پیش روی هر دو کشور قرار خواهد گرفت.
ایالات متحده سعی کرد منازعه سیاسی اش را با ایران به «مذاکره» تبدیل نماید. در پی آن تجربه همکاری دو کشور در افغانستان به عراق نیز منتقل شد و دو کشور عناصر متضادی از سیاست خارجی را برای حل بحران ها در معنی مثبت به نمایش گذاشتند. مبارزه با داعش میدان آزمون دیگری برای دو کشور است که نشان می دهد تا چه اندازه می توانند این تجربه های متضاد را پیش ببرند.
نامه نگاری باراک اوباما با [آیت الله] خامنه ای را نیز می توان به نوعی گسترش میدان این همکاری تلقی کرد. در این مرحله اهمیت تاثیرپذیری روابط دو کشور ایران و ترکیه از تحولات جاری حایز اهمیت است.
سال گذشته در گفتگوی خصوصی که با یک دیپلمات ایرانی داشتم به من گفت جمهوری اسلامی در این سال ها مشکلاتی را با اسلام گراهای عدالت و توسعه تجربه کرده است که با لائیک ها نداشت. تحولات رخداده در یکسال گذشته این تحلیل را تقویت می کرد.
سؤال این است که دیپلماسی ایران چگونه برداشتی از وضعیت کنونی خاورمیانه دارد؟ در کل ایرانیها متعتقدند که تصویری که شاید 20 سال بعد تکمیل خواهد شد را میبایست از هم اکنون مشاهده کرد.
به همراه گروهی از روزنامهنگاران میهمان کنسولگری ایران در استانبول بودیم و با سفیر این کشور دیدار کردیم (نوامبر 2014م) چارچوب صحبتهای بیکدلی (سفیر ایران) که هنگام فروپاشی شوروی در مسکو و سپس در دورانی سخت در کابل مسئولیت داشت را چنین میتوان خلاصه کرد:
1- یک تجربه گذار در حال وقوع است که آینده دو کشور را رقم خواهد زد. اولین پیچ تند در جنگهای ناپلئونی بود. در قرن 19 هنگامی که اروپا درگیر جنگهای داخلی بود، پیرامون خود را نیز به جنگ کشانید.
دومین نقطه عطف صد سال بعد به هنگام سقوط عثمانی تجربه شد. ایران در 1919 در سیطره انگلستان بود ولی فرونپاشید. منافع انگلستان اقتضاء میکرد ایران در برابر روسیه یکپارچه باقی بماند. پس از فروپاشی شوروی نیز یک دوران جدید آغاز شد.
ماهیت و ویژگیهای تجربه گذار فعلی متفاوت است. در این دوره اگر ایران و ترکیه به سمت اتحاد و همگرایی پیش نروند، در نهایت هر دو آسیب خواهند دید.
2- حمایت ایران از اسد سیاستی اتخاذ شده در برابر منافع ترکیه نیست. سابقه مناسبات ایران و سوریه پیشینه ای دراز دارد. پس از انقلاب اسلامی، ایران روابط خود با جهان عرب را از طریق سوریه تنظیم کرد. قتل عام حماء در 1982 باعث سردی روابط شد. اما طی جنگ ایران و عراق این کشور به همکاری دیپلماتیک با دمشق نیاز داشت در واقع سوریه کلیدی طلایی برای ایران بود، البته پس از صدام حسین وضعیت منطقه تغییر کرد، ولی اهمیت سوریه با مقاومت فلسطین ارتباط نزدیک داشت. سوریه پایگاه مهمی در جبهه مقاومت بود. از نظر مذهبی ایران و سوریه اشتراکی زیادی ندارند. بنابر این منافع ایران در تضاد با منافع ترکیه نیست. برعکس ایران از اینکه ترکیه روابط خوبی با سوریه برقرار کرده خرسند بود. از نظر آمریکا قطع ارتباط ایران و سوریه اهمیت داشت. آنها سناریویی را آماده کرده و به اجرا گذاشتند اما شکست خوردند.
اگر بشار اسد میرفت سوریه وارد بحران عمیقتری میشد و منطقه با تهدید بزرگتری روبرو میشد. رفتن اسد به معنی حل بحرانها نیست. داعش 20% خاک سوریه را تحت کنترل دارد. اگر این میزان به 40% افزایش یابد بهتر است؟ یک دولت نیم بند بهتر از خلاء قدرت است.
3- مذاکره و دیدار بین ترکیه و ایران ادامه دارد. دو طرف سعی دارند نقاط مشترک را مبنا و اختلافات را کاهش دهند. هر دو کشور خواستار ثبات در سوریه هستند. ترکیه خواستار سوریه ای بدون اسد و ایران سوریه و اسد را با هم می خواهد. ایران میگوید مردم در این خصوص تصمیم بگیرند و اصول بینالمللی مانند استقلال و تمامیت ارضی این کشور مورد توجه قرار گیرد.
