های عربی خبرساز شد و چه در تیتر و چه در متن، عنوان “فارسی” در کنار نام این دانشمند برجسته نشست و تآکید شد که جستجوگر گوگل، فلک شناسی فارسی را گرامی داشته است، حال آنکه سنت رایج جهان عرب این بوده که در نام بردن از دانشمندان مسلمان، بویژه آنانی که در عصر عباسی زیسته اند که قلمرو خلافت اسلامی از مرزهای چین و هند تا آفریقا گسترده بود، به تبار و ملیت این دانشمندان اشاره نکرده، صرفاً به عنوان “دانشمند مسلمان” بسنده می کنند.
اما شکستن این سنت در مورد خواجه نصیرالدین طوسی، لزوماً به این معنی نیست که رسانه های عرب، ایرانی بودن و تبار پارسی او را همپای جایگاه علمی او، درخور اهمیت و شایان پاسداشت یافته اند.
خواجه ‘خائن’
جدل و نزاع شیعی – سنی و پارسی – عربی که در سالهای اخیر بر فضای خاورمیانه سایه افکنده، پای خواجه نصیرالدین طوسی را پس از قرنها دوباره به جبهه بندیهای خاورمیانه کشاند و نویسندگانی در رسانه های عربی یادآور شدند که این دانشمند ایرانی، وزیر هلاکو خان مغول بوده که با سرنگون ساختن عباسیان، بساط خلافت اسلامی را برای همیشه برهم چید و چنان ضربه ای بر عرب زد که دیگر نتوانست از زیر بار آن برخیزد.
در ایران، خواجه نصیرالدین طوسی هم به سبب شخصیت علمی اش جایگاهی والا دارد و هم از بابت نقشی که در حفظ و رشد فرهنگ ایرانی در عصر ویرانگری مغولان ایفا کرد. از لحاظ مذهبی هم، خواجه نصیرالدین طوسی از بزرگان علم کلام شیعی است و شرحی که شاگردش علامه حلی بر کتاب او، تجرید الاعتقاد نوشت، هنوز از کتابهای درسی اصلی حوزه های علمیه است.
اما در جهان عرب، خواجه نصیر الدین طوسی را عمدتاً با بزرگترین ضربه ای می شناسند که در تاریخ به جهان عرب، وارد شده و نوشته ها در باب “خیانت” او فراوان است. از این دید، نه ناسیونالیستهای سکولار عرب دل خوشی از این دانشمندان ایرانی دارند و نه مذهبیها، بخصوص که با رشد چشمگیر بنیادگرایی اسلامی و سلفی گری، موجی ضدشیعی و ضدایرانی برخاسته است. خواجه نصیر هم در دید اینان، هم مذهب شیعه را نمایندگی می کند و هم ضدیت با عرب را.
با نقش بستن تصویر خواجه نصیر بر نشان گوگل، در گوشه و کنار فضای مجازی و مکتوب عربی، اظهارات شدیداللحن ابن تیمیه، برجسته ترین فقیه بنیادگرا درباره این دانشمند ایرانی رخ نمود و از زبان داعیان سلفی نقل شد.
‘نصیر الشرک و الکفر و الالحاد’
ابن تیمیه، ایدئولوگ و احیاگر اسلام بنیادگرا به شمار می رود، او که هم عصر خواجه نصیرالدین طوسی بوده، کتابی به نام منهاج السنه در رد شیعه دارد که در آن نوشته است هولاکو خان مغول، به صلاحدید خواجه نصیر بود که خلیفه عباسی و و علما و روحانیون مسلمان را به قتل رساند اما صنعتگران و بازرگانان را به دلیل نفعی که به او می رساندند، زنده گذاشت.
ابن تیمیه در کنار حملاتش به اندیشه های شیعی خواجه نصیرالدین طوسی، او را ملحدی خوانده که نماز نمی خوانده و حتی در ماه رمضان هم دست از می خوارگی بر نمی داشته و خودش و پیروانش به ارتکاب به اعمال حرام مشهور بوده اند.
ابن قیم، شاگرد ابن تیمیه پا از استاد فراتر گذاشته، خواجه نصیرالدین طوسی را “نصیر الشرک و الکفر و الالحاد” نامیده که خلیفه مسلمین و قاضیان و فقیهان و محدثان را به قتل رساند اما فیلسوفان و منجمان و طبیعت گرایان و جادوگران را از کشتار در امان گذاشت و گرامی داشت. ابن قیم در کتاب اغاثه اللهفان (نجات درماندگان) نوشته که خواجه نصیر، آفرینش جهان را رد کرد و معاد را باطل دانست و منکر برخی از صفات خداوند بود.
