مروری بر استقلال‌طلبی در کاتالونیا: ریشه‌ها و روندهای آتی

۲ آذر, ۱۳۹۳
مروری بر استقلال‌طلبی در کاتالونیا: ریشه‌ها و روندهای آتی

در اروپا و سایر نقاط جهان را تحریک و تهییج کند. آنچه که امروزه مسئله استقلال‌طلبی را در اروپا به پارادوکس و چالشی اساسی برای مقامات این اتحادیه بدل کرده، از یک‌سو تهدیدی است که متوجه آرمان و روند همگرایی اروپا است و از سویی دیگر، تعارضی است که میان یکی از ارزش‌های مورد تأکید دموکراسی‌های یعنی رفراندوم و احترام به خواست عمومی و تقابل آن با قانون اساسی و مسئله یکپارچگی سرزمینی واحدهای عضو موضوعیت یافته است. شاید اظهارنظر ذیل از آقای «فریزر کامرون» به وضوح نمایانگر این تضاد درونی در اصول و ارزش‌های دموکراسی‌های باشد، تضادی که به مرور ممکن است به واسطه تعارض میان آزادی و خواست و اراده عمومی با امنیت و یکپارچگی سرزمینی موجبات تغییر در ارزش‌های مورد تأکید غرب و برخی نمودهای آن نظیر رفراندوم و همه‌پرسی شود:
«رفراندوم در تاریخ معاصر کمتر عامل اتحاد مردم بوده و در واقع میان آنها تفرقه انداخته است. در تمام کشورهای اروپایی دولت‌های دموکراتیک بر سر کارند که بهترین وسیله برای اعمال اقدامات توافق شده توسط اکثریت هستند».
از همین‌روست که هم‌زمان با تصریح نخست وزیر اسپانیا بر غیرقانونی بودن همه‌پرسی و انتشار احتمال ارجاع این مناقشه به دادگاه قانون اساسی، آقای مس، رئیس منطقه کاتالونیا با بکارگیری مفهوم «اراده کاتالان‌ها» اظهار می‌کند: «اگر آنها در مادرید فکر می‌کنند می‌توانند با توسل به قانون جلوی اراده کاتالان‌ها را بگیرند، اشتباه می‌کنند». «آرتور مس» هم‌چنین در یک مصاحبه تلویزیونی تأکید کرد که «من نمی‌دانم آنها چه کاری انجام خواهند داد ولی تصور می‌کنم هرگونه اقدامی برای جلوگیری از برگزاری انتخابات حمله مستقیمی به دموکراسی خواهد بود و حمله مستقیمی به حقوق اساسی است».

تفاوت میان همه‌پرسی استقلال در اسکاتلند با کاتالونیا
گرچه برگزاری همه‌پرسی استقلال کاتالونیا در اسپانیا، تقریباً هم‌زمان با همه پرسی استقلال اسکاتلند از بریتانیا مطرح و از موضوعیت خاص برخوردار شد، اما این همه‌پرسی دارای تفاوت‌هایی با نمونه انگلیسی آن بود. برخلاف اسکاتلند، که برای برگزاری همه‌پرسی میان ادینبورگ و لندن مذاکراتی صورت گرفت، در موضوع کاتالونیا به دلیل وجود اختلافات اساسی میان بارسلونا و مادرید، امکان مذاکرات میان مسئولان وجود نداشت و همین موضوع بر پیچیدگی‌های موجود در داخل جامعه کاتالونیا افزود. به هر ترتیب، آنچه که در اسکاتلند اتفاق افتاد، برگزاری همه‌پرسی پس از تأیید دولت انگلیس و موافقت آن بود، اما مقامات اسپانیا، پس از اعلام تاریخ همه‌پرسی توسط رئیس منطقه کاتالونیا، صراحتاً با آن مخالفت و هرگونه همه‌پرسی را غیرقانونی خواندند. از این منظر هر نتیجه‌ای در همه‌پرسی استقلال کاتالونیا ـ اگرچه دارای پیامدها و بازتاب‌های خاص خود و به گفته رهبر کاتالونیا معرف خواست دموکراتیک اکثریت شهروندان این ایالت است ـ از آنجا که فاقد ضمانت اجرایی و الزام قانونی بود به معنای جدایی این منطقه از اسپانیا نبود و لذا این همه‌پرسی از منظر عمل سیاسی، جنبه‌ای نمادین داشت. در حقیقت بعد از غیرقانونی خواندن همه‌پرسی توسط دادگاه قانونی اساسی اسپانیا، آنچه که در کاتالونیا انجام شد بیشتر یک افکار سنجی برای نشان دادن و علنی کردن خواست و اراده عمومی کاتالان‌ها برای به رسمیت شناختن همه‌پرسی در آینده بود. شاید مخالفت صریح دولت اسپانیا با درخواست کاتالان‌ها برای همه‌پرسی رسمی، ناشی از اطمینان ماتادورها از رأی مثبت مردم کاتالونیا به استقلال از اسپانیا و عدم توانایی دولت در بکارگیری ترفندهای مختلف برای تغییر دیدگاه مردم این منطقه ـ مشابه آنچه که انگلیسی‌ها انجام داده بودند ـ بود.

