در آذربایجان حاکم بود انتقاد میکردند. اما آنچه خودشان در دوران حکومت کوتاهمدت حکومت فرقه در فضای شهرهای آذربایجان برقرار ساختند بسیار هولانگیزتر از تأمینات شهربانی مختاری پهلوی بود به طوری که برای آرام نگه داشتن فضای شهر و روستاها، صدای هر مخالفی را در نطفه خفه میکردند و به محض اینکه کسی را مخالف مرام و عملکرد خود مییافتند سریع او را محاکمه و حتی گاهی بدون محاکمه مجازات میکردند. یکی از همین محاکمات و مجازات مخالفین در اردبیل روی داد که مربوط به محاکمه و اعدام یکی از مخالفین حکومت فرقه، به نام میرغلام منصوری است. باباصفری در این باره مینویسد:
«دموکراتها میرغلام را پس از آنکه دستگیر کردند در اردبیل محاکمه نموده به اعدام محکوم ساختند. اجرای حکم موکول به امضای حسن جودت بود. اما او با این امر مخالفت نمود چون نتوانست محکومکنندگان وی را در اردبیل متقاعد سازد به تبریز رفت تا از پیشهوری دستوری در این مورد تحصیل نماید. کسانی که برای کشتن وی پافشاری میکردند این مخالفت را با سیاست فرقه ناسازگار خواندند و با استفاده از غیبت وی حکم را به امضای مقام دیگری در کمیتهی ولایتی رسانده به موقع اجرا گذاشتند و میرغلام را با سه تن دیگر به نامهای غلامخان و فرخخان خامسلو و حسین نام دیگری به جوخهی اعدام سپردند.
میرغلام را روز 21 فروردین در جای نارینقلعه و پشت عمارت ادارهی پست و تلگراف اردبیل اعدام کردند.»[1]
به این ترتیب جریان فرقه که با پرچم آزادی بیان به انتقاد از خفقان و فضای پلیسی مختاری پهلوی برخاسته بود خود نیز پا در جای پای آنها گذاشت و در همان مدت کوتاه دوران حکومت خود تاب تحمل هیچ مخالفی را نیاورد. حجتالاسلام میرزا جواد شهبازی[2] دربارهی فضای خفقان دوران تسلط حکومت فرقهی دموکرات آذربایجان در اردبیل میگوید:
«در سالهایی که فرقهی دموکرات در اردبیل تسلط داشت، آیتالله شیخ غلامحسین غروی نجفی (قدسی) از مخالفین سرسخت این حکومت به شمار میرفت و در سخنرانیهای خود بر روی منبر، به شدت سیاستهای دولتهای روس و انگلیس را در ایران به باد انتقاد میگرفت و فرقه را عامل دولت روس معرفی میکرد.
من و آقا سید ابراهیم سید حاتمی در این دوران از شاگردان آیتالله غروی بودیم که برای تلمذ درس استاد هر روز در خانهی ایشان حضور مییافتیم، روزی وقتی که من و آقا سید ابراهیم (آیتالله سید حاتمی) به جلوی درب حیاط استاد آمدیم قبل از ورود به خانه، دیدیم که از درکوب در حیاط، دل و رودهی مرغی را آویزان کردهاند و داخل حیاط هم سر مرغی را همراه نامهای انداختهاند که در آن چنین نوشته شده بود «اگر ساکت نشوی مثل سر این مرغ، سرت از بدنت جدا خواهد شد. پس بهتر است از این به بعد ساکت شوی!»
من و سایر طلبهها وقتی این صحنه را همراه با متن نامه مشاهده کردیم از بابت امنیت جانی استاد خیلی ترسیدیم به خاطر همین از آنجایی که میدانستیم استاد به آقا سید ابراهیم محبت ویژهای دارند از او خواستیم تا به نمایندگی از طلبهها، از ایشان درخواست کند تا کمی مواظب خودشان باشند و زیاد سر به سر فرقویها و روسها نگذارد.
