاهش و افزایش آبهای دریاچه با تعیین 82 درجه فارنهایت گرما در مردادماه، اثر میزان تبخیر را بیش از آب های وارده میداند. نمک دریاچه را 3/5 شوری بحرالمیت می نگارد. او مینویسد: «در سالهای اخیر ساکنان دهات کرانه های دریاچه در ناحیه سلماس و ارومیه از بالا آمدن آب شکایت می کردند که گاهی آب از تنورهای نان پزی آنان بیرون می زند و بعضی خانه ها و زمین های کشت شده را آب فرا می گیرد.»
(j.g- 1899p: 510.)
تا چند سال گذشته، اهالی سلماس همه ساله از اوایل مردادماه تا بیستم آبانماه، برای استفاده از آب دریا و تفریح تابستانی، به دهکده «آغ زیارت» قراباغ واقع در 20 کیلومتری شهر رفته، در کنار دریا چادر میزدند و چند روزی در آنکرانهها به سر میبردند. تاکسیها اتوبوسها هم تورهای روزانه داشتند. کسانی که بعد از آبتنی از دریا بیرون می آمدند، به محض خشک شدن بدنشان، ذرات رسوب نمک در پوست و موهای آنان نمایان می شد. برای شستن نمک ها به حوضچههای آب شیرین که 100 متر بالاتر از چادرها به عمق یک متر و کمی بیشتر کنده بودند، مراجعه نموده با یکی دو سطل آب شیرین از تنشان نمک زدائی می کردند.
این پدیدهها و پنهان آبها، نیاز به تحقیق زمینشناسی و بررسی امور آب و آبیاری شهرهای ارومیه و سلماس دارد. درباره ارومیه اطلاعاتی ندارم، ولی مختصر مطالعاتی درباره زادگاه خود(سلماس) انجام دادهام که کوتاه شده آنها را درباره آب و آبیاری عرضه می دارم.
آقای ابوطالب. مهندس، پایان نامه دکترای خود را در دانشگاه تهران با عنوان: «منابع آب ایران از نظر توسعه اقتصادی» به قلم آورده و در سال 1344 به چاپ و نشر رسانیده است. در جدول شماره 6 کتاب مذکور، ضمن ارائه آمار و آثار قسمتی از چاههای مهم شهرهای ایران، چاه موتوری شهر سلماس که در سال 1342 حفر شده، با عمق متوسط 120 متر و سطح ایستابی 7 متر با دبی متوسط 76 لیتر در ثانیه ثبت شده است. بنا به تحقیق مولف، از حیث عمق فقط چاههای یزد و بندر شاهپور و سلماس به 120 متر رسیده اند. بالاترین دُبی چاه های ایران را شریف آباد با 5/91 لیتر در ثانیه داشته، دومین دُبی سلماس 76 لیتر در ثانیه بوده است. از نظر کم ترین سطح ایستابی، چاه های مرودشت در مقام اول بوده، اردبیل و سلماس از این لحاظ در مقام دوم می باشند. ( ص 49)
وزارت آب و برق در سال های 1347 و 1348، برای انجام مقدمات پروژه ساختمان سد زولا، گروه مهندسان مشاور آبکاو را مامور بررسی ژئوالکتریکی آبهای زیرزمینی سلماس کرد. در سال 1348 نیزهیئات دیگری را جهت شناسائی آبهای زیرزمینی منطقه سلماس فرستاد.
در قسمتی از گزارش های مهندسان مشاور آبکاو آمده است:
«فعالیت های زمینسازی(تکتونیک) فنتج به تشکیل شرایط مناسب زمین شناسی و پرشدن فرورفتگی دره مانند از رسوبات دوران چهارم با ضخامت بالنسبه زیاد شده است. قسمت غربی منطقه رسوبی از مواد درشت از قبیل قلوه سنگ و شن و ماسه های درشت تشکیل شده است که به تدریج در جهت شرق از ابعاد آن ها کاسته شده و به میزان مواد ریزتر افزوده می شود.