تقسیمات کشوری اسپانیا و استعداد جدایی‌طلبی
اسپانیا با داشتن ۵۰۵۹۹۲ کیلومتر مربع وسعت پنجاه و دومین کشور بزرگ جهان است. اسپانیا تقریباً ۴۷۰۰۰ کیلومتر مربع کوچکتر از فرانسه و ۸۱۰۰۰ کیلومتر مربع بزرگتر از ایالت کالیفرنیای آمریکا است. قله آتش‌فشانی تید که در نزدیکی شهر تنریف در جزایر قناری قرار دارد با ارتفاع ۳۷۱۸ متر بلندترین نقطه کشور اسپانیا می‌باشد. اسپانیا در غرب با پرتغال، در جنوب از طریق درون بومهایش در شمال آفریقا (سبته، ملیله و پنیون د ولس دلاگومرا) با مراکش و جبل‌الطارق (جز سرزمین‌های آن سوی دریاهای بریتانیا )، و در شمالغرب در امتداد کوه‌های پیرنه با فرانسه و شاهزاده نشین آندورا هم‌مرز است. در امتداد کوه‌های پیرنه در ۱۶۰۰ متری مرز استان خرنای کاتالونیا، شهر برون‌بوم ییویا درون خاک کشور فرانسه قرار دارد.
پس از مرگ فرانکو در نوامبر ۱۹۷۵ (آبان ۱۳۵۴) و با تصویب قانون اساسی جدید اسپانیا در سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۷)، حکومت با ایجاد یک سازماندهی درونی بر پایه ایجاد بخش‌های خودمختار قدرت بیشتری به مناطق و استان‌ها اعطا کرد. اسپانیا ۱۷ بخش خودمختار و دو شهر خودمختار دارد. از سوی دیگر کشور اسپانیا به ۵۰ استان نیز تقسیم شده است که به این ترتیب هر کدام از بخش‌های خودمختار خود به یک یا چند استان تقسیم شده‌اند. علاوه بر این هر استان به تعدادی شهرستان تقسیم شده است.

