طبیعی آذربایجان اعم از رودها، کوهها و دریاچهها از نمادها و سمبلهای اسطورههای مذهبی و تاریخی ایران خبر میدهد. به روایت اوستا کتاب دینی ایرانیان باستان و به گزارش شهرستانی در ملل و نحل و به نوشتهی مورخین و محققین، زرتشت را زاده در آذربایجان در کنار دریاچه ارومیه که در حال زوال است میدانند، این مطلب به خاطر نابودی این دریاچه مقدس به رشته تحریر کشیده است.
دریاچه ارومیه که به واسطه عوامل طبیعی و یا به علت اهمال کاری مسئولین روز به روز آبش در حال کم شدن است و عنقریب که آذربایجان این سرزمین اهورائی را با فاجعه دهشتناکی مواجه گرداند. وقایع و رخدادهایی که در طی قرون و اعصار تاریخی و اسطورهای در اطراف و اکناف این دریاچه اتفاق افتاده باعث قداست هر چه بیشتر این دریاچه شده است. چهرههای مذهبی و شخصیتهای تاریخی مهمی در کنار این دریاچه بالیدهاند که در طول این مقاله به آنها اشاره خواهد شد.
نام این دریاچه بارها در اوستا کتاب دینی ایرانیان و شاهنامه و سایر کتب تاریخی آمده است. «میدانیم که در فرهنگ ایران باستان آب یکی از چهار عنصر مقدس است.
منبع آب را در اوستا، چشمهها، رودها و دریاها ذکر کردهاند و «چنین گوید به دین که نخستین آفریده، همه آب سرشگی بود»1. «اهورامزد آب را از اشگ خود آفریده»2. از تقدس این دریاچه همین بس که آن را اشگ اهورامزدا نامیده است و به این ترتیب دریاچه ارومیه چیچست مقدسترین آبها و دریاها نامیده شده است. «باد آن آب را به سوی زمین باز نشانید، سه دریای بزرگ و سی دریای کوچک و دو چشمه دریا پدید آمد. یکی چیچست3»:
چیچست نام دریاچه ارومیه به معنی سفید و درخشان است، و این به مناسبت آب دریاست که به سبب فراوانی نمک از دور درخشندگی و سپیدی ویژهای به آن بخشیده است. با وزش باد در تابستان و تابش نور خورشید به آب این دریاچه، امواج مروارید گون بلورهای نمکی مناظر چشمه نوازی را در ساحل این دریاچه میتوان دید. این دریاچه به مثابه نگین نیلگون آذربایجان را میماند. یکی از پدیدههای طبیعی این دریاچه خواص درمانی آب و گِل نمکین حاصل از آب این دریاچه است. خواص درمانی برای امراض جلدی و پوستی است خواص درمانی این دریاچه در بهمن یشت هم آمده است.4
دکتر موریر راجع به خواص درمانی آب دریاچه ارومیه میگوید که بیشتر روستاهای جزیره شاهی و مردم روستاهای اطراف این دریاچه هیچ وقت به مرض آبله دچار نمیشوند و تا سن پیری بی دغدغه از آن مرض زندگی میکنند.5 در این باره چون حقیر در اطراف این دریاچه بزرگ شدم بارها شاهد گِل درمانی مسافران و زائران و اهالی بومی که ناراحتی پوستی داشتهاند بودهام و زائران و مسافران این دریاچه سلامتی خود را از اشگ اهورامزدا طلب میکردند. حالا بهتر است که به رویدادها و وقایع و اسطورههای تاریخی و مذهبی از تولد پیغمبر ایرانی اشوزرتشت و خراب کردن بت خانه و ایجاد اولین پرستشگاه آذرگشسب توسط کیخسرو کیانی اولین عارف ایرانی اشراقیون و به کوههای اسوند، سهند، سبلان و بالاخره به آتورپات که آذربایجان از او نام یافت، که در اطراف و اکناف این دریاچهی مقدس اتفاق افتاده است اشارهای بشود.