چندین حلقه چاه در این منطقه به وسیله افراد مختلف حفر شده است. متاسفانه هیچگونه اطلاعاتی در مورد آن ها در دست نیست.کلیه آنها به صورت آرتزین می باشد. از نظرگاه هیدروئولوژی، توجیه مشخصه مهم طبقات غیر قابل نفوذ عمیق تر، امری است مشکل. چه کیفیت آب های زیرزمینی حاصله از چاه های کم عمق- مشابه چاه های عمیق حفر شده در این منطقه است. بدینترتیب میتوان گفت که: رسوبات دوران چهارم در دشت سلماس دارای وضعیت مخصوصی هستند که در قسمت شرق فشرده، ولی در قسمت غرب فشرده نیستند. طبقه آبده فشرده نشده به وسیله آب رودخانه های: زولاچای، دیرعلیچای، در یک چای تغذیه شده و بدین لحاظ آب این رودخانهها تاثیر مستقیم بر وضعیت هیدرولوژیکی طبقات رسوبی آبدار این قسمت دارند.» (ص 33 و34)
مطالعات شناسائی آب های زیرزمینی منطقه سلماس – اداره کل آب های زیرزمینی وزارت آب و برق در سال 1347 – بر این است که:
«… در منطقه سلماس 14 حلقه چاه نیمهعمیق، 8 حلقه چاه عمیق، 16 حلقه چاه آرتزین وجود دارد که تخلیه سالیانه آنها حدود 5/11 میلیون متر مکعب است. تعداد قنوات منطقه 23 رشته است که تخلیه سالیانه آنها در حدود 21 میلیون مترمکعب است. بالاخره 19 چشمه سار با تخلیه سالانه7 میلیون متر مکعب در منطقه وجود دارد. جمع تخلیه سالیانه از منابع آبهای زیززمینی به وسیله چاه ها و قنوات و چشمه ها در این منطقه، در حدود 5/39 میلیون متر مکعب می باشد.( ص4)
گزارش آبهای زیرزمینی:
جهت جریان آب زیرزمینی در منطقه سلماس تقریباً از غرب به شرق بوده و از شمال و جنوب نیز جریانهای مختصری وجود دارد که همگی این جریان ها به دریاچه ارومیه منتهی میشوند.
منطقه سلماس با دشت 15 کیلومتر عرض و 30 کیلومتر طول، به علت داشتن رودخانه های پرآب و تغذیه جانبی از ارتفاعات آهکی و ماسه سنگی اطراف و وجود آبرفت ضخیم، اصولا از نظر آبهای زیرزمینی بسیار غنی و جالب می باشد. به همین نظر با توجه به بهره برداری فعلی امکان استفاده بیشتر از آبهای زیرزمینی در این منطقه وجود دارد. به خصوص که در حال حاضر مقدار زیادی از آبهای زیرزمینی توسط آبها خارج شده، به دریاچه می ریزند. منابع زیرزمینی از سلماس به سوی دریاچه ارومیه غنی تر میشوند و یک باند نسبتاً بزرگ آرتزین در حاشیه دریاچه تشکیل می دهند.
به نظر میرسد این منطقه آرتزین به علت رسوب گذاری متناوب دانه ریز و دانه درشت رودخانه ها و سیلابها و همچنین تهنشین شدن مواد دانه ریز و رس در انتهای مسیلها و ابتدای ورود به دریاچه، همچنین بعلت برخورد با آب شور دریاچه ارومیه به وجود آمده است.
فشار و جهت جریان آب زیرزمینی نیز در به وجود آمدن ناحیه آرتزین دخیل بوده است. تا به حال حفاری در این منطقه تا سنگ کف ادامه نیافته و بیش از 125 متر حفاری نشده است. ولی شواهد نشان می دهد که ضخامت آبرفت باید بیش از مقدار فوق باشد. بیش از 200 متر تخمین شده است.»