با این حال، همین قانون اساسی، اسپانیا را صراحتاً کشوری متحد و غیرقابل تقسیم می‌داند. هم‌چنین بر طبق قانون اساسی اسپانیا، هیچ دینی در این کشور رسمی نیست و همه مردم در اعمال و باورهای دینی خود آزادند. به این ترتیب، اسپانیا یکی از تمرکززدایی شده‌ترین کشورهای اروپایی است. تمام بخش‌های خودمختار در اسپانیا دارای مجلس منتخب مستقل، دولت و ادارت دولتی مستقل، بودجه مستقل، نظام آموزشی و بهداشتی مستقل هستند.
افزون بر اینها باسک و ناوارا دارای نظام مالی مستقل خود بوده و در بخش‌های خودمختار کاتالونیا و باسک نیروی پلیس محلی جانشین پلیس ملی شده است. بنابراین، همچنان که از اختیارات ویژه دو ایالت باسک و کاتالونیا مشهود است، تمایلات استقلال‌طلبی نیز بیش از همه در اسپانیا مربوط به این دو ایالت است.
جدایی طلبی باسکی‌ها در اسپانیا از جدی‌ترین مسائل جدایی طلبی در اروپا به حساب می‌آید که در فرایند تمایلات استقلال‌طلبانه خود به انواع شیوه‌ها و از جمله شیوه‌های چریکی و مسلحانه روی آورده است. در اسپانیا حدود دو میلیون باسکی وجود دارد که در سه استان منطقه‌ای موسوم به ایالت باسک ساکن هستند. در حالی که سیاست به کار گرفته شده توسط فرانسیسکو فرانکو، نگارش کتاب، روزنامه و آموزش به زبان «اوسکارا»، زبان باسک و هم‌چنین نام‌گذاری کودکان با نام‌های باسکی و برافراشتن پرچم باسک‌ها را ممنوع کرده بود، پس از فرانکو و در روند شکل‌گیری رویه‌های دموکراتیک در اسپانیا، این منطقه از حقوق و قوانینی متفاوت نسبت به سایر مناطق اسپانیا برخوردار گردید و سطح زندگی مردم آن از متوسط زندگی در اسپانیا بالاتر است. هم‌چنین زبان مورد استفاده در این منطقه زبانی رسمی و متعلق به ایالت باسک است. با این حال طرفداران جدایی باسک از اسپانیا و پیوستن این منطقه به ایالت باسک فرانسه مطالباتی مهم‌تر از اینها را نیز مطرح کرده‌اند. به هر ترتیب، علی‌رغم اعطای خودمختاری برای آرام کردن مبارزان و جدایی‌طلبان باسک‌ها، گرایشات جدایی‌طلبی و فعالیت‌های سازمان اتا متوقف نگردید و در جریان مبارزات جدایی‌طلبانه این ایالت، بیش از ۹۰۰ نفر کشته شده‌اند.
سازمان «اتا» ETA (Euskadi Ta Askatasuna)، مبارزه با فرانکیسم را از ابتدا به‌عنوان هدف خود برگزیده بود. اتا (ETA) در سال ۱۹۵۹ تأسیس شد و از یک گروه مجری فعالیت‌های فرهنگی به یک گروه نظامی و خواستار استقلال منطقه باسک تبدیل شد. اتا مخفف اسم یک گروه مارکسیستی مسلح باسکی است که هدف آن، جدایی منطقه باسک از اسپانیا و فرانسه و تأسیس یک کشور مستقل در تمام مناطق باسک از جمله استان ناوارا اسپانیا است. نام کامل این گروه ائوسکادی تا آسکاتاسونا (EUSKADI TA ASKATASUNA) به معنی سرزمین باسک و آزادی است و در رسانه‌ها این گروه با نام جدایی‌طلبان باسک نیز شناخته می‌شوند.
گروه اتا توسط جوانانی که زمانی وابسته به حزب ملی‌گرای باسک بودند تشکیل شد. این جوانان در سال 1952 فعالیت‌های خود را به‌صورت بحث‌های دانشجویی در دانشگاه داوستو در شهر بیلبائو اسپانیا آغاز کردند. این افراد که پیشتر جزو عوامل حزب ملی‌گرای باسک بودند، درسال 1959خود را به نام اتا معرفی کردند. اتا در سال 1965 یک موضع مارکسیستی ـ لنینیستی را در دوران فعالیت‌های خود تصویب کرد.
همچنان که اشاره گردید، سرزمین باسک یکی از بخش‌های 17 گانه خودمختار کشور اسپانیا است که در شمال این کشور و جنوب غربی فرانسه قرار دارد. مردم این سرزمین با هجوم اقوام و ملت‌های دیگر نژادشان مختلط شد اما به‌طور کلی با آنها ادغام نشده و همیشه کوشش کردند خود را مستقل و تا حدی آزاد نگهدارند. جدایی‌طلبان باسک خواستار رد هرگونه ارتباط با دولت اسپانیا بوده و از اواخر دهه 1960 برای آزادی باسک با دولت مرکزی اسپانیا مبارزه می‌کنند. این گروه از طرف اتحادیه اروپا، امریکا و سازمان ملل به‌عنوان یک گروه تروریستی یاد شده است.
با این وجود از آنجاکه مسئله همه‌پرسی اخیر در ایالت کاتلونیا صورت پذیرفت، در ادامه توضیحاتی پیرامون منطقه مذکور و گرایشات استقلال‌طلبانه مردم آن ارائه خواهد شد.