سوی راه چیچست بنهاد روی
بدین آب چیچست پنهان شده است
همی راند شادان و دل راه جوی
بگفتم ترا راست چونانک هست
شاهنامه فردوسی
مورخین و باستان شناسان ایرانی و خارجی درباره زادبوم و محل برانگیختن اشوزرتشت به پیغمبری در کنار این دریاچه تقریباً متفقالقول اند و بیشتر این مورخین با توجه به نوشتههای اوستا و دیگر متون پهلوی بعثت زرتشت را در دیار آذربایجان (آتورپاتکان) میدانند. در منابع اوستایی بارها مستقیم و غیرمسقیم به محل تولد زرتشت در آذربایجان اشارههائی شده است در اکثر کتابهای پهلوی تولد زرتشت را به ایران ویچ نسبت میدهند «ایران ویچ به ناحیت آذربایجان است»6 و «اهورامزدا گوید که ایران ویچ را بهترین سرزمین آفریدم»7 درباره اینکه زرتشت در کجا به پیغمبری برگزیده شده است گویند: «زرتشت از اهورامزدا دین پذیرفت. زرتشت در سی سالگی به همپرسی اهورامزدا رسید و هفت بار دین را پذیرفت در ایرانویچ پذیرفت در آذربایجان پذیرفت».8
با توجه به مطالب اشاره شده که از کتاب اوستا آورده شد تمام نویسندهها و مورخین ایران مثل حمزه اصفهانی، مسعودی، شهرستانی، طبری، ابوالفدا، یاقوت و … آذربایجان به ویژه شهر ارومیه را با زاد بودم پیغمبرکاظم آذر ایرانی مرتبط میدانند. میرخواند درباره زرتشت و در کتاب خود آورد که: زرتشت در موقع تولد بخندید چنانچه حضار صدای خندهی او را شنیدند، چون بزرگ شد به کوهی از جبال اردبیل رفت و از آنجا فرود آمد و کتابی در دست و میگفت که این کتاب از سقف خانه که بر این کوه واقع است نازل شده و آن کتاب را زند نام نهادند. یاقوت حموی در کتاب خود آورده که کوه سبلان نزدیک اردبیل است که زرتشت در آن کوه بدیدار اهورامزدا و به وصول الهام توفیق یافت. پروفسور جکسون آمریکایی کوه سبلان را بمثابه تور سینای حضرت موسی مینامند.
منابع اوستایی و اسطورهای و شاهنامه فردوسی از بت خانهای در کنار چیچست خبر میدهند. بتکدهای کنار دریاچهی چیچست مرکز دروغ و اهریمنی و بت پرستی بود. وقتی کیخسرو یتخانهی کنار دریاچه را ویران کرد آتش بر یال اسب او فرونشست و سیاهی و تیرهگی را بر طرف نمود و روشنایی بخشید و او توانست به کمک آن روشنایی بتکده را ویران کند و به جای آن نیایشگاه آذرگشسب را بر بالای کوه اسوند ساخت. و آذر گشسب پیروز گرد در کنار دریاچه چیچست در بالای کوه اسوند در آتروپاتکان است.9
هر آن کس که بود او ز تخم زر اسب
نشستند و گردان و رستم بر اسب
پرستندهی فرخ آذر گشسب
به کردار رخشنده آذرگشسب
شاهنامه
در کتاب اوستا و کتابهای دیگر ایرانیان و در شاهنامه فردوسی آتشکده آذرگشسب یکی از سه آتش جاویدان مینوی است. بنای این نیایشگاه را به کیخسرو کیانی نسبت میدهند. غیر از نیایشگاه آذرگشسب، در شاهنامه فردوسی آمده که کیخسرو دژ بهمن را در اردبیل به آتشکده تبدیل کرده است.
دو فرزند ما را کنون بر دو خیل
به مرزی که آنجا دژ بهمن است
چون نزدیک بهمن دژ اندر رسید
بباید شدن تا در اردبیل
همه ساله پرخاش اهریمن است
زمین هم چو آتش همی بردمید
شاهنامه
کیخسرو برای خون خواهی پدرش عازم توران شد. افراسیاب از ترس سیاوش پا به فرار گذاشت کیخسرو و با آرزوی انتقام کشیدن از قاتل پدرش سیاوش، برای راز و نیاز به درگاه یزدان پاک به پرستشگاه آذرگشسب برگشت.