(گزارش شماره 38 وزارت آب و برق،ص 34 و 35)
ادامه گزارش:
«سطح برخورد به آب زیرزمینی در این منطقه بین 45 درصد تا 25 متر تغییر می یابد. اصولًا به علت وجود آب های سطحی کافی به حفر چاه در این منطقه توجه چندانی نشده است. فقط در فصل تابستان و مواقع کم آبی، از آب چاهها استفاده میشود. به علت عدم احتیاج، آب چاه های آرتزین این منطقه اکثرا به هدر میرود. ضروری است که در این مورد اقدامات لازم از قبیل گذاشتن شیر و مهار کردن آنها به عمل آید.(ص 37)
در گزارش نهائی «پروژه سد زولا» آمده است:
«تحقیقاتی که برای گزارش توجیهی به عمل آمده، ثابت کرده است که در دشت سلماس دونوع طبقه آبدار وجود دارد. در مجاورت سطح زمین یک طبقه دارای آب آزاد، و در زیر آن یک سیستم طبقات آبدار تحت فشار وجود دارد. در جریان تهیه گزارش، بعضی روابط هیدروئولوژیکی مربوط به این حوزه، برای اولین بار کشف و ثابت شد که طبقه آبدارآزاد، به استثنای بخش منتهی الیه غربی، سرتاسر دوره سلماس را پوشانده است.»(ص 25)
این همه ذخایر عظیم آبی و نعمت الهی از کدام منابع فیاض نصیب دشت سلماس شده است؟ این مسئله نیاز به تحقیق و تدقین دارد. به موجب معرفینامه مورخ 12/10/61 دوست فقید و همشهری دانشمندم شادروان دکتر ابراهیم جعفرپور عضو هیات علمی و رئیس گروه دانشگاه تهران، این جانب اطلاعات فوق را از آرشیو وزارت آب و برق استخراج و مورد مطالعه و استفاده قرار دادم.
مطالعه کتاب «مرزهای ایران» بدین نیاز ما پاسخ می دهد و از حقایق آفرینش و دقایق نحم و آلاء رب رحیم و منان آگاهمان می سازد. مهندس محمدعلی مخبر، در آن کتاب می نویسد:
«… در جنوب بلوک قتور دره، رود آلباق واقع شده که شعبه اصلی زاب بزرگ است. این دره از سه سمت محدود به کوه قوج، گردنه کاج کول و کوه سورآوا ( به ارتفاع 3330متر)، گردنه دشوان، گردنه برشخوران ( 2400 متر) می باشد. سرچشمه زاب بزرگ در این کوه های هرزی است. کوه هراویل یکی از رشتههای مرتفع و عظیم سرحدی است که 3530 متر از سطح دریا بلندتر است. این کوه از گردنه برشخوران شروع و به کوه تا ولا ختم میشود. در جنوب آن گردنه خان سور یعنی محل نشانه مرزی 363 است که راه بلوک شاهپور(سلماس) و چهریق ایران، به باش قلعه ترکیه از آنجا میگذرد.» ( مرزهای ایران- ص 132)
سرچشمه زاب بزرگ در غرب سلماس در پای کوه همیشه برف هراویل همان منبع عظیم و فیاض است که به تصریح دایره المعارف بریتانیکا در ماه های سپتامبر و اکتبر مقدار 84 متر مکعب و در ماه های پرآب آوریل و مه 807 متر مکعب در هر ثانیه آب تخلیه می کند. این سرچشمه بی پایان و فیض رسان، در چهار جانب شمال، جنوب، شرق و غرب ایران، به چهار دریا و دریاچه معروف آب های گوارا می رساند:
1-رودخانه قتورخوی، از میان نشانه های مرزی 288 و 289 میگذرد، آبهایش را پس از دشت خوی، به رودخانه کر ملحق کرده به دریای خزر در شمال ایران میرساند.
2-رودخانه معروف دجله که در جنوب ایران به خلیج فارس می ریزد، 65 درصد از آب های خود را از زاب بزرگ دریافت می دارد.