 

 

 

 کاتالونیا و ریشه‌های استقلال‌طلبی
کاتالونیا بخشی خودمختار در شمال شرقی کشور اسپانیا است. این منطقه به لحاظ مالی و بانکی و امور بندری مهم‌ترین بخش خودمختار اسپانیا به شمار می‌رود و نزدیک به ۲۰ درصد تولید ناخالص ملی اسپانیا در کاتالونیا انجام می‌شود. یکی از خواسته‌های دولت کاتالونیا در سال‌های اخیر پرداخت سهم کمتری از مالیات‌هایی که از مردم این ایالت اخذ می‌شود به دولت مرکزی و تعیین سقف مالیات‌ها توسط دولت محلی بوده است. آنها معتقدند تعهدات مالی این ایالت به دولت مرکزی باعث شده تا کاتالونیا به‌رغم توان اقتصادی بالایش به مقروض‌ترین ایالت اسپانیا بدل شده و نزدیک به ۴۲ میلیارد یورو بدهی داشته باشد.
گرایش‌های جدایی‌خواهانه در کاتالان که در دهه‌های گذشته در اقلیت بود در سال‌های اخیر و بیش از همه در نتیجه بحران‌های مالی و اقتصادی اروپا و اسپانیا قدرت بیشتری گرفته‌اند. جدایی‌خواهان کاتالونیا و شماری از اقتصاددانان معتقدند جدایی این ایالت از دولت مرکزی به سود آن خواهد بود چرا که ۲۷ درصد صادرات اسپانیا از این منطقه است و ۲۵ درصد توریست‌های اسپانیا نیز مقصدشان کاتالونیا است. هم‌چنین سهمی که کاتالونیا از دولت مرکزی می‌گیرد ۱۵ میلیارد یورو کمتر از سهمی است که کاتالونیا به خزانه مرکزی می‌پردازد. این در حالیست که برخی کارشناسان اقتصادی دیگر معتقدند کاتالونیای مستقل به لحاظ اقتصادی توان ادامه حیات ندارد به‌ویژه اگر به عضویت اتحادیه اروپا پذیرفته نشود و صادراتش به اسپانیا نیز قطع شود.
بعضی از کاتالان‌ها از ملی‌گرایی کاتالانی و استقلال‌طلبی کاتالانی در اسپانیا و فرانسه حمایت می‌کنند که تعداد آنها در فرانسه از اسپانیا کمتر است. اکثر کاتالان‌ها در اسپانیا زندگی می‌کنند که تعدادشان بیش از ۷ میلیون است. حداقل ۱۰۰۰۰۰ کاتالان زبان در فرانسه زندگی می‌کنند و بیش از ۳۱۰۰۰ در اندورا و ۲۰۰۰۰ نفر در ایتالیا (اکثراً در ساردنی) هستند. علاوه بر این، تعداد نامعلومی از آنها در زمان قدرتمندی امپراطوری اسپانیا به قاره آمریکا رفته و کلونی‌های مهمی در شیلی، کوبا، پورتوریکو، جمهوری دومینیکن و عموماً در آمریکای لاتین ایجاد کردند.
جنبش ناسیونالیسم کاتالونیا که خواستار به رسمیت شناخته شدن شخصیت سیاسی کاتالونیا با منطقه کاتالونی زبان است، در دوران رمانتیسم در اواسط قرن نوزدهم متولد شد و همراه با جنبش ناسیونالیسم باسک، از مردمی‌ترین جنبش‌های مقاومت در برابر گرایشات سانترالیسم و همگون‌سازی دولت مدرن اسپانیاست. نکته حائز اهمیت این‌که، ناسیونالیسم کاتالونیا نه بر مبنای قومیت بلکه براساس زبان، فرهنگ، تاریخ و سرزمین استوار است و از نظر سنتی عمیقاً از مذهب کاتولیک تأثیر پذیرفته است. اگرچه این منطقه در دوره‌هایی از تاریخ گذشته توانسته بود به خودمختاری دست یابد اما در دوران جنگ داخلی اسپانیا (از 1936 تا 1939) خودمختاری کاتالونیا افول کرده و بعد از جنگ و با به قدرت رسیدن ژنرال فرانکو که حکومتی فاشیستی بوجود آمد، عملاً کاتالونیا بار دیگر خود مختاری خود را از دست داد و تبدیل به مستعمره حکومت فرانکو شد. رهبران ناسیونالیسم کاتالونی در دهه 1970 فعالیت‌های علنی خود را از سر گرفتند. نظام شبه‌فدرال اسپانیا در سال 1978، امتیازی بود که در ازای مشارکت ناسیونالیست‌های کاتالونیا و باسک، در گذار به دموکراسی به آنها داده شد. کاتالونیا در سال 1979، به جایگاه تازه‌ای دست یافت. «خوردی پوخول»، بنیان گذار و رهبر حزب ناسیونالیست معتدل «همگرائی دموکراتیک کاتالونیا» در تمام انتخابات مستقلی که پس از سال 1980، برگزار شد به پیروزی دست یافت. این حزب خواستار این بود که اسپانیا، کاتالونیا را به‌عنوان یک ملت برسمیت بشناسد. یکی دیگر از پیشنهادات این حزب، این بود که اتحادیه اروپا باید تنوع فرهنگی خود را محترم بشمارد و با پرهیز از اشتباهات تاریخی ملت‌سازی، پایه‌های خود را براساس این تنوع فرهنگی بسازد. در نهایت ایالت کاتالونیا طی رفراندوم سال 2008 با رأی 75% مردم اسپانیا به خودمختاری بیشتری دست یافت. با این وجود، کسب این امتیاز مهم به معنای افول عطش استقلال‌خواهی و جدایی‌طلبی نبود. رهبر کاتالونیا بعد از پیروزی هواداران استقلال در انتخابات سال ۲۰۱۲، تلاش برای برگزاری رفراندم را آغاز کرد. روز ۱۹ سپتامبر پارلمان محلی کاتالونیا با نتیجه آرای ۱۰۶ موافق در برابر ۲۸ مخالف مجوز برگزاری همه‌پرسی استقلال، مشابه آن چه در اسکاتلند برگزار شد را صادر و رئیس منطقه کاتالونیا با امضای مصوبه پارلمان محلی رسماً اعلام کرد که همه‌پرسی استقلال این منطقه از اسپانیا روز ۹ نوامبر (۱۸ آبان) برگزار خواهد شد.