4- اگر ایران، سوریه و ترکیه یک دیپلماسی هماهنگ پیش ببرند، حکومتهای عرب (قطر و عربستان) نخواهند توانست نفوذ و تسلط خود را تحمیل کنند.
منافع دو کشور در منطقه مشترک است و درگیری در موارد اختلافی مانند شکاف شیعه ـ سنی باعث افزایش اختلافات خواهد شد. به یاد آوریم که اتحادیه اروپا نیز علیرغم اختلافات فرانسه و آلمان حل آن شکل گرفت.
مشکلات با آمریکا
چارچوبی که بیکدلی ترسیم میکند نشانگر عناصر کلی سیاست منطقهای ایران است. هر چند او از تعامل ترکیه و ایران صحبت میکند اما فاکتور «اسد» باعث میشود دو طرف سیاستهای متضادی را در دستور کار داشته باشند. از سوی دیگر سیاست خارجی آمریکا به دلیل همین فاکتور اسد به ایران نزدیکتر است تا ترکیه. زیرا آمریکا هدف عملیاتی نظامی را پایگاههای داعش تعریف کرده است نه رژیم اسد. صد البته صرف این همکاری محدود چشمانداز همکاری و بهبود روابط این دو کشور را ترسیم نمیکند. پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات کنگره هم مزید بر تمام دلایل دیگر شده.
کُردها؛ نقطه مشترک
خاستگاه سیاست خارجی ایران در عراق و سوریه ثبات و امنیت مرزهای سیاسی است. در رأس تهدیدات مرزی موضوع کردستان بزرگ مطرح است. هر چند به زبان نمیآید.
این واهمه به امروز مربوط نیست بلکه معطوف به آینده است. بیکدلی میگوید ایالات متحده معتقد است هنوز برای تشکیل دولت مستقل کُرد زود است و زمانبندی بارزانی نادرست.
باید در نظر داشت که مسئله کُرد در ایران با مسئله کُرد در ترکیه متفاوت است. دلیل آن نیز تفاوت نگاه دو کشور به اقوام است.
ایرانیها انکار نمیکنند که با مناطق قومی مشکلاتی داشتهاند. زیرا حسن روحانی بلافاصله پس از شروع بکار یک دستیار ویژه برای این امور منصوب کرد. اما مسئله مانند ترکیه در سطح انکار هویت آنها نیست. برای مثال آذریها در سیاست و اقتصاد قدرت و جایگاه عظیمی دارند. [آیتالله] خامنهای هم آذری است. مسئله کُرد در ایران هم از این امتیاز برخوردار است.
در ایران نام «کردستان» یک تابو نیست. استان «کردستان» وجود دارد. بزرگ ترین اتوبوبان تهران کردستان نام دارد، هواپیمای مخصوص شاه «کردستان» نام داشت. هنگامی که این هواپیما وارد فرودگاه استانبول شد یک بحران کوچک در ترکیه ظهور یافت. و روزنامهها نام کردستان را شطرنجی کرده بودند.
آمورش زبان مادری در قانون اساسی پیشبینی شده است هر چند در عمل تدریس نمیشود و کُردها از این موضوع خرسند نیستند.
اصل 15قانون اساسی ایران می گوید: « زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است»
با این همه وضعیت موجود از نظر کُردها رضایتبخش نیست. پس مطالبه کُردها چیست؟ بهطور خلاصه میتوان گفت: شناسایی کامل هویت قومی، استفاده از کُردی بهعنوان زبان آمورش، تشکیل یک استان بزرگتر متشکل از ایلام، همدان و آذربایجان غربی و برقرار خودمختاری.
دغدغه بدون راهحل
درحالیکه تحولات کردستانات(در چهار کشور) قادر به تأثیرگذاری متقابلاند ایرانیها معتقدند که ترکیه در موقعیت شکنندهتری قرار دارد.
سؤال دیگر این است: آیا تهران از روند مذاکرات صلح(ترکیه- پ.ک.ک) حمایت میکند؟ پاسخ مثبت است. اما ایرانیها به مخاطرات یک روند مبهم و نامعلوم توجه میدهند و معتقدند این روند می بایست پیشبینیپذیر، قابل کنترل و کاربردی باشد.
کسانی که تحولات منطقه را از گذشتههای دور به درستی دریافته بودند توصیه میکنند، ایران و ترکیه بحرانهای موجود را از طریق همکاری حل و فصل کنند. در غیر این صورت خصومتهای گذشته زنده خواهد شد.
تجزبه سوریه و عراق با ما میگوید: برای گسترش سیاست نفوذ، به جای عبور از مسیرهای پرپیچ و خاک خورده تاریخی، باید همکاریهای مبتنی بر تجربه های تاریخی را معیار قرار دارد.
آیا مسئله امروز ما احیاء تاریخ گذشته است یا آموختن تجربه از تاریخ؟ اولی اغلب با فلاکت همراه میشود.
روزنامه رادیکال 15 نوامبر 2015
ترجمه: آذری ها