3- از غرب سرچشمه زاب بزرگ، افزون بر این که 8 رودخانه فرعی به دریاچه وان سرازیر می شود، رودخانه عظیم و معروف خوشاب نیز از کوه های مرزی ایران و ترکیه سرچشمه گرفته به دریاچه وان می پیوندد.
4- رودخانه های دیرعلی چای، در یک، زولا در سلماس- رودهای معروف نازلو، شهر چایی، باران دوز ارومیه، از جانب شرق سرچشمه زاب بزرگ نبمان یافته، از دامنه کوه های مرزی تا کرانههای دریاچه ارومیه سطح زمینهای این مناطق را به آب و آبادانی، چشمه ها و کاریزها و چاه های آرتزین (آب افشان) در زیرزمینها پدید میآورند. دشتهای سلماس و ارومیه را به « جلگه ساحلی» تبدیل می کنند.
کلنل. مون.تیت مهندس دانشگاه مدرس هند، و دو دانشمند نامی آینس ورث و هر فررسام پژوهشگران اعزامی انجمن شاهی لندن، در سفرنامه های خود دریاچه «خانسور» در کوهستانهای حکاری را بررسی کرده و آن سرچشمه رفیع و وسیع را به دریاچه های کوهستانی آکرون در ایالت اوهایو تشبیه نموده و در نقشه های ترسیمی آکرونال ثبت کردهاند.
در سال 1949، دانشمند معاصر آمریکائی، کارلتون، کون مولف کتاب «تاریخ بشر» ضمن بازدید از دریاچه ارومیه، با ابراز شگفتی مرقوم می دارند دریاچههای نمکی که ژرفای آنها کمتر از 30 متر باشد.
مهدی. مومنی در کتاب فرهنگ جغرافیائی مرقوم میدارند:
« … یک چاه آرتزین ممکن است روی یک جلگه ساحلی تشکیل شود. جائی که آب در میان لایه های صخره های خلل و فرج دار که بین دو لایه غیرقابل نفوذ به طرف دریا قرار گرفته است، فرو رود.» (ص 27)
فقط در ماه های بهار که برف ها آب میشود و باران های بهاری می بارد، موجودیت آبی خود را نشان می دهند. پس از فصل بهار در اثر کاهش آب رودخانهها و تبخیرهای تابستانی، پیرامون دریاچه ها به مرداب و شوره زارها تبدیل میشود و از وسعت دریاچه می کاهد. مانند حوضه قونیه در آناطولی. اما، دریاچه ارومیه با حداکثر عمق 16 متری همواره کیفیت خود را به خوبی حفظ کرده است.» ( ص14)
پایداری کیفیت آب های دریاچه ارومیه از قرنها پیش به همان حالت بوده و ادامه داشته است. صد سال پیش از «کارلتون . کون ویلیام . کنت. لافتوس،» زمینشناس و مرزپیمای انگلیسی، در سال 1852 م، ضمن بازدید پژوهشی از روستای گورچین قلعه قراباغ، افزایش آبهای دریاچه را یادآوری نموده، میزان نمک موجود در هر متر مکعب را 100 کیلوگرم تعیین کرده است. 120 سال بعد از لفتوس، مهندسین و کارشناسان سازمان آب و برق در سلماس هم هر متر مکعب آب دریاچه را دارای 100 کیلوگرم املاح گزارش می دهند. بنا به تصریح منابع مکتوب و مشاهدات عینی اهالی شهرستان ارومیه، در سال 1348 آب دریاچه چندان افزایش یافت و بالا آمد که بیشتر اسکلهها، پلها، بنادر و چادرها و پلاژهای شهرداری به زیر آب فرو رفتند، مخصوصاً در کلمان خانه.
بر سر این همه مواهب الهی چه بلائی آمد؟
امروزه کرانه های دریاچه خالی از موجهای آرام و آب های نیلگون و چشم نواز است. انعکاس شعاع آفتاب تابیده بر نمکزارهای پهناور، چشمها را آزار می دهد و قلب ها را می فشارند، از هر کرانه ناله و ندا می رسد:
یادبادآن روزگاران یادباد.