وقتی پیش استاد رفتیم. آقا سید حاتمی با مقدمه شروع به صحبت کرد و گفت: استاد میبینید که برای این نامسلمانان فرقی بین سر انسان و سر مرغ نیست و اصلاً اینها بویی از انسانیت ندارند…
هنوز آقا سید ابراهیم در حال مقدمهچینی برای گفتن حرفهای اصلیش بود که آیتالله شیخ غلامحسین که متوجه بقیه حرفهای او شده بود حرفهای آقا سید ابراهیم را قطع کرد و گفت: «سید ابراهیم میخواهی بگویی که اینها تو را میکشند و جنازهات هم بیصاحب در کوچه میماند، میخواهی همین را بگی؟»
آقا سید ابراهیم آرام گفت: «استاد انشاءالله که اینطور نمیشود ولی خوب این کارها از این حکومت نامسلمان فرقهی دموکرات بعید نیست.»
استاد گفت: «سید ابراهیم میدانی تو از چه چیزی مرا میترسانی؟ از چیزی که شب و روز در دعا و خواستهام از خدا میخواهم که غلامحسین به دست اینها کشته شود و جنازهاش در کوچهها بماند، تو میخواهی از این مرا بترسانی؟ نترس این مقامی نیست که به راحتی و به هر کسی بدهند…»[3]
این نیز نمونهی دیگر از تحمل صدای مخالف در حکومت فرقه است که به خاطر اینکه فقیه و مرجع عالیقدری چون آیتالله شیخ غلامحسین غروی از اعمال آنها انتقاد کرده، چنین رفتار زنندهای با او که یک مرجع تقلید و از اعاظم علمای همعصر خود بوده میکنند و اگر نمیبود شخصیت والا و محبوبیت ایشان، حتماً به نوعی سعی میکردند او را به قتل نیز برسانند چنانچه شاگردانش به این نکته نیز اشاره میکنند، جواد شهبازی در این باره میگوید:
«حرفها و انتقادات آیتالله شیخ غلامحسین غروی نجفی علیه حکومت فرقهی دموکرات در اردبیل آنچنان بر این گروه وابستهی شوروی سخت آمده بود که حتی روزی گروهی از گردانندگان فرقه به همراه فرمانده نیروهای شوروی مستقر در اردبیل به این نتیجه رسیده بودند که چارهای جز کشتن ایشان ندارند به این ترتیب چند تن از نیروهای شوروی مأمور اجرای این حکم میشوند.
در حالی که نیروهای شوروی برای دستگیری و عملی ساختن هدف خود روانهی خانهی ایشان شده بودهاند. حسن جودت که ذاتاً آدم بدی نبود و از بزرگان فرقهی دموکرات در اردبیل به حساب میآمد در مغازهی سلمانی (آرایشگری) در حین اصلاح سر و صورت خود از این موضوع معطل میشود و سریع خود را به مأمورانی که راهی خانه استاد بودهاند میرساند و مانع از این کار آنها میشود و به فرمانده نیروهای روس و گردانندگان فرقه خطرات این تصمیم را توضیح داده و به آنها میگوید که اگر شما آقا شیخ غلامحسین را با این همه اعتقادی که مردم نسبت به او دارند بکشید دیگر مردم ما را قبول نخواهند کدر و اگر بیست سال هم دربارهی کمونیست در اردبیل تبلیغ شود، مردم آن را قبول نخواهند کرد.»[4]
[1]. همان، ص 103
[2]. حجتالاسلام جواد شهبازی متولد 1306 در روستای سولا در اردبیل یکی از شاگردان خاص آیتالله شیخ غلامحسین غروی نجفی (قدسی) و از پیشگامان مبارزات نهضت اسلامی در اردبیل هستند که با وجود قرار داشتن در مقام روحانیت شغل اصلیاش تعمیر ساعت بوده و از سرآمدان این حرفه در اردبیل بودهاند.
[3]. مصاحبه با حجتالاسلام جواد شهبازی، مورخهی 20/12/1385.
[4]. همان.