نششتند چون باد با هر دو اسب
دمان تا در خان آذرگشسب
شاهنامه
کیخسرو با جدش کیکاوس در آذر گشسب به نماز و دعا برخاستند و از خداوند پیروزی و کامیابی خواستار شدند. افراسیاب از بیم جان آواره و سرگردان بود تا اینکه در بالای کوهی در بردعه در غاری پنهان شد.
به نزدیک بردع یکی غار بود
سرکوه غار از جهان نابسود
شاهنامه
تصادفاً در همان کوه مرد پارسائی مرسوم به هوم، خدا را پرستش میکرد.
یکی مرد نیک اندرآن روزگار
کجا نام آن نامور هوم بود
ز تخم فریدون آموزگار
پرستنده دور از برو بوم بود
شاهنامه
هوم در اثر نالههای افراسیاب برخاست به نزدیک غار شد. گوش فرا داد ناله و فغان مردی را شنید که از بخت خویش گله میکرد و از کرده خود پشیمان، هوم دانست که او افراسیاب است. هوم به درون غار رفت و بازوان او را محکم بست و از غار بیرون آورد. در راه افراسیاب چندان ناله و زاری نمود که هوم را دل بر او سوخت و بندبازوانش را سست نمود و آنگاه افراسیاب فرصت یافت خود را به دریاچهی چیچست بیاندازد و پنهان شود. در این هنگام گودرز و گیو از آنجا میگذشتند. هوم را در کنار چیچست متحیر ایستاده دیدند سبب را پرسیدند هوم واقعه را بازگفت. گودرز خود را به آتشکدهی آذرگشسب رسانیده چون کیکاوس و نوهاش کیخسرو در آنجا مشغول عبادت بودند پس از شنیدن واقعه به سوی دریاچهی چیچست روان شدند. هوم تدبیر در این دید که گر سیوز برادر افراسیاب را که اسیر شده است با بند به کنار دریاچه چیچست آوردند تا از آن صدای زجر و خروش برآورند خون افراسیاب از مهر برادر به جوش آمد و از دریاچه چیچست بیرون آمد و گرفتار شد. هوم این مرد پارسا و عابد بارها در اوستا ناماش ذکر شده است. و او بارها آرزو میکرد که افراسیاب را گرفته بدست کیخسرو بدهد. «ای اهورامزدا کامیابی بمن دهای نیک، ای تواناترین درو اسب که من افراسیاب مجرم تورانی را به زنجیر بکشم و دست بسته برانم به نزد کیسخرو برم تا او را در دریای چیچست عمیق با سطح وسیع بکشد و آن پسر انتقام کشنده از سیاوش نامور که به خیانت کشته شده از برای انتقام اغریرث10
کتاب بندهش آتشکدهی آذرگشسب را زیارتگاه مقدس میشمارد و اینکه این نیایشگاه در زمانهای قدیم زیارتگاه معتبر بود. پادشاهان ایران پس از تاجگذاری پیاده از تیسفون به زیارت آن میرفتند و نذورات خود را تقدیم این آتشکده میکردند.11 چون این مکان متبرک آتش پادشاهان و ارتشتاران بود گذشته از هدایای مردمی هدایای گرانبهایی از طرف شاهان به این پرستش گاه تقدیم میشد. آتشکدههای دیگر ایران را با آتش این آتشکده روشن میکردند. مورخین غربی از ثروتهای هنگفت در خزانه این آتشکده خبر میدهند. بهرام شاه ساسانی قبل از اینکه به جنگ خاقان برود برای زیارت و دعا و درخواست پیروزی به زیارت این آتشکده رفته و بعد از پیروزی بر خاقان هم برای تشکر از یزدان دوباره به نیایشگاه میرود و دستور میدهد تاج و دیهیم و جواهرات خاقان را از آتشکده آذرگشسب بیاویزند و زن خاقان ملکه هیاطله را خدمت کار آتشکده آذرگشسب مینماید.