علل و عوامل نابودی دریاچه ارومیه
طی چند دهه اخیر بر خلاف گذشته، کندن چاه های عمیق و نیمه عمیق در مزارع و باغات و دهات و مواضع دیگر به هر عنوان و هر مقدار مجوز یافته و توسعه پیدا کرده است. به منظور تهیه مدارک برای تدوین کتاب «تاریخ و جغرافیای سلماس» در اردیبهشت ماه 1363، به اداره محترم آب و آبیاری شهرستان سلماس مراجعه و از حفر تعداد چاه های عمیق درخواست آمار کردم. مسئولان آن اداره تعداد چاه های عمیق را 270 حلقه و نیمه عمیق را 145 حلقه اعلام کردند. در سال1374 تعداد چاه های عمیق و نیمه عمیق را متجاوز از 1400 برآورد میکردند. از آن تاریخ به بعد، به مراجعات مکرر و درخواست های شفاهی و کتبی اینجانب هیچگونه پاسخی نداده و آماری هم ارائه نکرده اند. دکتر پرویز کردوانی، استاد گرانمایه دانشگاه تهران، در کتاب «منابع و مسائل آب در ایران» نوشته اند:
«چنانچه سفره آب زیرزمینی مرتفع تراز رود یا دریا شده باشد آب های زیرزمینی وارد آبهای نامبرده (رودخانه و دریا) می شود.»
(ص 195 ج 1و185 ج2)
بنا به گزارش واحد آب اداره کل منابع زیرزمینی دریاچه ارومیه از سطح دریای آزاد 1220 متر ارتفاع دارد. ارتفاع متوسط دشت سلماس 1430 متر و قله کوه های این منطقه 4000 متر از سطح دریای آزاد بلندتر است. (ص 32) این دشت بلند با 550 کیلومتر مربع وسعت و دو طبقه سفره آبدار در سراسر دره سلماس، جریان آبهای زیرزمینیاش به دریاچه ارومیه منتهی می شود. به گزارش رسمی اداره آب و آبیاری «منابع زیرزمینی سلماس به سمت دریاچه ارومیه غنی تر می شوند و یک باند نسبتاً بزرگ آرتزین در حاشیه دریاچه تشکیل می دهند.» (صص 32-35)
این همه ذخایر آبی و منابع بیپایان، با حفر چاه های مجاز و غیرمجاز، پروژههای نسنجیده، برداشت آب بی رویه و بیحساب از چاهها، مصرف بیمحابای آن (با سیستم موجود 65 درصد اتلاف آب)، تخلیه مدام الکتروپمپها، باعث شد که سفره های غنی زیرزمینی و فوار دسیع آرتزین های حاشیه دریاچه به نیستی و نابودی کشانیده شود. قناتها و چشمهها که سالیانه 30 میلیون متر مکعب آب زلال از دل زمین بیرون می ریختند، به زودی خشکیدند. چاه های نیمه عمیق دیگر برآورد نیاز نکرد. امروز تنها چاه های ژرف ر دایر است.
همین آفت و آسیب ته کشیدن آب های زیرزمینی ناشی از حفر چاه های عمیق، کشاورزان و روستائیان شهرهای شبستر و تسوج را هم گرفتار کرده است.