براساس آمارهای دولت منطقه‌ای کاتالان، بیش از2 میلیون و 300هزار نفر از 5 میلیون واجد شرایط در انتخابات نهم نوامبر شرکت و به این دو پرسش که: آیا منطقه‌ی کاتالونیا باید به یک کشور تبدیل شود؟ و آیا کشور کاتالونیا باید کاملاً مستقل باشد؟، پاسخ دادند. نتایج منتشر شده از سوی دولت محلی کاتالونیا حاکی از آن بود که بیش از 80 درصد رأی‌دهندگان به جدایی کامل کاتالونیا رأی مثبت دادند. این در حالی است که مقامات دولت مرکزی اسپانیا همچنان که پیش از برگزاری همه‌پرسی، آن را غیرقانونی اعلام کرده بودند، پس از انتخابات نیز نسبت به نتایج آن موضع‌گیری، و با غیرقانونی خواندن این انتخابات آن را بی‌اعتبار دانست. سانتاماریا، معاون نخست‌وزیر اسپانیا در اظهاراتی درباره انتخابات اخیر کاتالونیا، آن را یک شکست نامید و جدایی این منطقه از اسپانیا را غیرممکن خواند. وی در این باره گفت: «نه تنها این دولت بلکه هیچ حزبی جدایی کاتالونیا را نمی‌پذیرد و دولت هیچ گفت‌وگویی در رابطه با برگزاری یک رفراندوم برای استقلال کاتالونیا انجام نخواهد داد».
علی‌رغم تمامی بحث‌های صورت گرفته در خصوص ریشه‌های تاریخی استقلال‌خواهی و مؤلفه‌های دگرساز هویتی در کاتالونیا، آنچه که به همه‌پرسی استقلال در کاتالونیا فراتر از سطح ملی و منطقه‌ای و موضوعات سیاسی و اقتصادی مترتب بر آن، بازتاب بین‌المللی بخشیده، موضوع ال کلاسیکو و تیم فوتبال بارسلونا به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین و پرطرفدارترین تیم‌های فوتبال جهان است. از این منظر شاید بتوان گفت که این محبوبیت به‌عنوان مانعی جدی برای کاتالان‌ها از یک‌سو و اهرمی مناسب برای ماتادورها در کاهش شدت تمایلات استقلال‌طلبی عمل می‌کند. مروری بر شبکه‌های مجازی نشان می‌دهد که اکثر مردم جهان با استقلال کاتالونیا مخالفند و این مخالفت نه به واسطه تأیید یا رد خواست مردم کاتالان برای استقلال، بلکه ریشه در ناامیدی آنان از کنارگذاشتن بارسلونا از ال کلاسیکو در صورت جدایی از اسپانیا دارد. درحالی‌که کاتالان‌ها خاطره‌ای تلخ از قتل چند ستاره بارسایی در دوران حکومت فرانکو داشته و این خود یکی از اصلی‌ترین عوامل هیجان بارسایی‌ها در دیدارهای میان رئال مادرید و بارسلونا محسوب می‌شود؛ محبوبیت بارسلونا در افکارعمومی جهان یکی از مهم‌ترین اهرم‌های دولت اسپانیا در بکارگیری عملیات روانی و تبلیغی در ایجاد فضاسازی علیه استقلال‌طلبان کاتالونیایی بحساب می‌آید. شاید در این مورد خاص بتوان این‌گونه جمع‌بندی کرد که جدایی‌طلبی کاتالونیا از جمله نادرترین تمایلات استقلال‌طلبانه در سطح جهان است که تقریباً از هیچ حمایت و پشتیبانی در سطح افکار عمومی جهان برخوردار نیست! بنابراین به‌عنوان یک برآورد اولیه می‌توان تخمین زد که تا زمانی‌که بارسلونا در ال کلاسیکو می‌درخشد، استقلال کاتالونیا برای کاتالان‌ها صرف نمی‌کند.