آخرین روایت آتشکده آذرگشسب از یاقوت حموی از قول مسعربن المهلهل که در اواسط قرن چهارم هجری خود به آذربایجان سفر کرده است. «دیوارهای شهر را دریاچهی عمیقی احاطه کرده است. در شیز آتشکده برپاست که نزد اهالی مقدس است تمام آتشدانهای مقدس شرق و غرب از آتش این آتشکده برافروخته میشود در بالای گنبد آن هلال نقرهای نصب است که طلسمی تصور میشود، چند تن از امرا خواستند آن را بکَنند اما موفق نشدند. جالب توجه است که آتش این آتشکده هشتصد سال است که مشتعل است نه خاکستری از آن میماند و نه خاموش میشود.» معلوم میشود که در قرن چهارم هجری هنوز زرتشتیان در آذربایجان و به اجرای مراسم خود مشغول بودند.
کیخسرو این پادشاه پرهیزگار و پارسا که زندگی شگفتانگیزی داشته در داستانهای ملی ایران و بیشتر کارش به دینپروری و دادگستری و عرفان و به نیکنامی ستوده شده است و بیشتر از سایر چهرههای ملی آذربایجان و دریاچه چیچست پیوستگی داشته است. در یشتها و گاتها اسم کیخسرو با دریاچه چیچست و نیایشگاه آذرگشسب آمیخته شده است «و یل ممالک ایران و متحد سازندهی کشور خسرو برای فرشتهی ناهید روبروی دریاچه چیچست ژرف و پهن صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند قربانی کرده است».12
حکایت فرجامین روزهای کیخسرو و پیوستگی آن با دریاچه چیچست و آذرگشسب حکایت عرفانی و جاودانگی کیخسرو است.
چو خورشید تابان برآرد درفش
مرا روزگار جدائی بود
ز خسرو ندیدند جائی نشان
چو زر آب گردد زمین بنفش
مگر با سروش آشنائی بود
زره بازگشتند چون بیهشان
شاهنامه
برای اختتام داستان کیخسرو و پیوستگی آن با دریاچه چیچست و آذرگشسب روایت عرفانی و فلسفی با سمبلها و نمادهای اهورائی را در آذربایجان از زبان اشراقیون بخوانیم:
«مطابق سنت حماسی، داستان کیخسرو با فروپاشی قلعهی نحس و جادوئی با ضربهی نیزهای فوق طبیعی و ظهور خانگاه بهشتی، اما سنت دینی سخن از ویرانی یک بتکده بمیان میآورد، به هر روی آنچه ظلمات انباشته به دست دیوان را از پیش روی کیخسرو پراکنده و محو کرد. روشنایی شعله طبیعی و مادی نبود، بلکه آذرگشسب بود که یکی از سر نوع آتش کیانی بر یال اسب او جای گرفت، تاریکی حاصل از افسون دیوان را میزدود و به این ترتیب کیخسرو توانست بتخانه را ببندد و نابود کند وی به جای بت خانه پرستشگاهی با آتش کیانی بنا کرد. این آتشکده را در آذربایجان در کنار دریاچه چیچست (ارومیه) یا در کوه سبلان دانستهاند. مکان گفتگوی میان زرتشت و اهورامزدا و امشاسبندان را نیز در همین مکان دانستهاند، چگونه سیر مغان به سوی غرب باعث تخصیص و تقدیس «قابلیت شهودی» برخی مکانهای جغرافیایی شد. اندامی که ناقل به درک قدسیت اماکن میشود و ملتفت میگردد که فلان رخ داد نه در شمار اندامهای شناخت تجربی، بلکه اندام مینوی است. بدین روی روایت باستانی بدرستی به ما یادآور میشود که جایگاههای سپند در نقشههای مثالی زمین در بینش مزدائی با چشم سر دیدنی نیست. گفتهاند که کیخسر دروازه، آتشکدهای را که وقف آتش کیانی نمود چنان نا پیدا کرد که هیچ کس تا به روز رستاخیز نخواهد توانست جای آن را بشناسد».13
شاید این یک حادثه اتفاقی نباشد که هزارها سال بعد از زرتشت و کیخسرو کیانی دو نفر از هم ولایتیهای زرتشت یکی در منتها الیه جنوب دریاچه چیچست از دهکدهی سهرورد شیخ شهاب الدین سهروردی حکمت اشراقی را مبتنی بر تمثیل عالم نوری حکمت ایران باستان را پایهگذاری کرد و دیگری در منتها الیه شمال دریاچه چیچست در چیستر14 بنام شیخ محمود شبستری اشاره به همان نوری میکند که به آیین زرتشتی معروف است.