احمد. سلیمیفرد، در کتاب «نگاهی به تاریخ و جغرافیای شبستر، تسوج و صوفیان» آورده اند:
«… برابر آمارهای موجود در اداره آبیاری شبستر، تا پایان سال 1368 در این منطقه 585 حلقه چاه عمیق مورد بهره برداری قرار میگرفته که آب بیشتر چاههای عمیق هم به تدریج یکی پس از دیگری قطع می شود یا اینکه شور میگردد.( ص 12)
مدیریت کشاورزی شهرستان شبستر، تعداد 120 رشته قنات دایر در سال 1378 اعلام نموده است. در صورتیکه در سال 1350 در این منطقه 535 رشته قنات دایر بوده که به علت خشکسالی واُفت آبهای زیرزمینی 415 رشته قنات خشکیده است. عامل دیگر خشکیدن قنوات منطقه حفر چاههای عمیق در حریم قنوات است. ( ص 264)
هر چند چاههای عمیق در کوتاه مدت موجب آبادنی شده و تا حدودی مسئله کم آبی را حل کرده است. ولی حفر چاههای عمیق هم موجب از بین رفتن کلیه قنوات آبادیهای جلگه گردیده است. چنان که در پائین جاده صوفیان تسوج به استثنای چند روستای معدود یا هیچ قناتی دایر نمانده و به کل خشک گردیده است. (ص 267)
استفاده بیش از اندازه معمول و مجوز صادره از اداره آبیاری از چاه های عمیق هم با خشکسالی های پنج و شش سال اخیر، سفره های آب زیرزمینی را با کمبود آب مواجه ساخته و آب بیشتر چاه های عمیق هم یا کم شده، یا شور شده و یا به کلی قطع گردیده است. ( به خصوص وایقان) (ص 268)
از سال 1375 به بعد خشکسالی و کم آبی مشکلاتی را در منطقه به وجود آورده که موجب خشکیدن بیشتردرختان مثمرو غیرمثمر در روستاهای کوهپایه و جلگه گردیده است.» (پانویس صفحه 248) چاه های عمیق و نیمه عمیق حومه شهرستان ارومیه.
در تاریخ 14/10 87 ، وسیله یک مقام صلاحیت دار از سازمان آب و آبیاری شهرستان ارومیه، تعداد چاههای عمیق و نیمه عمیق و میزان تخلیه آب آنها استعلام گردید، پاسخ دادند که: در شهر و حومه ارومیه تا آن تاریخ 18224 حلقه چاه عمیق و نیمه عمیق به حفاری و بهرهبرداری رسیده و تخلیه سالیانه آنها بالغ بر 000/000/614 متر مکعب میباشد.
در خردادماه 1389، آمار چاههای شهر ارومیه و حومه به تفکیک زیر بوده است:
1-در بخش کشاورزی:
چاه نیمه عمیق ثبتی ( مجاز ) 480/11 حلقه
چاه نیمه عمیق غیرثبتی (بدون مجوز) 145/4حلقه
چاه عمیق ثبتی 826 حلقه
2-بخش صنعتی:
چاه نیمه عمیق صنعتی 360 حلقه
چاه عمیق صنعتی95 حلقه
3-در بخش خانگی:
چاه عمیق شرب روستائی 280 حلقه
چاه عمیق شرب شهری 235 حلقه
چاه ماده 5 شرب بهداشتی 26 حلقه
جمع کل 447/17 حلقه
اگر در 190 سال پیش روستائیان پیش روستائیان شبستر به جیمز. بیلی. فریزر اظهار میداشتند که گهگاهی غول عظیم الجثه ای به ساحل دریاچه میآید و آب ها را به کام خود می کشد. امروزه هیولای مزبور واقعیت پیداکرده، به نام چاه عمیق آبهای دشت و دریا و شهر و روستا را به کام خود میکشد، گهگاه هم نمیشناسند چاه و چشمه و کاریز سهل است سفره حال و نوار چاه های آرتزین می بلعد سفره های آب زیرزمینی را از ژرفای صدمتری تا زیر تنور نان پزی روستائیان غورت می دهد. سرانجام کفکیرش به ته دیگ می خورد، جگر تشنه و خشک لب جان می دهد و جسدش زباله دان میشود.
پایان سخن:
جائی که حفر 585 حلقه چاه عمیق، چنان بلا و بی آبی و ویرانی برای مردم شبستر و حومه ایجاد کرده است. چند هزار حلقه چاه الکتروپمپ دار سلماس، همراه 17 و 18 هزار حلقه های عمیق و نیمه عمیق حومه ارومیه، خدا می داند چه غارتی را به بارآورده دشت دریا را ویران و نمکزار کرده است.