 جمع‌بندی
آنچه که از چند نمونه اخیر نظیر: همه‌پرسی اسکاتلند در بریتانیا، ونیز در ایتالیا و کاتالونیا در اسپانیا در مسئله جدایی‌طلبی و استقلال‌خواهی می‌توان استنتاج کرد رابطه مستقیم و شدید میان وضعیت اقتصادی مناطق و نقش آن در تحریک مؤلفه‌های هویتی متضاد و واگرایانه است. این مهم به‌طور خاص در منطقه کاتالونیا که برخوردار از ویژگی‌های خاص مترادف با مفهوم ملیت بوده و از لحاظ هویتی، اکثریت کاتولیک، فرهنگ مجزا و تاریخ متمایز دارد، موضوعیت بیشتری داشته و به عبارتی رساتر، استعداد تحریک‌پذیری گرایشات استقلال‌طلبانه آن بسیار بالاست. بر این اساس، در یک برآورد کلی می‌توان چشم‌انداز جدایی‌طلبی در اروپا و میزان ریشتر زلزله‌های استقلال‌طلبی در آینده اروپا در مناطق واقع درگسل‌های هویتی را با میزانِ موفقیت غرب در گذار از بحران مالی و اقتصادی آن متناسب دانست.

  دکتری روابط بین‌الملل دانشگاه تهران