جهان را جمله فروغ نو حق دان
چه نور حق ندارد نقل و تحویل
حق اندر وی ز پیدائیست پنهان
نیاید اندر او تغییر و تبدیل
در آخر باید یادی بشود از کسی که آذربایجان از او نام یافت از آتورپات کسی که او و خاندانش مدت چهارصد سال علاوه بر نگهبان آتش جاویدان مینوئی و اهورایی نگهبان فرهنگ و تمدن ایرانی در مقابل یونانیان و رومیان بوده است. کسی که جلو حملات سنگین ویران کننده اسکندر مقدونی را گرفت و آذربایجان (آتروپاتکان، آذرآبادگان) را از نابودی رهائی بخشید.
حال مردم آذربایجان از مسئولین انتظار دارند که «نگذارند اشک اهورامزدا خشک شود.» آذربایجان منتظر یک هیولای دهشتناکی است خشک شدن دریاچه ارومیه (چیچست) مساوی است با کویر شدن شمال غرب ایران آیا مسئولین انتظار دارند و یا میخواهند شاهد یک کویر دیگری در ایران باشند؟ اگر دریاچه ارومیه خشک شود (که میشود) نه فقط استانهای سه گانه آذربایجان بلکه 5 استان مجاورش را هم با یک فاجعه زیست محیطی دهشتناک مواجهه خواهد کرد، تا آنجا که با وزش باد میلیونها تن ریزگردهای نمک (نه فقط مثل ریزگردهای ماسهای که از کشورهای عراق سوریه و عربستان سرازیر ایران میشود) بلکه صد برابر بدتر از آن استانهای شمال غرب ایران را با یک فاجعه محیطی غیرقابل جبران خواهد ساخت. طبق پیشبینی کارشناسان محیط زیست، نمک این دریاچه که در استانهای آذربایجان و استانهای مجاور پراکنده شود مانع هرچه روییدنیها و رستنیها خواهد شد و هزاران کیلومتر مربع از جنگلها و زمینهای کشاورزی را به کویر تبدیل خواهد نمود. آیا آذربایجان به کویرستان مبدل خواهد شد؟ آیا بعد از این مردم آذربایجان کارشان اشگ ریختن بر فقدان اشگ اهورامزدا و بر نابودی آذربایجان خواهد بود؟
توضیحات
1- بند هش فرنبغ دادگی بخش دوم بند 17 ص 39 ترجمه مهرداد بهار
2- روایت پهلوی فصل 46 بند 11 ص 54 ترجمه مهشید میرفخرایی
3- بند هش فرنبغ دادگی بند 64 بخش هفتم ص 64 ترجمه مهرداد بهار
4- زندوهومن یشت به تصحیح دستور کیقباد ص 14
5- سفرنامه دکتر موریر در ایران
6- بند هش فرنبغ دادگی بخش چهارم بند 198 ص 128 ترجمه مهرداد بهار
7- بند هش فرنبغ دادگی بخش 16 ص 132 ترجمه مهرداد بهار
8- روایت پهلوی بند 47 ردیف 2-1 ص 56 ترجمه مهشید میرفخرائی
9- زاد اسپرم فصل 6 و 9 فقرهی، 22/9
10- یشتها، گوش در اسب یشت کردهی 4 بند 18 گزارش پورداوود
11- پای پیاده به زیارت اماکن مقدس رفتن بعد از اسلام تا حالا هر در ایران برقرار است و شاه عباس بارها با پای پیادده چندین بار به زیارت بارگاه امام رضا رفته است.
12- یشتها آبان یشت فقرات 50-49 رام یشت فقرهی، 33-31 گوش یشت فقرات 22-21
13- اسلام ایرانی، پروفسور هانری کربن ترجمه رضا کوه کن موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ص 301
14 چیستر=چوستر=شبستر نام قدیمی شهرستان شبستر زادگاه شیخ محمود شبستری است.