خواجه نصیر در منابع تاریخی
دیدگاه ابن تیمیه درباره نقش خواجه نصیرالدین طوسی در فتح بغداد به دست مغولان و سقوط عباسیان، مورد مناقشه مورخان است. جامعترین مجموعه اسناد تاریخی در رد ادعاهای ابن تیمیه و همفکرانش علیه خواجه نصیر طوسی را سید علی میلانی، یکی از علمای حوزه علمیه قم در کتابی به نام “شیخ نصیرالدین طوسی و سقوط بغداد” گرد آورده است.
نه ناسیونالیستهای سکولار عرب دل خوشی از این دانشمندان ایرانی دارند و نه
مذهبی های سلفی و بنیادگرا. از نظر آنها خواجه نماد تشیع و ضدیت با عرب است
در این کتاب به گزارشهایی تاریخی استناد شده که منابع اصلی روایت چگونگی سقوط بغداد به دست مغولانند، همچون روایت ابن فوطی که خود شاهد سقوط بغداد بوده و به دست لشگریان مغول به اسارت گرفته شده و روایتش را یک سال پس از این ماجرا نوشته و همچنین گزارشهای دیگری که در یکی دو قرن پس از این سقوط بغداد نوشته شده اند. آقای میلانی در هیچیک از این گزارشها، نشانی از خواجه نصیرالدین طوسی و نقش او در فتح بغداد نیافته است.
از جمله منابع اصلی مورخان در مورد سقوط بغداد که سید علی میلانی هم به آن استناد کرده، تاریخ ابی الفداء (المختصر فی اخبار البشر) است که نویسنده اش، شش سال پس از فتح بغداد به دنیا آمده و خود، سالها بعد به عنوان فرمانروای حماه (در سوریه کنونی) با مغولان جنگیده و شکستشان داده و مانع از پیشروی آنان در شام شده است.
ابوالفداء در تاریخ خود هیچ اشاره ای به نقش خواجه نصیر در فتح بغداد نکرده و نوشته که هلاکو خان را نه وزیرش خواجه نصیر، بلکه وزیر مستعصم، آخرین خلیفه عباسی تشویق به فتح بغداد کرد. بنابر روایت ابی الفداء آمده، در بغداد نزاعی میان شیعیان و اهل سنت در می گیرد و ابوبکر، پسر خلیفه و رکن الدین دوادار، فرمانده ارتش، به سپاهیان دستور حمله به محله شیعیان بغداد و غارت آن را می دهند. ابن علقمی، وزیر خلیفه که شیعه مذهب بوده نامه ای به هلاکو خان می نویسد و او را تشویق به حمله به بغداد می کند. پس از آنکه قشون مغول، سپاه یکصدهزار نفری خلیفه را در دو جنگ شکست می دهد و به آستانه بغداد می رسد، ابن علقمی به دیدار هولاکو خان می رود و سپس نزد خلیفه باز می گردد و به او می گوید که هولاکو خان قول داده است که اگر خلیفه تسلیم شود، همان گونه که با سلطان روم (غیاث الدین کیخسرو سلجوقی) رفتار کرد، او را در مقام خود ابقا کند. خلیفه هم می پذیرد و همراه با علما و بزرگان دربارش نزد هلاکو می رود اما هلاکو دستور می دهد خلیفه و همگی همراهانش را بکشند و سپس سپاهیانش به بغداد می ریزند و شهر را غارت می کنند.
تنها نشانه ای که سید علی میلانی از خواجه نصیرالدین طوسی در گزارشهای تاریخی از سقوط بغداد یافته، روایت ابن طقطقی، مورخ همدوره خواجه نصیرالدین طوسی است که می گوید که ابن علقمی، وزیر خلیفه عباسی، با وساطت خواجه نصیر نزد هولاکو خان رفته است.
آقای میلانی همچنین از برخی از شاگردان ابن تیمیه یاد کرده که مخالف دیدگاه استاد خود بوده اند همچون ابوعبدالله ذهبی که در کتاب خود به نام العبر (عبرتها) ماجرای سقوط بغداد را مشابه ابی الفداء روایت کرده بی آنکه هیچ نامی از خواجه نصیرالدین طوسی ببرد و ابن کثیر، از مفسران بزرگ قرآن و مورخان نامدار که در کتابش البدایه و النهایه (آغاز و پایان) با دید شک و تردید به روایت استادش از چگونگی سقوط بغداد نگریسته است.
با همه این داستانها، نکته اینجاست که بحث و جدل و بازتابی که نقش خواجه نصیر طوسی بر نشان گوگل برانگیخت بار دیگر یادآور شد که با تمام پیشرفتهای علمی بشر و در عصر انقلاب اطلاع رسانی، گزارش رخدادها و قضاوت درباره شخصیتهای علمی و سیاسی، تفاوت چندانی با هفتصد سال پیش نکرده است.